سینما با هدف سرگرمی به وجود آمد و این خصیصه در طول تاریخ، الهامبخش فیلمهای سینمایی در همه دنیا است بهویژه در هالیوود که خود را پرچمدار سرگرمی در هنر هفتم میداند. در این میان موضوعات فرهنگی و اخلاقی در کمترین درجه اهمیت قرار داشته و دارد. ویژگی سرگرمی در سینمای ایران نیز تا پیش از انقلاب اسلامی دلیل اولیه ساخت آثار سینمایی بود؛ کارهایی که عمدتاً آنها را با عنوان فیلم فارسی میشناسیم.
با پیروزی انقلاب اسلامی این رویکرد تغییر کرد و فرهنگ و اخلاق همسان با سرگرمی اهمیت پیدا کردند. این همسانی باعث شد در دهه 60 اتفاقات خوبی در تمامی ژانرها تجربه شود هرچند در آن زمان نیز رگههایی از فیلمفارسی قابل مشاهده بود. بههرحال با گذر دههها، همترازی اخلاق با سرگرمی به فراموشی سپرده شد و تنها نکته دارای اهمیت، فروشی بود که آثار در گیشه به دست میآوردند. این رویه در سالهای اخیر شدت بسیاری پیداکرده است بهویژه در برخی از تولیدات بهوضوح شاهد استعمال انواع مخدرات هستیم. با این مقدمه میخواهیم به برخی از تولیدات سینما و پلتفرمها در این زمینه بپردازیم.
اولین بخش این یادداشت به ساخته اخیر سروش صحت به اسم «صبحانه با زرافهها» برمیگردد. این فیلم مانند دیگر آثار کمدی در گیشه توانسته فروش خوبی داشته باشد. این امر نیز هیچ ربطی به کیفیت فیلم، نداشته و تنها به موجی مربوط میشود که سینمای ما چندین سال است در آن گرفتار آمده است. در سینمای فعلی تنوع ژانر وجود ندارد بلکه صرفاً کارهایی به اسم طنز ارزشهای جامعه را هدف قرار گرفتهاند.
استقبال از فیلمهایی نظیر، «صبحانه با زرافه»، «تگزاس» و... این پرسش را در ذهن پیش میآورد که چرا سلیقه مخاطب به این سمت معطوف شده است. برای این پرسش دلایل مختلفی را میتوان متصور شد که بیان کامل آن در حوصله این یادداشت نمیگنجد اما بهاختصار باید گفت؛ تهی شدن تلویزیون از آثار خوب طنز و نادیده گرفتن خواست مردم در برنامهسازی سیما مخاطب را به سمت آثار کمدی سینمایی سوق داده است. همچنین شرایط اقتصادی موجود در جامعه، مردم را در حالتی قرار داده که میخواهند به هر طریق ممکن، مشکلات خود را فراموش کنند. برای رسیدن به این خواسته نیز برایشان اهمیتی ندارد در فیلم چه اتفاقی رخ میدهد بلکه نکته مهم آن است که تنها برای ساعتی از مسائل پیرامون خود رها شوند.
اما بحث ما در این مطلب به چرایی گرایش مخاطبان به سمت تولیدات سخیف طنز نیست بلکه میخواهیم به برخی از رفتارهای ضد اخلاقی تولیدات نمایشی سینما و شبکه نمایش خانگی بپردازیم. برای نمونه در «صبحانه با زرافهها» بهوضوح استفاده مواد مخدر تصویر میشود اما نکته وحشتآور اینجاست این سوءرفتار، شکلی مذموم ندارد بلکه از مخدر قبحزدایی هم شده است.
قبحزدایی از مواد مخدر
درگذشته وقتی قرار بود استعمال مواد مخدر نشان داده شود حتماً این نکته مورد توجه قرار میگرفت که استعمال تصویری زشت داشته باشد اما در «صبحانه با زرافهها» نهتنها این موضوع شکلی ناخوشایند ندارد بلکه مانند یک تفریح نشان داده میشود که هیچ بازخورد فیزیکی و روحی برای تماشاگرانش را نیز در پی ندارد. در کلامی دیگر در فیلم جدید سروش صحت، گفته میشود مواد مخدر اگر صحیح و بهجا استفاده شود نهتنها مضر نیست بلکه رفتاری سرگرمکننده نیز است که برای مصرفکننده لحظات خوشی را به وجود میآورد. نکته عجیبتر اینکه مصرف مواد در فیلم، تنها محدود به فردی خاص نمیشود بلکه بهگونهای اقشار مختلف را درگیر آن نشان میدهد. در این فیلم همچنین به تنها چیزی که اهمیت داده نمیشود، خانواده است. شخصیتها یا متارکه کردهاند یا زندگی خانوادگی خوبی ندارند. ازدواج در این اثر، اقدامی در جهت سلب آزادی فردی نشان داده میشود! این مجموعه از نقایص در حالی است که کارگردان این فیلم در برنامه تلویزیونی «کتابباز» که اتفاقاً جز معدود کارهای خوب تلویزیون بود سعی در ترویج فرهنگ کتابخوانی داشت حال چه پیشآمده که چنین سینماگری تا به این حد از فضایی که خلق کرده دور میشود.
«صبحانه با زرافهها» یک کپی ناشیانه از فیلم «خماری» تاد فلیپس در سال 2009 است که حال پس از سالها دستمایه یک کارگردان ایرانی قرار گرفته است. فیلم نهتنها در بستر جامعه و فرهنگ ایرانی تعریف نمیشود بلکه با کلیت آن در تضاد و منافات است. جوانانی که حتی در زمان پذیرفتن تعهد یک زندگی مشترک و چه بعد پذیرفتن آن، تنها به امیال و خواستههای خود توجه کرده و آنان را در اولویت قرار میدهند. هیچکدام از شخصیتها تمایلی به دگردیسی یا تحول مثبت ندارند. گرچه به لفظ میکوشند که این تغییر را در بیان اظهار کنند اما بر روند زندگی قبلی خود مصر هستند که اصول و قواعد آن تنها بر پایه لذت بردن است.
مشکلاتی که پیرامون آن سخن رانده شده تنها معطوف به سینما نمیشود بلکه در شبکه نمایش خانگی نیز با همان شدت دیده میشود. در سریال «غربت» که چند ماهی نیز توقیف بود مصرف مشروبات الکلی و مواد مخدر نشان داده میشود. همچنین در سریال «گردنیزنی» هم این رفتار دیده میشود. دیگر تولیدات نمایشی پلتفرمها نیز عمدتاً چنین مشکلاتی را در خود دارند. بخش دیگر آسیبهای پلتفرمها به رئالیتیشوهایی مربوط میشود که در اشکال مختلف تولید و روانه آنتن شدهاند. سردمدار این تولیدات برنامه «جوکر» ساخته جدید احسان علیخانی است. این برنامه با اعتراض بسیاری از مردم مواجه شده بیحیایی کلامی و رفتاری را به حد اعلای خود رسانده است حتی باید ادعا کرد بخشهایی از این سریال را نمیتوان به همراه خانواده تماشا کرد.
مالاندازی با رئالیتیشو
«پدرخوانده»، «شبهای مافیا» و.... نیز دیگر رئالیتیشوهایی هستند که تنها با هدف کسب منافع مالی تولید شده و هیچ سنخیتی با فرهنگی بومی و دینی ما ندارد. در این کارها جدا از اینکه پوششها هیچ ربطی به کشورمان ندارد هیچ نکته اخلاقی و آموزندهای نیز دیده نمیشود. همچنین چینش افراد در این مجموعه نشان میدهد عدهای بازیگر مشخص در تولیدات مربوطه، ثابت هستند و دائماً از این بازی به بازی دیگر میروند! در حقیقت این رئالیتیشوها به اندازهای بیکیفیت هستند که هیچگاه بازیگران که دارای کیفیت و اعتبار بالا هستند در آن حضور پیدا نمیکنند پس همیشه عدهای خاص در این آثار، تکرار میشوند. در این میان باید برنامه «گلیاپوچ» را باید یک استثنا دانست که صرفاً یک بازی بومی را به نمایش درمیآورد و آدمها کاملاً واقعی بوده و مانند دیگر مسابقات از هنرپیشههای تکراری استفاده نمیشود.
درباره مسابقات پلتفرم سؤالی وجود دارد آنهم اینکه، چرا در این برنامهها صرفاً از هنرپیشهها استفاده میشود؟ آیا این افراد برای توده مردم الگوهای مناسبی هستند که حتماً باید آنها را در مسابقات مختلف تکرار کرد؟ آیا این افراد جدا از بازیگری که فایدهاش تنها زندگی فردی خودشان را در برمیگیرد، کار خاصی را در جامعه پیرامون خود انجام دادهاند که سودش مردم را بهرهمند کند؟ جواب این سؤالات کاملاً روشن است اما همانگونه که گفته شد هدف سازندگان این برنامه صرفاً سود مالی است و برای رسیدن به آن نیز از هیچ حرکت مبتذلی دریغ ندارند.
ترویج نوع خاصی از سبک زندگی غیرهمخوان با فرهنگ ایرانی نیز از جمله مسائل مورد توجه در اغلب انتقادهای وارده به این تولیدات است؛ زیرا ترویج سبک زندگی غربی، مظاهر فاحش تجملات و اشرافیگری با سرعت خیرهکنندهای در حال قبحزدایی بلکه تبلیغ است. بسیار مشاهده میشود با اصالت بخشیدن به زندگیهای پرزرقوبرق در این تولیدات، موقعیتهای لوکس و لاکچری و ترویج تجملگرایی، به علت فاصله این روایت با سطح زندگی عموم قشرهای جامعه، نوعی احساس یاس و سرخوردگی برای بیننده ایجاد میشود. از سویی قهرمانان داستان همواره کسانی هستند که زندگی سرمایهداری، خانه و ماشین آنچنانی دارند. درضمن نبود شفافیت مالی شبکه نمایش خانگی و آلوده شدن برخی تولیدات به فساد و پولشویی که بارها صحبت از آن طی سالیان اخیر در رسانهها مطرحشده نیز به عنوان نقصان در زیرساختهای حقوقی و قانونی پلتفرمها قلمداد میشود.
تقلید از سریالهایهای نخنماشده ترکیهای، هالیوودی و یا آمریکای لاتین، فرمول متداولی است که در بخش زیادی از این سریالها مشاهده میشود؛ این وضعیت تا آنجایی است که شاهد دعوت از بازیگران ترک برای بازی در سریالهای ایرانی نیز بودهایم. به این لیست باید مواردی، چون سیاهنمایی، تحقیر و تضعیف فرهنگ و هویت خودی را نیز باید اضافه کرد؛ توجه به این نکته ضروری است در استحاله فرهنگی در حال رخ دادن نهتنها فرهنگ خودی تبلیغ نمیشود، بلکه تحقیر و در مقابل، فرهنگ غیر بومی تقدیس میشود.
نقدهایی که مطرح کردیم عمدتاً به سینما و پلتفرمها وارد است و کمتر به رسانه ملی مربوط میشود البته تلویزیون نقدهای فرهنگی کم ندارد که باعث مشکلات فراوان هم شده است اما بههرحال در بحث موضوعاتی چون مصرف مواد مخدر، مشروبات الکلی و دریدهگی رفتاری هماندازه سینما و شبکه نمایش خانگی نیستند. در این میان استثناهایی نیز «اژدهای هفتسر» هم وجود دارد که در آن مصرف مشروبات الکلی را شاهد هستیم اما میزان این تولیدات اندک است و نوعی استفاده نیز تبلیغی نیست.
در خاتمه این مطلب باید اذعان کرد که مخاطب تولیدت غیر اخلاقی سینما و تلویزیون تنها بزرگسالان نیستند هرچند کارهایی که برشمردیم برای اقشار بزرگسال هم مضر است اما اینکه تولیدات مربوطه در معرض دید کودک و نوجوان قرار گیرد بسیار خطرناک است اما متأسفانه بهوضوح در سالنهای نمایش فیلمهای سخیف کمدی میبینیم که کودکان هم همراه با خانواده، مخاطبان آثار هستند. در این راستا ردهبندی سنی هم نمیتواند راهکار مناسبی باشد چون تجربه نشان داده خانوادهها عموماً با فرزندان خود به سینما میآیند چون نمیتوانند کودکان یا نوجوانان خود را در خانه تنها بگذارند. در چنین شرایطی باید یک سیاست جدی اندیشیده شود تا از آسیبهایی که این تولیدات بر فرهنگ عمومی وارد میکنند، کاسته شود.
داوود کنشلو
انتهای پیام