در کارهای فرهنگی باید راه فرهنگی پیشه کنیم و اگر بر فرض برخی از مردم در استفاده از فضای مجازی در اشتباه باشند باید با کار فرهنگی، آگاهیبخشی داشته باشیم. در داستان حجاب هم ما چند دهه است که کار فرهنگی نکردهایم که هیچ، بلکه کارهای ضدفرهنگی هم انجام شده است. بسیاری از کسانی که حجاب ندارند قصد مخالفت با دین را ندارند بلکه این کار را نوعی کلاس و بهروز بودن میدانند؛ وقتی فیلمی ساخته میشود و در آن فرد با حجاب، متعلق به سطح پایین جامعه است یا کسی که اسم مذهبی دارد متعلق به طبقه پایین جامعه است، وقتی در سینما تایید و ترویج میکنیم که یک دختر حق دارد زیر گوش پدرش بزند در حقیقت کار ضدفرهنگی میکنیم و طوری هم جلوه میدهیم که حق با این دختر است. چرا باید همه امور را با بخشنامه و نیروی انتظامی بخواهیم پیشگیری کنیم؛ باید نیروهای فرهنگی خوبی تربیت کنیم که بتوانند با حوصله و با نظر کارشناسان فرهنگسازی کنند.
نکته دیگر اینکه من نمیدانم چرا نسلهای متعددی از ما گرفتار این مشکل بودهاند که عدهای در ابتدا با ابزارهای جدید مخالف بوده و مبارزه میکردند؛ مثلا روزی رادیو آمد و گفتند حرام است؛ بعد تلویزیون و ویدئو و ماهواره و رفتن بانوان به استادیوم و ... حرام شد ولی وقتی مقاومت صورت گرفت در نهایت نه تنها به آن تن دادیم بلکه خودمان هم رادیو و تلویزیون و ... راه انداختیم؛ ما با ابزار و اینترنت نمیتوانیم مبارزه کنیم و از جهت فقهی هم چنین حقی نداریم.
ایکنا ـ آزادی و اختیار در طرح مباحث اندیشهای و فقهی هم باید وجود داشته باشد در حالی که خیلی سخت نظر مخالفان در این حوزه پذیرفته میشود.
بنده در کتاب «مناسبات انسانی در قرآن»، مسئله آزادی بیان را چهار قسم کردهام؛ زمانی همه کارشناسان اسلامی یک چیزی را حق میدانند ولی در مواردی علما با هم مخالف هستند؛ مثلا عالمی شهید جاوید مینویسد و دیگری شهید آگاه؛ یا کسی مانند ملاصدرا حکمت متعالیه مینویسد و دیگری مانند میرزا مهدی اصفهانی قائل به مکتب تفکیک میشود ولی هر دو کارشناس اسلامی هستند و ابراز نظر آنان آزاد است.
اگر کارشناسان اسلامی اتفاق نظر دارند که موضوعی باطل است؛ مثلا کسی علیه خدا حرف میزند؛ اینجا هم دو ساحت وجود دارد اگر سخنان وی فقط در حد نظر باشد یک نوع مواجهه داریم و در حالت دیگر مواجهه دیگر. در بحث کتب ضاله، آیتالله منتظری در یکی از آثارش به مرحوم صاحب جواهر استناد کرده است؛ ایشان میگوید صاحب جواهر احتمال داده که هدم و از بین بردن کتب ضاله به این باشد که ما باید جواب مطالب گمراهکننده را بدهیم یعنی پاسخ دادن مصداق از بینبردن این کتب است؛ به خصوص در دوره ما که جلوگیری از بیان اندیشه دیگران، شدنی نیست و اگر هم بشود، حرص افراد برای شیندن آن را زیادتر کردهایم و به نشر این اندیشه کمک میکنیم.
مثلا یکی از کسانی که علیه قرآن مطالب زیادی بیان کرده است اشکال کرده که در قرآن، تناقض وجود دارد و مثال زده که قرآن یک جا میگوید ما آسمان و زمین را در شش روز آفریدیم و در جای دیگر میگوید آن را در چهار روز آفریدیم و در آیهای دیگر فرموده در دو روز؛ ابتدا انسان تصور میکند که تناقض وجود دارد ولی جواب روشن است زیرا او دقت نکرده است، قرآن فرموده است ما در شش روز آسمان و زمین را خلق کردیم و در جایی که اشاره به چهار روز دارد خلقت زمین به تنهایی را میفرماید و در جایی که میگوید در دو روز آفریدیم فقط به خلقت آسمان اشاره دارد. وقتی ما چنین جوابی بدهیم آن فرد دیگر مجالی برای تکرار این شبهه نخواهد داشت، چون پاسخش مشخص است. به خصوص که امروز ما نمیتوانیم کتب ضاله را از بین ببریم.
ایکنا ـ اگر جمعبندی دارید بفرمایید.
برخی مسئولان تصور میکنند مردم مانند بچه صغیر هستند و اهل تشخیص نیستند ولی این درست نیست؛ ما تا مردم و نسل جوان را قانع نکنیم نمیتوانیم در این امور موفق شویم؛ جوان امروز را اگر بخواهیم در امور عقیدتی و فرهنگی با فیلتر منع کنیم بدون اینکه او را قانع کنیم، بیشتر حریص خواهد شد؛ بنابراین بنده معتقدم از منظر فقهی از جهت اولی و یا دستکم با عنوان ثانوی فیلترینگ در زمینههای معرفتی و علمی و فرهنگی درست نیست. البته این صرفاً برداشت من از متون دینی است و نمیگویم قطعا سخن خدا و دین است زیرا ما باید در محضر خداوند پاسخگو باشیم. وقتی امام زمان(عج) باشند چون معصوم هستند ما باید هرچه میفرمایند تسلیم باشیم و سمعا و طاعتا قبول کنیم ولی در دوره غیبت، چارهای نداریم جز اینکه اجتهاد در متون داشته باشیم.
گفتگو از عطاالله اسماعیلی