به انگیزه تشییع باشکوه سیدالشهدای جبهه مقاومت، شهید سیدحسن نصرالله و سیدهاشم صفیالدین، خبرنگار افتخاری خبرگزاری ایکنا با آیتالله محمدصالح کمیلی خراسانی از اساتید برجسته عرفان اسلامی مکتب نجف اشرف و از شاگردان برجسته عارف سفر کرده مرحوم سیدهاشم حداد(ره) که سالها به دستور استادشان در لبنان عزیمت داشته است و در آنجا با امام موسی صدر و شهید سیدحسن نصرالله نیز ارتباط داشتند، به گفتوگو نشسته است که مشروح این گفتوگو را با هم میخوانیم:
عزیمت به لبنان از حوزه علمیه نجف اشرف انجام شد و در ابتدا نیز یک ماهه و همزمان با ماه مبارک رمضان بود که حوزویان از حوزههای علمیه برای تبلیغ به کشورهای مختلف اعزام میشدند، بنده هم از حوزه علمیه نجف به لبنان اعزام شدم.
ماه مبارک رمضان به قریهای از قرای بعلبک به نام تمنین که نزدیک به شهر زحله بود، رفتیم؛ این قریه از قدیم به قله المشایخ مشهور بود از آنجا که شیخ حسین خطیب، قاضیالقضات و همچنین قضات دیگر از بیت خطیب آنجا سکونت داشتند بنده نیز حدود 9 سال در این منطقه ساکن شدم و یک سال هم امام موسی صدر را به این منطقه دعوت کردیم و تشریف آوردند و سخنرانی کردند.
بعد از اینکه دوره یک ماه تبلیغی ماه مبارک رمضان در لبنان به پایان رسید، مردم آن قریه با یک خودروی خصوصی با ما به نجف آمدند و به اتفاق به بیت آیتاللهالعظمی حکیم که مرجع تقلید آن زمان بود، رفتیم؛ عریضه مردم آن قریه به رؤیت ایشان رسید و ایشان زیر عریضه را امضا کردند و به بنده فرمودند که شما از طرف ما نمایندگی دارید که در لبنان هم احکام را تبیین و بیان کنید و هم کارهای یک مبلغ دینی حوزوی را آنجا انجام دهید.
آن زمان تقریباً سال ۱۳۳۸ شمسی بود و حدود ۲۵ سال داشتم که از حوزه علمیه نجف به این منطقه اعزام شدم؛ در لبنان با مجلس شیعیان آن کشور که ریاستش با امام موسی صدر بود همکاری داشتم که ایشان یک کارت سبزی به بنده داده بودند که برای تدریس به مدارس دولتی میرفتم. گاهی اوقات امام موسی صدر اینجانب را به طرابلس، بینالنحرین، بیروت و سریفا، میفدون، نبطیه و قُرایی که در جنوب لبنان بود اعزام میکرد و گاهی هم به مدت کوتاه در مناسبت ماههای رمضان، محرم و صفر از ما درخواست میکردند که برای تبلیغ میرفتیم.
بخشی از فعالیت بنده در لبنان بحث نماز جماعت و بیان احکام شرعی بود؛ همچنین آنجا مکتبالقرآن داشتیم که علوم قرآنی را تدریس میکردم.
بنده از عراق با اجازه استادم عارف کامل مرحوم حاج آقا سیدهاشم حداد(ره) به لبنان اعزام شدم و به بنده اجازه تربیتی دادند و فرمودند: جوانان لبنانی که به شما مراجعه کردند شما راه سیر و سلوک را به آنها توضیح دهید و آنها را در این مسیر تربیت کنید که در کتابخانه معروف القرآن الحکیم العامه هم جلساتی داشتیم که آنجا جلسات سلوکی و عرفانی تشکیل میشد.
در لبنان از مباحث عرفانی استقبال شد و دوستان و شاگردان عربزبان علاوه بر لبنان در کشورهای عراق و بعدها در کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس بودند و علاقهمند به این مباحث شدند که از ما مطالبه مباحث سلوکی و عرفانی را داشتند که دارالمهجبات بیروت اقدام به چاپ اول و دوم این کتاب کرد.
بعد از انتشار هم مورد استقبال عربزبانان در سایر کشورهای عربی قرار گرفت که به چاپ دوم رسید؛ حتی در یک سفری که بعدها به کربلا رفته بودم دیدم این کتاب در کتابفروشیهای اطراف حرم هم عرضه شده بود و در نجف هم توزیع شده بود و حتی برای کشورهای حاشیه خلیج فارس از جمله بحرین هم عرضه شد و مورد استقبال قرار گرفت.
کم و بیش افرادی پیدا شدند؛ گرچه بنده زیاد مسافرت نمیرفتم، اما زمانی که در قم بودم از دیگران میشنیدم که این کتاب خیلی مورد استقبال جوانان عربزبان قرار گرفته و خیلی مشتاق این مباحث شده بودند و از آن استفاده میکردند.
زمانی که جنگ داخلی کتائب و مسیحیت تندرو علیه مسلمانان و شیعیان لبنان به جریان افتاد، امام موسی صدر لازم دانست که ایشان هم یک نظام سیاسی به نام «حرکت المحرومین» داشته باشد و یک فوج نظامی به نام «افواج المقاومة اللبنانیه» حزب اَمَل را تشکیل داد و یک پادگانی هم در مرز سوریه راهاندازی شد که خیلی هم مخفی بود و به بنده هم گفتند که شما جوانان را آماده کنید و به آنجا بیایید که هم امام جماعت باشید و هم یک دوره نظامی ببینید و هم جوانان را بیاورید؛ که بنده به آنجا رفتم و یک مدتی آنجا بودیم و حتی کارهای نظامی را هم آنجا انجام میدادیم.
بعد از شهادت سیدعباس موسوی که دبیرکل حزبالله بود، سیدحسن نصرالله مطرح و دبیرکل آن شد. عرض شد که آن زمان حزبالله به این نام نبود، بلکه با نام حزب اَمَل از طرف امام موسی صدر که یک حزب داخلی و لبنانی بود فعالیت داشت؛ شهید چمران نیز با امام موسی صدر همکاری داشت و به منطقهای که ما بودیم میآمد و با جوانان ارتباط برقرار میکرد؛ با توجه به اینکه ۱۸ سال جنگ طول کشید باید گفت که اگر ما سنگر نمیزدیدم و جبهه تشکیل نمیدادیم و مسلح نمیشدیم، کسانی که این جنگ را به راه انداخته بودند پیروز میشدند.
در زمان راهاندازی حزب امل با امام موسی صدر بهویژه در منطقه بعلبک همکاری داشتم، در آن زمان بود که با سیدحسن نصرالله آشنا شدم؛ با پیروزی جمهوری اسلامی ایران، بنا شد که بچههای حزب امل بیشتر با ایران ارتباط بگیرند و ایران هم به آنها کمک میکرد. پس از انقلاب اسلامی نام این حزب را به حزبالله تغییر دادند، گرچه حزب امل هنوز هم در لبنان وجود دارد منتهی اکنون یک حزب داخلی لبنان است.
بعد از مفقود شدن امام موسی صدر در لیبی، اوضاع تغییر کرد و آن کسی که از نظر نظامی و سیاسی و کمک به شیعیان بعد از ایشان فعال و مطرح شد، سیدحسن نصرالله بود که البته آیتالله فضلالله هم بودند که ایشان هم به نحوی کمک داشتند، اما یک شخصیت بارز و برجسته بعد از امام موسی صدر شخصیت سیدحسن نصرالله بود.
ایشان در جهاد اصغر حضور داشت که جهاد اصغر، جهاد با دشمنان بیرونی است و جهاد اکبر هم جهاد با دشمن درونی و نفس است؛ ایشان از هر دو جهت موفق بود و چون جانش را در معرض خطر اسرائیل میدید در هر دو جهاد حضور داشتند و این خطر باعث میشد در جهاد اکبر نیز بیشتر وارد شود؛ سیدحسن نصرالله در زمان حیات مرحوم آیتالله بهجت با ایشان در ارتباط بود.
شهادت مظلومانه سیدنصرالله یک فاجعه بزرگ بود، وقتی خبر شهادت ایشان را شنیدم خیلی متأثر شدم؛ با آن حجم انبوه بمباران که حتی یکی از امدادگران هم که با دستگاه اکسیژن به محل زیرزمین رفت در اثر گاز سمی وی نیز شهید میشود.
شهید نصرالله جامعالاطراف در همه زمینهها بود، درواقع میتوان گفت ایشان یک شخصیت علمی، حوزوی، شیعی، سیاسی، فرهنگی و نظامی از هر جهت بود.
از آنجایی که حزبالله فرماندهان و اعضای برجسته خوبی دارد و اکنون شیخ نعیم قاسم دبیرکل این حزب و یک شخصیت فوقالعاده و مورد اعتماد لبنانیهاست هیچ خللی در مسیر حزبالله پیش نخواهد آمد و راه سیدنصرالله ادامه خواهد داشت.
به محض صدور این حکم از سوی رهبر معظم انقلاب در همان ابتدا مبالغی در مؤسسه انوار توحید جمعآوری شد و دیگران را نیز توصیه و تشویق کردیم که در این جهاد مالی برای کمک به جبهه مقاومت و مردم مظلوم لبنان و غزه شرکت کنند و اکنون هم همین توصیه را برای کمک به بازسازی لبنان داریم و امیدواریم که انشاءالله هر چه زودتر لبنان به وضعیت قبلی خود برگردد.
ذکر دعای هفتم صحیفه سجادیه که با فراز «یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ وَ یَا مَنْ یُفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ» شروع میشود برای پیروزی جبهه اسلام و مسلمین بسیار مؤثر است.
حضرت زهرا(س) هم شفیعه محشر و دختر پیامبر(ص) و همسر امامت و مادر همه ائمه(ع) هستند و مقام بالایی نزد خداوند دارند که در توجه و توسل به حضرت زهرا(س) خیلی از بزرگان حاجتشان را گرفتهاند که توصیه میشود عموم مردم و رزمندگان همه دست به دامن آن حضرت بردارند و از حضرتش بخواهند که ایشان در پیشگاه خداوند واسطه شوند که هر چه زودتر خداوند نصرت و یاریاش را بر جبهه مقاومت تکمیل کند و آنها را بر این دشمن غاصب برای همیشه پیروز بگرداند که اگر حضرت زهرا(س) چنین نظری کنند و مردم هم چنین توسلی کنند این پیروزی کامل برای اسلام و مسلمانان حاصل میشود.
همچنین عموم مردم و رزمندگان جبهه مقاومت در کل منطقه همیشه و بهویژه در لحظات حمله به دشمن برای موفقیت و پیروزی بر دشمن باید به امام زمان(عج) متوسل شوند و این توصیه ما به عموم مردم است که حضرت حجت(عج) واسطه فیض الهی هستند که از طریق توجه به ناحیه مقدسه آن حضرت میشود این پیروزی را درخواست کرد. «بِیُمنِهِ رُزِقَ الوَری وَ بِوُجُودِهِ ثَبَتَتِ الأرضُ و السَّماء؛ از برکت وجود او مردم روزی میخورند و به خاطر هستی او آسمان و زمین برپاست.»
همچنین توصیه بنده به همه رزمندگان این است که ابتدا قبل از ورود به جهاد اصغر سه اصل احکام، اخلاق و عقاید را در خود مستحکم و قوی کنند که دچار یأس و ناامیدی نشوند و بعد به جهاد اصغر وارد شوند که با رعایت این سه اصل توفیق بیشتر در جهاد اصغر نصیب آنها میشود و سپس از جهاد اصغر وارد جهاد اکبر شوند.
ورود بانوان به میدان جهاد اصغر از نظر شرعی و فقهی شرایط خودش را دارد و مهمترین جهاد بانوان شوهرداری است که پیامبر(ص) فرمودند: جهاد از دوش زنان برداشته شده است، اما وظیفه دارند که خوب شوهرداری و فرزندداری کنند و همین امر برای آنها جهاد محسوب میشود.
از طرف دیگر بانوان اکنون وظیفه تربیت جهادی فرزندان خود را برعهده بگیرند و مجاهد میدان جهاد اکبر و اصغر تربیت کنند که همان اجر نصیب آنها هم خواهد شد و اکنون در پشت جبهه در حد توان خود به جبهه مقاومت کمک کرده و مجاهدانی تازه نفس در این راه تربیت کنند و با سلاح دعا برای پیروزی رزمندگان دعا کنند؛ که با این امورات آنها نیز اجر عظیم شهادت و جهاد را کسب خواهند کرد.
نکته پایانی اینکه نفس اماره نفسی است که خیلی انسان را اذیت میکند یعنی در زوایای نفس یک ذراتی است که گاهی انسان متوجه نیست، بنابراین باید دقیق شد و تقوای الهی را به نحو اکمل تحصیل کرد و راه خلوص و اخلاص را به آخر برسانیم و بدانیم در این مسیر و سیر الیالله تا آخرین لحظهای که در این دنیا هستیم باید با شیاطین انس و جن بجنگیم و مبارزه کنیم تا با پیروزی به وصال الهی برسیم.
امیرمحسن سلطاناحمدی
انتهای پیام