طی سالهای اخیر همه ما شاهد بودهایم که، با نزدیک شدن به روزهای پایانی سال در اسفندماه، بسیاری از نهادها و دستگاهها که در طول سال شاید کمترین فعالیتی در حوزه قرآن داشتهاند، ناگهان به تکاپوی برگزاری مسابقات قرآن میافتند. این رویداد، که در ظاهر نشانهای از توجه به کلام وحی است، در عمق خود بازتابی از یک الگوی تکراری و فاقد خلاقیت در مواجهه با فرهنگ قرآنی است؛ الگویی که بیش از آنکه دغدغهای حقیقی برای ترویج قرآن باشد، نوعی رفع تکلیف سازمانی و مصرف بودجهای است که تا واپسین روزهای سال، بیبرنامه مانده است.
بیگمان، برگزاری یک مسابقه قرآن در قیاس با دیگر فعالیتهای قرآنی، کمترین نیاز را به برنامهریزی، تفکرِ عمیق و حتی مشارکت جدی مدیران دارد. یک فراخوان عمومی، چاپ چند پوستر، تعیین زمان مسابقه، دعوت از چند داور و نهایتاً اختصاص جوایزی که به نام قرآن هزینه میشود؛ همین، کافی است تا در کارنامه یک نهاد، فعالیتی قرآنی ثبت شود.
این شیوه، بیش از آنکه به عمق و گستره اثرگذاری قرآن در جامعه بیندیشد، تنها بر سادهترین و کمدردسرترین مسیر ممکن تأکید دارد. نتیجه اینکه مسابقات قرآن به جای اینکه بستری برای شکوفایی استعدادهای قرآنی باشد، به مراسمی صوری بدل شده که غالباً همان چهرههای همیشگی در آن شرکت میکنند و همان برگزیدگان پیشین با تغییر رشته یا به انحاء دیگر جوایز را به خانه میبرند.
نکته عمیقتر، ماجرای بودجههای فرهنگی است که تا روزهای پایانی سال بلاتکلیف ماندهاند و به ناگاه باید خرج شوند. برای مدیرانی که در طول سال فرصتی برای اندیشیدن به برنامههای تأثیرگذار قرآنی نداشتهاند، مسابقات، بهترین راهکار است؛ چرا که این هزینهکرد، نه حساسیتبرانگیز است و نه نیازمند پاسخگویی خاصی. این مسابقات نه موجی ایجاد میکند، نه تغییری در جامعه پدید میآورد و نه قرآن را از یک متن مقدسِ خواندنی، به یک منشور عملیِ تحولآفرین تبدیل میکند. تنها نتیجه، مصرف شدن بودجهای است که میتوانست جان تازهای به عرصههای مهجور قرآنی بدمد.
اگر بخواهیم دستگاههای برگزارکننده مسابقات قرآن را نام ببریم، با فهرستی بلندبالا از نهادها و مسابقات در بین اقشار مختلف مواجه میشویم که در اینجا قصدی برای نام بردن از آنها نداریم و البته منکر بیاثر بودن این رویدادها هم نیستیم، اما میتوان بودجهها را بهتر و مؤثرتر هزینه کرد.
در کنار نهادهای برگزارکننده مسابقات، نهادهای تصمیمساز و سیاستگذار قرآنی از شورای توسعه تا ستاد عالی مسابقات نیز در برابر این وضعیت مسئولیت دارند. این مجموعهها، که وظیفه هدایت و تنظیم فعالیتهای قرآنی کشور را برعهده دارند، باید از نقش فعلی که ایفا میکنند فراتر رفته و به طراحی راهبردهای کلان و برنامههای عملی برای تحول در عرصه فعالیتهای قرآنی بپردازند.
به جای اینکه مسابقات سالانه به یک عادت بیهدف تبدیل شود، میتوان سازوکاری برای سنجش اثربخشی این رویدادها طراحی کرد و بر اساس آن، سیاستهای تشویقی و اصلاحی را اعمال نمود. همچنین، این نهادها باید از طریق برنامهریزیهای کلان، منابع مالی را به سمت فعالیتهایی سوق دهند که تأثیر پایدارتری بر ترویج فرهنگ قرآنی داشته باشد؛ اقداماتی همچون توسعه آموزشهای کاربردی قرآن، حمایت از پژوهشهای نوین قرآنی، گسترش تولیدات فرهنگی و هنری مرتبط با کلام وحی و تقویت برنامههای رسانهای با محوریت قرآن میتواند از این دست اقدامات باشد.
در کنار این، دستگاههای متولی امر میتوانند برگزارکنندگان مسابقات غیررسمی را ملزم کنند که معادل هزینه برگزاری این مسابقات، مبلغی را به کارهای عامالمنفعه قرآنی، مانند حمایت از آموزش قرآن در مناطق محروم، تأمین هزینههای تحصیل نخبگان قرآنی کمبضاعت یا توسعه تولیدات فرهنگی قرآنی اختصاص دهند. این اقدام نهتنها از پراکندگی و بیهدف بودن مسابقات میکاهد، بلکه زمینهای برای بهرهمندی واقعیتر جامعه از برکات فعالیتهای قرآنی فراهم میآورد.
اگر سیاستگذاران قرآنی به جای تکرار الگوهای سنتی، رویکردی خلاقانه و آیندهنگر اتخاذ کنند، میتوان امید داشت که مسابقات قرآن بهجای آنکه تنها محلی برای رقابت باشد، به بستری برای تحول فکری و معنوی جامعه بدل شود.
اما آیا واقعاً راهی برای بهتر شدن این رویدادها نیست؟ قطعا وجود دارد. نخستین گام، تغییر نگرش نسبت به «فعالیت قرآنی» است. قرآن، صرفاً یک متن برای مسابقه دادن نیست؛ بلکه یک منظومه فکری، تربیتی، فرهنگی و تمدنی است. به جای محدود کردن فعالیتهای قرآنی به رقابتهای تکراری، میتوان آن را به متن زندگی اجتماعی، آموزشی و رسانهای آورد.
چرا به جای این مسابقاتِ کلیشهای، بودجهها صرف تولیدات رسانهای جذاب درباره قرآن نمیشود؟ چرا مستندهایی عمیق از زندگی قاریان، حافظان و حتی مردم عادی که زندگیشان با قرآن پیوند خورده، ساخته نمیشود؟ چرا پژوهشهای تطبیقی میان آموزههای قرآنی و مسائل روز جامعه، در قالب کتاب، مقاله یا حتی نمایشگاههای فکری عرضه نمیشود؟ چرا کودکان و نوجوانان، که بیشترین ظرفیت را برای انس با قرآن دارند، در قالب اردوهای آموزشی، پویانماییهای قرآنی و فعالیتهای تعاملی، به این دریای معرفت نزدیک نمیشوند؟
اگر مدیران فرهنگی، به جای راهکارهای فوری و کم اثر، در پی بنیان نهادن ساختاری برای حضور قرآن در زیست عمومی جامعه باشند، شاید دیگر مسابقات، تنها گزینه پیش روی آنان نباشد. اگر باور کنیم که قرآن، صرفاً کتابی برای قرائت نیست، بلکه منشوری برای زندگی است، آنگاه شکل فعالیتهای قرآنی نیز دگرگون خواهد شد؛ از مراسمی تشریفاتی، به جریانی زنده و تحولآفرین.
البته، این نقدها متوجه مسابقات رسمی قرآن کریم در جمهوری اسلامی ایران از قبیل مسابقات سراسری و بینالمللی قرآن ایران و جشنواره ملی و بینالمللی دانشجویان مسلمان و همچنین مسابقات قرآن وزارت آموزش و پرورش نیست، رویدادهایی که با ساختار، اهداف و داوریهای علمی و دقیق خود، جایگاه ویژهای در ترویج فرهنگ قرآنی دارند. بحث اصلی، مسابقاتی است که صرفاً برای رفع تکلیف یا هزینهکرد بودجههای باقیمانده حوزه فرهنگ، بدون برنامهریزی قبلی برگزار میشوند، بیآنکه تأثیر عمیق و ماندگاری بر فضای قرآنی جامعه داشته باشند.
در پایان باید این نکته را متذکر شد که شاید منظور رهبر انقلاب از نقد جشنواره تلاوتهای تقلیدی در دیدار اخیر جامعه قرآنی با معظمله، همین روند نگرانکننده در تعدد مسابقات و کشیده شدن فضا به حوزههای دیگر باشد؛ مسیری که بهجای تقویت ارتباط حقیقی با قرآن، قاریان را به تمرکز بر صوت و لحن صرف سوق میدهد. این رویکرد، نهتنها خلاقیت و درک معنایی از آیات الهی را کاهش میدهد، بلکه میتواند رسالت اصلی تلاوت قرآن را که رساندن پیام وحی به جان مخاطب است را تحتالشعاع قرار دهد.
انتهای پیام