هنر ستایشگری در قامت تنیده شدن زلف رفتارهای آیینی با باورهای مذهبی در کنار آنکه بخشی از دیرینگی تمدن و فرهنگ مردمان باورمند به آیین و اجراکننده شعائر و فرایض مبانی مذهبی در سرزمینمان را نمایندگی میکند؛ طی دو، سه دهه اخیر به سبب درهمتنیدگی شیوههای رفتاری هنر ستایشگری از سرودن شعر و مرثیه در قالب عرض ارادت به ائمه اطهار(ع)، اهلبیت(ع) و اجرای آن در قالب نوحه و مداحی در مراسمهای مذهبی؛ سبب شده تا با وجود عقبه سترگ و ژرف آداب و ادب برگزاری «هیئت»؛ «هیئتداری» و «مداحی» به سبب همان درهمتنیدگی باورهای سنتی با محصولات نوین و مدرن عصر و جامعه معاصر، گاه شاهد بروز برخی از آسیبها در رفتارهای مجریان مناسبتهای مذهبی در ساحت میزبانی با محوریت هیئت، هیئتداران و دلدادگان به ادبیات آیینی و هنر ستایشگری و مداحی در کشورمان باشیم.
همین درهمتنیدگی و گاه به سبب عدم تشخیص سره از ناسره بود که باعث شد مقام معظم رهبری بر لزوم «علمی شدن هنر مداحی و ستایشگری» تأکیدی ویژه داشته باشند تا فعالان، علاقمندان و دستاندرکاران این عرصه از جامعه شاعران و ادیبان آیینی و مذهبی تا پیرغلامان، مداحان و افرادی که بخشی از رسالت انسانی خود را در ادای فرایض دین هدایتگر و مبین اسلام در زنده نگهداشتن مبانی آن با دال مرکزی آداب و ادب هیئتداری و هنر ستایشگری در شاخه مداحی و شعر آیینی، دینی و مذهبی میدانند را بیش از پیش بر اجابت فرمایش مقام معظم رهبری مبنیبر جلوگیری از بروز آسیبها در این عرصه هنر ستایشگری، مداحی و تقویت بُنمایههای نگرش علمی برای انتقال این رفتارهای آیینی و متکی به سنتهای خود برای نسل نوجوان و جوان امروز متمرکز و متعهد کنند.
نسل نوجوان و جوانی که امروزه فصل زیست و زندگیشان به سبب گره خوردن با فضای مجازی از آن نگاه سنتگرا عبور کرده و در برزخی است که اگر درست هدایت نشود به بیراهه رفتنش محتملتر است.
پس اینجاست که دغدغهمندان، فعالان و آنها که هنر ستایشگری را به سبب قداست و تأثیرگذاریاش در جامعه پاس میدارند و هیئت را به سبب ارتباط مستقیم آن با بافت عموم افراد جامعه مهمترین سنگر حفظ رفتارها و کُنشهای آیینی و عرض ارادت مردمان باورمند به همین آیینها؛ بر خود فرض دانستند تا در راستای اجابت به درخواست ولیفقیه جامعه، به آن خواسته جامه عمل بپوشانند.
از همین روست که انتشارات «آرام دل» به عنوان نخستین انتشاراتی که در اواخر دهه هفتاد برای اولینبار ثبت و ضبط اشعار آیینی و مذهبی را به عنوان نیازی برای فردای جامعه در قامت رسالت کار فرهنگی بر خود فرض دانست و در گذار بیش از 30 سال بر این نمط استوار بوده حال دست به چاپ و انتشار آثاری در حوزه نگرش تخصصی و علمی به هنرهای آیینی کشورمان از جمله هنر ستایشگری و مداحی زده که کتاب «اصول کافی صداسازی» ذیل عنوان «راهنمای جامع ساختن صدا برای خوانندگان، گویندگان، سخنرانان، قاریان قرآن و مداحان» نمونهای از این مهم به شمار میرود.
خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا) به بهانه این کتاب میزگردی تخصصی را با حضور کارشناسان خبره در عرصه هنر ستایشگری کشورمان شامل مهرداد توماری؛ نویسنده کتاب «اصول کافی صداسازی»؛ جواد حیدری؛ شاعر و مدیر انتشارات «آرام دل»، پدرام جوادزاده؛ عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و هنر و کارشناس موسیقی ایرانی و مهدی زنگنه؛ شاعر و پژوهشگر موسیقی ترتیب داد تا به بهانه این کتاب آنچه نیاز امروز و رفتارهای مبتنی بر دانش و علم نوین برای حفظ و پاسداشت سنتِ هنرِ ستایشگری و شیوه انتقال آن به جامعه فردای این جهان مدرن و پیچیده شده در فناوری و تکنولوژی است را تصویر و ترسیم کند.
آنچه در ادامه از خاطر شما میگذرد بخش دوم این میزگرد تخصصی به میزبانی ایکناست که در ایام ماه مبارک رمضان به شما تقدیم میشود.
زنگنه: ابتدا باید به این نکته اشاره کنم که طی دو دهه اخیر جهانی که در آن زندگی میکنیم چنان دچار تغییر عجیب و غریب و ناگهانی شد که ما وقتی به خاطرات نسل خود رجوع میکنیم متوجه میشویم آن فضا با عصر حاضر آنقدر متفاوت شده است که قابل تشخیص نیست. مداحی که تصویرش در آن سالها از تلویزیون پخش میشد یا زندهنام کوثری، یا زندهنام سلیم مؤذنزاده یا آقای آهنگران بود. هیچ مداح دیگری تصویرش از تلویزیون جمهوری اسلامی ایران در دهه 60 و میانههای دهه 70 پخش نمیشد.
ما صدا و تصویر آقای آهنگران را تا میانههای دهه 70، شبهای جمعه از برنامه «روایت فتح» میدیدیم. تصاویر مناسبتهایی که از جماران پخش میشد یا مداحیهای آقای کوثری و در پارهای از موارد نیز سلیم مؤذنزاده بود.
ممکن است گاهی به بهانهای در بیت رهبری مداح دیگری جز این سه نفر خوانده باشد و تصویر کوتاهی از آن در برنامه «گزارش هفته» آخر هفته پخش شده باشد. اما به این مهم دقت کنید که ما در دهه 70 حتی پخش کامل عزاداری از بیت رهبری را نیز نداریم! چه بسا حتی فیلمبرداری برخی از این جلسات نیز صورت نگرفته است. بهشخصه برای ساخت مستند «حسینیه امامخمینی(ره)» وقتی به آرشیو بیت رهبری رجوع کردم، متوجه شدم که برخی از مراسم و مجالس عزاداری در آن سالهای دهه هفتاد در بیت رهبری حتی فیلمبرداری هم نشده است. تاکید میکنم صحبتم درباره سالهای 1371 تا 1373 است.
به عنوان مثال آن «الرحمن» معروف که حاجآقای ارضی آن را خواندهاند فیلمبرداری نشده یا اگر فیلمبرداری شده، تصویری از آن در هیچ آرشیوی وجود ندارد. همه اینها را با تأکید گفتم که متوجه شوید من درباره دوره قاجار صحبت نمیکنم؛ درباره دهه 70 خورشیدی سخن میگویم.
حال جوانی 15، 16 سالهای را در نظر بگیرید که دوست دارد مداحی کند. تلویزیون ما دو شبکه دارد؛ شبکه سه به تازگی افتتاح شده است و چند شبکه رادیویی نیز وجود دارد. به غیر از روز تاسوعا، تاسوعا و شهادت امیرالمؤمنین(ع) در بقیه ایام سال، هیچ مداحیای از تلویزیون پخش نمیشود.
در این فضا آن جوان 15، 16 ساله که دوست دارد مداح باشد نزدیک تولد امام زمان(عج) یا نزدیک محرم به قطع و یقین این مسیر را میرود که از در خانه راه میافتد، به در خانه مداح محله خود میرسد که شاید مداح چندان معروفی نباشد و تنها در آن محل و منطقه در چهار یا پنج هیئت مداحی میکند. بعد از دقالباب، وارد منزل مداح میشود.
نخستین دیدار او با آن مداحی که در مسجد و هیئت محل او را با تصویر و سیمایی بسیار جدی و مقتدر دیده و حال این جوان تصویر دیگری از آن مداح میبیند؛ یعنی آن مداح را در منزل شخصی خود با رویی گشاده و بازتر میبیند.
شاید هیچگاه در مخیله خود نیز به این نمیاندیشید که روزی یک مداح برای او چایی بیاورد! چرا که همیشه برای مداحها چایی میبردند و جلوی آنها میگذاشتند و حال این رابطه برعکس شده است. این صحنه را دقیق در ذهنتان تصور کنید چراکه میخواهم نکاتی از آن را با شما و مخاطبان شما درمیان بگذارم.
گویا آن جوان یا نوجوان از همان لحظهای که وارد خانه این مداح میشود درحال آموزش نکات متعدد ریز اما بسیار مهم است. به عنوان مثال مهمانداری! او با نحوه و شیوه مهمانداری و آموزش آن مواجه میشود.
روبهروی مداح مینشیند و به او میگوید: «حاجآقا چند وقت دیگر ایام محرم یا ایام فاطمیه آغاز میشود. من شعر میخواهم.» توجه کنید در آن سالها (نیمه اول دهه 70 خورشیدی) اینترنتی وجود ندارد. نهایت اینترنت موجود یک «دایال آپ» با سرعت بسیار کم بود. اگر به هر طریقی هم به اینترنت متصل میشدید؛ سایت شعری وجود نداشت که شما بتوانید به انبوهی از شعرها در عرصهها و گونههای مختلف دسترسی پیدا کنید.
در بخش اول همین نشست، آقای حیدری (مدیر انتشارات آرام دل) اشاره کردند که انتشارات خود را سال 1379 برای انتشار اشعار آیینی راهاندازی کردند و سنت انتشار مکتوب اشعار آیینی از اواخر دهه 70 حرکت خود را آغاز کرد. در سالهای 1373 تا 1375 یک مداح یا دوستدار مداحی از جمله خودم، برای دسترسی به یک شعر آیینی متحمل مصائب و مشکلات بسیار متعددی میشد.
دوباره به آن نوجوان یا جوان باز گردیم. این نوجوان بعد از طرح پرسش از آن مداح برای آنکه در ایام مناسبت پیش رو چه بخوانم؟ اگر آن مداح مهر نوجوان در دلش نشسته باشد، او را دوست داشته باشد، میرود دفتری از اشعار و نوحهها که در قدیم به آن «دَستک» نیز میگفتند و متعلق به خود مداح و اشعار نوحههایش است میآورد. اگر نه دو دیوان کتاب شعر جلوی او میگذارد و میگوید که از همینها انتخاب کن!
آن مداح یا پیرغلام محل، دفتر را جلوی جوان میگذارد و این جوان آن دفتر یا تقویم و سررسید که در آن زمان مداحان اشعار خود را در آنها مینوشتند، میگشاید و میبیند که نوشته است «قصیده ولادت امام زمان(عج)»!
این آغاز مرحله دوم آموزش است. حال آن نوجوان و جوان ناخودآگاه با واژهای به نام «قصیده» آشنا و مواجه میشود. نگاهی به این دفتر و چینش ردیف و قافیه توجه میکند. اینکه مصراع اول با مصاریع زوج همخوان است نامش قصیده است! آن دفتر را ورقی میزند و میبیند که آنجا نوشته «مثنوی شهادت به سرایش استاد حسان»؛ باز نگاهی به شیوه قوافی و ردیف آن میکند و درمییابد که سرایش مثنوی چگونه است! با نام شاعران آیینی و مرثیهسرایان چون استاد حسان یا استاد مؤید آشنا میشود.
زنگنه: این نکته را نیز بگویم که به خوبی در خاطر دارم که تمام مداحان گذشته در دَستکهای خود نام تمامی شاعران و سرایندگان مراثی را کنار آن شعر و نوحه مینوشتند.
پس درس اول؛ رفتار پیرغلام و درس دوم؛ اینکه اشعار با یکدیگر متفاوتند. قالب آنها مثنوی، غزل و قصیده است و با همین شیوه ساده، آموزشی غیر مستقیم اما مهم برای آن نوجوان به وجود میآید. اگر آن حاجآقای مداح این نوجوان و جوان را دوست داشته باشد به او میگوید اینها را بنویس و من برایت میخوانم. این آموزش سوم است که باز آن نوجوان و جوان به شکل ناخودآگاه با وزن و سبک خواندن آشنا میشود و در کمترین حالت یکبار خوانش درست شعری که قرار است بخواند را از زبان این مداح میشنود.
توجه کنید که تمام این نکات در بطن و متن خود مملو از آموزش است. اگر آن نوجوان و جوان کمی رِند و زرنگ باشد در مراجعه به صفحه بعدی، قالبی دیگر و مدحی دگر از آن مداح میپرسد که خب حاجآقا این را چگونه بخوانم؟ و آن پیرغلام زیر آواز میزند و آن اثر را شروع به خواندن میکند. این نوجوان درمییابد که خب پس این شعر را باید اینگونه خواند. این یعنی آن نوجوان با انواع خوانش آشنا میشود. اگر آن نوجوان کمی جسارت بیشتر داشته باشد، صفحات را بیشتر ورق میزند و به پرسشهایش میافزاید و هر چه آن پیرغلام همدل و پاسخگوی این نوجوان باشد، مراتب آموزش او بیشتر و بیشتر و بیشتر میشود. ناگهان میبینید که در طی تنها یک یا دو ساعت؛ یک مداح تازه کار نه در 100 سال پیش که در 30 سال پیش در معرض آموزش قرار گرفت! کجا؟ تنها به سبب یک نشست یک یا دو ساعت منزل یک پیرغلام و مداح دیگر.
اگر این پیرغلام مرحوم «نادعلی کربلایی» باشد ناگهان مرتبه این آموزش چندین درجه ارتقا پیدا میکند. اگر آن پیرغلام زندهنام «آرامدل» باشد، در همین نشستِ یک یا دو ساعته، آن نوجوان انبوه دیگری از مطالب مربوط به هنر ستایشگری و مداحی را در قالب همان نشست ساده، کوچک و کوتاه فرا میگیرد و میآموزد. گریه کردن را یاد میگیرد. دو نکته معرفتی را مداح به آن نوجوان میگوید.
وقتی شما حتی به عنوان یک نوجوان و جوانی که تنها دوستدار مداحی هستید و نزد مرحوم آرامدل میرفتید، ایشان هر بار که یک شعری را که سروده و برای شما میخواند گریه میکرد. این اتفاق برای نفر دوم؛ نفر سوم و هرچند نفری که همان شعر را از استاد آرامدل میخواستند که او قرائت کند و او قرائت میکرد، برای هر بار قرائت اشک میریخت و گریه میکرد.
در تمام مراتب آموزش یا بنا به لفظ خود پیرغلامان «آموزش نوکری» یا آن «آداب مداحی» نهفته است که ازسوی پیرغلام به آن مداح نوجوان و جوان در قالب یک نشست، آموزش داده میشود. در خلال این آموزش نکات ریزی به عنوان مثال آنکه اول و پیش از آنکه بخواهی «گریهگیر» باشی باید خودت «گریهکن» باش! نکاتی که بسیار ساده به نظر میرسد اما در امر مداحی و به اوج رساندن این هنر بسیار مهم بشمار میرود. در تاریخ عزاداری شیعه، آموزش مداحی تام و تمام آموزشی شفاهی، سینهبهسینه و تجربی بوده است.
این را نیز باید عنوان کنم که ناخودآگاه سبک خواندن مداحان مناطق مختلف با یکدیگر متفاوت بوده است. در همان آموزشها مشخص میشد که به عنوان مثال نوع و گونه خواندن مداحی در منطقه شمیران با شهر ری تفاوتهایی داشته؛ گونه خوانش مداحان غرب تهران با شرق تهران متفاوت است. گونه خوانش مداحان بازار با دیگران متفاوت بوده است. آن مداح به فراخور محلهای که به دنیا آمده، هیئت رفته و مداحانی که در آن محل دیده، وارد حالوهوا و اتمسفری میشود که آن پیرغلام و مداح هیئت محل و هیئت مسجد به آن نوجوان و جوان مراتب مداحی را یاد میدهد.
آن مداح و پیرغلام به آن نوجوان و جوان دوستدار مداحی که میخواهد نخستین گامهایش را در هنر آیینی ستایشگری بر دارد چه چیز را یاد میدهد؟ آن چیز که خود از استادهای پیشین یاد گرفته است. او هر آنچه که از طریق آموزش سینهبهسینه و شفاهی از پیشینیان آموخته را میآموزد.
ممکن است در این میان اصطلاحهای این استاد نسبت به شاگرد بعدی که حال به مقام استادی رسیده متفاوت باشد؛ اما بُنمایه کلامشان در عناصر ثابت مداحی یکسان است.
مثال میزنم؛ فلان مداح قدیمی تهران وقتی میخواست به تو قصیده خواندن یاد بدهد میگفت باید قصیده را «یکتیغ» بخوانی! منظورش از «یکتیغ» چیست؟ یعنی شیوه تو باید تمرکز بر نوع خواندن «دکلمه» باشد و یکنفس مانند دکلمه این قصیده را بخوانی و بیت به بیت به جلو بروی. آن چیزی که ما در سبک و خواندن «محمود کریمی» در دهه 70 و 80 بسیار شاهد بودیم. یعنی شنونده از سوی آن مداح ملودی را میشنود اما آن مداح، ملودی را با دکلمه ترکیب میکند. آقای محمود کریمی این را از چه کسی یاد گرفته است؟ از حاجآقا مرتضی طاهری یاد گرفته است. حاج مرتضی از چه کسی یاد گرفته؟ او نیز از استاد پیشین خود!
باز هم تأکید میکنم این سینهبهسینه بودن آموزش به شکل کامل در ساختار مداحی سنتی ما ریشه داشته است. آیا «صداسازی» بوده؟ بله، بوده است. صداسازی به معنای آنچه که در کتاب «اصول کافی صداسازی» یا منابع امروزه وجود دارد، نبوده است. آنچه که در قالب آموزش سنتی از استاد به شاگرد منتقل میشده وجود داشته است. هر یک فنونی داشتهاند.
ببینید به غلط و درست آنها کاری ندارم؛ اما به عنوان مثال استادان و پیرغلامان و مداحان پیشکسوت گذشته به شاگردان نوپای خود میگفتند هیچوقت آب یخ نخور! آن فرد در حد دانستن و تجربههای خود آموزشش را به آن مداح نوجوان منتقل میکرد. گاه برخی مداحان پیشکسوت به شاگردان خود میگفتند به کوه برو و داد بزن! چنین دست از آموزشهایی همین امروز هم وقتی نزد مداحان پیشکسوتی و سنوسالدار رجوع کنید مشاهده میکنید که هنوز هم همان شیوههای سنتی وجود دارد.
تأکید میکنم که این شیوه آموزش همواره در ساختار سنتی آموزش هنر ستایشگری ما، آموزش شعر، آموزش صداسازی، دستگاههای موسیقی در حد خود وجود داشته است.
شما امروز هیچگاه مداحی قدیمی را نمیتوانید پیدا کنید که بیاید و به شما بگوید من «راستپنجگاه» میخوانم! اما همه آنها، این نسل گذشته و پیشکسوت، «افشاری» را میشناختند و میخواندند. به عنوان مثال میدانستند شعری در وزن «فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن» را باید در «ابوعطا» بخوانند. چرا؟ چون معروفترین آواز ابوعطا روی این وزن عروضی قرار دارد. کدام شعر؟ این شعر هاتف اصفهانی:
چه شود به چهره زرد من نظری برای خدا کنی
که اگر کنی همه درد من به یکی نظاره دوا کنی
این آموزهها؛ آموزههایی بود که به شکل چهرهبهچهره مدام در حال اتفاق افتادن بود.
حال بگذارید به زمان معاصر در همین 20 سال حضور رسانهها اشاره کنیم. طی دو دهه اخیر به سبب حضور گسترده رسانهها در قیاس با دهههای پیش؛ مداحی به عنوان یک رسانه به شکل جدی مورد توجه قرار میگیرد. آنچنانکه در این نشست عنوان شد امروز مداحی و هیئت خود بهمثابه یک رسانه رُخنمایی میکنند و آفتها از همینجا شروع میشود که یک رسانه برای ارتقای خود دست به دامن رسانهای دیگر میشود و این بسیار تلخ است.
برای دریافت صحبتم مثالی میزنم. هنر تئاتر به عنوان هنری زنده در ارتباط نفس به نفس با مخاطب، دارای اتمسفر و جهان خود است. حال شما قویترین و قدرتمندترین تئاتر تلویزیونی (تلهتئاتر) را تولید کنید. این تئاتر تلویزیونی با تمام قدرت و کیفیتش دیگر آن جهان و اتمسفر هنر تئاتر به عنوان هنری زنده و نفس به نفس با مخاطب را ندارد. یعنی یک هنر ثابت، در جهان رسانه به فضایی دیگر بدل میشود! حال فکر کنیم با این مثال که بازیگران تئاتر بخواهند در ارائه اثر هنری خود از ابزاری استفاده کنند که متعلق به آنها نیست. منظورم چیست؟ منظورم استفاده کردن از میکروفون برای انتقال صداست. قدرت بازیگر تئاتر و قدرت صدای او بدون استفاده از هیچ ابزاری برای انتقال به مخاطب است که به عنوان یکی از مؤلفههای هنر بازیگری در تئاتر شناخته میشود. اگر بازیگر تئاتر بخواهد برای رساندن صدایش از میکروفون استفاده کند که او دیگر بازیگر مسلط بر قواعد تئاتر نیست. این همان دست به دامن شدن یک هنر به ابزاری دیگر که در چارچوب قواعد آن هنر تعریف نشده تعبیر میشود. مسلم است که حاصل و ماهیت آن بهجای کمککننده بودن ضربه زدن به آن هنر خواهد بود.
به این مسئله توجه کنید که آنچنان که اشاره کردم در ساختار سنتی مداحی آموزش داشتهایم، آموزش آکادمیک وجود نداشت؛ اما آموزش شفاهی وجود داشت. حال وارد دوران جدید شدیم. ناگهان رسانهها پا به عرصه گذاشتهاند و برنامههای کاربردی و شبکههای اجتماعی نیز در این میان اضافه شدهاند. در همین شبکههای اجتماعی شاهدیم که در ایران -تأکید میکنم در ایران- بسیاری دیگر از رسانههای ما را تحتالشعاع قرار میدهد و ما در کشور خود ناگهان بهسبب شتاب، سرعت فناوری و تکنولوژی از آن عقبه سنتی خود دچار گسست و فاصله شدیم. یعنی از آن آموزش سنتی فاصله گرفتیم.
پیش از حضور در همین نشست به میزبانی ایکنا، یکی از دوستان به من زنگ زد و گفت پسری 10 ساله دارم و عاشق مداحی است. کلاس مداحی او را کجا بفرستم؟ من هر چه فکر کردم جایی به ذهنم نرسید! اگر شما سراغ دارید به من بگویید. تأکید میکنم بچه 10 ساله در پایتخت امالقری جهان شیعه دوست دارد مداح شود، کجا باید برای آموزش مداحی برود؟ شما بگویید.
ما در پایتخت جهان شیعه قرار دادیم. اگر مداحی مهم است؛ اگر مناسبتهای مذهبی مانند ایام محرم، شبهای قدر و نیمه شعبان، مهمترین بستههای رسانهای شبکههای مختلف تلویزیونی و رادیویی ما را در پُرمخاطبترین ساعتها به خود اختصاص میدهند، این مداحان نوجوان و جوان که در این برنامهها حضور پیدا کردهاند کجا آموزش دیدهاند؟
البته منظورم از آموزش در تمام بخشهاست؛ چه شعر، چه موسیقی و چه شکل خواندن. چون مداحی هنری ترکیبی است. شعر به همان میزان مهم است که موسیقی و موسیقی به همان میزان مهم است که نمایش و زبان بدن. یک مداح وقتی شروع به خواندن میکند درحال اجرای یک پرفورمنس هنر آیینی و نمایشی است. خب قرار است در چنین شرایطی چه اتفاقی بیفتد؟
آموزش سنتی که امروز وجود ندارد. معلم مداحان جوان ما نیز گوشی موبایل شده است. در این مسیر آن مداح جوان 15 ساله با چه کسی مواجه میشود؟ با مداحانی مواجه میشود که امروز در هیئتها لب میزند و «پِلِیبَک» اجرا میکنند؟
این به چه معناست؟ یعنی «لب زدن»، اتفاقی که به قول همین دوستان در میان خوانندگان موسیقی امری غیر قابل باور و خطایی بزرگ است، همین امروز میان جامعه مداحان ما وجود دارد. مداحی که ذات آن و هویت آن بر اجرا، آنهم اجرایی نفس به نفس با افرادی که در آن هیئت، تکیه و مسجد حضور دارند تعریف شده و بُنمایه آن برهمین ذات هویتی استوار است، اگر این زنده بودن و زنده خواندن را از آن بگیریم دیگر چه چیزی از آن باقی میماند.
ختم کلام آنکه آموزش مداحی امروزه از آموزش سنتی خارج شده است و متأسفانه وارد ساختار آکادمیک هم نشده است. حال در چنین شرایطی آقای توماری و امثال آقای توماری در حوزههای مختلف هنر مداحی دست به قلم میبرند. هر چند آقای توماری مدعی است که این را برای مداحها ننوشته است و من این را نمیپذیرم؛ چرا که خاستگاه کسی مانند آقای توماری که از آن بلند شده هیئت است؛ پس هر اقدامی در هرجایی که انجام دهد در پس ذهن او، آن تصویر محیطی که در آن رشد پیدا کرده و از آن برخاسته یعنی هیئت را میتوانیم و باید ببینیم.
آقای توماری کتاب «اصول کافی صداسازی» را نوشته که این کتاب داعیه بحث دانشگاهی دارد و قرار است وارد خانه ما و کتابخانههای ما شود. قرار است منِ خواننده کتاب وقتی این اثر را باز میکنم با کتابی علمی مواجه شوم. دو مدل علم داریم. یک نوع کتابهای آموزشی علمی که نمونه آنها همان کتابهایی است که آقای جوادزاده در بخش اول نشست به آن اشاره داشتند که نویسنده در آنها میگوید که ارجاعهای من برای نگارش این اثر؛ آن کتاب، آن مقاله و آن اثر است و اینها نیز حرف خودم است. وقتی من مخاطب این دسته از کتابها را میخوانم با یک محصول علمی از جنس کتابخانهای مواجه هستم.
نوع دیگر کتابها، کتابهایی هستند که من نویسنده در آنها مباحث علمی را مطرح میکنم اما خود نیز در مسیر نگارش این اثر در مقام تولید علم قرار گرفتهام. چگونه به این تولید علم رسیدهام؟ این مهم مبتنی بر تجربیاتی است که طی مسیر آنها را به دست آوردهام و حال میخواهم آن را منتقل کنم.
خود همین طی کردن مسیر و برآیند تجربهآی آن بعد به علم بدل میشود. مگر علم چگونه شکل میگیرد؟ آقای توماری که جلسات متعددی در حوزه صداسازی دارد یا باید بیاید تجربیاتش را از آموزشهایی که داشته بگوید یا مسیر خود را به شکل کلی بر مدار فعالیت پژوهشی قرار دهد و اگر این هر دو با هم ادغام شود که به قول معروف نور علا نور میشود.
این دو شیوهای که را که شرح دادم، شیوههای مرسوم در نگارش کتابهای علمی است و کتاب «اصول کافی صداسازی» هیچکدام از این دو نوع نیست! من از آقای توماری به عنوان برادری کوچکتر درخواست میکنم که حالا که وارد این عرصه شدهاند؛ عرصه علمی، آکادمیک، پژوهشی، تجربی یا هرآنچه که خود انتخاب کردهاید و به آن قدم گذاشتهاید، درخواست دارم برای استحکام و بُنمایه آنچه که این اثر مدعای آن را دارد در چاپ دوم اقدامات مختلف و متعددی را انجام دهد.
معتقدم کسانی که این کتاب را میخوانند بیشتر از آنکه چیزی دریابند با واژههایی مواجه میشوند که معنای آن را نمیدانند. شما میگویید که این کتاب را در کنار کلاسهای آموزشی خود به عنوان مکمل آنها قرار دادهاید و من این حرف را نمیپذیرم! چرا که معتقدم کتاب یک محصول مستقل است و اگر در نهایت قرار است این کتاب کتابی باشد که در مقام تدریس قرار گیرد باید به گونهای نوشته شود که هر مدرسی نه فقط آقای توماری بتواند آن را به هنرجویان و دانشجویانش آموزش دهد. همین الان من کتاب «روزنه» محمدکاظم کاظمی را میتوانم بروم و تدریس کنم. این اثر، کتاب آموزشی شعر است. کتاب «عروض و قافیه» آقای سیروس شمیسا را میتوانم الان بروم تدریس کنم! این اثری کتابی به غایت علمی در حوزه عروض و قافیه در حوزه شعر است. هیچ الزامی ندارد که برای تدریس این کتاب فقط خود آقای شمیسا حضور یا خود آقای کاظمی حضور داشته باشد.
اما آقای توماری، این کتاب شما کتابی است که فقط خود شما میتوانید آن را تدریس کنید، نه فرد و مدرس دیگری! درخواستم این است که در چاپ دوم، طی ویراستی مجدد آن را تغییر دهید تا درنهایت خروجی اثری که برای آن زحمت کشیدهاید بتواند بیشترین تأثیرگذاری را بر مخاطبان هدف داشته باشد.
ابتدا و پیش از هر چیزی بابت نگاه دقیق و روایت عمیق دوستان با محوریت کتاب «اصول کافی صداسازی» در نقد و بررسی این اثر سپاسگزارم. در مواجهه با نقد دوستان باید به این نکته اشاره کنم که از شنیدن این نکات بسیار ذوقزده شدم. صادقانه میگویم که این کتاب را نوشتم که این حرفها را بشنوم.
دو نکته کوتاه را عرض میکنم. تمام نقدهای مطرح شده را که از زبان آقای دکتر جوادزاده و آقای زنگنه عنوان شد میپذیرم و به این نکته اشاره میکنم که این اولین کتاب در این حوزه و عرصه بوده است. نکته بعدی آنکه به شخصه قلم نوشتاری به شکل و شمایل قواعد ساحت ویراستاری ندارم. نکاتی که درباره مباحث فصلبندی و عدم انسجام آنها عنوان شد به بحث ویراستاری بازمیگردد که انجام نشده و آسیبهای مطرح شده را وارد میدانم.
اما در بحث «صداسازی» و نکاتی که دوستان موشکافانه عنوان کردند؛ اغلب آنها را به شکل تجربه مستقیم انجام دادهام. یعنی ابتدا تحقیق و تفحصی مبنی بر این مهم داشتم تا ببینم کتابی تنها مبتنی بر مسئله صداسازی وجود داشته یا خیر و به کتابی اختصاصی و انحصاری در این حوزه برنخوردم.
همچنین قبول دارم که پسِ ذهن من به سبب عقبه رشد، نمو و شکلگیری آن در بدنه هیئت و همچنین تحصیلات دانشگاهی من که به حوزه علوم قرآنی بازمیگردد به شکل مستقیم از آموزهها و مبانی مداحی سرچشمه میگیرد.
به عنوان مثال نقدی که درباره چرایی دستگاههای موسیقی و روایت آن در این کتاب از زبان آقای جوادزاده مطرح شد به سبب همین عقبه، نگاه و علقه من به عرصه مداحی بازمیگردد. به عنوان فردی که کار مداحی انجام میدهد در برابر جبهه و موضعی که درباره موسیقی با نگاهی سنتی وجود دارد که نسبت به آن نیز نقدهای مختلف و متعددی دارم بحث دارم و آن اینکه چگونه در این میانه باید جایگاه خود را برای بیان نگاه تخصصی و اهمیت آن پیدا کنیم. چرا که معتقدم موسیقی یک ابزار است.
شما هم با موسیقی میتوانید از یاد خدا غفلت کنید و هم با همان ابزار موسیقی به یاد خدا برسید. وقتی شما به حرم امام رضا(ع) وارد میشوید، ابزار و آلت موسیقی مانند «نقاره» آنجا وجود دارد و شما را به یاد خدا میاندازد. یاد امام رضا(ع) میافتید و حال معنوی پیدا میکنید.
در مورد اسامی کتابهایی که در بخش اول و دوم این نشست به آنها اشاره شد نیز باید بگویم که کتاب «اصول کافی صداسازی» به حوزههای موسیقی و مداحی ورود میکند و به شکل اختصاصی مبتنی بر مسئله صداسازی نگارش شده و آن کتابها تمرکزی بر این اصل ندارند.
مسئله سوم آنکه؛ من با رویکرد آموزشی خود این کتاب را به رشته تحریر درآوردهام. یعنی نقدی که دوستان عنوان کردند را میپذیرم. به سبب آنکه برای نگارش این کتاب، تحقیق و پژوهش خود را به شکل میدانی انجام داده و با همان رویکرد برگزاری کلاسهای آموزشی خود این کتاب را نوشتم. درخواستم از جمع حاضر این است که من را کمک کنید که اولین کتابی که در این حوزه با نگاه دغدغهمند و تخصصی به حوزه صداسازی نوشته شده با همان نکاتی که کارشناسان این جمع مطرح کردهاند یاری رسانم باشند تا این اثر به آن نقطه اصلی و هدفش دست یابد.
من ذهن مخاطب را نمیدانم و از آنجا که دوستان به این مسئله اشراف و آشنایی بیشتری دارند با آن نگاه برای چاپ دوم کتاب اقدام و آن را را به مخاطبان ارائه دهیم.
مثلی در ضربالمثلهای ما وجود دارد که «در شهر کورها یک چشم نیز غنیمت است.»؛ مشکل اصلی ما و نقدهایی که در این نشست مطرح شد به همین مهم بازمیگردد که آن مدعیان دانشگاهی طی این 40 سال وارد حوزهای که باید ورود میکردند؛ یعنی مسئله موسیقی، شعر، صداسازی و هرآنچه که به تقویت بُنمایهها و قدرت بدنه هنر و آیین ستایشگری و مداحی بازمیگردد وارد نشدهاند! آسیب اصلی به این مسئله بازمیگردد و این آسیب به شکل مستقیم به آقای توماری یا کتاب «اصول کافی صداسازی» برنمیگردد.
من و همکارانم در دانشگاه و افرادی که عقبه دانشگاهی در حوزه موسیقی دارند در این دایره آسیب قرار میگیرند که چرا وارد میدان نشدهاند! وقتی خود استادهای دانشگاه به این نکته فکر نمیکنند که ما در ایران موسیقی ایرانی داریم که مولفه صداسازی در آن با آنچه که در موسیقی کشورهای دیگر وجود دارد متفاوت است؛ پس به کتاب بومی نیاز داریم! اما در این عرصه ورود پیدا نمیکنند و قلم نمیزنند.
در چنین بزنگاههایی است که متوجه آسیبهایی که در این نشست مطرح شد میشویم.
جملهای استاد شفیعیکدکنی دارند و گفتهاند که تأثیر بسیاری بر من گذاشته است. آقای کدکنی این جمله را به یکی از ذاکران اهل بیت(ع) گفته بودند. تاکید دارم به این جمله جدای مباحث معنوی درباره امام حسین(ع) و نورانیت اهل بیت(ع) که همه ما آن را قبول داریم والا در چنین نشستی حاضر نمیشدیم دقت کنید.
ببینید وقتی به جریان شعر آیینی علی الارض نگاه کنیم؛ به وضوح در مییابیم که چهارده قرن کربلا را زبان هنر نگه داشته است. تأکید میکنم که مباحث اعتقادی، مذهبی و نورانیت اهل بیت(ع) را کنار بگذاریم.
آنچه که ما را از کودکی با اهلبیت(ع) پیوند زده چه بوده است؟ یا یک شعر؛ یا یک موسیقی؛ یک اجرای آیینی که در جایی دیدهایم؛ یک ملودی و در نهایت یک اتفاقی که بوی هنر میدهد. عجیب این است که ذاکران اهل بیت(ع) متأسفانه باور ندارند که کاری که انجام میدهند هنر است! بالاتر از آن برخی از شعرای اهل بیت(ع) نیز باور ندارند که کاری که انجام میدهند هنر است.
یعنی به شعر هیئت به مثابه هنر نگاه نمیکنیم. به مثابه یک گزارش شبانه به آن نگاه میکنیم که گرد هم میآییم تا آن را بنویسیم و در جلسه، هیئت و تکیهای آن را ارائه دهیم. یعنی گاه شاهدیم که یک ژورنالیست و خبرنگار برای یک خبرش بیشتر از یک شاعر برای سرودن شعر آن هم مرتبط با اهل بیت(ع) وقت میگذارد!
از همین رو معتقدم که بزرگترین کارکرد کتاب «اصول کافی صداسازی» فارغ از محتوا و شکلش آن است که به من مداح؛ به من بچه هیئتی این پیام را منتقل میکند که برادر! برای ارائه هنرت، برای ارائه تمام مفاهیم ارزشمند قدسی که در ذهن داری، نیاز به ابزاری داری که مواجههات با آن ابزار باید به شیوه علمی صورت گیرد!
پیشتر نیز گفتم که این نگاه علمی گاه میتواند شکل تجربی داشته باشد مانند آن پیرغلامی که شیوه مداحی را به شکل سنتی و سینهبهسینه از استادهای پیشین خود آموخته و یا میتواند این آموزش از همین جنس علمی، آکادمیک و دانشگاهی باشد. پس سخت به این گفته معتقدم پیامی که این کتاب به جامعه مداحان کشور منتقل میکند مهمتر از محتوای آن است!
این کتاب و امثال این کتاب میتواند توسط آقای توماری و دیگر نویسندگان دغدغهمند در این عرصه نگارش شود. به گونهای که هم شکل و هم محتوای آن برای توجه به حوزه هنر ستایشگری و مداحی مبتنی بر نگاه علمی و تخصصی چارهسازی بیشتری داشته باشد.
جلسهای در دفتر نشر و تنظیم مقام معظم رهبری حضور داشتم که بزرگان مختلف و متعددی از عرصه مداحی و شعر آیینی حضور داشتهاند. در آن جلسه جملهای عنوان کردم.
ابتدا این را بگویم آن جلسه زمانی برگزار میشد که نکاتی مبنی بر اینکه برای سینهزدن لباس دربیاوریم، درنیاوریم و مواردی از این دست در مجامع هیئتی و مذهبی میان عدهای مطرح بود.
خدمت فرزند حضرت آقا عرض کردم که این دکمه پیراهن را باز کنیم یا نکنیم هزینهای ندارد. مسئله این است که ما چرا برای حرفهای کمهزینه آقا وقت میگذاریم و با هم دعوا میکنیم؟! اینها در شرایطی است که حضرت آقا سالهاست بر این مهم تأکید دارند که «مداحی باید علمی شود.»
خوب به خاطر دارم که حضرت آقا چندین سال پیش فرمودند من چقدر باید بگویم و شما انجام ندهید! آقایان دانشگاهی شما انجام دهید! یعنی رهبری معظم از ما که ادعای ولایتمداری داریم چنین درخواستی داشتند.
این سخن پُر بیراه نیست که عرض کنم حضرت آقا هر سال بخشی از مهمترین سخنان خود را برای میزبانی با مداحان اهل بیت(ع) کنار میگذارند. طی این سالها هیچکس نیامده تا این بار را بردارد! چرا؟ چون هزینه دارد. کار دارد. سختیهای خود را دارد.
ما در «انتشارات آرام دل» مدعی هستیم که در این عرصه شروع کردهایم؛ اما صادقانه باید گفت که ما هم کاری انجام ندادهایم. شاید بخشی از آن به این مسئله بازمیگردد که ما قریب به دو سال هیئت علمی دانشکده مداحی را تشکیل دادیم. آقای زنگنه، آقای امینفروغی، آقای سیدمهدی حسینی، آقای حبیبیکسبی، آقای جانفدا و در حوزه محتوا حجتالاسلام حنیفی در تمامی جلسات هیئت علمی ما حضور داشتند. در خروجی آن جلسات به این مهم رسیدیم که باید پژوهشی در حوزه مداحی علمی صورت بگیرد که به شکل کامل هم با موسیقی در ارتباط است.
در آن سالها که معیار میلیارد برخلاف امروز که ارزش معنایی خود را از دست داده و عدد سنگینی بهشمار میآمد به عدد یک میلیارد و پانصد میلیون تومان برای انجام این مهم رسیدیم. شکل دادن به کار پژوهشی برای دانشکده مداحی به دلیل مشکلات مالی از حرکت باز ایستاد و به قول معروف بسمالله ما به صدق الله ختم شد!
گام برداشتن ما برای تاسیس و راهاندازی دانشکده مداحی بعد از یک سال و نیم کار تحقیقی و پژوهشی و واقعیت علمی که به آن اشاره کردم انجام شد. متن و کارهای انجام شده نیز موجود است؛ اما به سبب همان سختی و هزینهای که عنوان کردم تا به امروز کار و بار آن بر زمین مانده است!
اما آنچه که در پایان این نشست نقد و بررسی میخواهم بگویم همان نکتهای است که مدتی پیش در مشهد به آقای توماری عرض کردم. یعنی تا آن شعر از سوی شاعران جوان منتشر نمیشد کاری که «انتشارات آرام دل» سال 1379 انجام داد؛ امروز آن شاعران جوان به افرادی مثل حمیدرضا برقعی؛ هادی جانفدا و آقای شرافت بدل نمیشدند. آنها شاعران جوانی بودند که در آن سالها ما اشعارشان را در کتابهای گلچین خود منتشر کردیم و امروز هر کدام از آنها با یاری خداوند به ستارگان درخشان شعر آیینی و مذهبی کشور بدل شدهاند.
خدا را شاکریم که گام اول در عرصه بیان دغدغه و نگاه تخصصی به حوزه صداسازی برای هنر ستایشگری و مداحی به واسطه کتاب «اصول کافی صداسازی» صورت گرفته و به واسطه همین کتاب نقدها مطرح میشود؛ تا این نقدها مطرح نشود، مسئله جریانسازی و استمرار بیان نگرش علمی به هنر ستایشگری به عنوان مطالبه ما و این جمع در حوزه فضای رسانه و بازتاب اهمیتش میان اهل فن انجام نخواهد شد.
در حوزههای مهم فرهنگی و رسانهای چون هیئت و محیط فرهنگی و فرهنگسازی آن در عرصه روایت علمی آداب مداحی و حضور در هیئت و تکایا بیان نخواهد شد.
فراموش نکنیم که امروز مسائل زیرساختی ما هنوز به شکل کامل مرتفع نشده و بر زمین باقی مانده است. در حالی که شاهدیم بودجههای بسیار کلانی در میان دستگاهها، وزارتخانهها و نهادهای متولی امر فرهنگ برای کارهایی هزینه میشود که خروجی چندانی هم ندارد! امروزه اغلب این بودجهها صرف کارهای حجمی میشود؛ در حالی که کارهای زیرساختی هنوز باقی مانده است.
ما در حوزه مداحی چه کار زیرساختی انجام دادهایم؟ همین امروز وقتی به جامعه امروز ایران نگاه میکنم، نمیگویم صددرصد اما تنها محیطی که بالای 80درصد از اقدامات آن برای خانوادهها و مردم ایران صورت میگیرد در هیئتها و تکایا است؛ اما چقدر خرج این محیطها میکنیم؟ از قرارگاه قرب بقیهالله ارواحنا فدا و آقای عزیز جعفری که آنجا حضور دارند تا وزارت ارشاد، سازمان تبلیغات و بیستوچند سازمان و نهاد رسمی فرهنگی که داریم؛ چه کسی برای اجابت به حرف مقام معظم رهبری برای انجام کارهای علمی در حوزه مداحی و هیئت وارد میدان شده است؟
جالب است من به هر کدام از این عزیزان که این مسئله را میگویم همه به این نکته اشاره دارند که بله حرف آقا درست و صحیح است! اما پاسخ من به آنها این است که اگر بله حرف آقا درست و صحیح است پس چه زمانی میخواهید وارد میدان شوید تا بتوانیم گامهای علمیسازی مداحی را برداریم؟
در همین نشست آقای زنگنه عنوان کردند که اگر مداحی در طول این چهارده قرن باقی مانده به خاطر بار هنری آن است که در طول این قرون به حرکت خود ادامه داده است. حضرت آقا نیز بر این مسئله تأکید دارند که مداحی هنر ترکیبی است. ما برای این هنر که خود متشکل از چندین هنر است باید وقت و هزینه بسیار بیشتری بگذاریم.
همه ما این مهم را قبول داریم که تا زمانی که با بزرگی ننشینیم، بزرگ نمیشویم! در حوزه مداحی هم همین است تا زمانی که با بزرگان و خِبرگان این عرصه نشستوبرخاست نکنیم نمیتوانیم به جایگاه بزرگ و رفیعی در عرصه مداحی برسیم؛ اما مشکل اصلی ما این است که امروز حتی از این فضا هم فاصله گرفتهایم.
امروز یک نوجوان در منزل خود در فضای مجازی یک کلیپ تصویری را میبیند و شور و هوس هیئت زدن به سرش میزند نه مداح شدن! حداقل من برای مداح شدن چهار منبع مکتوب دارم که به او ارائه کنم که بگویم این شعر یا مقتل را بخواند؛ اما کسی که میخواهد هیئت بزند باید چه چیزی به او بدهم که بداند نوع، شیوه، مرام و مکتب هیئت زدن و آداب آن چیست؟ چه منبعی جدید برای عرضه در دسترس دارم؟ چرا که هیئتداری نه یک کار تخصصی که کاری فوق تخصصی است که باید روانشناسی؛ جامعهشناسی و فرهنگشناسی را برای هیئت زدن بدانیم.
در گذشته به سبب همان ارتباط نزدیک به شیوه سنتی، نشستن با بزرگان، آرامآرام شیوه و آداب مداحی و هیئت زدن را میآموختیم؛ اما امروز که این فاصلهها ایجاد شده و هیچ منبع علمی هم در این عرصه برای ارائه به کسانی که میخواهند وارد این وادی شوند وجود ندارد باید چکار کرد؟
پایان صحبتهایم بر این مهم تأکید میکنم که امیدوارم به یاری خدا بانی در این عرصه پیدا شود و در کنار هزینههای حجمی که انجام میدهد به مباحث علمی نیز توجه کنند و برای آن نیز هزینه کند.
وقتی کتابهای قدیمی و علمی انتشارات اسلامیه را نگاه میکنم که بنیانگذاران این انتشارات همگی از خاندانهای بزرگ کتابچی بودند؛ با وجود آنکه خود حاجآقا اسلامی و همراهانش افرادی دارای مکنت و ثروت بودند؛ اما بانی پا به میان میگذاشت و میگفت میخواهم این کتاب را برای من چاپ کنید.
اگر کتابهای قدیمی انتشارات اسلامیه را نگاه کنید میبینید که در سرشناسه آن نوشته شده است به سرمایه «عماد التجار» یا به سرمایه فلان... امیدوارم که بانیان در حوزههای فرهنگی نیز حضور پیدا کنند و در این حوزه نذر کنند و نذر خود را ادا و سرمایهگذاری کنند.
باید بپذیریم که در عصر و زمانه امروز همهچیز تغییر کرده وقتی در این هجمه جنگ نرم از سوی دشمن قرار دادیم، این روند به حتم تأثیر خود را در هیئت نیز خواهد گذاشت و تغییراتی در آن ایجاد خواهد کرد. اینجا ما هستیم که باید دستبهدست یکدیگر بدهیم و در این عرصه آنچنان خود را قدرتمند و مستحکم کنیم که هیچ ابزار جنگ نرم دشمن نتواند در بُنمایههای اعتقادی؛ فرهنگی؛ مذهبی و آیینی ما تأثیر خود را بگذارد.
و عرایضم را با این بیت مرحوم حسان به پایان میبرم که:
بی امتحان مرا به غلامی قبول کن
رسوا شوم اگر دل من امتحان دهد
قسمت دوم و پایانی...
گفتوگواز امین خرمی
تدوین: سیدضیا موسوی
عکس: طاهره بابایی
انتهای پیام