تاریخ انقلاب اسلامی ایران؛ مملو از قهرمانان مرد و زنی است که از آغاز مسیر انقلابی در خرداد 1342 تا گذار بیش از 46 سال از انقلاب شکوهمند اسلامی در راستای برپا نگهداشتن مکتب معمار کبیر انقلاب، حضرت امام خمینی(ره) و آنچه که داشته و آورده این انقلاب باشکوه در پس مبانی ظلمستیزی و دفاع از مظلوم بوده، ردپای درخشان در بُعد ملی و بینالمللی به نام مردمان ایرانزمین از خود به یادگار گذاشته است.
از همین روی است که وقتی با جمیع همراهان، همدلان، ایثارگران و فداکاران پاسداشت و نگهداشت آرمانهای انقلاب اسلامی و امام راحل همراه میشویم و وقتی درباره چرایی پایمردی ایشان در این حوزه میپرسیم؛ جملگی آنها فقط یک پاسخ برای گفتن دارند و آن «به عشق خمینی» است.
امیرحسین انبارداران از نویسندگان خوشنام و شناختهشده کشورمان که بیش از سه دهه در حوزه ادبیات انقلاب با رویکرد تاریخ انقلاب و معرفی قهرمانان ملی این سرزمین قلم زده است در جدیدترین کتاب خود سراغ یکی از همین قهرمانان مردمی رفته است. حاج علی آقامحمدی که از سه سالگی پای درس و گفتارهای حضرت امام خمینی(ره) نشست و چنان شیفته سلوک و منش ایشان شد که در تمامی فراز و فرود طی مسیر و طریق زندگی حضرت امام در حوزه رهبری تحقق انقلاب؛ تبعیدها و سالهای پس از پیروزی انقلاب و رهبری مردم انقلابی از معتمدان بنیانگذار و معمار کبیر انقلاب به شمار میرفته است.
او در کنار عرض ارادت و شیفتگیاش به امام راحل هیچگاه خود را جدا از مردمان سرزمینش ندید و در سالهای حماسهساز جنگ تحمیلی و ایام پس از آن نیز خدمت به خلق را بخشی مهم از آموزههای پیرِ مرادش، حضرت امام یاد و نام کرده است.
پشت سر گذاشتن و به چشم دیدن قیام خرداد 15 خرداد 1342؛ همراه کردن جمعی از بازاریان شناسای قم در حالی که هنوز رخت نوجوانی به تن داشته تا در راستای ایستادگی و مواجهه با ظلم «انقلاب سفید» دوران پهلوی، جریانساز بودن به عنوان یکی از همراهان قیام ماندگار 19 دی 1356 در قم، حضور در جبهههای حق علیه باطل در راستای تجهیز رزمندگان و خدماترسانی به آنها، حضور به عنوان یکی از بانیان ساخت ضریح مقدس سیدالشهدا(ع) فقط بخشی از کارنامه حاج علی آقامحمدی است که در روایت امیرحسین انبارداران در کتاب «به عشق خمینی» ضبط و مکتوب شده است.
کتابی که مقدمه آن توسط استاد حمید حسام؛ رکورددار آثار تقریظ شده توسط مقام معظم رهبری نگارش شده و توصیه به خواندن آن به تمامی مخاطبان به ویژه نسل نوجوان و جوان با توجه به جنس ویژه روایت و ادبیات متفاوت انبارداران در نگارش این کتاب تأکید شده است.
آنچه در ادامه از خاطرتان میگذرد به بهانه قرار گرفتن در سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) و قیام 15 خرداد، گفتوگوی ایکنا با امیرحسین انبارداران است.
کتاب «به عشق خمینی» شرح حال زندگی، زمانه و روزگار بزرگمرد انقلابی کشور به نام حاج علی آقامحمدی است. او در سال 1318 در حالی که فقط سه سال داشت، مادرش را در اثر هجمه عوامل ستمشاهی رضاخان از دست میدهد. دلیل درگذشت مادر او قانون «کشف حجاب رضاخانی» است که این بانو در برابر تلاش مأموران برای کشف حجاب او مقاومت میکند و بعد از ضربوشتم به دست آنها از دست مأموران میگریزد و به خانه خود پناه میبرد؛ اما بعد از مدتی به سبب شدت جراحات و آثار ضربوشتم مأموران رضاخان، دار فانی را وداع میگوید. از همین رو این بزرگمرد در سه سالگی یتیمی را تجربه میکند.
او در ادامه مسیر زندگی پای درس حضرت امام خمینی(ره) در مسجد سلماسی، مراتب رشد و معرفت را طی میکند و همچنین پای درس آقای واحدی -رهبر فدائیان اسلام- مینشیند. او با گذراندن کلاسهای درس و مباحث امام خمینی(ره) بخشی دیگر از معارف اسلامی را میآموزد و این همراهی و همزمانی با کلاسهای درس آقای واحدی تا زمان شهادت او ازسوی آقای محمدی ادامه پیدا میکند. مراتب کسب معرفت و مباحث اسلامی در کلاسهای درس امام خمینی(ره) ازسوی آقای آقامحمدی بعد از شهادت آقای واحدی تا زمان «انقلاب سفید» که در دوره محمدرضای پهلوی به وقوع میپیوندد ادامه پیدا میکند. در آن سالها که آقای آقامحمدی تازه نوجوانی را پشتسر گذاشته و گام به سالهای نخست جوانی پا گذاشته است به خاطر «انقلاب سفید» و نگاه مستبدانه محمدرضا پهلوی با تعدادی از بازاریان بزرگ و شناخته شده قم در راستای تظلمخواهی به سمت حرم حرکت میکنند. حرکتی که استمرار آن و پیوستن جمع بسیاری از مردمان در نهایت به اتفاق بزرگ قیام 15 خرداد منتج میشود.
قبلاز پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به سبب دیداری که آقامحمدی با حضرت امام(ره) در نجف داشتند به سبب شیفتگی او به امام در پس سالها نشستن پای جلسات درس ایشان؛ ارتباط و ارادت آقامحمدی به حضرت امام بسیار بیشتر میشود و بعد از انقلاب اسلامی آقای آقامحمدی به یکی از محورها و افراد معتمد حضرت امام برای انجام برنامههای انقلابی در قم و دیگر نقاط کشور بدل میشود و این اعتماد و تعهد ازسوی بنیانگذار کبیر انقلاب شامل آقامحمدی میشود.
کتاب «به عشق خمینی» دارای 19 فصل است که دو فصل آن به خانواده پدری و خانواده خود آقای آقامحمدی اختصاص دارد و 17 فصل دیگر به فعالیتهای او مرتبط است گه به شکل خلاصه به مخاطب ارائه شده است. اگر بنا داشتم تا تمامی فعالیتهای این بزرگمرد را در قالب سالها فعالیت و همراهی با جریان انقلاب، شخص امام خمینی(ره)، رفتار انقلابی و ایثارگری او را روایت کنم به قطع حجم این کتاب بسیار بیشتر میشد.
به همین سبب با تلخیص و روایت مهمترین اقدامات آقای آقامحمدی تلاش کردم که تمامی فعالیتهای عمده او به عنوان مسئول ستاد نماز جمعه قم؛ مسئول پشتیبانی جبهه و جنگ در مناطق جنگی و مواردی که در مقام اتفاقهای شاخص بازتابی از فعالیتهای مهم آقامحمدی بود را هر کدام در یک فصل مجزا و به شکل کامل به مخاطب ارائه دادم.
یکی از ممتازترین و مهمترین فعالیتهای آقای آقامحمدی عضویت در هیئت امنای ساخت ضریح حضرت سیدالشهدا بود که طی آن به همت مردم قم، همراه با هدایایی که از سوی زنان شهر قم و دیگر بانوان کشور در نهایت آن ضریح طلایی ساخته شد و این فصل از زندگی این مرد انقلابی، مخالص و مؤمن را در این کتاب به شکل کامل روایت کردم. گفتنی است که آن ضریح همان ضریحی است که امروزه در حرم سیدالشهدا(ع) نصب شده و هر روز میزبان تمامی عاشقان و شیفتگان امام حسین(ع) و مکتب حسینی است.
با وجود نگاه و لطفی که شما در بیان تفاوت این کتاب و جنس روایت آن داشتید و نیز اگر چنین خروجی از زاویه دید مخاطبان در مواجهه با «به عشق خمینی» بازتاب داده شده باید به قطع و جِد بگویم آن را مدیون لطف و نگاه بزرگواری چون حاجآقا آقامحمدی هستم.
اولین کتاب من سال 1377 منتشر شد و نزدیک به سه دهه از آن میگذرد. طی نزدیک به 30 سال افتخار قلم زدن بنا به لطف خداوند، کتابهای مختلف و متعددی به قلم من نگارش و در اختیار هموطنانم قرار گرفته است.
از طرفی دیگر بسیار به این مهم اعتقاد دارم که درباره نگارش در حوزه تاریخ انقلاب یا روایت شهدا آن اتفاق یا آن شهید جنس قلم و نوع روایت را در حوزه ساختار، شکل و محتوا به نویسنده ارائه میکند؛ اینکه چگونه بنویسد! در مورد من نیز این مسئله صادق بود.
وقتی تصمیم گرفتم تا کتاب مرد بزرگی چون جناب آقامحمدی را به رشته تحریر درآورم ابتدا از طریق انتشارات شهید کاظمی به عنوان ناشر اثر، مجموعه مصاحبههایی در اختیار من قرار گرفت که مجموعه خاطرات گرفته شده از حاج علی آقامحمدی بود.
وقتی این خاطرات را خواندم بیشترین دریافتم مایه پربار لطافت در روایت جنس خاطرات این مرد شریف بود؛ اما پیش از نگارش این اثر شرط کردهام که باید با همسر بزرگوار او نیز گفتوگو کنم و همینجا باید عنوان کنم که همسر ایشان نقشی بسیار جدی و مهم در مسیر زندگی، اثرگذاری، بزرگی و ایثار این مرد شریف داشتند. این مهم را حتی در جلسه رونمایی کتاب نیز عنوان کردم که حاجیه خانم «فاطمه نریمان» همسر حاج علی آقامحمدی بودند که بعد از خواندن آن خاطرات جذاب، دید هر فردی از جمله من بهعنوان نویسنده این کتاب را با جنسی بسیار شیرین در شکل روایت اثر مواجه کردند و در حقیقت به افزایش لطافت این کتاب کمک شایانی کردند.
حاجیه خانم نریمان این لطف را داشتند که درباره همسرشان و طول زندگی مشترکشان مسائل مهمی را با من در میان گذاشتند و همین جنس روایت در حوزه لطافت آن خاطرات و عظمت آن اتفاقهای رقم خورده با محوریت حاج علی آقامحمدی بود که جرقه آغاز این کتاب، نگارش آن، شکل روایت و زبان این اثر را در ذهن من ایجاد کرد.
در ادامه و در مسیر تکمیل روایت این خاطرات نیز، خود پای به میدان گذاشتم، مصاحبههای مختلف و متعددی را انجام دادم و در نهایت با همراهی مستمر همسر بزرگوار آقای آقامحمدی بسیاری از ناگفتههایی که در آن مجموعه مصاحبهها و خاطرات ابتدایی که به دست من رسیده بود تکمیل و عنوان شد. روایتهای متعدد، جذاب و دست اولی که در فرازهای مختلف این اثر به کارمان آمد.
خانم نریمان در مسیر نگارش این اثر بارها و بارها این تذکار را میدادند که بیان این مسائل ممکن است سبب ریا شود. چراکه همسرم تمامی این اقدامات را به عشق بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی حضرت امام خمینی(ره) و مردمان انقلابی، مسلمان و متعهد ایران در مسیر مبارزه با رژیم ستمشاهی انجام داده و دیگر نیازی به گفتن آنها نیست؛ حاج علیآقا آقامحمدی همیشه به من گفته و میگوید تمامی این اقدامات را برای رضایت خداوند انجام دادم و نیازی به مکتوب کردن آنها نیست. من هم به عنوان نویسنده بارها برای ایشان توضیح میدادم که نگاه ما روایت تاریخ سرزمینمان است تا تمامی بخشهای آن عنوان شود.
در نهایت با لطف و مهر این بانوی بزرگوار و فشردگی زمان به شکل مستمر هر هفته ساعتهای متمادی در مصاحبههای تدوین این اثر حضور پیدا میکردند و این وقت را به ما میدادند تا تمام فراز و فرود زندگی بزرگمردی چون حاج علی آقامحمدی را همزمان با نگارش به شکل مستمر مرور کنیم تا فصلی و نقطهای از جنس روایت از قلم من و زبان همسر ایشان در حوزه روایت جا نماند.
این را لازم میدانم که بگویم در نهایت بعد از اتمام کار، انتشار «به عشق خمینی» و استقبالی که از آن صورت گرفت؛ به شخصه همه این موارد را لطف خداوند میدانم. معتقدم اگر حتی لطافتی حسب پرسش شما در نگاه و قلم من وجود دارد؛ آن نیز هدیهای از سوی خداوند سبحان به شمار میرود. چراکه همواره معتقدم خاصه در جنس روایت تاریخ انقلاب، معرفی افراد تأثیرگذار در مسیر انقلاب شکوهمند اسلامی و یا معرفی شهدای بزرگوار این آبوخاک؛ بیش از آنکه قلم بخواهد به زبان تحقیقی استوار باشد باید نگاهی توصیفی داشته باشد تا جامعه مخاطبان خود را گسترش دهد و با تمامی اقشار مختلف کشور ارتباط در بیان مبانی خود برقرار کند.
باز هم تأکید میکنم که اگر این اثر توانسته میان جنس مخاطبان مختلف راه خود را باز کند و مورد توجه آنها قرار گیرد؛ بعد لطف خداوند، آن را مدیون اخلاص بزرگمردی چون حاج علی آقامحمدی، زندگی صادقانه؛ خالصانه؛ عاشقانه و متعهد به آرمانهای نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و شیفتگی بیمثال او به حضرت امام خمینی(ره) میدانم. و الا این چهار خطی که توسط قلم من در کتاب «به عشق خمینی» روایت شده نمیتواند عظمت جریانسازی بزرگ مردان و زنانی چون حاج علی آقامحمدی را بهگونهای روایت کند که فقط خروجی آن به اسم منِ نویسنده باشد.
همچنین بخشی دیگر از این توفیق را مدیون تأیید جنس نگاه و روایت این اثر توسط استاد حمید حسام هستم. وقتی او نیز زبان متفاوت و جنس روایت این اثر را تأیید کرد، به این مسئله پِی بردم که در مسیر کار نگارش، تحقیق، پژوهش، مصاحبه و در نهایت انتخاب زبان و جنس روایت توانستم پیش خودو از آن مهمتر نزد مخاطبان روسفید باشم.
اعتقاد راسخ دارم که این قلم دست من نیست؛ دست آفریدگار است و این اوست که قلم را به حرکت درمیآورد. این را به جِد میگویم و نه از روی تعارف! چرا که به هیچوجه اهل تعارف نیستم. اخلاص این مرد (علی آقامحمدی) در کنار تجربههایی که در نزدیک به سه دهه داشتم در انجام این مهم تأثیر داشتند.
سال 1383 کتابی داشتم که با همین زاویه دید دوم شخص آن را به رشته تحریر درآورده بودم. موضوع کتاب درباره دو برادر شهید بود. بعد از سالها یکی از دوستان و استادان حوزه ادبیات به من گفت که در مسیر چاپ آن اثر به عنوان کارشناس آن کتاب مشغول به کار در انتشاراتی بود و بسیار آن را در گونه زبان، روایت و انتخاب نگاه دومشخص پسندیده است.
زمانی که به عنوان نویسنده با سوژه مواجه میشوم، ابتدا از خود میپرسم که این سوژه را باید با چه قلم و نگاهی روایت کنم. در این مسیر بیش و پیش از هر چیز از خدای خود یاری میگیرم؛ سپس کار تحقیق و پژوهش و درنهایت نگارش را انجام میدهم.
در مورد سوژه کتاب «به عشق خمینی» بزرگمردی چون حاج علی آقامحمدی بسیار اصرار داشت که روایت این اثر از زبان خودش نباشد. او تأکید داشت که درست است که همه این اقدامات را انجام داده و در سیر سالهای زندگی در مسیر عشق و دلدادگی به معارف اسلامی؛ حرکت انقلابی مردم و عرض ارادت بلندی که به مقام شامخ حضرت امام داشته، تمام آن اقدامات را با فراز و فرود مسیر زندگی به انجام رسانده است اما بیان آنها را از زبان خود ریا میداند. چراکه اعتقاد دارد سرنوشت، چنین از سوی خداوند بر او مقدر شده بود و قدردان این سرنوشت و لطفی است که از طریق خداوند سبحان به او عنایت شده است.
بعد از این صحبتها احساس کردم اگر بخواهم زاویه دید اول شخص برای نگارش این اثر انتخاب کنم؛ یعنی قهرمان کتاب آقای علی آقامحمدی بگوید که «من رفتم»؛ «من کردم» و... این شیوه روایت مورد قبول حاج علی آقامحمدی قرار نخواهد گرفت. به همین سبب تصمیم گرفتم که قلمم را در مقام یک دوربین قرار دهم و زندگی او را رصد کرده، اعمال و شخصیت او را بکاوم و به مخاطب عرضه کنم. اینگونه بود که زاویه دید دومشخص را انتخاب کردم.
همچنین به این نکته بسیار تأکید داشتم که جنس روایت زندگی مردی چون حاج علی آقامحمدی و همه آنچه که در زندگی او در مسیر تاریخ انقلاب سپری کرده است؛ باید برای مخاطب امروز قابل درک و همسو با زبان و ادبیات امروز مخاطبان به روز شده باشد.
چه بخواهیم، چه نخواهیم؛ یکی از معضلات جامعه امروز ما مقوله حجاب است و متأسفانه با برخی از ناهنجاریها در جامعه مواجه هستیم. به واسطه این کتاب میخواستم این مسئله را نیز بازگو کنم که چیزی حدود 80 یا 90 سال پیش بانویی در همین سرزمین جان داد اما حجاب را نداد. میخواستم اهمیت حجاب را در جنس روایت زندگی این مرد درهم بیامیزم و به مخاطب ارائه دهم. یقین دارم که اگر لطف خداوند باریتعالی نبود این اثر حاصل نمیشد و این لطف و عنایت را باز به حساب اخلاص این مرد میگذارم.
شما بهعنوان مخاطب باید در محیط زندگی این مرد زندگی کرده باشید. مانند من که اصالتم قمی است و امروز هم با قم و مردمان متدینش در ارتباط هستم. باید بدانیم که مردی چون علی آقامحمدی بیش از هفت دهه با وجود همه سختیها و گرفتاریها کار را جلو برده و در مسیر پیشبرد کار هموار عنایت اهلبیت(ع) را و ارادت خود را به اهلبیت(ع) اذعان داشته و بر آن تأکید کرده است و تمام طعنهها و سرزنشها را به جان خریده به عشق چه کسی؟ پاسخ را خود او بارها عنوان کرده است که: «به عشق خمینی»
من نیز به سبب همین اصالت قمی و رفتوآمد مستمری که با این شهر مقدس داشته و دارم؛ با خود عهد کردم که از همه مصالحی که در دست دارم محصولی زیبا به مخاطب ارائه کنم و بابت این اتفاق از خدای خود شاکرم.
ابتدا باید این نکته را درباره استاد حمید حسام بگویم که حدود 30 سال از عمر خود را صرف قلمزدن و نگارش کتاب کردهام و مقدمهای که استاد حمید حسام بر این اثر نوشت خستگی این 30 سال را از تنِ من به در برد. افتخار میکنم که استاد حمید حسام به این کتاب توجه داشته و آن را مورد تأکید قرار دادند.
نکته دیگر آنکه وقتی کاری را انجام میدهم چون در مسیر نگارش هر اثر تام و تمام وجود، احساس، نگاه، روح و روان خود را درگیر نگارش آن اثر در راستای تکریم مخاطبان میکنم؛ این مسئله را نیز مورد تأکید قرار دادم که در حوزه روایت تاریخ بزرگمردان این سرزمین؛ روایت برشی از تاریخ باشکوه انقلاب شکوهمند اسلامی و یا نوشتن از شهدای ارجمند سرزمینمان، هرآنچه که بوده را روایت کنم. به خود و قلمم اجازه دخالت بیش از حد حتی در شکل بیان و توصیف ندادم و همواره مدیون احساس خود بودم.
در کتاب «به عشق خمینی» در کنار تجربه سه دهه نگارش؛ تمام روح و احساس خود را برای قلمزدن درباره بزرگمردی شریف چون حاج علی آقامحمدی صرف کردم. همسرم همواره به من میگوید که تو چگونه این کلمات را چنین کنار یکدیگر مینشانی؟ و در پاسخ به او میگویم که این کار من نیست! کلمات خود از احساس میتراوند، کنار یکدیگر قرار میگیرند و این نیز محقق نخواهد شد جز آنکه لطف خداوند در مسیر تعهد و رسالتی که در بازتاب روایت تاریخ انقلاب، نگارش از نقش بزرگ مردان و زنان تاریخ انقلاب داشتند نیز یاریگر من است.
گفتوگو از امین خرمی
انتهای پیام