با گذشت بیش از یک قرن از پیدایش هنر عکاسی در ایران، این رسانه تصویری توانسته در کنار روایتهای مکتوب و شفاهی، نقشی ماندگار در ثبت، بازنمایی و انتقال مفاهیم فرهنگی و اعتقادی ایفا کند. بهویژه در حوزه دین، عکاسی با ثبت لحظات آیینی و مناسک مذهبی، سهم بسزایی در تثبیت حافظه تاریخی و دینی جامعه داشته است.
عکاسی دینی، برخلاف آنچه در ظاهر به نظر میرسد، فعالیتی صرفاً فنی یا خبری نیست؛ بلکه نیازمند درک عمیق مفاهیم قدسی، برخورداری از نگاه هنرمندانه، و التزام به اخلاق حرفهای است. ثبت یک لحظه در مراسم عزاداری یا زیارت، اگر با آگاهی دینی، شناخت هنری و احترام به حرمت فضا همراه نباشد، میتواند نهتنها اثربخش نباشد، بلکه باعث سوءبرداشت یا حتی آسیب شود.
این هنر، میتواند ابزاری نیرومند برای ارائه تصویری واقعیتر از دینداری در جامعه باشد؛ تصویری که از کلیشههای رایج فاصله گیرد و مخاطب را به تماشای حقیقتی زنده و جاری از ایمان و معنویت دعوت کند. زبان تصویر، زمانی که با روح ایمان پیوند بخورد، نهتنها بر دل مینشیند بلکه دریچهای نو بهسوی زیست مؤمنانه میگشاید.
ایکنا در گفتوگو با رسول اولیازاده، استاد پیشکسوت عکاسی و از چهرههای شناختهشده در ثبت آیینهای دینی به بررسی نسبت میان تجربه ایمانی، اخلاق حرفهای و اثرگذاری اجتماعی عکسهای مذهبی پرداخته است.
ایکنا - در آغاز گفتوگو، میخواهیم تعریفی روشن از عکاسی دینی ارائه دهید. عکاسی دینی چه جایگاهی در میان دیگر شاخههای عکاسی دارد و چه ویژگیهایی آن را از عکاسی مستند اجتماعی یا دیگر ژانرهای هنری متمایز میکند؟
عکاسی دینی در حقیقت یکی از گرایشهای عکاسی مستند اجتماعی محسوب میشود. وقتی از عکاسی دینی سخن میگوییم، در واقع درباره ثبت آیینها و مناسک مذهبی صحبت میکنیم؛ آیینهایی مثل شب قدر، زیارت، عاشورا و تاسوعا. این موارد همگی در دل زندگی اجتماعی مردم قرار دارند، اما با جنبههایی از ایمان و باورهای دینی همراه هستند که آنها را از سایر موضوعات مستند اجتماعی متمایز میسازد. البته عکاسی دینی صرفاً محدود به این آیینها نیست. یک شاخه دیگر نیز داریم با عنوان «عکاسی مفهومی» که در آن میتوان مفاهیم دینی را به شکل انتزاعی، تمثیلی و گاه نمادین مطرح کرد. اینجا دیگر فقط ثبت یک صحنه مذهبی مهم نیست، بلکه تلاش بر آن است که پیامها و ارزشهای معنوی و اخلاقی از خلال یک قاب هنری به مخاطب منتقل شود. به همین دلیل، اگر بخواهیم بحث عکاسی دینی را از منظر انتقال مفاهیم عمیقتر دنبال کنیم، شاید بهتر باشد تمرکز ما بر عکاسی مفهومی باشد که ظرفیت بیشتری برای انتقال چنین مضامینی دارد.
ایکنا - با توجه به این مقدمه، میخواهم پرسش را به سوی پیوند میان ایمان، معنویت و عکاسی ببرم. آیا میتوان از عکاسی به عنوان رسانهای برای بیان ایمان استفاده کرد؟ مصادیق این نگاه را چگونه تعریف میکنید؟
سالها پیش یکی از خبرنگاران از من پرسید از نظر شما «عکاسی قرآنی» به چه معناست؟ در پاسخ گفتم از نگاه شما ممکن است وقتی کسی در حال تلاوت قرآن است و عکسی از او گرفته میشود، این عکس، عکاسی قرآنی تلقی شود. اما از نظر من، وقتی نابینایی قصد عبور از خیابان را دارد و فردی دست او را میگیرد و کمکش میکند، مصداقی از عکاسی قرآنی است. چرا؟ چون قرآن صرفاً برای تلاوت نازل نشده است. آمده که اخلاق را در جامعه پیاده کند، نور و محبت را در دلها جاری کند. بنابراین اگر یک عکس، مفهوم «کمک به دیگران» یا «احترام به انسان» را منتقل کند، به باور من آن عکس قرآنی است، حتی اگر هیچ نشانی از کتاب قرآن در آن نباشد. به همین دلیل، اگر ما عکاسی دینی را فقط به عکسهایی محدود کنیم که فردی در حال خواندن قرآن یا نماز و یا زیارت است، داریم به یک نگاه ابتدایی و سطحی بسنده میکنیم. در عکاسی دینی، آنچه اهمیت دارد، انتقال مفاهیم درونی، انسانی، معنوی و اجتماعی دین است. عکس باید بتواند صداقت، پاکی، معنویت و ایمان را به مخاطب منتقل کند. این کاری است که بهویژه در بستر عکاسی مفهومی میتوان به آن دست یافت. چنین عکسهایی عمیقتر هستند و تأثیرگذارتر.
ایکنا - با این توضیح، این پرسش پیش میآید که مرز میان «عکاسی دینی» و «تبلیغ دینی» چیست؟ آیا یک عکس میتواند هم زیباشناسانه باشد و هم کارکرد ارشادی و تبلیغی داشته باشد؟
اینجا باید به تفاوت میان «تبلیغ» و «تأثیرگذاری هنری» دقت کنیم. تبلیغ کار مبلغ است؛ یعنی فردی که مأمور رساندن پیام مشخصی با هدف اقناع است. اما هنر، کار تبلیغ به آن معنا را نمیکند. هنر آمده که در لایههای درونی انسانها و جامعه اثر بگذارد، بدون اینکه لزوماً پیامی مستقیم را به زبان بیاورد. هنر میخواهد ایمان، باور، و معنویت را در جان مخاطب بنشاند. حتی وقتی در قالب عکاسی مستند اجتماعی از مراسم مذهبی یا آئینی عکاسی میکنیم، در واقع لایههای ایمانی و درونی جامعه را تصویر میکنیم و به مخاطب ارائه میدهیم تا به تأمل در باورهای خودش و دیگران دعوت شود. در این مسیر، عکاس باید هم مکاتب هنری را بشناسد، هم زیباییشناسی را درک کند و هم با مفاهیم دینی و باورهای ایمانی به صورت ملموس درگیر بوده باشد. اگر این شرایط فراهم باشد، عکاس میتواند از دریچه دوربین خود مبلغ دین شود، البته نه در معنای سنتی مبلغ، بلکه در جایگاه هنرمندی که اثری میآفریند که بر دل و جان مخاطب مینشیند. به باور من، اثری که از مسیر هنر به مخاطب میرسد، ماندگارتر و عمیقتر از اثری است که فقط از طریق کلام یا سخنرانی منتقل میشود.
ایکنا - یکی از دشوارترین چالشها در عکاسی دینی، روایت مفاهیم انتزاعی و باطنی همچون اخلاص، فنا، یا شهود است. این مفاهیم چطور میتوانند در قالب یک تصویر عینی و ملموس روایت شوند؟
همانطور که پیشتر اشاره کردم، این دسته از مفاهیم تنها در ژانرهایی مثل «عکاسی مفهومی» یا «عکاسی سوررئالیستی» میتوانند به خوبی بازتاب پیدا کنند. در واقع، با زبان واقعیت صرف نمیتوانیم از اخلاص یا فنا سخن بگوییم. باید به زبان رمز، استعاره، ترکیبهای بصری و فضاسازیهای مفهومی روی بیاوریم. یک عکاس اگر با مکاتب هنری آشنا نباشد و زبان تصویر را نشناسد، قطعاً نمیتواند مفاهیم باطنی را منتقل کند. باید این زبان هنری را آموخت، در آن به پختگی رسید، و سپس با تسلط به مفاهیم دینی و درونی، آثاری را خلق کرد که معنا را نه فقط نشان دهند، بلکه در دل و ذهن مخاطب زنده کنند.
ایکنا - از منظر زیباییشناسی، عناصر بصری مانند نور، سایه، رنگ و ترکیببندی چه نقشی در انتقال مفاهیم دینی و القای حس معنوی در عکس دارند؟
تمام این عناصر؛ نور، سایه، رنگ، ترکیببندی و حتی قاببندی، دست به دست هم میدهند تا یک احساس را منتقل کنند. وقتی شما میخواهید فضای معنوی را در یک عکس بازآفرینی کنید، نوع نوری که استفاده میکنید، میتواند حالت قدسی یا سکوت را القا کند. سایهها میتوانند حسی از رازآلودگی یا تأمل ایجاد کنند. رنگها اگر درست انتخاب شوند، میتوانند حس آرامش، پاکی یا حتی سلوک معنوی را انتقال دهند. در واقع، عکاس باید همانقدر که با مفاهیم دینی آشناست، با زبان بصری و اثرگذاری آن نیز آشنا باشد. در این زمان است که هنر و معنویت در یک قاب به هم میرسند.
ایکنا ـ برخی معتقدند هنرمند برای خلق یک اثر دینی تأثیرگذار، باید شخصاً تجربهای ایمانی و زیسته از باورهای دینی داشته باشد. بهنظر شما، آیا تجربه شخصی از ایمان و اعتقاد شرط لازم برای آفرینش هنری در حوزه دین است؟
بدون تردید همینطور است. این مسئله را میتوان در آن بیت معروف بهروشنی مشاهده کرد که میگوید: «ذات نایافته از هستیبخش، کی تواند که بود هستیبخش؟». اگر هنرمندی بخواهد اثری بیافریند که در سطحی گسترده تأثیرگذار باشد و قلب و روح مخاطب را تحتتأثیر قرار دهد، باید خود، در عمق وجودش با مفاهیم دینی و ایمان زیسته باشد. خلق اثر هنری دینی، صرفاً با دانش نظری حاصل نمیشود، بلکه نیازمند تجربه زیسته و درونی از باورهای ایمانی است. وقتی هنرمند به مفاهیم دینی باور عمیق و شناخت دقیق داشته باشد، میتواند اثری خلق کند که هم از لحاظ محتوا اصیل باشد و هم بهلحاظ تأثیرگذاری، مخاطب را متحول کند. بهعنوان نمونه، تابلوی معروف «عصر عاشورا» اثر استاد فرشچیان، حاصل باورهای ریشهدار و ایمانی آن هنرمند بزرگ است. این اثر تنها بهدلیل تکنیک هنریاش جهانی نشده، بلکه عمق معنایی و اصالت دینی آن است که چنین گسترهای از تأثیر را موجب شده است.
ایکنا - نقش عکاسان در ثبت و مستندسازی آیینها و مناسک مذهبی تا چه میزان اهمیت دارد؟ این تلاشها چگونه میتواند به انتقال این میراث فرهنگی و اعتقادی به نسلهای آینده کمک کند؟
همواره گفته میشود که هر حقیقتی، اگر در قالب هنر بیان شود، ماندگاری بیشتری خواهد یافت. وقتی این اصل را درباره مفاهیم عمیق دینی همچون عاشورا، کربلا و محرم بهکار بگیریم، درمییابیم که هنرهایی نظیر تعزیه، نقالی، و پردهخوانی چه نقش بیبدیلی در تثبیت این مفاهیم در حافظه جمعی ما داشتهاند. بسیاری از مردم ممکن است هیچگاه کتابی درباره عاشورا نخوانده باشند، اما از طریق هنر نمایشی، با جزئیات واقعه کربلا آشنا شدهاند. عکاسی مستند از آیینها نیز همین نقش را ایفا میکند؛ ثبت لحظاتی که از یکسو بازتابدهنده روح جمعی جامعه است و از سوی دیگر، مستنداتی ارزشمند برای نسلهای آینده فراهم میسازد. عکاس، نهتنها ثبتکننده وقایع، بلکه واسطهای برای انتقال معناست.
ایکنا - در روند عکاسی از مراسم مذهبی، عکاسان با چه چالشهایی از نظر اخلاقی و فقهی مواجهاند؟ چگونه میتوان ضمن ثبت تصاویر اثرگذار، حرمت فضاهای مقدس و افراد را نیز حفظ کرد؟
در دانشکدههای هنر، واحدی تحت عنوان «اخلاق حرفهای در عکاسی» ارائه میشود، و این بهخوبی نشان میدهد که اخلاق، رکن اساسی کار عکاس است. اگر عکاسی بدون رعایت اصول اخلاقی اقدام به ثبت چهره یا رفتار افراد کند و این تصاویر را بدون رضایت آنها منتشر کند، ممکن است آسیبهای جدی اجتماعی پدید آید. حال تصور کنید این بیاخلاقی در بستر مراسمی دینی یا فضایی مقدس رخ دهد؛ قطعاً آثار سوء آن به مراتب سنگینتر خواهد بود.
عکاسی که در حوزه دینی فعالیت میکند، باید از یکسو به اصول فقهی و عرفی احترام بگذارد و از سوی دیگر، نسبت به جایگاه معنوی صحنهای که ثبت میکند، حساس و مسئول باشد. هر عکس دینی، علاوه بر ارزش زیباییشناسانه، حامل بار معنوی است و اگر این مسئولیت درک نشود، ممکن است اثر، بهجای تقویت باورها، موجب رنجش یا انحراف مخاطب شود.
ایکنا - آیا عکاسی مذهبی میتواند در اصلاح برخی کلیشهها یا تصورات نادرست از دینداری در جامعه نقش ایفا کند؟ چگونه یک عکاس میتواند درک درستتری از دینداری را به مخاطب منتقل کند؟
عکاسی میتواند با ارائه تصویری شفاف، دقیق و انسانی از دینداری، برخی سوءتفاهمها و برداشتهای غلط را اصلاح کند. متأسفانه گاهی تصویری که از دینداری در رسانهها و ذهن برخی افراد جاافتاده، با واقعیت فاصله دارد. در این میان، عکاسی دینی اگر با نیت درست، اخلاق حرفهای و دید هنری دقیق همراه باشد، میتواند بدون شعار، با یک تصویر، حقیقت دین را منتقل کند. در واقع، یک عکس موفق در حوزه دینی، مخاطب را وادار به تأمل میکند. ممکن است فردی از آن فضا دور باشد، اما بهواسطه تصویر، احساس نزدیکی، احترام و حتی رغبت برای آشنایی بیشتر با مفاهیم دینی در او ایجاد شود. این، قدرت زبان تصویری و هنری است که از شعار فراتر میرود و به قلب مخاطب مینشیند.
ایکنا - آیا در طول سالهایی که به عکاسی آیینی مشغول بودهاید، تجربهای برای شما پیش آمده که اثر عکستان تأثیر عمیقی بر دیگران گذاشته باشد یا خود شما را از نظر معنوی متحول کرده باشد؟
تجربههای فراوانی از این دست در زندگی حرفهای من اتفاق افتاده که برخی از آنها هنوز هم برایم بسیار زنده و الهامبخش هستند. یکی از بهیادماندنیترین آنها، مربوط به عکسی است که از مدفن چهار امام بزرگوار در قبرستان بقیع گرفته بودم. زمانی این عکس را بدون هیچ مناسبت خاصی به یکی از دوستان هدیه دادم؛ هنگامی که آن فرد عکس را دید، بهشدت منقلب شد. اشک از چشمانش جاری شد؛ نه در حد یک واکنش معمول، بلکه بهشکلی عمیق و حسی. این تجربه برای من بسیار معنا داشت؛ چراکه نشان داد تصویر، فراتر از یک قاب زیبا، توانسته مخاطب را به پرواز روحی و زیارت باطنی برساند. او بعدها گفت که با دیدن آن عکس، احساس کرده به ائمه بقیع نزدیک شده و نوعی ارتباط معنوی برقرار کرده است.
در عکسهای مربوط به عاشورا و دیگر آیینهای مذهبی نیز بارها شاهد بودهام که مخاطبان، نه بهخاطر تکنیک یا قاببندی، بلکه بهخاطر بار معنوی تصویر، دچار دگرگونی روحی شدهاند. این تأثیرات برای من بهعنوان یک عکاس، بالاترین دستاورد است. چراکه در آن لحظه، هنر از سطح ابزاری فراتر رفته و به واسطهای برای تجربهی ایمان تبدیل شده است.
گفتوگو از داوود کنشلو
انتهای پیام