
فرح موسی، رئیس مرکز اسلامی تحقیقات و مطالعات قرآنی لبنان در یادداشتی که در اختیار ایکنا گذاشت آورده است:
خداوند متعال در کتاب خود میفرماید: «أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الْأَرْضِ فَيَنْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ دَمَّرَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَلِلْكَافِرِينَ أَمْثَالُهَا»: آیا در زمین سیر نکردهاند تا بنگرند که سرانجام کسانی که پیش از آنها بودند چگونه بوده است؟ خدا هلاكشان كرد و كافران نيز عاقبتى آنچنان خواهند داشت.» (سوره محمد، آیه 10)
تجربه بشری ثابت کرده است که پیامدهای استبداد و پیامدهای آن بر مردم چیزی نیست که بتوان در دنیای تمدن و شهرنشینی آن را نادیده گرفت یا انکار کرد. هر چیزی در دنیای معاصر ما، در تاریخ تمدنها و ملتها، نمونهای از استبداد را داراست. امام علی(ع) میفرماید: «آنچه که اتفاق نیفتاده است، را از آنچه اتفاق افتاده است استدلال کنید، زیرا همه چیز شبیه به هم است...» بنابراین، نیروی محرکه تمدن هرگز ساکن و ثابت نبوده، بلکه همواره در حال تکامل و تغییر و تحولات خاص در تاریخ و جغرافیا بوده است! اینها قوانینی هستند که از یکدیگر پیروی میکنند، به کسی رحم نمیکنند و هیچ کس از آنها امتناع نمیکند.
این همان حاکمیت قوانین و مسیرهای انگیزه انسانی برای ابقای جهان معنا، تمدن و بقیه خوبیهای جهان است، همانطور که خداوند متعال فرموده است: «وَلَوْلَا دَفْعُ اللَّهِ النَّاسَ بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لَفَسَدَتِ الْأَرْضُ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعَالَمِينَ»: و اگر خدا بعضى از مردم را به وسيله بعضى ديگر دفع نمىكرد، زمين تباه مى شد، ولى خدا بر جهانيان فضل و كرم خويش را ارزانى مىدارد.(سوره بقره، آیه 251)
روزگار در گذشته و آینده حکومتهایی در میان مردم داشته و خواهد داشت که برخی را بالا میبرد و برخی دیگر را پایین میآورد، گذشته از قوانین جایگزینی و تغییر شرایط، صعود و سقوط در قدرت و جایگاه تمدنی، همانطور که گوستاو لوبون، مستشرق فرانسوی در کتاب خود «تمدن عرب» میگوید: تمدنها اگر به عوامل نابودی خود پاسخ نمیدادند و لجاجت نمیکردند، سقوط نمیکردند و از عظمت خود فرو نمیریختند، یا اگر روح معنا و والایی نفس را در درون خود نادیده نمیگرفتند.
جهان امروز یک تحول بزرگ به سوی پایان اجتنابناپذیر را تجربه میکند! سپس مردم خود را میکشد و مفهوم معنوی خود را با ظلم، استبداد و خودکامگی نابود میکند! لذا دیگر چیزی در این جهان وجود ندارد که از منکر و زشتی و تغییر به سمت بدتر شدن در امان باشد. شاید آنچه بیش از همه توجه ما را درباره این بدی جلب میکند، این اعتقاد راسخ باشد که انسان به این نتیجه رسیده است که جهان تمام وسایل زندگی را در آن به پایان رسانده و تمام اصول و ارزشها را دستکاری کرده و منافع را بر خوبیها مسلط کرده است!
شما در این عالم چیزی جز تورم اقتصادی، دزدیهای آشکار، دروغهای دموکراتیک و ریاکاری کمنظیر دینی و سیاسی در راستای روابط بینالملل نمییابید! آنچه جهان امروز با نسلکشی در فلسطین، سودان، اوکراین و در بسیاری از کشورهایی که در رقابتهای بینالمللی جان خود را از دست میدهند، روبروست، تأکیدی بر دور شدن تمدن از قید و بندهای اومانیسم است.
هر چقدر تلاش کنیم تا بحرانهای جهان خود را کاهش دهیم یا با خوشبینی به واقعیت تلاشهای افراد خردمند بنگریم، چیزی جز تلاشهای ناامیدانه و موقت نیست که به زودی از بین میرود، صرفاً به این دلیل که شیطانی در اینجا یا آنجا از حق وتوی تمدنی علیه بشریت استفاده میکند! اضطراب باز میگردد تا بر همه امیدها در زندگی غلبه پیدا کند، و این به دلیل بحرانهایی است که قدرتهای بزرگ در سیاستهای خود و نحوه تعامل با بحرانهای اضطراری به وجود آوردهاند و درگیری را تا جایی تشدید میکنند که دیگر از خطرات
سلاحهای هستهای نمیترسند! همانطور که در اوکراین اتفاق میافتد، و در نحوه برخورد آنها با مسائلی چون
پرونده هستهای ایران مشاهده میکنیم.
استبداد تمدنی جهانی از مرز بیعدالتی فراتر رفته و به یک شیوه زندگی، رویکردی برای ایجاد و تحمیل روابط، و همچنین تسلط بر هر چیزی که وجود بشریت را در روی زمین تهدید میکند، تبدیل شده است!
بنابراین دنیای استعماری در زندگی معاصر ما از نظر اقتصادی رقابت میکند و در روابط، آشناییها و تبادل تمدنی ریاکارانه عمل میکند. اما در عین حال، در تلاش است تا فضا را نظامی کند، ارتشها را بسیج کند و هزینههای تسلیحاتی را افزایش دهد.
جهان امروز با توجه به بحرانها و منافع متضادش، با وجود همه تلاشهای حیلهگرانه استراتژیک که بین قدرتهای بزرگ رایج است، به سمت این سرنوشت میرود. اگرچه جنگ هستهای یک گزینه متمدنانه نیست، اما وقتی صحبت از منافع ژئواستراتژیک کشورها میشود، به واقعیت تبدیل میشود.
بله، این
جنگ هستهای است با تمام استبداد تمدنی خود. این آمریکا است که یک جنگ تجاری را آغاز میکند، جنگهای کشتار جمعی را دامن میزند و ایران را به جنگی بیسابقه تهدید میکند، و همه پیامدها و جنگهایی که میتواند منجر به آن شود را نادیده میگیرد. استبداد آمریکایی اخیراً سعی کرد خواست خود را در دریای سرخ بر یمن تحمیل کند، اما از ترس اینکه استبدادش باعث تحقیر او در تمام دریاهای جهان شود، از این کار منصرف شد!
آنچه قرآن کریم نسبت به آن هشدار میدهد این است که استبداد جهانی به روشی برای روابط و حفظ منافع حیاتی کشورها تبدیل خواهد شد. خداوند متعال قطعاً این استبداد را با عوامل مرگ و نابودی که در درون آن وجود دارد، نابود خواهد کرد.
آنچه در روزهای آینده در انتظار ماست، تحول به سوی جهانی پس از استبداد است، با آنچه از بشریت خلع سلاح شده باقی مانده است، همراه با اراده آسمانی برای دستیابی به رستگاری بشر، به طوری که جهان به چرخه معمول خود در انسان سازی بازگردد و با عزت، غرور و زندگی، مجدداً ظاهر شود.
دنیای استکبار برای نابودی خود با استبدادی که برگزیده و کفری که بر آن غالب شده، ظهور کرده است. پس هیچ اشکالی ندارد که آن را با استبداد و جاهطلبیهایش نابود کنیم تا با آنچه از آن باقی مانده است، بتواند پایههای جدید خود را در ساختار انسانی و تمدنی خود بنا کند!
این لحظه سرنوشتسازی در تحولات جهان است زیرا خداوند متعال به احقاق حق و نابودی باطل بر اساس حاکمیت قوانین و نه بر اساس جبر و استبداد دولتها، وعده داده است و چه بسیار تمدنهایی که خداوند متعال در مورد آنها خبر داده است که گویی دیروز وجود نداشتند و خداوند آنها را نابود کرد: «وَ لِلْکافِرِینَ أَمْثَالُها»، این حقیقت، عدالت و صداقت است.
ترجمه از فرشته صدیقی
انتهای پیام