محمدعلی حسننیا، کارشناس مسائل منطقه در گفتوگو با ایکنا به تحلیل عدم دستیابی رژیم صهیونیستی به اهداف اولیه خود در جنگ تحمیلی ۱۲ روزه و برنامههای احتمالی پس از آن علیه جمهوری اسلامی ایران گفت: رژیم صهیونیستی سه هدف مشخص در این جنگ دنبال میکرد؛ هدف کوتاهمدت، میانمدت و بلندمدت. هدف کوتاهمدت آنها که در ابتدای جنگ تحمیلی رخ داد همان غافلگیری ایران و هدف قرار دادن سران نظام بود؛ ابتدا فرماندهان نظامی و امنیتی و سپس سران حکومتی و دولتی. حتی وزیر جنگ رژیم صهیونیستی اعلام کرد که قصد داشتند رهبر جمهوری اسلامی ایران را نیز هدف قرار دهند اما طبق ادعای آنها نتوانستند این کار را انجام دهند.
وی افزود: هدف دیگر، شبیهسازی وضعیت ایران با لبنان بود؛ گرچه ایران و لبنان تفاوتهای بسیاری دارند اما هدف آنها ایجاد نوعی هرج و مرج و از کار انداختن سیستم مدیریتی و پاسخگویی کشور بود. این سناریو در حوزه نظامی تا حدی عملی شد اما در سطح سیاسی و تصمیمسازی ناکام ماند و با بنبست مواجه شدند.
کارشناس مسائل منطقه تصریح کرد: یکی از اهداف مهم آنها این بود که آمریکا را وارد جنگ کنند و با این اقدام، بتوانند کل تأسیسات هستهای ایران را مورد حمله قرار دهند و روند پیشرفت هستهای کشور را مختل کنند.
وی با طرح این سؤال که حال باید بررسی کرد که نتانیاهو چه دستاوردی از این جنگ داشت، افزود: آنها بهصورت محدود توانستند برخی منابع نظامی و امنیتی را هدف قرار دهند و در برخی موارد ضربههایی وارد کردند اما به هیچوجه به اهداف حداکثری از جمله تغییر رژیم یا ایجاد آشوب داخلی نرسیدند. در نهایت، پس از ۱۲ روز، جنگ به بنبست رسید، چراکه دو طرف به شکل متقابل ضرباتی وارد میکردند و در نهایت آتشبس برقرار شد.
حسننیا گفت: بعد از آتشبس، رژیم صهیونیستی در حال برنامهریزی مجدد است؛ هم در حوزه نظامی و هم در حوزه امنیتی. البته اجرای این برنامهها نیاز به زمان دارد. از طرفی در محافل امنیتی آمریکا و اسرائیل، درباره میزان موفقیت در ضربه زدن به برنامه هستهای ایران اختلاف نظر وجود دارد. برخی معتقدند که این برنامه کاملاً نابود شده و برخی دیگر میگویند هنوز پابرجاست و تنها بخشی از آن آسیب دیده است.
وی اظهار کرد: مسئله مهم دیگر، ۴۰۰ کیلوگرم اورانیوم غنیشده ۶۰ درصدی ایران است که به اعتقاد بسیاری از ناظران، این میزان میتواند کشور را به آستانه توانایی ساخت سلاح هستهای نزدیک کند. اسرائیل احتمالاً به دنبال از بین بردن این مواد خواهد بود و در این خصوص برنامههایی را طراحی کرده است.
حسننیا با اشاره به اینکه به نظر میرسد پاییز پیشرو، رژیم صهیونیستی ممکن است اقداماتی دیگر را آغاز کند، گفت: این اقدامات میتواند شامل جنگ مستقیم نباشد، بلکه در قالب عملیاتهایی نظیر ترور، خرابکاری یا فعالیتهای اطلاعاتی و امنیتی توسط موساد یا دستگاه نظامی اسرائیل صورت گیرد. آنها در حال تجهیز خود هستند و ایران نیز همزمان مشغول بازسازی توان پدافندی و امنیتی خود است.
کارشناس مسائل منطقه تصریح کرد: این فرایندها زمانبر است اما به جدیت دنبال میشود. اگر مکانیسم ماشه (اسنپبک) فعال شود، احتمال میرود رژیم صهیونیستی مجدداً به دنبال ماجراجوییهایی در منطقه باشد. هرچند این موضوع قطعی نیست اما سناریویی محتمل است و باید برای آن آماده بود.
وی با اشاره به اقدامات رژیم صهیونیستی در کشورهای منطقه از جمله سوریه، لبنان و عراق برای تغییر معادلات منطقه و حتی تحقق اهداف علیه ایران، گفت: منطقه در حال یک گذار تاریخی است. رژیم صهیونیستی در سطحی فراتر، به دنبال تضعیف کلیه کشورهای منطقه است تا هیچ کشوری نتواند یک ارتش قوی داشته باشد یا اگر هم دارد، ارتشی محدود و صرفاً برای استفاده داخلی باشد. نمونه این سیاست را میتوان در وضعیت مصر، تحولات عربستان و امارات مشاهده کرد.
حسننیا افزود: هدف دیگر آنها این است که هیچ کشور منطقهای در محور مقاومت علیه اسرائیل قرار نگیرد و همه کشورهای اطراف آنچنان تضعیف شوند که توان مقابله با رژیم صهیونیستی را نداشته باشند.
کارشناس مسائل منطقه تصریح کرد: یکی از فعالیتهای جدی حال حاضر رژیم صهیونیستی، یارگیری منطقهای است. آنها بهویژه در سوریه در حال جذب همپیمانان و گسترش نفوذ خود هستند تا ابتکار عمل بیشتری در معادلات آینده منطقه داشته باشند.
وی با تأکید بر اینکه رژیم صهیونیستی در کنار اهداف نظامی و امنیتی، بهدنبال شکلدهی دوباره به روند عادیسازی روابط با کشورهای منطقه است، اظهار کرد: اگر این عادیسازی به صورت سیاسی ممکن نباشد، تلاش میکنند آن را از مسیر امنیتی پیش ببرند. اکنون در همین راستا، طرحهایی را با ترکیه و جمهوری آذربایجان دنبال کردهاند و قصد دارند این روند را با سوریه نیز ادامه دهند.
حسننیا افزود: این پروژه که میتوان آن را «محور آذری ـ ترکی ـ سوری ـ عبری» نامید، قرار است از نگاه رژیم صهیونیستی جایگزین محور مقاومت شود؛ محوری که بتواند در آینده نقشهای امنیتی و سیاسی منطقهای را به نفع اسرائیل ایفا کند.
کارشناس مسائل منطقه، هدف سوم و غایی رژیم صهیونیستی را عادیسازی روابط با تمام کشورهای منطقه بدون دادن هیچگونه امتیازی به فلسطینیها دانست و گفت: آنها نمیخواهند تشکیل دولت فلسطینی در کرانه باختری یا نوار غزه اتفاق بیفتد و بهدنبال آن هستند که تمام محیط پیرامونی خود از جمله لبنان، سوریه، اردن، مصر و غزه را از هر تهدیدی پاکسازی کنند.
وی ادامه داد: صهیونیستها بهدنبال ایجاد یک کمربند ایمن در اطراف سرزمینهای اشغالی هستند؛ بهگونهای که هیچ کشور یا گروهی نتواند در آینده برای آنها خطر جدی ایجاد کند. به همین دلیل است که با شروط خاص، بهدنبال ایجاد «حائلهای امنیتی» در مرزهای خود هستند.
حسننیا در بخش دیگری از سخنان خود، درباره امکانپذیری مذاکره در شرایط فعلی و رویکرد برخی جریانها در رد کامل گفتوگو، اظهار کرد: اینکه در شرایط فعلی آیا مذاکره منطقی است یا نه؟! بستگی به محتوا و چارچوب آن دارد. مذاکره در ذات خود تابو یا امر منفیای نیست؛ مهم این است که محتوای مذاکره چیست و با چه هدفی انجام میشود.
وی افزود: در طول تاریخ، ایران با بسیاری از دشمنانش مذاکره کرده؛ با صدام، بوش و حتی با دولت ترامپ در دورهای مذاکره صورت گرفت. بنابراین اصل مذاکره امری مذموم نیست اما آنچه اهمیت دارد، این است که چه چیزی در آن مطرح میشود.
کارشناس مسائل منطقه تصریح کرد: ایران همواره تأکید کرده است که هرگونه مذاکره باید مبتنی بر به رسمیت شناختن حق غنیسازی ایران، حقوق هستهای مشروع و ارائه تضمینهایی باشد که مانع حمله یا تجاوز طرفهای غربی شود. هر مذاکرهای بدون تأمین این اصول، بیفایده خواهد بود.
وی ادامه داد: تجربه مذاکرات قبلی نشان داد که حتی در قالبهای غیرمستقیم، مانند آنچه در ژنو یا مسکو انجام شد، ایران توانست مواضع خود را تثبیت کند. همین آتشبسی که اخیراً در جنگ ۱۲ روزه برقرار شد نیز نتیجه مذاکراتی فشرده بود که به صورت مستقیم یا غیرمستقیم با طرفهای مختلف انجام شد.
کارشناس مسائل منطقه با تأکید بر اینکه هیچ تضمینی برای دوام توافقها وجود ندارد، افزود: تضمین اصلی، قدرت ملی است. اگر ایران قدرت نظامی، سیاسی و دیپلماسی فعالی نداشته باشد، هیچ توافقی تضمین نخواهد شد؛ همانگونه که آمریکا و رژیم صهیونیستی نشان دادند که به هیچ توافقی، حتی برجام و قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت سازمان ملل متحد، پایبند نیستند.
وی در پایان گفت: آنچه در روابط بینالملل تضمینآور است، توازن قدرت و دیپلماسی فعال است. هرچه قدرت ملی بالاتر باشد، توان مذاکراتی نیز افزایش مییابد. به همین دلیل، مذاکره فینفسه نه بد است و نه مضر، بلکه محتوای آن است که اهمیت حیاتی دارد.
گفتوگو از سمیرا انصاری
انتهای پیام