به گزارش ایکنا؛ حسن بیاتانی، شاعر آئینی در آستانه نزدیک شدن به پیادهروی بزرگ اربعین، شعر تازهای سروده است.
در ادامه شعر حسن بیاتانی را مرور میکنیم.
این روزها پر از تبِ مولا کجاییام
اما هنوز کوفهای از بیوفاییام
هم زخم میزنم به تو هم دوست دارمت
در گیر و دار تیرگی و روشناییام
گم کردهام مسیر تو را در غبار شهر
اما اسیر توست دل روستاییام
گفتند کربلای زمینی… نیامدم
حالا که راه بسته شده من هواییام
این بار چندم است که تا مرز آمدم
آه از شکستهبالی و بیدست و پاییام...
پلکم که گرم میشود از خواب میپرم
با سُرفههای همسفر شیمیاییام
آوردهام بضاعت مزجاه قوم را
انگشتر «عزیز» م و تسبیح «دایی»ام
آوردهام پناه به ششگوشه غمت
برگشتهام به اصلیَتِ نینواییام
دستت همیشه روی سر ما پیادههاست
این اربعین به لطف خدا کربلاییام
شعر از سرم پرید… دلم پیش موکب است
این بار چندم است که یخ کرد چاییام
انتهای پیام