«اربعین»؛ این واژه، تنها یک عدد نیست؛ کوچهای است از اشک، سنگفرش شده با دلهای شکسته، کاروانی از یاد که بر دوشِ قرنها میخرامد، هر گامش، زمزمهای است از عطشِ فرات و نالههای بیپاسخ.
در این سفرِ سوخته، آنچه پابرجا میماند، تنها یاد نیست؛ حقیقتی در خون غلتیده است. اینجاست که سنگینیِ بارِ «مقتل» بر دوشِ تاریخ آشکار میشود.
«مقتل»... کاشانهای برای افسانههای رنگباخته یا کارگاهِ خیالپردازیهای شاعرانه، هرچند دلآویز نیست. مقتل، پاسداری است سختکوش بر آستانه حقیقتِ عریان. جایی است که واژهها، چونان شمشیرهای آخته، باید تنها منعکس کننده تام و تمام واقعیت باشند، نه بافنده تارهای خیال.
چرا؟... چون هر تحریفی، هر ابهامی، هر افزوده ناروا، خنجری است دوباره بر پیکرِ زخمخورده حضرت ثارالله، اباعبدالله، امام حسین(ع)، دل به تملق بافتن و پا گذاشتن به عاریت کلام نه عینیت آن، شوربختانه سرکیسهای است از خونِ شهیدانِ بیزبانِ کربلا و خیانتی است به آنان که تاریخ را با خونِ خود نوشتند، آنانی که شاید به تعداد 72 تن بودند اما در معنای راقم تاریخ آیینهای بوده و هستند برای رهروانِ حقیقت.
پس از همین روی است که مقتلنویسی، قربانی کردنِ ذوق بر محرابِ صدق است. جستوجوی حُرم حریم امنِ سوزان سند، در خاکسترِ روزگاران و تفکیکِ دانههای دُرِ روایت از شنهای افسانه است. پس اعتبار و اتقان، نه در شیرینیِ کلام، که در استواریِ سند است، در زنجیرهای از راویان که نامهایشان چون ستارههایی بر تارکِ صحت میدرخشند.
این روایتِ مستند، همان که «مقتل» میخوانیم؛ چراغی میافروزد در ظلمتکدههای زمان تا راهِ زائرِ حقیقت را روشن کند، تا فریادِ «هَلْ مِنْ نَاصِرٍ» در گذرِ قرنها، دچارِ تحریفِ خیانتپیشگان نشود.
در این مسیرِ دشوارِ پاسداری از حماسه حسینی، کتابِ گرانسنگِ «چهل منزل با حسین(ع)» نوشته حجتالاسلام علیاکبر رنجبران، چون نگهبانی امین بر فرازِ بارویِ حقیقت میایستد.
این اثر، نه یک روایتِ ساده، که کاروانسرایی است روشنگر در مسیرِ اربعین، که در هر منزلش، توشهای از معرفت بر پایه متونِ کهن و اسنادِ معتبر عرضه میکند.
حجتالاسلام رنجبران، با قلمی متعهد و دقتی مورخانه، کوشیده است تا زنگارِ تحریف را از چهره رویدادهای کربلا بزداید و تصویری هرچه نزدیکتر به واقعیتِ آن روزِ آسمانی را پیشِ رویِ مشتاقان بگذارد.
تورق، تفحص و انس با کتاب «چهل منزل با حسین(ع)»، تنها گردش در باغِ کلمات نیست؛ سفرِ وجدان به قلبِ تپنده عاشوراست، با نقشهای مطمئن و چراغی پرفروغ.
ایکنا برای اهلِ مشتاقِ جرعههای نابِ کربلا، برای درکِ ژرفای این دریایِ خون و نور، پیشنهادی جاننواز دارد برای گوش سپردن به کلامِ راستینِ مؤلفِ این اثر در مصاحبههایی صریح و بیتکلف با حجتالاسلام علیاکبر رنجبران که در آن از رنجِ راهِ تحقیق، از اهمیتِ سند در دریایِ روایات و از حساسیتِ انتقالِ میراثِ حسینی بدونِ خدشه گفته و پرسیده شده و خالصانه پاسخ داده شده است.
شنیدنِ سخنانِ او چون آبِ زلالی است بر تشنگیِ حقیقتجویی، که رهتوشه هر خوانندهاش میشود دالی برای پیمودنِ آن چهل منزلِ عشق، با گامهایی استوار بر زمینِ مستندِ تاریخ.
پس حال در ایستگاه و پیشگاهِ اربعین حضرت ثارالله(ع)، همچون زائری که خاکهای کربلا را بر سَر مینهد، سَرِ خود را به آستانِ روایتهای مستند و مقتلهای اصیل بساییم، تا بنا به فرموده مقام معظم رهبری، زائرِ حقیقیِ حسین(ع) باشیم، نه گمگشتهای در کویرِ تحریف! تا آنگونه که سردار دلها، سپهبد شهید همیشه جاویدِ ما؛ حاج قاسم سلیمانی گفته «کربلا را باید با سند شنید، نه با سودا و اربعین را باید با حقیقت پیمود، نه با افسانه.»
آنچه در ادامه از خاطر شما میگذرد، بخش نخست گفتوگوی ایکنا با حجتالاسلام علیاکبر رنجبران، نویسنده کتاب «چهل منزل با حسین(ع)» است.
سال 1376 که به تازگی از تهران برای ادامه تحصیل به قم مشرف شده بودم، یکی از دوستان کتابی به من نشان داد از کتب قدیمی که رحلی و چاپ سنگی بود و «مَحِنُ الأبرار فی ترجمه عاشر بحارالأنوار» نام داشت. این کتاب تألیف مرحوم آیتالله محمدحسن هشترودی تبریزی است. این کتاب ارائه و شرحی بر جلد دهم کتاب ارجمند «بحارالانوارِ» 25 جلدی قدیم (نه ۱۱۰ جلدی که طی دهههای اخیر منتشر شده) بود. در حقیقت کتاب «مَحِنُ الأبرار فی ترجمه عاشر بحارالأنوار» شرحی جامع بر جلد دهم آن مجلد 25 جلدیِ بحارالانوار که چاپ رحلی بزرگ بود به شمار میرود. مجلدی که اختصاص به زندگینامه حضرت زهرا(س)؛ امام حسن مجتبی(ع) و امام حسین(ع) داشت.
بخشی از آن جلد دهم، زندگینامه امام حسین(ع) بود. آقای هشترودی در کتاب «مَحِنُ الأبرار فی ترجمه عاشر بحارالأنوار»، آن بخش از کتاب بحار النوار را که مربوط به امام حسین(ع) است، ترجمه کرده بود. ذکر این نکته نیز خالی از لطف نیست که آقای هشترودی از شاگردان مرحوم شیخ انصاری بوده، که با این حساب میتوان گفت کتاب وی حدود قرن سیزدهم ترجمه شده بود و در ادامه خود او نیز افزودههایی بر آن داشت.
آن کتاب را نیز در قالب کار تحقیقی به منابع خود برای نگارش کتاب «چهل منزل با حسین(ع)» اضافه و البته بازنویسی کردم؛ چراکه مقداری آسیب و ایراد از نظر ادبیات فارسی به آن اثر وارد بود که در این اثر به رفع آنها پرداختم. البته این روند که برای شما بازگو میکنم، بازه زمانی 10 ساله را به خود اختصاص داد و از سال 1376 تا 1386 این روند که به آن اشاره کردم زمان بُرد.
آقای هشترودی خود فقیهی مجتهد بود و او نیز مطالبی را به منابع بحارالانوار که مرحوم علامه مجلسی آنها را جمعآوری کرده بود افزوده بود.
همگان بر این مهم اشراف داریم که کتاب ارجمند بحارالانوار؛ تمام منابعی که پیرامون سیدالشهدا(ع) تا قرن ۱۰ هجری وجود داشت را بررسی کرده بود و زندهنام مجلسی تمامی آن منابع را با دقت و وسواس در اثر گرانمایه خود گنجانده و آورده بود. حتی ذکر این مهم نیز الزامی است تا خوانندگان شما بدانند که مرحوم مجلسی آن نقلهایی که از نظر سند و روایت ضعیف و سست بود را نیز در بحارالانوار گنجانده بود تا در آینده توسط پژوهشگران و محققان در مورد استناد و اتقان آنها کوشش بیشتر به خرج دهند. همه این موارد در نهایت سب شد تا همه ما با منابع دستاول تاریخی مرتبط با مقتل سیدالشهدا آشنا شویم و به استناد آوردههای همه آنها در اثر ارجمند بحارالانوار به غور، تفحص و تحقیق بیشتر پیرامون آنها بپردازیم.
به شخصه در مسیر کار تبلیغی در منزل یکی از مداحان مشهور تهران که در منزلشان حسینیهای داشتند و هر بار که منبر میرفتم و روضههایی که برای قرائت آماده میکردم، تمام تلاشم بر آن بود تا در این مسیر پیش از حضور در منبر، مقاتل را نگاه و گزینش کنم.
بعد از بارها حضور و تجربه منبرهای متعدد در حسینه آن مداح، او به من گفت که خوب است تا این منابع را که در این مجالس میخوانی و به آنها اشاره میکنی را جمعآوری کنید. حسب اشاره او تا آن زمان که این جمله را به من گفت من 10 «موقف» را در منابر متعدد به مخاطبان آن روضه و حسینیه ارائه داده بودم.
حال به خود اصل کتاب که «چهل منزل با حسین(ع)»، یعنی چهل برش یا چهل مقطع از زندگینامه سیدالشهداست بازگردیم. این اثر از زمان خلقت نوری چون حضرت ثارالله(ع) تا زمان شهادت و بعد وقایع بعد شهادت را شامل میشود. بعد از پیشنهاد آن صاحب مجلس نیز چهار سال زمان صرف شد تا به این چهل منزل و چهل مقتل برسیم و حاصل آن به نگارش و انتشار کتاب «چهل منزل با حسین(ع)» منتج شد.
در این اثر از خلقت آدم؛ پذیرفته شدن توبه حضرت آدم که نام مبارک سیدالشهدا و امام حسین(ع) در آنجا دخالت داشت شروع کردم تا استمرار دیگر فصلها تا روضههای جانسوز امالبنین(س) که دیگر آخر و تتمه این اثر به شمار میرود. اینکه چرا با حضرت امالبنین(س) این کتاب را به پایان بردم نیز دلیل آن مدلول این مهم است که روضهخواندن در مدینه؛ آغاز رسمی عزاداری کردن برای سیدالشهدا؛ برپایی خیمه و عَلَمها برای تعزیت توسط ایشان به انجام رسید. حسب منابع تاریخی این امالبنین(س) بود که میآمد کنار قبرستان بقیع و در آنجا روضه برپا میکرد.
همه اینها به خروجی کتابی به نام «چهل منزل در رکاب امام حسین(ع)» به زبان عربی و بعد عبارت فارسی «چهل منزل با حسین(ع)» برای زبان فارسی آن انتخاب شد.
در مقتلخوانی و روایتگری قضایای عاشورا دو مقوله بسیار مهم وجود دارد که در فرمایشات حضرت آقا نیز به آن ارجاع شده و دغدغه بسیاری دیگر از علما بود است. نخست آنکه «مقتل را صحیح بخوانند» و دو دیگر آنکه «صحیح مقتل بخواند.»
در مورد صحیح خواندن مقتل همانطورکه شما در پرسشتان اشاره کردید، مؤلفههایی وجود دارد. بخش اول مبتنی بر آنکه مقتل را صحیح بخوانند؛ این مهم و تحقق آن برعهده علما و پژوهشگران است که این کار را با دقت، وسواس و سپردن زمانی مکفی برای تحقق آن انجام دهند.
اما بخش دوم فرمایش حضرت آقا که «صحیح مقتل بخوانیم»؛ این مهم دیگر به هنر روضهخوان، مداح و فردی که در مقام خواننده روضههای حضرت سیدالشهداست بازمیگردد که بتواند به قول معروف جنس کار را خوب از دل مقاتل موجود بیرون بیاورد.
اگر بخواهم صحبتهای خود را در قالب نگاهی اصولی ارائه دهم؛ اینجا ما یک صورت و یک محتوا یا بهتر بگویم یک «شکل و قالب» و یک «درونمایه» داریم.
محتوا همان است که اوی نویسنده آن را تهیه کرده است. در این اثر سعی کردم تا محتوایی سالم، درست و از منابع دست اول به مخاطب ارائه کنم. هر کسی که به هر فصل از این کتاب مراجعه میکند بهوضوح درمییابد که در نگاه نخست منابع مورد استناد و اتقان ذکر شده؛ از آن مهمتر آنکه منابع ذکرشده همه از منابع دست اول هستند.
نکته سوم آنکه؛ ضوابطی را که برای رعایت روایتگری در این کتاب مدنظر هر مداح و روضهخوان بوده را، من و قلمم مورد ملاحظه قرار دادهایم.
برای نمونه میگویم؛ آنچه که در این کتاب اشاره کردهام؛ نخست تلاشهایم بر آن بود تا بحثهای کلامی را در جنس روایتها دخالت دهم. مؤلفههایی که مخالف عصمت ائمه اطهار(ع) یا مخالف عظمت ائمه(ع) بوده را مورد لحاظ قرار داده و آنها که ضعیف از نظر اسناد مورد ارائه بود را نقل نکردهام.
زمانیکه کار تحقیق و پژوهش را بر کتاب «بحارالانوار» انجام میدادم، منابع متعدد دیگری نیز در اختیار داشتم که روایتهای متعددی از یک واقعه ثابت را بازگو کرده بودند. به سبب همان عدم اسناد معتبر، برخی از آنها را در این کتاب نیاوردم. در حقیقت برای خودم فیلترها، سدها و موانعی میگذاشتم تا در مسیر تدوین این کتاب خداینکرده دست به ارائه اسناد و گفتههای ناصواب و ناصحیح نزنم.
نکته چهارم آنکه؛ تمام جهد و کوشش خود را بهکار بردم تا مقتلی صحیح را به مخاطب ارائه دهم. چراکه اثر خروجی و این کتاب، کار فردی من نبود و پیش از این؛ آن چهل مقتلی که مورد رصد قرار دادهام توسط افراد دیگر مورد مداقه و نگارش قرار گرفته است.
در این میان باید به این نکته نیز اشاره کنم که برخی از آثار خوب نیز طی چند سال اخیر به چاپ رسیدهاند. برای نمونه «مقتل جامع امام حسین(ع)» که جناب آقای مرحوم مهدی پیشوایی که از روحانیون مورخ قم بودهاند با یک گروه و کمیتهای متشکل از طلبههای فاضل کار تدوین آن کتاب را به انجام رساندهاند از این نوع به شمار میروند. باید به این مسئله اشاره کنم که این اثر، اثری گرانسنگ بهشمار میرود.
پیش از این در همین گفتوگو نیز اشاره کردم که کار تدوین کتاب «چهل منزل با حسین(ع)» بیش از چهار سال برای تحقیق و پژوهش از سوی من زمان بُرد و در نگارش این کتاب سعی کردم از روش پازل مانند (جورچین) در روایت تبعیت کنم.
برای نمونه منابع مختلف از این چهل مقتلی که مورد رصد قرار دادهام که همه آنها از کتابها و منابع دست اول بهره بردهاند را مورد رصد قرار دادم و دیدم که درباره حضرت علیاصغر(ع) یا «عبدالله رضیع» روایتهایی را مورد نگارش قرار دادهاند. تمام آن روایتها را کنار یکدیگر چیدم و در نهایت به داستانی متقن و قابل استناد رسیدم که میتوان از یکسو به آنها ارجاع داد و از سوی دیگر آنها را کنار یکدیگر در قالب یک اثر واحد تولید کردم. این همان شیوه متولد شدن چهل مقتل و چهل منزل با حضرت ثارالله در قالب نگارش این اثر است.
نحوه نگارش من بر آن بود تا بتوانم بیش و پیش از هر چیز به مقاتل صحیح ارجاع دهم تا اگر کسی میخواهد این کتاب را بخواند یا در قالب روضه سیدالشهدا به سراغ آن برود حتی برای روضهخوانان و مداحان نیز منابع صحیح را مورد ارجاع و ارائه قرار دهم؛ چراکه این کتاب برای مرثیهسرایان، منبریها، خطاب و وعاظ نیز میتواند مورد استفاده قرار گیرد. اگر کسی نیز درباره مطالب عنوان شده از آنها سؤالی کرد؛ به راحتی میتوانند به منابع دست اول و نه فقط کتاب «چهل منزل با حسین(ع)» مخاطب خود را ارجاع دهند.
ذیل آنکه ذکر این نکته نیز الزامی است که تمامی منابع مورد رصد که از اسناد دست اول و مورد اتقان است در اختتامیه این کتاب تام و تمام آنها ذکر شده است.
در خصوص بحثی که مطرح کردید، یعنی مقوله ارجاع مداح و مرثیهسرا به مقتل صحیح؛ ارجاع به همان فرمایش مقام معظم رهبری است که باید «مقتل صحیح خوانده شود»؛ پس ما هیچ جوازی نداریم که بتوانیم مطالبی که نادرست است و یا انتسابش به اهلبیت(ع) یا رفتار و وقایعی که به آنها گذشته را بدون مدرک، دلیل و سندی متقن به مخاطب ارائه دهیم. این بههیچوجه جایز نیست.
مسئله نخست آن است که اگر کسی میخواهد مقتلی را بخواند و تاریخی را نسبتبه اهلبیت(ع) ارجاع دهد باید سند و مدرکش را نیز ارائه دهد. حال اگر بخواهد برای آن روایت یک قطره اشک یا حزن تمامی جمع را با خود بههمراه داشته باشد، باید پذیرفت که روایتگری حد و حصر ندارد و خدای ناکرده ممکن است که افتراها و دروغهایی ولو از سر حب به اهلبیت(ع) نسبت داده شود؛ اما این وظیفه مداح و مرثیهسرا است که ابتدا پیش از مدح و مرثیهاش نسبت به استناد آنچه روایت میکند اتقان کامل داشته باشد.
آسیبی که به آن اشاره کردید، متأسفانه وجود دارد و اینکه برای گریه گرفتن گاه تعداد محدود و معدودی از مداحان و مرثیهسراها سراغ منابعی میروند که استناد آنها ضعیف است. ببینید ممکن است آنچه که آنها روایت میکنند در کتابی نقل شده باشد اما آن کتاب، مستند نیست یا آنکه آن کتاب از منابع مستند روایت خود را نقل نکرده و گاه شاهدیم که در آن کتاب برای روایتی که آمده ذکر کرده که منبعش فلان کتاب است و وقتی بررسی میکنیم باز هم درمییابیم که آن فلان کتاب نیز اثری مستند و مورد اتقان برای ارجاع نیست.
هدفی که به آن اشاره کردید یعنی رسیدن به آن اوج حزن و گریه، برای گرم شدن مجلس هدفی است که همه وعاظ، مداحان و مرثیهسرایان به دنبال آن هستند که بیشتر اشک از مستمع بگیرند؛ اما ابتدا باید روشن شود که جایگاه گریه برای سیدالشهدا کجاست؟ اینکه آیا گریه برای امام حسین(ع) هدفی متوسط است؟ هدفی واسطه است؟ یا هدف غایی مداح بهشمار میرود؟
در مواجهه با حضرت ثارالله(ع) آنچه بطن و متن روایت هر واعظ، مداح و مرثیهسرایی باید قرار گیرد علت و دلیل قیام ایشان است که بقای اسلام بود. همانی که فرمود «أُريدُ أنْ آمُرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ أَنْهى عَنِ الْمُنْكَرِ» (هدف امر به معروف و نهی از منکر)، زنده کردن احکام دین و اسلام است. اگر هدف آن مداح و مرثیهسرا از گرفتن گریه این باشد که اسلام احیا شود، گاه شاهد نقض غرض کردن هستیم. که این در دید فقها تالی فاسد ممکن است که با خود به همراه داشته باشد. یعنی نه تنها ما را به آن اسلام حقیقی، به سیدالشهدای حقیقی نرساند؛ بلکه نقض غرض کرده و به عکس عمل کند و خدای ناکرده ما را از سیدالشهدا دور کند. اگر این اتفاق بیفتد مسلم است که جایز نیست.
مسئله در نهایت رسیدن به طریقتی است که اذن سیدالشهدا برای زنده نگهداشتن نام و یاد او که خود ایشان حقیقت اسلام و تجسد کلام الله مجید و قرآن کریم است باید باشد.
امیدوارم از سخنان من سوءتفاهم نشود که اگر گریه از سوی مداح و واعظ غرضی غیر از این داشته باشد طریقتی با خود بههمراه ندارد. اگر نگاه ما حتی بر طریقت استوار باشد باید درست ادا شود. یعنی در مسیر خود اگر اجرا شود، گریه کردن خوب و مستحب است، بر آن تأکید نیز شده است. اما در روایت داریم که شمای مداح برای مردمان بخوانید حتی اگر فقط دلشان محزون شود نیز اجر شما قبول است. اگر بهاندازه بالِ مگسی از چشمهایشان اشک جاری شود، باز هم قبول است. اگر کسی ناله هم بزند، باز قبول است. یعنی بحث این است که ما به این مهم برسیم که از طریق گریه به خود سیدالشهدا، احیای ظلمستیزی، احیای مبارزه با ظلم و احیای دین اسلام یعنی احیای فرهنگ سیدالشهداء برسیم. احیای فرهنگ سیدالشهدا در گریه نهفته است؛ اما آیا گریه به هر قیمتی دارای معناست؟!
توصیه من به همه عزیزان که خود را بهعنوان یکی از دوستان آنها میدانم و شاید با تمام مداحان مصاحبه و گفتوگویی نداشته باشم اما بهعنوان یک خادم که با بسیاری از همین مادحان ارتباط داشته این مطلب را عنوان میکنم؛ یکی از دوستان روحانی که خود مداح اهلبیت(ع) و روحانی واعظ است میگفت که در محضر مقام معظم رهبری در منزل یکی از افراد که ایشان نامی از آن نبرد روضهای برپا بود. در نهایت روضه تمام میشود، بعد از روضه ناهاری یا شامی میآورند و طعام میل میشود. حضرت آقا به میزبان میگوید که «شامتان خیلی خوشمزه بود، خیلی عالی بود، استفاده کردیم.» مداح میگوید «آقا من روضه خواندم، از روضه ما نگفتید استفاده کردیم، از شام و ناهار میزبان تعریف کردید»؛ حضرت آقا فرمودند «خب از مجلس شما استفاده نکردم. این همه شعر خواندید، اما شعرهایتان قابل استفاده نبود.»
اینجا همان نکته باریکتر از مو است که حضرت آقا نیز به آن اشاره میکند که مسئله کمیت در قامت تعزیت، سوگواری، مداحی و مرثیهسرایی برای حضرت سیدالشهداء در جایگاه اولی نیست؛ آنچه که اولیتر است کیفیت است. از همین روست که من به برخی از مداحان و ذاکران اهلبیت(ع) از همین کتاب یعنی «چهل منزل با حسین(ع)» هدیه میدادم و مداحان، روحانیون و واعظان بسیار پرشماری را دیدم که به مداحان دیگر کتاب هدیه میدادند و از آنها درخواست میکردند که کتاب بخوانند.
قصد اولیه من نیز برای نگارش کتاب «چهل منزل با حسین(ع)» در کنار اخلاصی که امیدوارم مورد قبول درگاه خداوند قرار گیرد آن بود تا نمونهای ارائه دهم تا اگر میگویم روضهای بخوانیم از روی این کتاب، اسناد و روایتهای دست اول مورد اتقان آنها خوانده شود. اسنادی که منابع آنها مشخص است. اسنادی که برای نگارش آن تا این حد دقت به خرج برده شده است.
اجازه دهید مثالی دیگر برای شما بیان کنم. وقتی درباره روضه حضرت علیاصغر(ع) صحبت میکنیم میدانیم که اسم «علی» تا قرن دهم در هیچ کتابی نیامده و همه آنها از «عبدالله رضیع» یعنی اسمش عبدالله و «رضیع» به معنای شیرخوار نام بردهاند.
در مسیر تحقیق خود هم فراوان گشتم تا در نهایت دیدم که در قرن دهم، همزمان با مرحوم علامه مجلسی کتابی که بر حسب اتفاق به تازگی چاپ شده کتابی که مرحوم مجلسی به آن «مقتل محمد بن ابیطالب» میگوید اثری است با نام «تسلّیة المَجالِس و زَینة المَجالِس»؛ در آن کتاب برای نخستین بار اسم «علی» برای ایشان آورده شده است.
در همین کتاب آورده و ارجاع دادم که اسم فرزند سوم سیدالشهدا(ع) که در مقتل محمد بن ابیطالب حائری آمده چنین است. یعنی ژرفای دقت در نگارش کتاب «چهل منزل با حسین(ع)» تا به این حد است.
پایان بخش اول....
گفتوگو از امین خرمی
تصویر و تدوین از حامد عبدلی
عکس از محمد نمازی
انتهای پیام