امام حسن مجتبی(ع) دومین امام شیعیان است که ۱۰ سال(۴۰-۵۰ق) امام و حدود هفت ماه خلیفه مسلمانان بود. اهل سنت ایشان را آخرین خلیفه از خلفای نخستین میدانند. حسن بن علی(ع) نخستین فرزند امام علی(ع) و فاطمه(س) و نخستین نوه پیامبر(ص) است. بنابر گزارشهای تاریخی، نام
«حسن» را پیامبر(ص) برای او برگزید و او را بسیار دوست داشت. آن امام همام هفت سال از عمر خود را با پیامبر(ص) همراه بود و در
بیعت رضوان و ماجرای
مباهله با مسیحیان نجران حضور داشت.
امام مجتبی(ع) یکی از اصحاب کساء است که آیه تطهیر درباره آنان نازل شد؛ آیه اطعام، آیه مَوَدَّت، و آیه مُباهله نیز درباره ایشان، پدر، مادر و برادرش نازل شده است. ایشان دو بار تمام داراییاش را در راه خدا بخشید و سه بار نیمی از اموالش را به نیازمندان داد. گفتهاند به سبب همین بخشندگیها، او را
«کریم اهل بیت(ع)» خواندهاند. حجتالاسلام والمسلمین
سیدرضا هاشمی گلپایگانی؛ استاد حوزه علمیه به مناسبت سالروز شهادت این امام بزرگوار در گفتوگو با خبرنگار ایکنا مطالبی بیان کرده است که در ادامه میخوانیم:
خوشا کسی که کند گریه از برای حسن
مدد کنیم و بگرییم در عزای حسن
مدینه داشت صفا از صدای قرآنش
هزار حیف که خاموش شد صدای حسن
امام مجتبی(ع) هم، مانند چهارده معصوم دو دسته فضیلت دارند؛ یک دسته اینکه عموم مردم میتوانستند ببینند مانند جود، کرم، مهربانی، گذشت، بخشندگی، شجاعت، مهماننوازی، مردمداری و رسیدگی به مستمندان.
کسی از راه دوری به مدینه آمد و به امام حسن مجتبی(ع) و پدر بزرگوارشان جسارت کرد. حضرت فرمودند: اراک شامی غریبا؛ میبینم از شام آمدهای و غریب هستی؛ اگر گرسنه و بدون لباس هستی تو را سیر کنم و لباس به تو بدهم. طوری محبت امام مجتبی(ع) به دل این فرد نشست که گفت محبوبترین خلق در نزد من شما هستید؛ بنابراین یک دسته فضیلتها را همه میتوانستند ببینند ولی یک دسته فضایلی هم هست که پذیرش آن بسته به ایمان به خدا و رسول خدا(صلی الله علیه و اله) است.
ما هنوز بهشت و جهنم را ندیدهایم ولی قبول داریم؛ پیامبر اکرم(ص) فرمودند: الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنه؛ حسن و حسین(علیهالسلام) دو سرور جوانان بهشت هستند؛ در بهشت همه جوان هستند و جای پیری و سختی نیست؛ در دنیا کسی صدها میلیارد تومان سرمایه هم داشته باشد باز یکی دو پرس غذا بیشتر ندارد و سختی برای او هست و بیماری و پیری؛ میلیاردها نفر در بهشت هستند و سرور همه آنان امام حسن(ع) است؛ این فضیلتی است که پذیرش آن مبتنی بر ایمان به خدا و پیامبر(ص) است.
زینت بهشت
در روایت داریم؛ وقتی بهشت خلق شد بهشت به خدا گفت: مرا زینت بده؛ بهشتی که خودش انتهای زیبایی و کمال است و به تعبیر قرآن «فِيها ما تَشْتَهِيهِ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْيُنُ» ؛ در بهشت هر چیزی که انسان دوست دارد و چشمها لذت میبرد وجود دارد؛ این بهشت به خدا فرمود: مرا زینت بده و خداوند جواب داد تو را به وسیله حسن و حسین(علیهما السلام) زینت کردم.
یکی از مسائل مهم مرتبط با دوره امامت امام حسن مجتبی(ع)، ماجرای
صلح ایشان با معاویه است؛ کسانی که دوست دارند مطالعه کنند میتوانند به کتاب
«صلح الحسن و الحسین» نوشته
شیخ رازی آل یاسین مراجعه کنند که رهبر انقلاب این کتاب را در نیم قرن قبل با عنوان
«صلح امام حسن(ع)؛ باشکوهترین نرمش قهرمانانه تاریخ» ترجمه کردند؛ انصافا هم باشکوهترین نرمش قهرمانانه تاریخ است؛ زیرا اگر رخ نداده بود اثری از اسلام در دنیای امروز وجود نداشت. در جایی نوشته بود:
هر حسینیه که برپاست زصلح حسن است.
اشخاص مختلفی حکمت صلح را از امام مجتبی(ع) سؤال میکردند؛ برخی با بی ادبی با این صلح مواجه شدند؛ وجود مقدس امام حسین(ع) از برادرشان حکمت صلح را پرسیدند و ایشان فرمودند: من به همان دلیلی دست به شمشیر نبردم و آتشبس را پذیرفتم که پدرمان حضرت علی(ع) در هنگام غصب خلافت دست به شمشیر نبرد و نجنگید. امیرمؤمنان(ع) با چه حکمتی کشتار نکردند و صبورانه به مقابله پرداختند؟
این مسئله چند حکمت دارد؛ اول سفارش پیامبر(ص) به حضرت علی(ع) بود که اگر یار داشتی دست به اقدام بزن و اگر نداشتی صبر کن؛ شب هنگام 360 نفر با حضرت علی(ع) بیعت کردند و گفتند ما در رکاب شما تا پای جنگ هستیم و حضرت علی(ع) فرمودند: که بامدادان با سر تراشیده به منطقه احجار الزیت مدینه بیایید؛ چرا فرمودند سر تراشیده؛ زیرا اگر درگیری رخ دهد، حق و باطل همدیگر را بشناسند؛ فما وافی من القوم محلقا؛ زمانی هیچکس سر نتراشید و بر سر قرار نیامد، مگر ابوذر، مقداد، عمار یاسر، سلمان و حذیفه بن یمان بر سر قرار آمدند.
سلمان نه اگر گام به گام آمدش آزار/ بوذر نه مگر در ربذه گشت گرفتار/ غلتید به خون از چه سبب پیکر عمار/ مقداد چرا دید به جان محنت بسیار/ مسلم زچه رو عشق کشیدش سر بازار/اینان همه را مهر تولای شما بود/ روی سخن یک یکشان جانب ما بود.
پیمانی که پیامبر(ص) از علی(ع) گرفت
در اینجا امیرمؤمنان(ع) چند قسم خوردند از جمله به کعبه و فرمودند: اگر پیمان پیامبر امی(ص) که از من گرفته است نبود، مخالفان را وارد دریای مرگ میکردم؛ کشتار راه انداخته و برای حق میجنگیدم برای حق شرعی، قطعی و الهی خودم؛ اما پیامبر(ص) پیمانی از من گرفته است و من دست به شمشیر نمیبرم. مفاد پیمان رسول خدا چه بود؟
حکمت دوم؛ امیرمؤمنان(ع) در کوفه خطبه خواندند و اشعث بن قیس از جا بلند شد؛ اشعث همان کسی است که خودش در خون امیرمؤمنان(ع) شریک شد؛ دخترش جعده قاتل امام مجتبی(ع) و پسرش محمدبن اشعث از قاتلین حضرت سیدالشهدا(ع) بود. اشعث گفت: ای امیرمؤمنان از وقتی شما پایتان را به عراق گذاشتهاید خطبهای نخواندهاید مگر اینکه گفتهاید؛ حق خلافت با من بود؛ (امیرمؤمنان(ع) خطبهای در کوفه خواندند و فرمودند: سزاوارترین مردم به مردم در خلافت و حکومت بر آنها من بودم و حق شرعی خلافت برای من بود و همواره پس از رسول خدا(ص) به من ستم شده است)؛ پس چرا وقتی خلافت را از شما گرفتند شمشیر نکشیدید؟ در اینجا هم فرمودند؛ رسول خدا(ص) از من پیمان گرفت و خبر داد امت به من وفا نمیکنند و حق من غصب خواهد شد. فرمودند: اگر یار و یاور داشتی اقدم کن و اگر نداشتی اقدامی نکن و جانت را حفظ کن تا وقتی که مظلوم هستی به من ملحق شوی. اما امام مجتبی چه؟ حدیث داریم هر امامی که به امامت میرسد آن دستورالعمل الهی که باید بر طبق آن عمل کند عمل میکند؛ هر دوازده امام(علیهم السلام) همینطور بودند؛ الان وجود مقدس امام زمان(عج) در پرده غیبت هستند و روزی که دستور ظهور صادر شود ظهور خواهند کرد؛ اینان ولی خدا، حجت خدا، نور خدا در آسمانها و زمین و قطعا مطیع خدا هستند و دستور و برنامه خود را از خدا میگیرند.
امام حسن مجتبی(ع)، فرمودند هر کسی قصد دارد با من بجنگد به منطقه نخیله بیاید، کسی نیامد و باز منطقه دیگری معرفی کردند و باز خبری نشد و مردم گفتند ما میخواهیم زندگی کنیم و حضرت را تنها گذاشتند؛ بنابراین حکمت دوم، نداشتن یاور است؛ همان جمله امام مجتبی(ع) خطاب به امام حسین(ع) که همان حکمت حضرت علی(ع) را در عدم کشتار در غصب خلافت بیان کردند.
حفظ جان شیعه؛ علت صلح
حکمت سوم حفظ جان خود و شیعیان است؛ برخی افراد که از امام مجتبی(ع) سؤال پرسیدند، کسانی هستند که با تواضع و به قصد یادگیری آمدهاند آموزش ببینند؛ یکی از آنان ابو سعید عقیصا است؛ به امام مجتبی(ع) عرض کرد که یابن رسول الله(ص)؛ چرا با معاویه کنار آمدی و صلح کردی؟ در حالی که میدانی حق باشماست. فرمود: یا ابو سعید من حجت خدا بر آفریدگان و امام بر مردم بعد از پدرم نیستم؟ من آن کسی نیستم که رسول خدا(ص) در مورد ما فرمود: امام هستند چه قیام کنند چه بنشینند؟! گفتم بله آقا و فرمودند: من چه قیام کنم و چه بنشینم، امام هستم و علت صلح من با معاویه، علت صلح پیامبر(ص) با قبایل است، وقتی که از صلح حدیبیه برمیگشت. وقتی من امام منصوب از طرف خدا هستم کسی نباید رأی و نظر مرا اشتباه بپندارد. اگر تصمیم گرفتم صلح کنم از طرف خدا منصوب شدم و اگر بخواهم بجنگم باز دستور الهی است.
بعد فرمود: همانطور که حضرت خضر وقتی دیواری را تعمیر کرد، کشتی را سوراخ کرد و جوانی را کشت، حضرت موسی(ع) ناراحت شد و بعدا دلیل حکمت برای او مشخص شد و شما هم چون علت حکمت مرا نمیدانید به تردید افتادهاید و به تعبیر من جا خوردهاید.
جمله آخر که خیلی کلیدی است این است که، اگر من این کار را نمیکردم بر روی زمین هیچ کسی از شیعیان ما باقی نمیماند مگر اینکه کشته میشد؛ همان خطاب پیامبر(ص) به امیرمؤمنان(ع) که فرمود جانت را حفظ کن. فرمود: کاری که من برای شیعیانم انجام دادم از کاری که آفتاب بر آن میتابد بهتر است؛ اگر امام مجتبی(ع) این مصالحه را انجام نمیدادند اقلیت شیعه هم از بین میرفتند و اثری از دین نمیماند؛ همانطور که امیرمؤمنان(ع) برای حفظ دین دست به شمشیر نبردند. حضرت باقر(ع) براساس روایت کتاب شریف «کافی» فرمودند: تنها دلیلی که حضرت امیرمؤمنان(ع) به سمت خود دعوت نکرد؛ یعنی پافشاری بر حق، جنگیدن و اقدام عملی، این بود که نگران بود مردم از دین برگردند و بتپرست شوند و شهادتین نگویند؛ اگر صبر امیرالمؤمنین(ع) نبود اثری از دین باقی نبود.
اثر وضعی گناه بر زندگی فردی و اجتماعی
نکته دیگر اینکه؛ بسیاری از گناهان ما در دنیا اثر وضعی دارد؛ بسیاری از گناهان هم اثر وضعی فردی دارد، یعنی اگر کسی به پدر و مادرش بیادبی کند و ناسزا بگوید مورد عاق آنان قرار میگیرد و مشکلاتی برای او ایجاد میشود؛ اگر به برادرش بیاحترامی کند عمرش کوتاه میشود؛ به کسی ظلم کند اتفاق بدی برای او میافتد؛ «وَمَا أَصَابَكُمْ مِنْ مُصِيبَةٍ فَبِمَا كَسَبَتْ أَيْدِيكُمْ وَيَعْفُو عَنْ كَثِيرٍ». مصیبتی برای شما رخ نمیدهد؛ مگر به خاطر کردار خودتان و البته اینکه خداوند از بسیاری از این گناهان درمیگذرد.
البته افراد زیادی هم هستند که خلاف فرمان خدا عمل میکنند و زندگی مرفهی هم دارند که مشمول سنتهای دیگر الهی مانند املاء و استدراج و ... میشوند، اما بسیاری از اوقات گرفتاریهای ما به خاطر گناهان است؛ امیرمؤمنان(ع) فرمودند: یک کلمه، چه بسا سخنی که یک نعمت را گرفته و یک بدبختی به همراه میآورد. این جمله مستند قرآنی هم دارد؛ «وَقَالُوا اتَّخَذَ اللَّهُ وَلَدًا ۗ سُبْحَانَهُ ۖ بَلْ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ كُلٌّ لَهُ قَانِتُونَ». گفتند: خداوند فرزند گرفته است و خدا فرموده است، این چه سخن زشتی است. «تَكَادُ السَّمَاوَاتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْ فَوْقِهِنَّ ..»؛ نزدیک است آسمانها از زشتی این سخن فرو بپاش؛ سه کلمه بیشتر نیست ولی نزدیک است آسمانها فرو بپاشد. برخی گناهان اثر وضعی فردی و برخی اثر اجتماعی دارد.
یکی از اصحاب امام صادق(ع) نقل کرده است که به حضرت گفتم: من خطاب به یک فرد ضعیفالحالی که قصد رفتن حج داشت گفتم نمیخواهد بروی؛ فرمودند؛ جا دارد به خاطر این سخن یکسال بیمار شوی و بیمار شد؛ زیرا حج واجب خداست؛ یکی از گناهانی که اثر وضعی در زندگی دنیا دارد، گناهان زبان است و از مهمترین گناهان زبان، دروغ بستن به خدا و دین اوست.
برخی گناهان هم اثر وضعی اجتماعی دارد؛ اقوامی مانند لوط و صالح و ... به خاطر گناهان اجتماعی مبتلا به عذاب شدند؛ مثلا به خاطر پیکردن یک شتر. بزرگترین گناه این بود که خلیفه خدا، امیرمؤمنان(ع) غصب خلافت شوند؛ حضرت پنج سال حکومت کردند و مردم هم ایشان را به عنوان حجت خدا و امام قبول نداشتند، با این حال به گفته احمد بن حنبل، رفاه حاکم شد تا جایی که در کوفه کسی نبود که گرسنه باشد؛ سه جنگ علیه او راه انداختند، ولی باز وضع مردم خوب بود و اگر این روند با آمدن امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و ... امتداد مییافت، دنیا گلستان میشد و شبیه حکومت حضرت مهدی(عج) که گفته شده است، مؤمن اگر بخواهد فقیری پیدا کند که به او صدقه بدهد، کسی را نخواهد یافت.
در حکومت مهدی ما نقطه ویرانی باقی نمیماند؛ مگر اینکه آباد شود؛ خب این چه ارتباطی به بحث امام مجتبی(ع) دارد؟ در سقیفه عدهای گفتند؛ یک امیر از ما و یک امیر از شما و امام صادق(ع) فرمودند: نتیجه این حرف آنان این شد که: ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ لِيُذِيقَهُمْ بَعْضَ الَّذِي عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ. فضولی(دخالت) در جانشینی امیرالمؤمنین(ع) سبب شد تا فساد خشکی و دریا را گرفت و این فساد فقط اخلاقی هم نبود.
کودککشها ادعای ریاست بر دنیا را دارند
در حال حاضر چه کسانی در دنیا میگویند ما رییس هستیم؟ اگر میلیاردها دلار به ما بدهند، حتی به یک بتپرست، هندو و بودا که در ازای آن یک بچه را گرسنه نگه داریم تا بمیرد حاضر نمیشویم و میگوییم ما تحمل نداریم و اگر بیشتر هم بدهند این کار را نمیکنیم ولی الان در فلسطین چه میکنند؟ چقدر کودک در اثر گرسنگی مرد. دنیا به اینها میگوید طرفدار حقوق انسانیت؛ که انشاءالله خدا خبر نابودی و خواری و ذلت صهیونیستها و حامیان آنان را بدهد؛ دنیا به چنین روزی افتاده است.
جنایتکاران رئیس و طرفدار انسانیت شدهاند؛ فسادی که در اثر ظلم به اهل بیت(ع) عالم را گرفته است تصور کردنی نیست؛ نه فقط این تأثیر در قرون اولیه بود؛ بلکه بعدها هم اثر گذاشت و حجاجها آمدند و خونها ریختند؛ اینها به کنار، ریختن خون امیرمؤمنان(ع) اثر وضعی داشت؛ حضرت زهرا(س) فرمودند: اگر شوهرانتان گذاشته بودند که امیرمؤمنان(ع) به خلافت رسیده بودند، برکت از آسمان و زمین بر شما نازل میشد؛ یعنی دنیای شما آباد میشد؛ فرمودند؛ قرار بود از شتر خلافت شیر بدوشید و حالا خون میخورید و دنیایتان هم خراب شد و به استقبال فقر، جنگ و کشتار بروید.
بنابراین غصب خلافت امیرمؤمنان(ع) و قتل ایشان و شهادت حضرت زهرا(س) آثار وضعی بسیاری بر جامعه گذاشت؛ امام مجتبی(ع) را ببینید که چقدر برای خدا عزیز است؛ خطاب به معاویه فرمودند: ای معاویه قسم به خدا که تو میدانی که خلافت برای من و اهل بیت(ع) است و بر تو و خاندانت حرام است؛ به خدا قسم اگر پیدا میکردم کسانی را که دو ویژگی داشته باشند؛ یکی اهل صبر باشند و دیگری معرفت به حق من داشته باشند و من را امام واجبالاطاعه بدانند با تو صلح نمیکردم. نداشتن یاور به تصریح امام مجتبی(ع) از حکمتهای این صلح بوده است.
امام مجتبی(ع) فرمودند: اگر مردم با من بیعت میکردند و مرا یاری میدادند آسمان برای آنان باران میبارید و زمین برکاتش را بر آنان آشکار میکرد؛ اینها برای اینکه راحت زندگی کنند، من امام زمانشان را، یاری نکردند و خیلیها از معاویه رشوه گرفتند و تسلیم او شدند؛ ولی زندگی آنان بدتر شد. چه بسا این مطلب در مورد هر دوازده امام باشد. یکی از مظلومیتهای امام حسن مجتبی(ع) قبر مطهر ایشان در بقیع و در دل آفتاب است و زائر ندارد؛ امیدواریم این غربت و مظلومیت به دست حضرت بقیتالله(عج) خاتمه یابد.
توصیف امام سجاد(ع) از امام مجتبی(ع)
در خاتمه بحث حدیثی را از امام سجاد(ع) در توصیف امام حسن مجتبی(ع) عرض کنم؛ کان الحسن بن علی بن ابیطالب(ع) اعبد الناس ....؛ امام حسن(ع) عابدترین و زاهدترین مردم در زمان خود بود و زمانی که به حج میرفت پیاده میرفتند؛ وقتی یاد مرگ و قبر میافتاد گریه میکرد. یاد عبور از صراط و عرضه اعمال بر خدا میافتاد گریه میکرد؛ امام مجتبی(ع) به ما آموختند که آخرت هدف اصلی انسان است و ما یاد بگیریم که به سفر آخرت خودمان توجه کنیم.
گفتوگو از علی فرجزاده
انتهای پیام