یکی از مهمترین ابزارها برای تبیین شرایط پس از فعالسازی اسنپبک و بازگرداندن تحریمهای سازمان ملل علیه ایران، رسانهها و اطلاعرسانی شفاف و دقیق است. رسانهها با تحلیل دقیق و واقعبینانه پیامدهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی تحریمها و ارائه اطلاعات صحیح، به دور از هر نوع بزرگنمایی و کوچکنمایی، میتوانند شایعهسازیها را کاهش دهند، احساس ناامنی در جامعه را کنترل کنند و از رفتارهای هیجانی افکار عمومی جلوگیری کنند.
علاوه بر این، رسانهها نقش کلیدی در روشنسازی تأثیرات واقعی تحریمها بر زندگی روزمره مردم، اقتصاد ملی و تعاملات بینالمللی ایران دارند. این اطلاعرسانی دقیق نه تنها باعث افزایش اعتماد عمومی به نهادهای مسئول میشود، بلکه زمینهساز تصمیمگیریهای هوشمندانه در سطوح فردی و کلان میشود و کمک میکند جامعه با آگاهی کامل، اثرات فشارهای بینالمللی و تأثیرات بزرگنمایی رسانههای بیگانه را مدیریت کند.
بیشتر بخوانید:
در این راستا ایکنا با معصومه نصیری، رئیس اندیشکده عصر هوشمندی و دبیر کل باشگاه مدیریت رسانه و توسعه سواد رسانهای یونسکوی ایران، کارشناس و پژوهشگر سواد رسانهای گفتوگو کرده که در ادامه میخوانیم:
ایکنا ـ درباره نقش رسانهها در خنثیسازی اثرات روانی اسنپبک و مقابله با جنگ روانی دشمنان، به ویژه درباره پیامدهای تحریمهای شورای امنیت سازمان ملل، توضیح دهید.
از آنجا که موضوع «اسنپبک» یا همان فعالسازی مکانیسم ماشه، پیش از آنکه به مرحله اجرایی و میدانی برسد، بار روانی قابل توجهی در فضای رسانهای داشت، لازم است اثرگذاری رسانهها را در سه مقطع بررسی کنیم: 1- پیش از تصویب و فعالسازی مکانیسم 2-در حین تصویب و ۲۴ ساعت نخست پس از آن 3- دوره پس از تثبیت آن.
رسانهها در هر یک از این سه مقطع میتوانستند نقش مهمی در مدیریت ترس، خنثیسازی القائات و جلوگیری از شکلگیری فضای روانی ناامیدکننده در جامعه ایفا کنند اما متأسفانه به این ابعاد کمتر پرداخته شد و همین امر موجب شد تصور عمومی از اسنپبک محدود به تحریمهای صرفاً اقتصادی باشد. در حالیکه اگر به مفاد قطعنامههایی که با اسنپبک فعال شدهاند دقت کنیم، میبینیم بخش عمده این تحریمها مربوط به حوزههای تسلیحاتی، هستهای، نظامی و تا حدودی بخش کشتیرانی است، نه الزماً حوزه معیشت مردم.
بنابراین یکی از مهمترین وظایف رسانهها این است که برای افکار عمومی توضیح دهند ماهیت واقعی اسنپبک چیست و تفاوتهای میان آنچه واقعاً در ذیل این سازوکار فعال میشود و آنچه رسانههای فارسیزبان خارج از کشور یا رسانههای غربی تلاش دارند القا کنند، تبیین و تفکیک کنند.
رسانههای داخلی باید با شفافیت برای مردم تبیین کنند که: اسنپبک دقیقاً چه معنایی دارد، چه نوع تحریمهایی را فعال میکند و اگر نوساناتی در بازار یا فضای اقتصادی کشور دیده میشود، چه میزان از آن ناشی از واقعیت تحریمهاست و چه میزان ناشی از سوءاستفاده سوداگران و مافیاهای اقتصادی است که در شرایط التهاب، به دنبال منافع خود هستند.
در واقع رسانه باید با اطلاعرسانی شفاف و دقیق، مرز میان آنچه هست، آنچه نیست، آنچه خواهد شد و آنچه دشمن القا میکند که «خواهد شد» را برای جامعه روشن کند؛ این یکی از کلیدیترین وظایف رسانه در مواجهه با جنگ روانی ناشی از اسنپبک است.
ایکنا ـ چه اقدامات و راهکارهایی برای افزایش تابآوری مردم و مقابله با بازی روانی پسا اسنپبک پیشنهاد میدهید؟
اساساً کاهش تابآوری مردم یکی از اهداف ویژه و قدیمی دشمنان بوده و سالهاست که در دستور کار آنها قرار دارد. هر اندازه که موفق شوند تابآوری جامعه را کاهش دهند، به همان میزان به اهدافشان نزدیکتر میشوند و میتوانند ادعا کنند که در جنگ شناختی و روانی علیه ایران موفق عمل کردهاند.
اما برای افزایش تابآوری باید به چند نکته کلیدی توجه کرد. نخست اینکه تابآوری یعنی ندادن ضریب رسانهای به آنچه وجود ندارد و پرهیز از بزرگنمایی مسائلی که صرفاً در رسانهها ساخته و پرداخته میشود. ما امروز در عصر ساخت فراواقعیتها زندگی میکنیم؛ یعنی بسیاری از موضوعات در واقعیت وجود ندارند اما رسانهها آنها را به گونهای بازنمایی میکنند که مخاطب به واقعی بودنشان باور پیدا میکند.
این همان «واقعیتسازی رسانهای» است که میتواند باعث کاهش تابآوری روانی و اجتماعی مردم شود. در چنین شرایطی، نقش رسانهها در شفافسازی، اطلاعرسانی دقیق و واکنش بهموقع بسیار حیاتی است. متأسفانه گاهی در حوزه رسانه با تأخیر وارد عمل میشویم؛ زمانی که عملیات روانی دشمن اثر خود را گذاشته و جامعه تا حدی از آن متأثر شده است.
وقتی واکنش رسانهای با تأخیر صورت میگیرد، بازی روانی دشمن در هدفگیری روحیه مردم موفقتر خواهد بود. بنابراین باید رسانهها با سرعت، دقت و صداقت وارد میدان شوند و پیش از شکلگیری موج ناامیدی یا ترس، واقعیتها را برای مردم تبیین کنند.
در یک جمله میتوان گفت تابآوری اجتماعی در گرو شفافیت و اقدام بهموقع رسانههاست. رسانه باید آنچه را که هست، درست بیان کند و اجازه ندهد آنچه «نیست» در ذهن مردم بهعنوان واقعیت جا بیفتد.
در این راستا 12 اقدام عملی و قابل اجرا برای رسانهها با هدف کاهش اضطراب عمومی و جلوگیری از شایعهسازی میتوان برشمرد:
1ـ پیامهای رسمی روشن و مکرر به منظور پرکردن خلأ اطلاعرسانی
2ـ توضیح «چهاتفاقی میافتد» با جزئیات عملی بهجای شعارها
3ـ شفافیت درباره عدم قطعیت
4ـ پیشخنثیسازی و مقابله با شایعات
5ـ پیامهای همدلانه و حمایت روانی
6ـ خودداری از هدینگ هیجانی و عناوین ترسزا
7ـ استفاده از کانالهای دوطرفه و نظرسنجی برای فهم نگرانیها
8ـ تمرکز بر اطلاعات کاربردی اقتصادی و معیشتی
9ـ رصد و خنثیسازی شبکهای اطلاعات نادرست
10ـ استفاده از اقناعشناسی مثبت و واقعگرایانه
11ـ ایجاد پل میان مردم، کارشناسان و نهادهای رسمی
12ـ برنامهریزی برای پیامهای بلندمدت و سنجش اثر تهیه شاخصهای ساده.
ایکنا ـ برخی در داخل کشور به دنبال مقصریابی برای وضعیت پیشآمده هستند؛ به نظر شما این رویکرد چه تأثیری دارد؟
در حال حاضر در یک مقطع زمانی بسیار حساس قرار داریم و ضروری است که هم رسانهها و هم مردم نقطه تمرکز و توجه خود را از مسائل اصلی منحرف نکنند. طبیعی است که در هر رخدادی میتوان درباره عوامل و دلایل شکلگیری آن بحث کرد اما وقتی مکانیسم ماشه یا اسنپبک فعال شده، پرداختن به مقصریابی در همان زمان اجرا، اولویت درستی نیست.
چراکه با این کار، لایه مهم و اصلی جامعه یعنی مردم را از تمرکز بر حفظ آرامش روانی، افزایش تابآوری، مدیریت بازار و کنترل شرایط اقتصادی دور میکنیم و به عبارت دیگر به حاشیه میبریم و به شکل ناخواسته زمینه را برای سوءاستفاده سوداگران و جریانهای فرصتطلب فراهم میسازیم.
در واقع، وقتی رسانهها و افکار عمومی به جای تمرکز بر مدیریت تبعات و کاهش آثار روانی، درگیر مقصریابی میشوند، فضای روانی و اقتصادی جامعه آسیبپذیرتر میشود. در چنین فضایی، گروههایی که به دنبال نوسانگیری و منافع شخصی هستند، میتوانند از آشفتگی ایجادشده به بهترین نحو بهرهبرداری کنند؛ بنابراین باید توجه داشت که اولویت نخست پس از فعالسازی اسنپبک، تمرکز بر حفظ ثبات، روشنگری و تقویت اعتماد عمومی است، نه مقصریابی.
مقصریابی در زمان نامناسب، انرژی و تمرکز جامعه را از مسائل اصلی منحرف میکند و در عمل، به نفع جریانهای مخرب و جنگ روانی دشمن تمام میشود.
ایکنا ـ در خصوص نقش رسانه در ایجاد پل میان مردم و مسئولان و نهادهای رسمی توضیح دهید. رسانهها چگونه باید جزئیات را شفاف منتقل کنند تا از التهاب روانی جامعه بکاهند؟
رسانه همواره به عنوان عنصر جامعه مدنی مورد توجه بوده و نقش میانجیگرانه آن میان مردم و حاکمان از جایگاه ویژهای برخوردار است. شأن و وظیفه رسانه دقیقاً در همین نکته نهفته است که بتواند صدای مردم برای حاکمان و بازتابدهنده اقدامات حاکمان برای مردم باشد؛ یعنی رسانه باید نقش پل ارتباطی شفاف، مؤثر و دوطرفه را ایفا کند.
در چنین شرایطی، رسانهها باید بتوانند از مسئولان مطالبهگری شفاف و دقیق داشته باشند؛ به این معنا که آنان را وادار به پاسخگویی، شفافسازی و ارائه اطلاعات روشن به افکار عمومی کنند. از سوی دیگر، رسانه باید خود را در جایگاه مخاطب قرار دهد، سؤالها، دغدغهها و نگرانیهای مردم را بهدرستی شناسایی کرده و همانها را با زبان روشن و مستند از مسئولان بپرسد.
اگر رسانه در این مسیر دچار سردرگمی شود یا نتواند نقش خود را بهدرستی ایفا کند، نهتنها در کاهش التهاب روانی جامعه مؤثر نخواهد بود، بلکه ممکن است ناخواسته باعث افزایش اضطراب، بیاعتمادی و کاهش تابآوری اجتماعی شود.
بنابراین رسانه باید با شفافیت، دقت در انتقال جزئیات و حفظ صداقت خبری، فضایی را شکل دهد که ضمن پاسخگو نگهداشتن مسئولان، احساس امنیت روانی، اعتماد و آرامش را در جامعه تقویت کند.
ایکنا ـ جنگ رسانهای دشمن با بزرگنمایی تأثیر تحریمهای مکانیسم ماشه تا چه اندازه به دنبال برهم زدن وحدت و انسجام ملی پس از جنگ ۱۲ روزه است؟ در این میان نقش رسانهها در بازنمایی این وحدت چیست؟
جنگ تحمیلی ۱۲ روزه، صحنهای بینظیر از انسجام، همبستگی و وحدت ملی ایرانیان بود که نگاه جهانیان را به خود جلب کرد. طبیعی است که چنین صحنهای برای دشمنان ایران خوشایند نباشد، به همین دلیل بلافاصله پس از پایان جنگ ۱۲ روزه، برهم زدن این وحدت و شکستن انسجام اجتماعی در دستور کار دشمن قرار گرفت.
دشمن در این مقطع، با بهرهگیری از جنگ رسانهای، جنگ ترکیبی و جنگ روایتها تلاش کرد تا فضای همدلانه جامعه ایران را متزلزل کند. یکی از ابزارهای اصلی آنها نیز بزرگنمایی آثار تحریمهای مکانیسم ماشه (اسنپبک) بود تا احساس ناامیدی، تردید و بیاعتمادی را در جامعه گسترش دهند.
در این مسیر، رسانههای معاند از شیوههایی مانند مقصرنمایی، ایجاد حاشیههای بیاهمیت، پرداختن افراطی به التهاب بازار و برجستهسازی مشکلات جزئی استفاده کردند تا حس ثبات و همبستگی را در جامعه تضعیف کنند. هدف اصلی آنها تخریب سرمایه اجتماعی، القای حس ناکامی و دو قطبیسازی جامعه بود.
در مقابل، رسانههای داخلی باید بهسرعت وارد عرصه جنگ روایتها شوند و تلاش کنند روایتهای وحدتبخش و امیدآفرین را برجسته کنند. رسانهها باید عواملی را که موجب تقویت انسجام ملی و اجتماعی میشود، پررنگ کرده و از بازتولید یا دامنزدن به دو قطبیها پرهیز کنند.
برای نمونه، حتی مقصریابی یا متهمسازیهای بیجا نیز میتواند بهعنوان ابزاری برای دوقطبیسازی عمل کند و ناخواسته در مسیر اهداف دشمن قرار گیرد؛ بنابراین رسانهها باید در این جنگ رسانهای با دقت و هوشمندی، بر همبستگی، اعتماد و روحیه ملی تمرکز کنند و اجازه ندهند روایت دشمن جایگزین واقعیت شود و عناصر تحکیمکننده و تعمیقکننده وحدت و انسجام ملی را تقویت کنند.
بهطور خلاصه، دشمن وحدت را هدف گرفته و رسانههای داخلی باید با روایتسازی دقیق، شفاف و امیدمحور، این وحدت را پاس بدارند و تعمیق بخشند.
گفتوگو از سمیرا انصاری
انتهای پیام