
در مسیر پرپیچ و خم تاریخ، آنچه جامعه انسانی را از زوال و نیستی بازمیدارد و بر بلندای قلل رفیع تمدن مینشاند، جز فرهنگ، رُکن استوار حیات جمعی، نیست.
فرهنگ، آن جانِ جانِ ملتها، کهن گنجینه یادگار ماندگار دیرینهای است که در تاروپود هستی جامعه ریشه میدواند و شاکله هویت آن را میآفریند؛ نسیمی است که از گذرگاه اعصار میوزد و بوی خوش آینده متعالی را به ارمغان میآورد.
فرهنگ، معمار تاریخ و پدیدآورنده «تمدن است. تمدن، آن کالبد عظیم و پیچیده انسانی، بیگمان بر شالودهای استوار از باورها، ارزشها، هنرها، آداب و سنن است که همگی در دایره فرهنگ معنا مییابند. از این رو، توسعه و تعالی حقیقی هیچ جامعهای، بیبهره از مواجید فرهنگی، به ثمر نمینشیند و تمدنسازی بدون پشتوانه فرهنگی ژرف، همچون بنایی است بر شنهای سست.
در این میان، ایران، این سرزمین کهن و افسانهای، خود نگینی درخشان در تاج گیتی است؛ گهواره تمدنی دیرپا و یکی از بنیانگذاران فرهنگ و دانش در جهان. از سپیدهدم تاریخ، نام ایران با فرزانگی، هنر، معماری شکوهمند، ادبیات ژرف و حکمت عمیق درآمیخته است. اما آنچه شکوهمندی این تمدن را دوچندان میسازد، سیر تطور و تحول شگفتانگیز آن در گذر از گردنههای سهمگین تاریخ است.
ایران، این سرزمین جان با مردمانی قهرمان؛ در طول حیات پرفرازونشیب خود، بارها و بارها طعمه تازش قومهای مهاجم و بیگانه شده است؛ از یورش اسکندر تا هجوم تازیان و از مغولان تا تهاجم افغانها. این یورشها گاه با آتش و خون و ویرانی همراه بود و تمدن ایرانی را تا مرز نیستی پیش برد.
اما شگفت آنکه این مهاجمان خشن، هر بار در گذر زمان، در اقیانوس بیکران فرهنگ و تمدن ایرانی مستحیل شدند. آنان که با شمشیر آمده بودند، در برابر قلم و فرهنگ این دیار، سلاح بر زمین نهادند. خوی وحشیگری و بربریت خود را به دست فراموشی سپردند و خود، به رسولان و ناقلان فرهنگ غنی ایرانی بدل گشتند. آنها نه تنها این تمدن را نابود نکردند، که به غنای آن افزودند و سهمی در تداوم و نضج آن ایفا کردند.
این استحاله فرهنگی، گواهی است بر استحکام و جاذبه شگفتانگیز فرهنگ ایران، فرهنگی که توانست مهاجمان را از «دیگری» به «خودی» تبدیل کند و آنان را در مسیر خدمت به تعالی خود به کار گیرد.
این گذشته پرعظمت، مقدمهای شد برای طلوع دیگری در افق تاریخ این مرز و بوم؛ انقلاب اسلامی ایران. انقلابی که خود ریشه در عمق فرهنگ و مذهب این سرزمین داشت و بار دیگر، ایران را به عنوان کانونی برای تمدنسازی نوین مطرح ساخت. انقلاب اسلامی، با احیای ارزشهای دینی و ملی، پیوندی ناگسستنی بین تمدن کهن ایرانی و تمدن درخشان اسلامی ایجاد کرد. این همآمیزی، تمدنی نوپا اما ریشهدار را پایهریزی کرد که در آن، عقلانیت و معنویت، علم و اخلاق، گذشته و آینده در هم میآمیزند تا الگویی برای «تعالی» در جهان معاصر ارائه دهد. در این تمدن نوین اسلامی-ایرانی، فرهنگ، همچنان نقش محوری و ستون فقرات را ایفا میکند.
اما هدایت این کشتی عظیم تمدنساز در امواج خروشان جهان امروز، نیازمند سکانداری مدبر و نهادی کارآمد است. در اینجاست که نقش «شورای فرهنگ عمومی» به عنوان حلقهای حیاتی و واسطهای ضروری، نمایان میشود. این شورا که 14 آبان سال 1404 چهلمین سال تأسیس خود را پشت سر میگذارد، به حق، متولی امر خطیر «فرهنگسازی» و «عمومیسازی فرهنگ» در گسترهای به وسعت تمامی جامعه است.

شورای فرهنگ عمومی، پلی است میان سیاستگذاریهای کلان فرهنگی و بدنه متنوع و پیچیده جامعه؛ نهادی که باید آرمانهای بلند تمدنی را به گفتمان رایج و کنش روزمره مردم تبدیل کند. این شوراست که باید ذهن و قلب نسلها را با ارزشهای اصیل فرهنگی و دینی آشنا سازد و فرهنگ را از حوز نظری به عرصه عمل و زندگی جاری مردم وارد کند.
این مسئولیت در عصر و زمانه حاضر، به مراتب خطیرتر و پیچیدهتر شده است. امروز در جهانی زندگی میکنیم که شاهد سیطره بیامان و همهجانبه فناوریهای دیجیتال، فضای مجازی، هوش مصنوعی و عصر ارتباطات است. این ابزارها، با همه دستاوردهای شگفتانگیزشان، بیخطر نیستند. یکی از بزرگترین چالشهای فرهنگی عصر حاضر، پدیده «انزوای انسان» است؛ انزوایی که در پس صفحه درخشان نمایشگرها نهفته است. انسان مدرن، در گیر و دار زندگی دوگانه مجازی و حقیقی، هر روز بیشتر از همنوعان خود و حتی از خویشتن خویش فاصله میگیرد.
جامعه انسانی، در معرض تهدید تبدیل شدن به مجموعهای از اتمهای منفرد و بیارتباط است. رسوخ فرهنگ بیریشه و مصرفی، تضعیف ارزشهای خانوادگی، اخلاقی و شکاف روزافزون میان نسلها، تنها بخشی از آسیبهای این عصر جدید است.
در چنین شرایطی، «شورای فرهنگ عمومی» در کانون مبارزه برای حفظ هویت و انسجام ملی قرار میگیرد. این شوراست که باید در برابر جریانهای مخرب فرهنگی ایستادگی کند و با تولید محتوای غنی، خلاق و جذاب، فضای مجازی را از چنگال تُهیمایگی و ابتذال برهاند. این نهاد است که باید «سیلان و جریانسازی زندگی» در جامعه را براساس الگوهای فرهنگی اصیل مدیریت نماید؛ به گونهای که فناوری جدید، به جای تهدید، به فرصتی برای تعمیق و گسترش فرهنگ ناب ایرانی-اسلامی تبدیل شود.
برنامهریزی برای نهادینه کردن فرهنگ مطالعه، ترویج هنرهای اصیل، تقویت روحیه جمعی و کار گروهی، اشاعه اخلاق حرفهای و مسئولیتپذیری اجتماعی، و صیانت از زبان فارسی در برابر هجوم واژههای بیگانه، تنها نمونههایی از مأموریتهای سنگین این شورا در عصر حاضر است.
به واسطه همه این گفتهها و با درک اهمیت جایگاه شورای فرهنگ عمومی در این برهه حساس تاریخی، خبرگزاری ایکنا به سراغ ساسان ضیایی، مدیرکل دبیرخانه شورای فرهنگ عمومی رفت تا از نقش، برنامهها، چالشها و چشماندازهای این نهاد مهم بیشتر بپرسد و خوانندگان خود را آگاه سازد.
حاصل این گفتوگوی مبسوط که در ادامه این مطلب از نظرتان میگذرد، تصویری روشنتر از تلاشهای انجامشده و راههای پیش رو برای تحقق آرمانهای بزرگ فرهنگی جامعهمان ارائه میدهد.
ایکنا - مناسبتهای تقویمی، مانند ۱۴ آبان «روز فرهنگ عمومی»، تنها یک تلنگر هستند تا ما به مباحثی بیندیشیم که نه تنها در یک روز، بلکه در تکتک روزهای سال باید مورد توجه قرار گیرند. وقتی درباره فرهنگ عمومی صحبت میکنیم، در حقیقت درباره آیینه لحظههای زندگی خود، از زیست خانوادگی تا تشکیل نهاد بزرگ جامعه، صحبت میکنیم. با نگاه آسیبشناسانه اگر به عقبه تاریخی، مانند انقلاب مشروطه باز گردیم، باید اشاره کنم که باز شدن درهای تجددخواهی بدون فرهنگسازی لازم، عواقب تلخی برای ما به همراه داشت. این به معنای مخالفت با پیشرفت نیست، بلکه اشاره به این شوربختی است که بسیاری از موارد، پیش از آنکه فرهنگ استفاده از آنها ترویج شود، آن ابزار، امکانات و قابلیتها در اختیارمان قرار گرفت و صدمات جبرانناپذیری زد. این مسئله امروز بسیار اهمیت دارد. برای آغاز بحث، از اهمیت «عمومی بودن فرهنگ» از زبان شما بشنویم.
مقوله فرهنگ، کلمه فرهنگ، عنوان فرهنگ، بسیار مفهوم و گستره عمیقی دارد. به هر حال فرهنگ مجموعهای از ارزشها، باورها، نگرشها، منشها، هنجارها و رفتارهاست. وقتی همه اینها در یک جامعه کنار هم میگذاریم، درست به مثابه آن است که لباسی بر تن جامعه پوشاندهایم و نام آن لباس را «فرهنگ» میگذاریم. حالا اگر بخواهیم قید «عمومی» را هم کنار آن داشته باشیم، بر حسب قاعده تمامی این اتفاقات، موارد و مجموعههایی که بیان کردم، وقتی کنار هم گذاشته میشود، به صورت نهادینه در زندگی روزمره مردم جریان پیدا میکند و جنبه عمومی آنها را بیشتر شاهد و ناظر هستیم. این همان تعریف ساده و جامع از فرهنگ عمومی است. میخواهم بگویم که این تعریف کلاسیک و سنتی از فرهنگ عمومی است.
شما در پرسش خود به نوعی به این مهم اشاره داشتید که بتوانیم از فضای جدید، وسایل و ارتباطات نوظهور صحبت کنیم؛ با این تعاریف، به هر حال همه این مواردی که عرض کردم در حوزه گستره فرهنگ عمومی قرار میگیرد و در نهایت مردم بازیگران اصلی این نقش به شمار میروند.
ایکنا - بین «فرهنگ عمومی» و «عمومی ساختن فرهنگ» تفاوت است. منظور من آن است که پذیرش عمومی شدن یک فرهنگ، منهای کلانشهرها، در بافت روستایی یا نقاط کمتر برخوردار کشورمان هنوز به شکل کامل جا نیفتاده است. حتی در خود کلانشهرها هم گاه این عمومی بودن فرهنگ را به وضوح نمیبینیم. به عنوان نمونه این باور غلط که «چهار دیواری اختیاری» است، هنوز وجود دارد. «عمومیسازی فرهنگ» در جامعه را چگونه ارزیابی میکنید؟
به هر حال موضوع و مقوله «فرهنگ» در این گستره معنای طرح پرسش ما بحثی اصطلاحی تلقی میشود. میخواهم برای پاسخ به این پرسش دریچه متفاوتی بگشایم و از منظر آن تأکید کنم که زمانی در جامعه ما مسئله فرهنگ؛ فرهنگسازی، تبلیغ و فراگیری آن در اختیار نهادها و ارگانها بود، مثل مساجد یا حتی محلهای آمد و شدی مانند مدرسهها، محیطهایی که سیاستگذار حاکمیت یا دولت محل نضج و ترویج فرهنگ را برای فراگیری تعیین میکرد.
امروزه دیگر آن اتفاق فرهنگسازی، در واقع جنبه یک طرفه شدن ندارد و آرام آرام با مباحثی چون فناوریهای جدید، در حال تغییر جایگاه است. یعنی شما الان شاهد هستید که یک نفر با یک وسیله خیلی ساده مثل موبایل و اتصال به اینترنت، میتواند اتفاقی بسیار ریز و کوچک را در همان روستایی که زندگی میکند به فرهنگی جریانساز بدل کندو با این کار فاعلی اثرگذارو به عبارتی جریانساز حوزه فرهنگ باشد.
ایکنا - بحث را بر محور اصلی گفتوگو، یعنی «عصر دیجیتال» متمرکز کنیم. این عصر از یک سو با مسائلی مانند منزوی شدن زندگی فردی همراه است و از سوی دیگر ادعای «دهکده جهانی» را دارد. این دهکده جهانی تا چه حد توانسته برای ایرانیان تمرکز بر هویت ملی را تقویت کند؟ تا چه حد توانستهایم از این زبان فناورانه برای ارتقای کشورمان بهره ببریم؟
برای پاسخ از همین موضوع و دریچهای که طرح کردید ورود میکنم. به هر حال، تغییر مرجعیت فرهنگی با توجه به پلتفرمهایی که الان در حال حاضر در اختیار مردم - نه تنها در کشور ما که در تمام دنیا - قرار دارد، از سمت نهاد حاکمیت به سمت مطالبات مردمی صورت گرفته است.
از فضاهای این پلتفرمها مثل «اینستاگرام»، «یوتیوب»، «تیکتاک» یا هر کدام از این پلتفرمهایی که موجود هستند، بر حسب قاعده مردمان کشور ما بخشی از این پلتفرمها را در اختیار دارند. اختیار نه به معنای کنترل، اختیار به معنای اینکه ما هم سهم کوچکی از فضای رسانه را در به تعبیر جنابعالی دنیای کوچکی که با این فضای مجازی میتوان به آن اشاره کرد، در اختیار داریم. پس با این رویکرد معتقدم؛ ما نیاز به آن داریم که برای هدایت این اختیار و جنبه اثرگذاری و فرهنگسازی این ابزار اقداماتی در شکل کلان جامعه صورت گیرد. این اقدامات و اهمیت آن از سطح مردم گذر کرده و پای دستگاههای مرتبط را به میان آورده تا در این خصوص گزارشها و حاصل تحقیقهای خود را ارائه دهند.
امروزه فرهنگسازی در حوزه بهره بردن و استفاده درست از فناوری اطلاعات مستلزم آن است تا مدیران فرهنگی ما از جمله «شورای فرهنگ عمومی» که بخش کوچکی از حوزه مدیری کلان فرهنگی جامعه به شمار میرود نیز میان تصمیمگیریها حضور داشته باشد تا فرایندهایی را جهت تسهیلکنندگی امور استفاده جامعه از فضای مجازی و امکانات متعدد آن به انجام رساند.
برای نمونه اگر بحث ما مسئله آموزش است، اگر بحث بر حوزه نظارت استوار است، اگر مسئله حمایت به عنوان بحث اصلی در میان است؛ شورای فرهنگ عمومی در راستای آن وظایف ذاتی و بنیادین خود در مواجهه با خردهفرهنگهایی که میتوان از آنها نام برد؛ به ویژه آن دسته از فرهنگ و خردهفرهنگهایی که قاطبه جامعه با آن در ارتباط هستند باید پیش قدم شود، پا پیش گذارد و در حوزه فرهنگسازی عمومی آن ابزار فناوارانه در قالب فرهنگها و خردهفرهنگها نقش محوری و بنیادین خود را به نحو احسن به انجام رساند.
از همین روی است که ما در دبیرخانه شورای فرهنگ عمومی کشور به عنوان کانون، مرکز یا به عبارتی دبیرخانهای که حوزه سیاستگذاری فرهنگی را بر عهده دارد، از این منظر که به آن اشاره شد غفلت نکرده و همواره در این راستای فراگیری فرهنگسازی و عمومیت بخشی به مؤلفههای اثرگذار فرهنگی اقدامات متعدد و مؤثری را انجام داده و خواهیم داد.
در حقیقت همه این مباحث کوچک و بزرگ است که در نهایت بحث فرهنگسازی، آموزش مبانی و مؤلفههای فرهنگی را همواره در پیشانی فعالیتهای شورای فرهنگ عمومی در خط مقدم اقدامها و برنامههایش قرار داده و بخش مهمی از همین دست برنامهها با توجه به نیاز جامعه و پیشرفت مسائل فناوری و جهان مجازی در شورای فرهنگ عمومی در حال تدوین هستیم.
بر این مهم واقف هستید که بحث دیجیتال و در واقع جهان رسانه، موضوعی است که طی چند سال اخیر با شتاب و سرعت بالایی در حال حرکت در جهان و از جمله جامعه ما قرار دارد؛ برای نمونه اگر بخواهم یک کلمه «هوش مصنوعی» را به کار ببرم، در همین یکی، دو سال گذشته سرعت توسعه و فراگیری آن شدت و شتاب بسیار زیادی گرفته و از همین روی و بر حسب قاعده ما هم باید خود را بهروز کرده و اقدامات خود را در این راستا، به خصوص اقدامات پیشگیرانه خود را در مسیر جلوگیری از بدل شدن آن به ناهنجاری یا ضدفرهنگ در دستور کار قرار دهیم. پس برای انجام این مهم لازم است تا همراهی و استفاده از ابزار فضای مجازی و هوش مصنوعی را میان عموم افراد جامعه فرهنگسازی کرده تا شاهد استفاده بهینه از این امکانات فناوانه میان تمامی افراد جامعه باشیم.

ایکنا- به اقدامات شورای فرهنگ عمومی اشاره کردید. از کلید واژه طلایی شما، «آموزش»، استفاده میکنم. در دبیرخانه، در حوزه آموزش چه اقداماتی را تا این لحظه انجام دادهاید و چه برنامههایی در پیش رو دارید؟
البته شأن و جایگاه دبیرخانه، سیاستگذاری و هماهنگسازی بین دستگاههاست؛ اما همانگونه که اشاره کردید، امروزه برای مثال ما در حوزه آموزش، بخشی را در راستای تدوین اسناد در دست داریم. اسنادی که چه در سالیان گذشته و چه امروزه در حال تدوین بعضی از موارد آنها قرار داریم. از جمله سند ارتقای دینداری نوجوانان را به عنوان یکی از اولویتهای اسناد مهم و بالادستی شورای فرهنگ عمومی در دست اقدام و مدنظر داریم. در نگاشت این سند، موضوع بحث هوشمندسازی و بحث آموزش را با جدیت بالایی مورد توجه قرار دادیم.
ناظر به همین موضوع، برای اجرای این سند نگاشته شده، به شکل مستقیم با وزارت آموزش و پرورش وارد گفتوگو شدیم و این اقدام را در کنار کمک دیگر نهادها، سازمانها و وزارتخانههای به شکل بنیادین با آموزش و پرورش به عنوان متولی اصلی اجرای آن در میان گذاشتیم. چرا؟ چون قائل به این بودیم که این مسئله (تشویق به دینداری) در حوزه آموزش بیشترین اثرگذاری را در مقام فرهنگسازی در بدنه وزارت آموزش و پروش با خود به همراه دارد.
تأکید میکنم که نگاه ما در شورای فرهنگ عمومی برای فرهنگسازی و عمومی ساختن فرهنگ تنها بر یک نهاد یا وزارتخانه استوار نیست، به بیان سادهتر؛ قصد نگاه یک طرفه در حیطه خطیر فرهنگسازی و اجرایی ساختن آن در جامعه نداریم؛ چراکه به جِد به این مهم معتقدیم که با نگاه یکطرفه به هیچ توفیقی دست پیدا نمیکنیم.
از همین رو ما در گفتوگو با وزارت آموزش و پرورش حتی بحث سن را که در جلسات توسط نمایندگان دستگاههای اجرایی کشور که در آن جلسهها حضور داشتند مطرح کردیم و بازه سنی 11 تا 16 سال را برای اجرای طرح مورد اشاره در نظر گرفتیم. یعنی آنچه میخواهم بر آن تأکید کنم آن است که برای فرهنگسازی در حوزه بنیادینی چون «دینداری» و جایگاه این مهم در جامعه اسلامی-ایرانی، نگاه ما بر سنین پایه استوار است و اقدامات خود را از سنین پایه شروع کردیم.
در این مهم تردیدی وجود ندارد که بحث آموزش و اثرگذاری و جریانسازی آن به قطع و یقین محقق نخواهد شد مگر آنکه مؤلفه آموزش از سنین پایه را با قدرت مورد توجه قرار دهیم.
اتفاقی که به تازگی در یک سال گذشته افتاده است بر این مهم استوار بوده که ما تحقیقهای زیادی در حوزه «شورای فرهنگ عمومی» به ویژه طی سال جاری که چهلمین سال تأسیس شورا به شمار میرود در مسائل متعددی که به آنها اشاره کردم و از دغدغههای اصلی شورا به شمار میرود انجام دادهایم. 40 سالگی شاید بلوغ فکری و سنی شورا نیز به شمار میرود. از همین روی طی یک سال اخیر اقداماتی که در حوزه پژوهشها در شورا اتفاق افتاده آن است که تمام بیش از 3 هزار پژوهشی که انجام و تدوین شده بود را جمع کرده و تمامی آنها را در بستر فضای مجازی در اختیار عموم قرار دادیم.
در گذشته شاید امکان استفاده عمومی و فراگیر از این تحقیقها برای همگان میسر نبود؛ اما امروز با توجه به ادعای شورای فرهنگ عمومی بر اهمیت کار تحقیقی و پژوهشی بر آن شدیم تا تمامی تولیدات خود را در بستر فضای دیجیتال به عرضه بگذاریم تا دیگران نیز بتوانند از این دادهها و اطلاعات استفاده کنند.
ایکنا - میخواهم فصل دیگری را با شما مطرح کنم. پیش از این دبیر شورای فرهنگ عمومی، بارها بر تغییر زبان و لحن در حوزه آموزش و فرهنگسازی تأکید کردهاند. این تغییر لحن و رفتارهای اجرایی در شورا برای روزآمد شدن، به چه شیوهای صورت گرفته و امروزه در چه جایگاهی قرار دارد؟
شورای فرهنگ عمومی به شکل مستمر بحث رصد تمامی اتفاقها و تعاملات اجتماعی و فرهنگی جامعه را در دستور کار دارد. اینکه بخواهیم ببینیم آیا این اتفاق، این تغییر زبان و لحن که علیالقاعده باید روزآمد شود، تا چه حد منطبق با وقایع و اتفاقهای بستر حوزه فرهنگ جامه است، یا آنکه شیب آنها به چه صورتی است، رویکرد متفاوتی را میطلبد.
سیاست ما در شورای فرهنگی عمومی بر این نمط استوار است که خود را بتوانیم با نسل امروز وفق دهیم و در کنار آن بتوانیم سیاستهایی را که قرار است رقم بخورد، با چه شیوهای به اقشار مختلف جامعه انتقال دهیم تا بیشترین همراهی و دریافت از آنها را داشته باشند.
امیرالمؤمنین علی(ع) میفرمایند که «فرزند زمان خودت باش». از همین روی، در حوزه آموزش برای دبیران شورای فرهنگ عمومی که مدیران کل ما در سراسر کشور هستند، این مسئله روزآمدی را تبیین کردیم. در همین راستا و برای تحقق این مهم چند روز پیش جلسهای با مدیران کل خود در استانها در شورای سیاستگذاری ائمه جمعه داشتیم.
تمام گزارشگیریهای ما در شورای فرهنگ عمومی و دفاتر سطح کشور بنا بر تمامی شواهد و آماری که در فضای مجازی موجود است گواه بر آن است در حال روزآمد شدن، منطبق با نوع نگاه و مطالبه امروز جامعه در حال حرکت، برنامهریزی و اجرای آن برنامهها هستیم.
بر همین اساس مدعی هستیم که چه در حوزه اقدامات زیربنایی که باید اتفاق بیفتد، چه در حوزه فرهنگسازی، اگر سیاستی گذاشته شده، بر مبنای همین بحث انطباق با سنین و اقشار مختلف جامعه است که باید خود را در فضای تعاملی میان تمامی افراد و آحاد جامعه وفق دهیم و با همین نگاه و عینک حرکت کنیم که خدا را شاکریم تمامی برنامهها و اقدامات ما طی چند سال اخیر بر همین مدار استوار بوده است.
امروز شاهد آن هستیم که نه فقط جوانان که دیگر اقشار و سنین افراد جامعه نیز در حال وفق خود با شرایط زندگی دیجیتال و فناورانه هستند. خوشحالیم که شورای فرهنگ عمومی در مسیر هدایت و راهنمایی آنها نقشی کوچک در راستای سیاستهای خطیر خود در حوزه عمومی سازی فرهنگ در جامعه بر عهده داشته است.
ایکنا - با توجه به اهمیت جایگاه هویت ملی در سرزمین ما، آنچه در ساحت اصالت اجتماعی و فرهنگی تعریف میشود و نقش بلندی که فرهنگ عمومی و شورای متولی آن در کشورمان دارد؛ اگر تاریخ ایران را ورق بزنیم، یکی از اصلیترین مواردی که ایران را به گهواره تمدن بدل کرده، مبحث اولی و اعلای «هویت ملی» است؛ اما در عصر کنونی، با تعدد و تکثر فضای رسانهای، برخی از مردمان همین سامان، گاه به جای آنکه بنده فرهنگ غنی ایرانی باشیم، برده فضاهای رسانهای و شبکههای اجتماعی شدهایم. اینجاست که نقش مهم شورای فرهنگ عمومی در بازنمایی «هویت ملی» و «اصالت اجتماعی» بسیار رُخ مینماید. با این مقدمه، سراغ هویتیابی، جایگاه هویت ملی، اصالت اجتماعی و نقش شورای فرهنگ عمومی در جامعه امروز برویم.
اشارهای دقیق به موضوع داشتید. در واقع «هویت ملی» و ایرانی بودن ما، تمام بنیاد تعریف ایرانی بودن ما به شمار میرود. آنچه که در همین سالهای اخیر و همین جنگ 12 روزه شاهد بودیم آنکه با سرفرازی مردم ما نشان دادند که انسجام، همبستگی و هویتشان، در جایی که که نیاز بوده که حضور داشته باشند - چه حضور فیزیکی در حقیقت اتفاقات مهمی که در کشور رقم خورده، چه حتی جنگ هشت سالهای که آنجا هم انسجام ملی را بهوضوح مشاهده کردیم - و به هر حال در این جنگ 12 روزه هم بار دیگر تکرار شد؛ همیشه حرف اول و آخر را مناسبات اجتماعی و فرهنگی ایران و ایرانیان را به میان آورده است.
موضوع «هویت» برای ایرانی بودن، موضوعی است که همواره در طول تاریخ مثالزدنی بوده است. تاریخ را که تورق میکردم، شاهد بودم که اقوام مختلفی که به کشور ما دستدرازی کردند و گاه این سرزمین را مورد تهاجم قرار دادند - برای مثال در زمان مغولها - مشاهده میکنید که اصالت و هویت ایرانی بودن، آنها را در یک بازه زمانی دچار استحاله میکند و در شرایطی قرار میدهد که همان افراد و به عبارتی قومی که از نظر بحث دیدگاهی بسیار شرور و بسیار خونخواه و خونریز بودند، بقاع متبرکه میسازند یا حرم ائمه معصومین(ع) را مرمت میکنند. در حقیقت خود آنها استحاله و وارد حوزه فرهنگ ایرانی-اسلامی میشوند. به شکل دقیق همان اقوام متجاوز به خاک ایرانزمین به سبب غنای فرهنگ و پایگاه تمدنی سرزمین ما همرنگ با حوزه تمدنی ما قرار میگیرند.
در واقع قصدم آن است تا بگویم هر جایی که نیاز بوده و هر جایی که کشور ما در طول تاریخ هزاران ساله خود دچار تهاجمی شده، مردم ما از یک سو آن اصالت و ریشه خودشان را هم حفظ کردند، از سوی دیگر نشان دادند که در واقع در این بزنگاهها، انسجام ملی وجود داشته و غیرت ما ایرانیها هیچ وقت اجازه نداده که کسی بخواهد و بتواند این موضوع را تحتشعاع قرار دهد. در حقیقت تحقق بخشی از این مسئله در سایه برنامههای فرهنگی دولت است که در جامعه بروز و ظهور پیدا میکند و متجلی میشود.
حتی اگر شما کتاب «خدمات متقابل اسلام و ایران» را که مرحوم آیتالله شهید مطهری عزیز نگاشتند، نگاه کنید، میبینید که همین هویت، همین انسجام، همین بینش و ریشهای که در کشور بوده، چقدر اسلام را رشد میدهد.

پس با توجه به همه این مؤلفههاست که میتوان بیان داشت بخشی از همه این اقدامات غرورآفرین هیچ نیازی به آموزش برای مردمان این سرزمین نداشته است. این ریشه در همان فرهنگ غنی ایرانی بودن دارد که همواره کمک کرده تا ایران در طول تاریخ ایران بماند.
در این میان اگر بخواهیم بخشی را ناظر بر ابلاغی که به ما در شورای فرهنگی عمومی به عنوان وظیفه ما شده بدانیم و خطاب کنیم به این مسئله بازمیگردد که برای آنکه بخواهیم این هویت ملی را رشد دهیم، به بحث آموزش در حوزههای مختلف نیازمندیم؛ آموزش است که میتواند این اتفاق را در تمامی نسلها رقم بزند. بحث تسهیلسازی است که میتواند این بستر را هموار کند و به عبارتی حمایتهایی است که میشود از این دست اتفاقاتی که در کشور رقم میخورد؛ ما و تمامی دستگاههای متولی امر فرهنگ در جامعه همسو با ملت ایران داشته باشند.
مثل همان نانوایی که در جنگ 12 روزه، با وجود عزادار بودن - غم از دست دادن عزیزش – آن هم در روزی بود که باید در منزل میبود، اما برای ارائه خدمات و رساندن نان به مردم، در دل آن دفاع مقدس 12 روزه، پای کار حاضر میشود. اقدام این نانوا در بستر فضای مجازی بازنشر میشود و اثرات مثبتی را با خود به همراه میآورد. یا آن کامیوندارهایی که آمدند در شرایط بسیار بدی که حتی یک ماه قبلش اعتراض به حوزه و بحث کاری خود داشتند؛ اما در بزنگاه جنگ 12 روزه، همه آن هزینههایی را که مطالبه داشتند به کنار میگذارند و حاضر میشوند که بدون هیچ گونه هزینهای کار حمل و نقل را انجام دهند.
ایکنا - برای طرح این پرسش از فرمایش خود شما وام میگیرم. فارغ از آن غیرتی که نام بردید، امروز نقش حاکمیت در هویتسازی تغییر کرده و این تغییر با شتاب زیادی در حال وقوع است. از معلم یک مدرسه تا نهادهایی مانند شورای فرهنگ عمومی، نقشهای متعددی دارند. سؤال این است که شما در شورای فرهنگ عمومی، چه در ساحت سیاستگذاری و چه در قالب کارهای تعاملی با دیگر نهادها، مانند وزارت آموزش و پرورش که خود مثال زدید چه برنامههایی برای تجلی هر چه بیشتر هویت ملی در دست دارید یا چه کارهای مشترکی انجام میدهید؟
در شورای فرهنگ عمومی به عنوان سیاستگذار در عرصه حوزه فرهنگ عمومی، نقشی داریم و افرادی که در مقابل به عنوان مخاطبان ما هستند، میتوانند از سیاستهایی که در حال اجرا و رقم خوردن است، بهره ببرند. شورای فرهنگ عمومی در مقام سیاستگذار کلان، نقش خود را ایفا میکند.
نکته این است که افرادی که در حوزه فرهنگ عمومی در حال ایفای نقش هستند، خود مردم هستند. یعنی ما یک زمانی بود که شاهد بودیم فرهنگ رسمی را حاکمیت رقم میزد. ابزار دست حاکمیت بود. صدا و سیمای یک طرفه بود و به عبارتی فرهنگ را به مردم آنطور که میخواست منتقل میکرد. اما امروزه ساختار این موضوع تفاوت کرده؛ به عبارتی مرجعیت فرهنگی از نهادهای سنتی به کاربران و به عبارتی همین الگوریتمها منتقل شده است.
میخواهم بگویم شدت آن از سمت مردم به سمت حاکمیت افزایش یافته است. برای آنکه سوء تعبیر نشود، تأکید میکنم که این مسئله به منزله نقض سیاستگذاری در دبیرخانه شورای فرهنگ عمومی کشور نیست؛ خیر! میخواهم عرض کنم که بازتاب تعامل و آن وضعیت تعاملی در زمان حاضر دچار تغییر فرهنگی شده و اکنون از سمت مردم به سمت رسانه و حاکمیت تغییر پیدا کرده و برعکس شده است.
آنچه که امروز شورای فرهنگ عمومی در حال پیشبرد سیاستهای آن است به این مهم بازمیگردد که تمامی فرهنگهایی را که از طرف کاربران و رفتارهایی که در جامعه از سوی عموم مردم مشاهده میکنیم، موظف است مدیریت، هدایت و حمایت کند.
برای تحقق این مهم؛ گاه شورای فرهنگ عمومی در مسیر انجام این امور برخی از آنها را به کمپینها، انجمنها و سمنها منتقل میکند تا آنان هم به عنوان پل واسط بین مردم و حاکمیت، نقش خود را ایفا کنند. به هر حال، آنچه که در جامعه در حال رقم خوردن است، ناشی از رفتارهای مردم و همین تغییر مرجعیتی است که پیش از این شکل گرفته و در حال پش راندن فرهنگ به سمت جلو است.
در مسیر تسهیل و پیشبرد این مهم در شورای فرهنگ عمومی ذیل قوانین نظام جمهوری اسلامی ایران ناظر به همین مدعا، همه اسنادی که در دبیرخانه شورا نگاشته میشود، سعی بر آن دارد تا تمامی سمنها، انجمنها و نهادهایی را که بینبخشی هستند را - به عبارتی غیردولتی هستند - دارای نقش فعال و عملیاتی سازد تا آنها نیز بتوانند این واسطهگری را درست اجرا کنند. به عبارتی، این رفت و برگشت بین فرهنگ عمومی و فرهنگ رسمی را تنظیمگری کنند.
ایکنا - به پایان گفتوگو و بحث جمعبندی سخنان شما رسیدیم. اگر نکته پایانی هست، بفرمایید. همچنین درباره آن 3 هزار پژوهشی که اشاره داشتید در بستر فضای مجازی برای دسترسی راحتتر قرار گرفته، توضیح بیشتری بفرمایید. این پژوهشها در چه شاخههایی است و چگونه میتوان به آنها دسترسی پیدا کرد؟
پژوهشهایی که طی این سالها اتفاق افتاده، محورهای گفتوگویی فراوانی دارد. یعنی هر آنچه که برمیگردد به حوزه ارزشها، هنجارها، باورها؛ یا اتفاقها و موردهایی که بزرگانی قلم زدند، مواردی را جمعبندی کرده و نگاشتهاند. تمامی آنها جمعآوری کرده و در کتابخانه تخصصی شورای فرهنگ عمومی کشور گردآوری کردیم. اتصال تمامی این مقالهها و پژوهشها را به کتابخانه اصلی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برقرار کردیم. نحوه این ارتباط و دسترسی را در روز فرهنگ عمومی، 14 آبان، رونمایی خواهد شد.
این بستر را آماده کردیم تا افرادی که میخواهند از این پژوهشها استفاده کنند، فضایی امن و مطمئن برای آنها مهیا باشد. این پژوهشها برای افراد متخصص تا منِ شهروند عادی هم میتواند مورد استفاده قرار گیرد و مفید باشد و در یک کلام همه میتوانند استفاده بکنند. البته که برحسب قاعده افرادی که متخصص هستند، به لحاظ بحث محتوایی شاید بیشتر بتوانند از این منابع پژوهشی استفاده کنند، اما این مانع از آن نیست تا اگر کسی خواست وارد این حوزه بشود، هر کدام از آن سرفصلهایی که وجود دارد، نتواند مورد بهره او قرار گیرد.
باید کمک کنیم تا حوزه عصر دیجیتال که در آن قرار داریم و با سرعت بسیار فراوانی در حال طی کردن مسیر رشد خود است، به عنوان مرکبی برای پسشرفت حوزه فرهنگی خود از آن بهره ببریم و به همین نسبت بتوانیم آن را رشد دهیم.
اگر این اتفاق بیفتد، به قطع و یقین میتوانیم فرصتهایی را برای بازآفرینی هویت ملی، ساخت فرهنگ و خردهفرهنگ از آن استخراج کرده تا به این واسطه در واقع اصالت ایرانی بودن خود، اصالت فرهنگی که میتواند تبلور پیدا کند را در انسجام ملی و اجتماعی به بالاترین حد و شأن خود برسانیم.
گفتوگو از امین خرمی
انتهای پیام