کد خبر: 4314984
تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱۴۰۴ - ۱۱:۳۵
یادداشت

فرهنگ انسانی و صلح‌طلبانه ایرانیان از دیرباز تا انقلاب اسلامی

کارشناس مسائل بین‌الملل در یادداشتی نوشت: ایران، سرزمینی با پیشینه‌ای کهن و فرهنگی ژرف است؛ فرهنگی که از آغاز، بر پایه‌ انسان‌گرایی، عدالت، مدارا و صلح‌جویی بنا شده است. در هر دوره از تاریخ این سرزمین، می‌توان ردّی از روحیه‌ انسانی و صلح‌طلبانه یافت که ایرانیان را در میان تمدن‌های جهان متمایز ساخته است.

فرهنگ انسانی و صلح‌طلبانه

حسن کمان چولو، کارشناس مسائل بین‌الملل یادداشتی را با عنوان «فرهنگ انسانی و صلح‌طلبانه ایرانیان از دیرباز تا انقلاب اسلامی» در اختیار ایکنا قرار داده است که در ادامه می‌خوانیم:

ایران، سرزمینی با پیشینه‌ای کهن و فرهنگی ژرف است؛ فرهنگی که از آغاز، بر پایه‌ انسان‌گرایی، عدالت، مدارا و صلح‌جویی بنا شده است. در هر دوره از تاریخ این سرزمین، می‌توان ردّی از روحیه‌ انسانی و صلح‌طلبانه یافت که ایرانیان را در میان تمدن‌های جهان متمایز ساخته است.

در ایران باستان، این فرهنگ در اندیشه‌ زرتشت تبلور یافت؛ پیامبری که انسان را به «پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک» فراخواند و صلح را نتیجه‌ خرد و راستی دانست. آموزه‌های او، پایه‌ نوعی جهان‌بینی شد که در آن، نبرد نه میان انسان‌ها، بلکه میان نیکی و بدی در درون انسان تفسیر می‌شود.

در دوره‌ هخامنشیان، این اندیشه به عرصه‌ سیاست و حکومت راه یافت. کوروش کبیر در منشور معروف خود، آزادی ادیان، احترام به اقوام گوناگون و پرهیز از خشونت را اعلام کرد؛ گامی که در تاریخ بشریت بی‌مانند بود و ایران را مظهر نخستین اندیشه‌های حقوق بشری و صلح‌گرایی ساخت.

در دوران ساسانی و سپس در عصر ورود اسلام، روح انسان‌دوستی ایرانی با مفاهیم نوینی چون عدالت، همدلی و رحمت پیوند خورد. اسلام در ایران نه با شمشیر، بلکه با زبان فرهنگ و اخلاق پذیرفته شد و همین امر باعث شد که سنت دیرینه‌ مهر و مدارا در قالب تازه‌ای تداوم یابد.

در سده‌های میانه، شعر و عرفان ایرانی جلوه‌گاه درخشان این فرهنگ شد. عرفای بزرگی چون سنایی، عطار، مولوی، سعدی و حافظ، انسان را آیینه‌ الهی و صلح را نتیجه‌ی عشق و معرفت دانستند. در اندیشه‌ آنان، دشمن، جهل و خودبینی است، نه انسان دیگر. این نگرش، پایه‌گذار فرهنگی شد که در سراسر شرق و غرب، از هند تا اندلس، پژواک یافت.

در دوران صفویه و پس از آن، ایران با وجود جنگ‌ها و کشمکش‌های سیاسی، همواره کوشید چهره‌ای فرهنگی و معنوی از خود نشان دهد. روابط علمی، هنری و ادبی با دیگر ملل، تداوم همان سنت دیرینه‌ گفت‌وگو و تعامل بود.

در عصر مشروطه، اندیشه‌ صلح و انسان‌گرایی در قالب مفاهیم نوینی چون آزادی، قانون و عدالت اجتماعی بروز کرد. روشنفکران و شاعران این دوره، از جمله ملک‌الشعرا بهار و عارف قزوینی، بر ضرورت همزیستی و اصلاح‌گری تأکید داشتند.

فرهنگ ایرانی، در ذات خود فرهنگی انسان‌محور، معنوی و صلح‌طلب است؛ فرهنگی که در سراسر تاریخ چند هزار ساله‌ این سرزمین، بر پایه‌ خرد، عدالت، اخلاق و احترام به دیگری استوار بوده است. از اندیشه‌های زرتشت و منشور کوروش کبیر تا عرفان مولوی و اخلاق سعدی، همه نشانه‌هایی از روح ایرانی است که به جای دشمنی، گفت‌وگو و به جای جنگ، همزیستی را برگزیده است.

در طول قرون میانه و دوران اسلامی، این روحیه در قالب مفاهیم تازه‌ای چون عدالت، رحمت و امت واحده‌ انسانی تجلی یافت. ایرانیان، اسلام را با فرهنگی از عشق و معرفت درآمیختند و نتیجه‌ آن، تمدنی بود که صلح را درونی‌ترین وجه ایمان می‌دانست.

اما این فرهنگ دیرپای انسان‌دوستی و صلح‌خواهی، در دوران معاصر و به‌ویژه در عصر انقلاب اسلامی ایران (از سال ۱۳۵۷ به بعد)، معنایی تازه و جهانی یافت. انقلاب اسلامی نه صرفاً یک دگرگونی سیاسی، بلکه جنبشی فرهنگی و معنوی بود که بر کرامت انسان، استقلال ملت‌ها و عدالت اجتماعی تأکید داشت.

۱. مبانی فرهنگی و اخلاقی انقلاب اسلامی

انقلاب اسلامی ایران بر ارزش‌هایی استوار شد که ریشه در فرهنگ ایرانی و آموزه‌های دینی داشت: عدالت، آزادی، عزت انسانی و صلح مبتنی بر حق. امام خمینی (ره) در بیانات خود بارها تأکید می‌کرد که اسلام دین صلح، رحمت و اخلاق است و هر گونه سلطه‌طلبی، تجاوز و تبعیض، مخالف با فطرت انسانی است. از دیدگاه او، صلح واقعی تنها زمانی معنا دارد که همراه با کرامت، استقلال و عدالت باشد.

۲. صلح در نگاه امام خمینی (ره)

امام خمینی در دوران جنگ تحمیلی، با وجود سخت‌ترین شرایط، همواره بر حفظ روح انسانی و اخلاقی تأکید داشتند. ایشان حتی در زمان دفاع مقدس، دشمن را به بازگشت به عدالت و ترک تجاوز دعوت می‌کردند و از جنگ به عنوان «دفاع از شرف و انسانیت» یاد می‌نمودند. پذیرش قطعنامه ۵۹۸ از سوی ایران نیز تصمیمی خردمندانه و انسانی بود که در چارچوب همین فرهنگ صلح‌گرایانه اتخاذ شد؛ صلحی از سر عزت، نه ضعف.

۳. دیپلماسی صلح‌محور پس از انقلاب

پس از پیروزی انقلاب، ایران در عرصه‌ بین‌المللی نیز تلاش کرد تا پیام فرهنگی خود را با زبان صلح و عدالت منتقل کند. شعار «نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی» نشانه‌ تمایل به استقلال، گفت‌وگو و نفی سلطه بود. در سیاست خارجی جمهوری اسلامی، مفاهیمی چون گفت‌وگوی تمدن‌ها، دیپلماسی فرهنگی و همکاری جنوب–جنوب در واقع امتداد همان روح صلح‌طلبی ایرانی در قالبی مدرن و جهانی است.

۴. صلح به عنوان محور مقاومت اخلاقی

در اندیشه انقلاب اسلامی، صلح‌طلبی به معنای تسلیم نیست، بلکه بر پایه‌ مقاومت در برابر ظلم و دفاع از حق تعریف می‌شود. این نوع صلح، صلح فعال و عادلانه است، نه صلح منفعل و تحمیلی. در ادبیات انقلاب، دفاع از مظلوم و تلاش برای عدالت، بخشی از رسالت انسانی و اخلاقی است. از این منظر، ملت ایران همواره کوشیده است میان صلح و عدالت توازن برقرار کند؛ صلحی که عزت انسان را حفظ کند و عدالت را پاس بدارد.

جمع‌بندی

فرهنگ انسانی و صلح‌طلبانه‌ ایرانیان، از دوران باستان تا انقلاب اسلامی، مسیر تکاملی درخوری را پیموده است. اگر در گذشته، این فرهنگ در قالب آیین‌ها، شعرها و منشورهای اخلاقی تبلور می‌یافت، در دوران انقلاب اسلامی، به یک گفتمان فرهنگی و سیاسی جهانی تبدیل شد.

در این مسیر طولانی، ایرانیان همواره بر این باور بوده‌اند که انسان، گوهر جهان است و صلح، میوه‌ی خرد و عدالت. این باور دیرینه، امروز نیز می‌تواند چراغ راهی برای جهانی باشد که بیش از هر زمان دیگر، تشنه‌ی اخلاق، گفت‌وگو و صلح است.

انتهای پیام
نویسنده:
سمیرا باباجهد انصاری
captcha