
مادر در فرهنگ ایرانی و اسلامی جایگاهی یگانه دارد؛ جایگاهی که نهتنها بر محور عاطفه و مهر استوار است، بلکه بنیاد تربیت، شخصیتسازی و شکلگیری هویت نسل آینده را بنا میگذارد. مادر نخستین معلم زندگی است و ارزشهای اخلاقی، معنوی و اجتماعی را از طریق رفتار، نگاه و شیوه زیست خود منتقل میکند. نقش مادر، نقشی لحظهای یا مقطعی نیست، بلکه نفوذی ماندگار دارد و در تمام مسیر رشد انسان حضور خود را ثبت میکند. هر جامعهای که به جایگاه مادر احترام بگذارد، به ریشههای خود احترام گذاشته است. به همین دلیل، توجه به مادر یکی از محورهای اصلی پایداری اجتماعی و فرهنگی محسوب میشود.
با وجود این شأن عظیم، بازنمایی مادر در بسیاری از آثار سینمایی و تلویزیونی، محدود، تکبعدی یا کلیشهای است. مادر اغلب در قالب نماد فداکاریهای احساسی خلاصه شده و نقش تصمیمساز، هویتبخش و تربیتی او کمتر دیده میشود. این کمتوجهی باعث شده تصویر مادر در رسانهها فاصلهای محسوس با واقعیت امروز جامعه داشته باشد. مادران امروزی، زنانی فعال، آگاه، مسئول و چندلایه هستند که از مدیریت خانه تا ایفای نقشهای اجتماعی را همزمان برعهده دارند. اما این چندبعدی بودن کمتر به زبان سینما ترجمه شده و جای آن را تصاویری سادهسازیشده گرفته است.
تلویزیون نیز با وجود مسئولیت فرهنگی گسترده، کمتر به ظرفیت مادر بهعنوان شخصیت مرکزی روایتها پرداخته است. بسیاری از مجموعهها نقش مادر را به حاشیه راندهاند و نگذاشتهاند عمق تربیتی و فکری او در شخصیتپردازیها دیده شود. در حالیکه اگر رسانه تصویری بخواهد به نیازهای مخاطب امروز پاسخ دهد، باید به مادر نه فقط بهعنوان عنصر احساسی، بلکه بهعنوان رکن شناختی، تربیتی و تصمیمساز نگاه کند. غفلت از این جایگاه، نوعی غفلت از آینده است؛ زیرا شخصیت کودکان و نوجوانان در آغوش همین مادران شکل میگیرد. رسانه وقتی وظیفه خود را انجام میدهد که این نقش اصلی را برجسته کند.
در این میان، پوران درخشنده از معدود فیلمسازانی است که در اغلب آثار خود جایگاه مادر را نهفقط بهعنوان عنصر احساسی، بلکه بهعنوان محور تربیت، کنشگری و تحول اجتماعی روایت کرده است. او سالهاست با نگاهی آسیبشناسانه و اجتماعی، مادر را در مرکز بحرانها و تصمیمهای بزرگ قرار میدهد و نقشی عمیقتر از تصویرهای رایج برای او تعریف میکند. به همین دلیل، ایشان یکی از مهمترین صداهایی است که درباره شأن مادری در سینمای ایران حرف برای گفتن دارد. پوران درخشنده در گفتوگویی با ایکنا درباره این موضوع سخن گفته است که در ادامه با آن همراه میشویم.
ایکنا – در آثار شما، مادر تنها یک نقش خانوادگی ندارد و بهعنوان کنشگری اجتماعی نیز دیده میشود. این نگاه گسترده به نقش مادر از چه تجربه زیسته یا دغدغه فکری سرچشمه گرفته است و چگونه به چنین تعریف گستردهای رسیدهاید؟
مادر از نگاه من موجودی است که نخستین پنجرههای جهان را به روی فرزند میگشاید و با تمام وجود به رشد او جهت میدهد. ارتباطی که میان مادر و فرزند از لحظه تولد شکل میگیرد، پیوندی عمیق و سازنده است که ظرفیت شخصیتسازی را فراهم میآورد. مادر اگر به درستی جایگاه خود را بشناسد، نخستین فردی است که استقلال، اعتمادبهنفس و توان انتخاب درست را در وجود فرزند پرورش میدهد. اهمیت مادر زمانی آشکارتر میشود که باور دارد باید انسانی مستقل تربیت کند تا در مسیر زندگی منتظر هدایت دائمی اطرافیان نباشد. چنین تربیتی از وابستگی جلوگیری میکند و اجازه میدهد فرزند بدون ترس، وسواس و تردید راه خود را تعریف کند. رفتاری که مادر در زندگی روزمره نشان میدهد، حتی بدون بیان مستقیم، الگویی برای تصمیمگیری و شکلگیری شخصیت آینده میشود.
نقش مادر در این معنا، نقش فردی تاثیرگذار و کنشگر است که توان تحلیل و انتخاب درست را به فرزند منتقل میکند. زمانی که مادر مسیر آگاهی، استقلال و مسئولیتپذیری را در وجود فرزند جاری میکند، زمینهای فراهم میشود تا انسان آینده بتواند بر اساس تشخیص خود مسیر درست را برگزیند. این تأثیرگذاری تدریجی است که مادر را به محور اصلی تربیت و اندیشهورزی تبدیل میکند.
ایکنا – اگر بخواهید تصویری مشترک از مادر در سینمای ایران ترسیم کنید، این تصویر را تا چه اندازه نزدیک به مادران واقعی جامعه امروز میدانید و چه فاصلههایی میان این دو وجود دارد؟
در سینمای ایران کمتر به نقش مستقل و اثرگذار مادر پرداخته شده و بهجز نمونههایی مانند آثار علی حاتمی، کمتر شاهد بازنمایی درست این جایگاه هستیم. در فیلمهای حاتمی مادر ستون خانه است و فرزندان را حول خود جمع میکند، اما چنین جایگاهی در بسیاری از فیلمها غایب یا کمرنگ است. این در حالی است که جامعه امروز با مادرانی روبهرو است که در عرصههای مختلف نقش تعیینکننده دارند. واقعیت این است که مادر امروز، هم در خانواده و هم در اجتماع، فردی اندیشمند، تصمیمساز و کنشگر است. این چندلایه بودن کمتر وارد روایتهای سینمایی شده و اغلب با تصویرهای تکبعدی روبهرو هستیم. فاصله میان واقعیت و سینما زمانی ایجاد میشود که مادر تنها بهعنوان یک عنصر عاطفی یا حاشیهای تصویر شود و جایگاه فکری و اجتماعی او دیده نشود.
اگر سینما بخواهد با جامعه امروز هماهنگ شود، باید از قالبهای سنتی فاصله بگیرد و به مادری بپردازد که در کنار محبت و تربیت، نقش مدیریتی، فرهنگی و اجتماعی نیز دارد. چنین نگاهی میتواند هویت زن و مادر را با واقعیت زندگی معاصر پیوند دهد و موجب تقویت روایتهای انسانیتر در آثار نمایشی شود.
ایکنا – در آثاری مانند «شمعی در باد»، «رویای خیس» و «هیس دخترها فریاد نمیزنند»، مادر با بحرانهای اجتماعی و عاطفی روبهرو میشود. چرا مادر را در بطن بحران قرار میدهید و چه ضرورتی در این انتخاب وجود دارد؟
مادر در ذات تربیت، محور حساسترین لحظات زندگی فرزند است و طبیعی است که در سینما نیز در بطن بحران قرار گیرد. مادر نخستین کسی است که باید پیش از وقوع هر حادثه، امکان شکلگیری بحران را بسنجد و نه زمانی که واقعه رخ داده و همهچیز دیر شده است. به همین دلیل نقش مادر در مدیریت بحران، انکارناپذیر و بنیادین است و همین اهمیت باعث میشود این موقعیت در آثارم برجسته شود. پنهانکاری، انفعال یا تلاش برای نادیدهگرفتن یک واقعیت، از عوامل اصلی بروز آسیب در خانواده است و مادر باید از این دام فاصله بگیرد. زمانی که مادر کنشگر باشد، نهتنها بحران را میشناسد بلکه مسیر خروج از آن را نیز طراحی میکند. این نقش فعال سبب میشود مادر بتواند فرزند را از دوراهیها، ترسها و لغزشها عبور دهد و او را به انتخاب درست نزدیک کند.
مادر همانند باغبانی است که رشد هر روزه فرزند را میبیند، شاخههای اضافی را میچیند، مسیر درست را ترسیم میکند و اجازه نمیدهد فرزند به سمت خطا یا انحراف کشیده شود. اگر جامعهای آرام، سالم و سرشار از صلح باشد، نتیجه تربیتی است که از مادران مسئول، آگاه و انسانساز سرچشمه گرفته است. همین باور سبب میشود نقش مادر در آثار من همیشه نقشی کلیدی و تعیینکننده باشد.
ایکنا – با توجه به تجربههای شما در پرداختن به مادر در آثار سینمایی، تا چه اندازه معتقد هستید سینمای ایران توانسته نقش تربیتی، هویتی و عاطفی مادر را در شکلگیری شخصیت فرزندان بهدرستی بازنمایی کند و این جایگاه را از سطح یک حضور حاشیهای به یک نقش مؤثر و شکلدهنده ارتقا بدهد؟
سینمای ایران هنوز نتوانسته نقش تربیتی و هویتی مادر را آنگونه که باید نشان دهد و این چهره اغلب در حاشیه روایتها قرار گرفته است. مادر در بیشتر آثار حضور دارد اما حضور مؤثر و جهتدهنده ندارد و به ندرت میتوان نمونههایی یافت که مادر مسیر انتخابهای درست را برای فرزند روشن کند. تربیت از لحظه تولد آغاز میشود و مادر نخستین منبع یادگیری استقلال، اعتمادبهنفس و انتخاب درست است؛ اما سینما کمتر به این ظرفیت پرداخته است. آینده هر جامعه محصول رفتار همین مادرانی است که امروز فرزندان خود را به دنیا میآورند و تربیت میکنند. نادیده گرفتن این ریشه باعث میشود تصویر مادر سطحی و غیرکارکردی باقی بماند. به همین دلیل معتقدم سینما نیازمند بازاندیشی جدی در نمایش این جایگاه اساسی است.
این کمتوجهی در حالی است که آموزش نقش مهمی در تربیت فرزندان دارد و مادران نخستین و مؤثرترین آموزگاران زندگی هستند. اگر جامعه بخواهد آیندهای سالم، صلحجو و مستقل داشته باشد باید زنان و دختران امروز را مجهز به مهارتهای تربیتی کند و این موضوع باید در آثار نمایشی بازتاب پیدا کند. مادران با رفتارهای غیرمستقیم، با نوع تقسیمکردن، گفتار، عدالت، صبوری و شیوه مدیریت خانه، مفاهیم بنیادین را به فرزندان منتقل میکنند. این نقش بسیار فراتر از چند لحظه عاطفی یا نمایش فداکاری است و به ساخت هویت و شخصیت مربوط میشود. سینما باید این الگوهای بنیادین را جدی بگیرد و از سطح نمادپردازی کلیشهای فراتر برود. پرداختن به این لایهها باعث میشود تصویر مادر واقعیتر و تاثیرگذارتر باشد.
در حال حاضر کلیشهسازی درباره مادر غالب است؛ تصویری که تنها بر دلسوزی و فداکاری لحظهای تکیه دارد و عمق تربیتی و هدایتگری را نادیده میگیرد. مادر باید معنای صلح، دوستی، استقلال و انتخاب درست را منتقل کند، نه اینکه فقط نقش پشتیبان احساسی داشته باشد. سینما ظرفیت روایت چندلایه از مادر را دارد اما این ظرفیت کمتر فعال شده و جای آن را تصاویر تکراری گرفته است. مادر میتواند شخصیتساز، آیندهساز و محور اصلاح باشد و این امر نیازمند توجه و شناخت دقیق سازندگان است. اگر سینما به جای کلیشهها به تجربه زیسته مادران واقعی توجه کند، خودبهخود روایتها عمیقتر و انسانیتر خواهند شد. این بازنمایی درست میتواند به شکلگیری یک نگاه اصلاحگر در خانواده و جامعه کمک کند.
ایکنا – شما یکی از چهرهها در سینمای اجتماعی هستید؛ بهنظر شما این سینما چه مسئولیتی در قبال دفاع از کرامت مادران، بهویژه مادرانی که با آسیبهای جدی اجتماعی روبهرو هستند، برعهده دارد و چگونه باید صدای نادیدهگرفتهشده آنها را به جامعه برساند؟
سینمای اجتماعی وظیفه دارد زخمهای پنهان جامعه را آشکار کند و یکی از مهمترین این زخمها، وضعیت مادران آسیبدیده است که اغلب صدایی برای بیان رنج خود ندارند. بخش زیادی از کار من بر آسیبشناسی متمرکز بوده و تقریباً همه این آسیبها از دوران کودکی و از دل خانواده آغاز میشود. مادرانی که تحت فشارهای عاطفی، اقتصادی یا خشونت قرار میگیرند، معمولاً در هیچ رسانهای بازنمایی نمیشوند و درباره آنها گفتوگویی شکل نمیگیرد. جامعه نیازمند شنیدن صدای این زنان است و سینما میتواند نخستین جایی باشد که این صدا را تقویت کند. سینما فقط سرگرمی نیست؛ کارکرد فرهنگی و تربیتی جدی دارد و باید از این ظرفیت برای دفاع از کرامت مادران بهره برد. اگر این زنان دیده نشوند، مشکلاتشان در سکوت تکرار میشود و چرخه آسیب ادامه پیدا میکند.

در کنار این مسئولیت، سینما با محدودیت بودجه و بیتوجهی ساختاری نیز روبهرو است که اجازه نمیدهد بسیاری از موضوعات مهم، از جمله وضعیت مادران آسیبدیده، وارد چرخه تولید شود. ما هیچوقت با خیالی راحت به سراغ ساخت چند فیلم جدی درباره زنان آسیبدیده نرفتهایم، زیرا سازوکار مالی و حمایتی برای این جنس روایتها فراهم نشده است. مادری که خود دچار آسیب است نمیتواند فرزند مستقل، بااراده و آرام تربیت کند و این بحران در آینده جامعه اثر میگذارد. چنین مادری نیازمند بازسازی روانی، حمایت اجتماعی و توجه رسانهای است تا بتواند دوباره ایستادگی کند. سینما باید این فقدانها را بیان کند و به سیاستگذاران نشان دهد که بیتوجهی به مادران یعنی بیتوجهی به آینده. نقش ما بازتابدادن این واقعیتهاست، حتی اگر ساخت آن دشوار باشد.
سینما زمانی وظیفه خود را انجام میدهد که آینه تمامنمای جامعه باشد؛ موفقیتها، شکستها، دردها، ناامیدیها و امیدها را کنار هم نمایش دهد. اگر درباره مادران آسیبدیده صحبت نکنیم، این دردها در سکوت انباشته میشود و جامعه به نقطه انفجار میرسد. ما مسئول هستیم که حقیقت را روایت کنیم و نگاهمان را از سطحینمایی فراتر ببریم. هیچ مسئله اجتماعی بدون گفتوگو اصلاح نمیشود و سینما میتواند این گفتوگو را آغاز کند. برای همین است که طرح پرسش درباره نقش سینما در دفاع از مادران، یک سؤال کلیدی است که مسیر ما را روشن میکند. این مسئولیت باید جدی گرفته شود و بر زمین نماند
ایکنا – در بسیاری از فیلمهای شما، مادر نهفقط محور تربیت که مرکز شکلگیری «صداقت»، «آگاهی» و «قدرت مواجهه با حقیقت» است. از نگاه شما مادر چگونه میتواند زمینه گفتوگوی صریح در خانواده را ایجاد کند و نقش او در جلوگیری از پنهانکاری و شکلگیری آسیبهای پنهان چیست؟
گفتوگو مهمترین ستون تربیت است و مادر نخستین کسی است که میتواند فضای امن این گفتوگو را در خانواده ایجاد کند. وقتی مادر از گفتن حقیقت نمیترسد و در رفتار روزمره صداقت را تمرین میکند، فرزند نیز یاد میگیرد که مسائلش را پنهان نکند. بسیاری از آسیبها از همان لحظه آغاز میشود که کودک یا نوجوان جایی برای بیان نگرانی، ترس یا خطای خود نمییابد. مادری که شنونده فعال است و مسأله را پیش از قضاوت درک میکند، ناخودآگاه اعتماد را در قلب فرزند میکارد. این اعتماد همان ریشهای است که آینده سالم را شکل میدهد. نبود همین گفتوگوی ساده میتواند یک زندگی را از مسیر درست دور کند.
پنهانکاری در خانواده معمولاً زمانی شکل میگیرد که فرزند احساس میکند گفتن حقیقت باعث تنبیه، تحقیر یا بیاعتنایی میشود. مادر با نوع واکنش خود میتواند این چرخه خطرناک را به مسیر سالم تبدیل کند و اجازه ندهد ترس جای صداقت را بگیرد. وقتی مادر بهجای قضاوت، پرسشگری عاقلانه را انتخاب میکند، فرزند با آرامش بیشتری درباره خطاها و دغدغههایش حرف میزند. این مهارت یک رفتار تربیتی ساده نیست بلکه نوعی پیشگیری مؤثر از بحرانهای آینده است. مادر با همین رفتار روزمره از تبدیل یک نگرانی کوچک به یک بحران بزرگ جلوگیری میکند. این نقش در سینما نیز باید دیده شود تا عمق اثرگذاری مادر نادیده نماند.
مادر باید «چراغ حقیقت» در خانه باشد؛ کسی که نهتنها محبت میدهد بلکه راه تشخیص درست را روشن میکند. مادر با مهارت شنیدن، با توان مدیریت احساسات و با نگاه عادلانه، مسیر گفتوگو را هموار میکند و این رفتار در تربیت، اثر طولانیمدت دارد. بسیاری از شخصیتهای آثار من دقیقاً در نقطهای بحرانزده میشوند که گفتوگو خاموش شده و هیچ فرصت بیان وجود ندارد. اگر میخواهیم جامعهای آگاه و مسئول داشته باشیم، باید مادران را به این نقش کلیدی مجهز کنیم. این همان حقیقتی است که سالها تلاش کردهام در آثارم به آن بپردازم.
ایکنا – یکی از ویژگیهای پررنگ آثار شما نشاندادن «مادرِ ناظر» است؛ مادری که نسبت به روابط، تغییرات رفتاری و نشانههای کوچک در زندگی فرزند حساس است. چرا این حساسیت را یکی از ارکان تربیت میدانید و چگونه غفلت از همین نشانههای کوچک میتواند به بحرانهای بزرگ تبدیل شود؟
مادر بیش از هر فرد دیگری به تغییرات روحی و رفتاری فرزند حساس است و همین آگاهی اولیه میتواند از بروز بسیاری از آسیبها جلوگیری کند. رفتارهای کوچک، سکوتهای ناگهانی، فاصلهگیریها یا حتی تغییر در نگاه، نشانههایی هستند که مادر بهتر از هر کسی آنها را تشخیص میدهد. اگر این نشانهها جدی گرفته شوند، بسیاری از بحرانها در همان مراحل نخست مهار میشوند و کار به درمان دیرهنگام نمیرسد. غفلت از همین علائم کوچک است که راه را برای انحراف، سوءاستفاده و آسیبهای اجتماعی باز میکند. مادری که هوشیار است، ناخودآگاه سپر اولیه سلامت روان فرزند میشود. این هوشیاری بخشی از تربیت آگاهانه است که باید در سینما نیز بازتاب داشته باشد.

در بسیاری از آثارم تأکید کردهام که بحرانهای بزرگ همیشه با یک نشانه ساده آغاز میشود؛ نشانهای که اگر مادر ببیند، بحران مسیر دیگری پیدا میکند. خانوادهای که به رفتارهای ظریف توجه نکند، دیر متوجه تغییرات میشود و آن زمان معمولاً فرصت بازگشت کمتر است. مادر نقش خطمقدم در تشخیص این علائم را دارد و باید مجهز به مهارت مشاهده، گفتوگو و تحلیل باشد. این نقش نه به معنای کنترل بلکه به معنای همراهی عاقلانه است. مادر با این همراهی از فروپاشی روانی و عاطفی فرزند جلوگیری میکند و او را به سمت انتخابهای درست هدایت میکند. این مهارتها نیز بخشی از تربیت دوران کودکی است که بهمرور شکل میگیرد.
سینما باید این واقعیت را نشان دهد که مادر تنها یک شخصیت عاطفی نیست؛ او تحلیلگر، ناظر و تصمیمساز نیز هست. اگر مادر نشانههای رفتاری فرزند را درک کند، مسیر تربیت به سمت آگاهی و استقلال هدایت میشود. اما اگر این نشانهها نادیده گرفته شود، فرزند در مسیر آزمون و خطاهای آسیبزا قرار میگیرد و خانواده از نقش پیشگیرانه خود دور میشود. من همیشه تأکید کردهام که مادر باید ستون هدایت باشد؛ نه با اجبار، بلکه با شناخت و حضور عمیق. این شناخت است که خانواده را پایدار میکند و آینده فرزندان را از بحرانهای اجتماعی دور نگه میدارد. نمایش چنین نقشی در سینما میتواند الگویی برای جامعه باشد.
انتهای پیام