محمدجواد مهدوینژاد، استادیار رشته معماری دانشگاه تربیت مدرس در گفتوگو با خبرگزاری قرآنی ایران(ایکنا) با اشاره به تعریف نماد در حوزه هنرهای قرآنی گفت: هنگامی که از نمادها صحبت میکنیم مشخصه بسیار مهمی به ذهن متبادر میشود و آن مشخصه ارتباط میان مبانی نظری و عناصر شکلی است. هنگامی که این مفهوم در ذهن به وجود میآید در مرحله اول خود را در قالب مبانی نظری نشان میدهد.
وی افزود: این مبانی نظری مفاهیم را شکل میدهد؛ مفاهیمی که در قالب ارزشها و باورها متجلی میشود؛ از این رو گام اول برای شکلگیری یک نماد به وجود آمدن ارزشها و باورهای فرهنگی، دینی، اجتماعی و دیگر مفاهیم مربوطه است.
مهدوینژاد اضافه کرد: در گام دوم لازم است هنجارها به وجود بیایند. به عبارت دیگر مبانی نظری و مفاهیم مرتبط با آن هنجارها را شکل میدهند و هنجارها بخشی از مفاهیم هستند که در دل جامعه پذیرفته شده و به کار گرفته میشوند و اندک اندک رابطه یک به یک خود را با مبانی قطع کرده و به سمت نهادینه شدن در سطح جامعه پیش میروند.
این مدرس دانشگاه ادامه داد: گام سوم و نهایی، تبلور شکلی و فیزیکی هنجارهاست. یعنی مفاهیم والایی که در قالب مبانی نظری شکل گرفتهاند تبدیل به هنجار شدهاند، در این مرحله به فرمهای شکلی و چیزهایی تبدیل میشوند که با چشم قابل رویت است. دراین لحظه میگوئیم «نماد» به وجود آمده است. از این رو نمادها تبلور و شکل گرفته هنجارها هستند؛ هنجارهایی که ریشه در مبانی نظری و به خصوص ارزشها و باورهای مورد تائید جامعه دارند.
وی در بررسی وضعیت کنونی نمادهای قرآنی در سطح شهر گفت: هر جامعه متناسب با باورها و نظام اندیشهای که دارد به سمت هنجارهای ویژه خود پیش میرود و این هنجارها خواهناخواه در قالب کالبد و یا سایر مفاهیم فیزیکی شکل میگیرد؛ از این رو خواهناخواه در شهرهای ایرانی اسلامی میتوان نمادهای قرآنی را مشاهده کرد.
مهدوینژاد اظهار کرد: اما آنچه که بیش از هر چیز نیاز به توجه دارد این است که در بخشی از مواقع الگوها، مفاهیم، ارزشها و باورهای رقیب و الگوهای متعارض نیز در داخل جامعه تزریق میشوند که این الگوها به صورت یک هنجار، که البته باید آن را ناهنجار نامید، شکل میگیرند و نمادهایی را به وجود میآورند که دیگر نابهنجارند؛ یعنی به هنجارها ارتباط ندارند.
وی افزود: در حوزههای معماری و شهرسازی و به صورت کلی در حوزه هنر و معماری این موضوع از اهمیت ویژهای برخوردار است، به گونهای که به سبب ورود افکار وارداتی و غیربومی و پالایش نشدن افکار دانشگاهی و مفاهیمی که مستقیما از غرب وارد کشور میشوند، نمادهایی شکل میگیرد که دیگر ارتباطی با باورها و هنجارهای عمومی مردم ندارد و ریشه اصلی آنها در فراسوی مرزهاست.
این پژوهشگر حوزه معماری تأکید کرد: به عبارت دیگر آن چیزی که چالشبرانگیز است به وجود آمدن نمادهایی است که این سه مرحله را طی نکردهاند و به جای آنکه تبلوریافته باورها باشند و این باورها تبلور یافته مبانی نظری و آن چیزی باشد که مردم به آن اعتقاد دارند، نمادهایی شکل میگیرد که تبلوریافته باورها و سپس هنجارهای جهان غیرایرانی هستند و از مفاهیم غیراسلامی و غیر ایرانی و ملهم از اندیشههای غربی به وجود آمدهاند. این چالش، چالشی است که شهرهای بزرگ کشور از جمله تهران با آن دست و پنجه نرم میکنند و راه گریزی از آن جز بازگشت به مفاهیم دینی وجود ندارد.
وی اضافه کرد: اگر بخواهیم به نمونههای عینی این مفهوم اشاره کنیم کافی است نابهنجاریهای متأثر از اندیشههای غربی و یا پرسشهای غیربومی را ببینیم. به عنوان مثال آن چیز که به عنوان مصرفگرایی یا فرهنگ مصرفزدگی در جهان غرب وجود دارد و کاملا با فرهنگ قناعت، سادهزیستی، زندگی بیآلایش و زندگی ایرانی اسلامی در تضاد قرار دارد، نمادهای خود را در شهر نیز نشان میدهد.
مهدوینژاد در پایان بخش نخست این گفتوگو خاطرنشان کرد: به عبارت دیگر اندیشههای ایرانی و مردم به باورهای سادهزیستی و قناعت اسلامی ایرانی اعتقاد دارند در حالی که نمادهایی دیده میشود که خلاف آن است. به عبارت دیگر ساختمانهایی میبینیم که آنچه که تبلیغ آن را میکنند و نمایش میگذارند نمونهای از مصرفزدگی و فرهنگ اسرافی است که از جهان غرب وارد شده است. این نمونهها مثالهایی از نمادهای غیرقرآنی و غیرایرانی و غیردینی در شهر هستند. در جای جای شهر میتوان ساختمانها، بناها و تبلیغاتی را مشاهده کرد که بر این مفهوم تأکید میکنند در حالی که فرهنگ اصیل اسلامی مردم به شکل دیگری تمایل دارد و آن روحیه سادهزیستی، اصلاح الگوی مصرف و مفاهیم مرتبط با قرآن و اسلام است.
یادآور میشود، محمدجواد مهدوینژاد دارای دکتری معماری و عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس است. وی همچنین عضو علمی کمیته پژوهشی شهرسازی و معماری است