رسول اولیازاده، نقاش و عکاس، در گفتوگو با ایکنا، درباره موضوعات آخرالزمانی و ارتباط آن با هنر گفت: موضوعاتی چون آخرالزمان و منجی مبحثی تکساحتی نیست که فقط در یک شکل هنری بتوان به آن پرداخت و در هنرهای گوناگون همچون هنرهای تجسمی نیز به وفور یافت میشود. آنچه سبب میشود مفاهیم مهدوی در هنر بهتر دیده شود، دغدغههایی است که از هنرمند انتظار میرود به این موضوع داشته باشد و شکل ارائه آن در درجه دیگر اهمیت قرار دارد.
وی افزود: انفعال در این زمینه به دلیل حساسیتهایی است که احتمال دارد هنرمندان برای ورود به این حوزه داشته باشند. البته این نگرش چندان صحیح نیست، زیرا هنرمندی که درباره این موضوع حساسیت دارد، به هر طریقی تلاش میکند که آموزههای مورد نظر را در اثرش بیاورد. همچنین، در کنار دغدغهمندی برای پرداختن به مباحث موعودگرایانه، ضروری است که هنرمند زبان سوررئال را هم بشناسد.
این نقاش ادامه داد: دانستن زبان سوررئال باعث میشود که محدودیتها در هنر از بین رود، بهشرطیکه این نگاه با سلیقه مخاطب همراه باشد، زیرا ممکن است ایهام در این آثار موجب عدم پذیرش از سوی مخاطب شود. مثلاً من عکسی از مقام معظم رهبری دارم که از پشت گرفته شده، اما در عکس شاخصههایی به کار رفته که تماشاگر با اندکی دقت درمییابد این تصویر مربوط به مقام معظم رهبری است و دو تابلوی نقاشی هم درباره حضرت مهدی(عج) دارم که در آنها انتظار محور معنایی است.
چهرهنگاری از منجی
وی گفت: اگر در این حوزه چهرهنگاری صورت نگیرد، به نظرم اتفاق بهتری است، چون گستره تصویری افراد از این موضوع را نمیتوان به تصویر کشید دارد. در سینما آثار بسیاری چهره ائمه اطهار را نمایش نمیدهند و سریالهایی چون «ولایت عشق» یا فیلم «محمد رسول الله(ص)» به همین شیوه ساخته شدهاند. در این دو اثر هیچ گاه چهره حضرت رسول(ص) یا امام رضا(ع) نشان داده نشد،، اما تماشاگر به خوبی دو شخصیت مقدس فیلم را درک و حس کرد.
اگر بخواهیم منجی یا آخر الزمان را ترسیم کنیم در حقیقت شمایلپردازی انجام دادهایم. در همین راستا وقتی شمایلنگاری صورت میگیرد معنا کمرنگتر خواهد شد، برای همین تصویرسازی از موعود در هنر به صورت غیرمستقیم بر گستردگی معنای آثار میافزاید
این هنرمند تأکید کرد: اگر بخواهیم منجی یا آخرالزمان را ترسیم کنیم، در حقیقت شمایلپردازی انجام دادهایم و معنا کمرنگتر خواهد شد. برای همین تصویرسازی از موعود در هنر به صورت غیرمستقیم بر گستردگی معنای آثار میافزاید. چند سال پیش فیلمی در ژانر وسترن دیدم. شاید این سبک از فیلمسازی دورترین شکل برای پرداختن به آخرالزمان باشد، ولی در آن فیلم به بهترین نحو ممکن به موضوعاتی همچون برزخ، دوزخ و بهشت پرداخته شده بود.
وی در پاسخ به این سؤال که آیا منجی با آخرالزمان از هم جدا تعریف میشوند؟ گفت: اختلافی بین این دو نمیبینم. در تفکر اسلامی هرگاه به یکی از این دو معنا توجه میشود دیگری هم مدنظر قرار میگیرد. البته در تفکرات غربی این دو حوزه با هم مغایرند، چون نگرشی از موضوع عرضه نمیشود و در آثار منجیگرایانه معمولاً ناجی شکلی انسانگونه دارد.
آخرالزمان در نقاشی قهوهخانهای
اولیازاده با بیان اینکه در نقاشی قهوهخانهای به آخرالزمان توجه شده است، اظهار کرد: در نقاشی قهوهخانهای تصویرسازیهای مستقیم فراوانی از آخرالزمان صورت گرفته است. این سبک از نقاشی به واسطه ویژگیهای ذاتی، قادر است که برداشتی مستقیم از موضوع داشته باشد، ولی این اتفاق در دیگر سبکها نقاش دشوارتر رخ میدهد. متأسفانه نقاشی قهوهخانهای دیگر رونق گذشته را ندارد. این هنر با باورهای ملی و بومی ما گره خورده است. به همین جهت باید حمایتهای جدی برای ارتقا و اعتلای آن صورت گیرد.
این نقاش تأکید کرد: کمکاری در این زمینه آسیبها را جدیتر میکند، چون وقتی نتوانیم محصولات فرهنگیمان را در اختیار مخاطبان نسل جوان قرار دهیم، در حقیقت به آنها اجازه دادهایم که مفاهیم مندرج در آثار غربی را باور کنند. این آسیب به خصوص در یک دهه اخیر کاملاً جدی و عیان است، به ویژه در هنر هفتم با تولیدات متعددی که دیده میشود شرایط دشوارتر است. البته گاهی خودمان این تولیدات را دوبله میکنیم و این آثار از شبکههای گوناگون پخش میشود و توجه بسیاری از مخاطبان را جلب میکند.
اولیازاده در پایان تصریح کرد: هنرهای گوناگونی که به موضوعات آخرالزمانی میپردازند باید از سوی نهادهای دولتی حمایت شوند، چون بخشهای خصوصی کمتر حاضر به سرمایهگذاری در این حوزه است. آیا میتوان میزان فروش آثار ناتورالیسم را با آثار مهدوی مقایسه کرد و این هنر نیازمند حمایتهای دولت است و اگر این اتفاق رخ ندهد این هنر به انزوا خواهد رفت.
گفتوگو از داوود کنشلو
انتهای پیام