به گزارش ایکنا؛ چهارمین جلسه «ویژگیهای انسان معنوی» شب گذشته با سخنرانی ناصر مهدوی به صورت مجازی برگزار شد. خلاصه متن جلسه از نظر میگذرد؛
ما درباره نشانهای انسان معنوی سخن میگفتیم. دلیلش این است که نمیتوانیم تعریفی جامع از معنویت ارائه کنیم و بگوییم معنویت به چه معناست. البته امروز بحث معنویت در جهان مدرن بسیار گسترده است و برخی فکر میکنند میتواند جای دین را بگیرد. عرض من این است برای اینکه بفهمیم معنویت چیست، خوب است سراغ انسانهای معنوی برویم؛ افرادی که برای ما شناخته شدند و ما آنها را به عنوان انسان معنوی میشناسیم.
باید بررسی کنیم اینها چه ویژگیهایی دارند که آنها را متمایز میکند. انگار از روزمرگی درآمدند و هویت تازهای پیدا میکنند. درست مانند شعر در زبان. زبان روزمره ما در هم و برهم است، اما شعر یک حالت ممتاز در زبان است؛ یعنی خودش را از زبان عادی جدا میکند. از دل خود ادبیات یک نوع ویژه و متمایز پیدا میکند. انسانهای معنوی هم اینگونه هستند؛ یعنی رفتاری دارند که انگار از این جماعت یکپارچه که در زندگی روزمره دست و پا میزنند، بالاتر میآیند و هویت تازهای پیدا میکنند. ما باید ببینیم اینها چه ویژگیهایی داشتند که متمایز شدند.
حداقل میشود نزدیک به پانزده مورد را شناسایی کرد. اول اینکه اینها تجربههای درخشان فرامادی دارند. معنویت در مقابل جسمانیت نیست. کسی که معنوی است، اینطور نیست که به ظاهرش اهمیت نمیدهد. خیلی از آدمهای معنوی هستند که به ظاهرشان میرسند. معنویت در برابر نفسانیت است. آنجایی که انسانها درگیر خواهشهای حقیر هستند، انسانهای معنوی از این خواهشها عبور میکنند، از این تعلقات میگذرند درست مانند نقاشی. اگر شما یک جامی را دست کسی ببینید، تشنهتان میشود، ولی وقتی یک نقاش آن جام را میکشد، به هنر فکر میکنید و به ظرافت فکر میکنید. در تجربههای عرفانی، آدمها با یک امر مطلق بیانتها ارتباط برقرار میکنند. این ویژگی نخست انسانهای معنوی است که به دنیای فرامادی سر میزنند و تعالی پیدا میکنند.
عرض کردم این نسبتی که انسان با خدا دارد، تأثیر عجیبی بر انسان میگذارد. آن وقت انسان میبیند تمام عالم نشانه پروردگار است؛ لذا جهان و او یگانه میشوند و خودش را در جهان آشنا میبیند. یک انسان معنوی جهانش زنده و پر از آگاهی است. در و دیوار انسان معنوی پر از معنا است. شما هر طرف نگاه کنید، میبینید یک یاری کنار شما نشسته است. دومین ویژگی انسان معنوی این است که انسان معنوی صمیمیت دارد و بندگان خدا را تقسیمبندی نمیکند؛ یعنی نمیگوید چون اشرف مخلوقات هستم، میتوانم طبیعت را بخراشم. انسان معنوی شیره طبیعت را نمیگیرد و همه انسانها را برادر میداند، یعنی همسایه و آشنا میبیند. این رابطه عمیقی است که درک دیگران را حس میکند و گونهای زندگی میکند که همه کس برایش آشنا هستند. در قعر چاه هم احساس میکند همه کس با او آشنا هستند.
اتفاقاً تفاوت فقها با انسانهای معنوی در این است. فقها انسانها را تقسیمبندی میکنند. برای آنها اسلام مهمتر از انسان است و اگر مسلمان نباشی، از لطف و عنایت بیرون هستی. همهشان میگویند آدمها از کل واحد هستند، اما فقط گروه خاصی از آنها عقل دارند. در مقابل، انسان معنوی به همه انسانها یکسان عشق میورزد. معتقد است همه برابر هستند. فقها میگویند همه انسانها در نادانی برابر هستند، اما انسان معنوی اینطوری نگاه نمیکند. اینها حرفهای اساسی است که عرض میکنم.
انسان معنوی میگوید عموم آدمها با هم برابر هستند و عقل و نقصانشان با هم یکسان است. اگر انسانها نقصان دارند، همه نقصان دارند و اگر عقل دارند، همه از این امتیاز برخوردار هستند. لذا انسان معنوی به همه عشق میورزد، چون همه آثار خداوند هستند. سرنخ انسان معنوی خداوند است. سرنخ انسانیت خداوند است. لذا وقتی اینها به خدا عشق میورزند، به انسانها هم عشق میورزند.
صفت سوم هم این بود که اینها مسئولیت اخلاقی بر عهده میگیرند که توضیح آن گذشت. صفت چهارم این است که اینها انسانهای اخلاقی هستند. یعنی مراعات میکنند، برای خودشان شان و منزلت و خطوط قرمزی دارند که پا از آن بیرون نمیگذارند. ممکن است بگویید ارتباط با خدا کافی نیست تا آدم خود به خود اخلاقی شود؟ درست است، ولی ممکن است در عالم ذهن کسانی معنوی هستند و تجربههای ناب معنوی داشته باشند، اما در جاهایی پایشان بلغزد. افرادی که درباره معنویت بحث میکنند، این آیتم را جدا میکنند. میگویند علاوه بر اینکه اینها با امر قدسی در ارتباط هستند و به انسانها عشق میورزند، آدمهای اخلاقی هستند. اخلاق در عرض صفت سوم است، اما به خاطر اهمیتش آن را جدا کردم تا توجه بیشتری کنیم. افرادی که دامن اخلاق را برمیچینند، از آن طرف با خللهای جدی روبرو هستند. اخلاق یکی از مهمترین معیارهایی است که میتواند مشخص کند چه میزان روحمان معنوی است و وجودمان از آتشفشان فضیلت پر شده است. اساساً انسان به علاوه رفتار خوب، زندگی اخلاقی میشود.
انتهای پیام