توصیه شهید حمیدرضا ثابتی به فراگیری قرآن در کودکی
کد خبر: 3999509
تاریخ انتشار : ۰۲ مهر ۱۴۰۰ - ۰۹:۱۸
قاریان و عاملان قرآن در دفاع مقدس / 3

توصیه شهید حمیدرضا ثابتی به فراگیری قرآن در کودکی

شهید حمیدرضا ثابتی از نوجوانی با حضور در کلاس‌های آموزش قرآن، با مسجد انس می‌گیرد. او از لحاظ اخلاقی، مهربانی و نوع‌دوستی شهره دوستان بود. در بخشی از وصیتنامه وی آمده است «قرآن را زیاد بخوانید و سعی کنید که به کودکانتان نیز این کتاب آسمانی را بیاموزید».

به گزارش ایکنا، 31 شهریور، سالروز اولین حمله رژیم بعث عراق به وطن‌مان، آغاز هفته دفاع مقدس است تا بهانه‌ای برای یاد آن همه رشادت و ایثار غیر قابل وصف باشد.

شهدای دوران دفاع مقدس، همگی عاملان به آموزه‌‌‌های قرآن بوده و سیره اهل بیت به ویژه سالار شهیدان اباعبدالله الحسین(ع) را سرلوحه طریق جاوید خود قرار داده بودند، اما در صف اول این مبارزات، قاریان خو‌ش‌خوان و حافظان آیات قرآن کریم نیز  حضور داشتند که نه‌ تنها جسم خود را در خدمت به وطن وقف کرده بودند، بلکه با صدای خود نیز روحی دیگر به رزمندگان می‌بخشیدند.

شهید حمیدرضا ثابتی دوران کودکی را در محله زاهد گیلانی، حوالی میدان امام حسین(ع) تهران پشت سر می‌گذارد، دوران تحصیل ابتدایی و راهنمایی در اوج موفقیت سپری می‌شود. دانش‌آموزی که از لحاظ تربیتی و درسی در مدرسه زبان‌زد و مورد تأیید معلمان و مدیران و از لحاظ اخلاقی، مهربانی و نوع‌دوستی، شهره دوست و آشنا بود.

کلاس قرآن و دروازه‌ای رو به شهادت

از نوجوانی به همراه برادر کوچکترش با حضور در کلاس‌های آموزش قرآن، با مسجد انس می‌گیرد و به دلیل علاقه فراوان به قرآن، صبح‌ها و عصرها، میهمان خانه خدا می‌شود، تا اینکه از همین طریق، با بسیج آشنا شده و علی‌رغم مخالفت سرسختانه‌ خانواده، برای حضور وی در جنگ، به دلیل سن کم، رفت و آمدهایش به جبهه‌های جنگ، با دستکاری شناسنامه از سال 1363، درست زمانی که مشغول به تحصیل در سال اول هنرستان در رشته الکترونیک بود، آغاز می‌شود.

حمیدرضا پس از سال‌ها چشم انتظاری و نذر و نیاز به دنیا آمده بود و به دلیل سن و سال کمی که داشت با مخالفت والدین برای رفتن به جبهه مواجه می‌شود، اما استدلال «شما اگر ظرفی را به امانت بگیرید آن را برنمی‌گردانید؟ و من هم امانت خدا هستم که یک روزی باید برگردانده شوم.» دیگر حجت را برای آنان تمام می‌کند و راه برای حضور در جبهه فراهم می‌آید.

به این ترتیب در آن زمان برای شرکت در امتحانات از جبهه برمی‌گشت و پس از آن دوباره راهی جنگ می‌شد، این رفتن و آمدن‌ها تا جایی ادامه داشت که حمیدرضا، جهاد و دفاع از ناموس و وطنش را، ارجح دانست و حضور مستمر در جبهه را انتخاب کرد.

صله‌ رحم و دستگیری نیازمندان

دیدار فامیل و دوستان و کسب حلالیت از آنها و خداحافظی در هر بار بازگشت، فراموشش نمی‌شد، ویژگی بارز این شهید این بود که هیچ‌گاه هیچ فردی اخم را بر چهره او ندید، مهربان و دستگیر زیردستان بود و حتی مخفیانه به نیازمندان کمک می‌کرد.

در بیست و هفتم بهمن سال 1364، در عملیات والفجر 8 به همراه دوستش محمدرضا یوسفی که با یکدیگر عقد اخوت داشتند، شرکت کرده و پس از فتح موفقیت‌آمیز «فاو» و اهتزاز پرچم امام رضا(ع) در این منطقه، هنگامی در حال استراحت بعد از عملیات بودند بر اثر بمباران بمب‌های خوشه‌ای، دوستی خود را تا قیامت امتداد می‌دهند و لبیک‌گویان به آرزوی دیرین خود می‌رسند.

شهید حمیدرضا ثابتی در قطعه 59 گلزار شهدا بهشت زهرا آرام گرفت و چه زیبا مادر شهید از تولد فرزندش تعبیر می‌کند «حمیدرضا هدیه‌ امام رضا(ع) بود و با انجام مأموریت و اهتزاز پرچم امام رضا(ع) به شفیعش بازگشت».

وصیتنامه شهید

پروردگارم، ای کسی که از هر کسی به من نزدیکتری، ای کسی که هستی و نیستی، حیات و ممات در دست توست. بارالها، راز دلم را فقط به تو می‌گویم و بس، تو خودت می‌دانی که بزرگترین آرزوی من چیست. خدایا مرا ببخش. از گناهان من در گذر که تو کریم و رحیم هستی، خدایا ما با تو پیمان بسته بودیم که تا پایان راه برویم و بر سر پیمان خویش هستیم و همچنان استوار می‌مانیم. خداوندا، بارالها، معبودا، تو خودت می‌دانی که من عاشق تو هستم و برای رسیدن به تو خیلی رنج کشیده‌ام. نمی‌دانم که آیا من لایق شهادت هستم یا لیاقت این کار را ندارم. تو خودت بهتر می‌دان، پس از خودت خواهش می‌کنم تا هر چه که می‌دانی و تقدیر من می‌باشد برایم ایجاب نمایی.

خدایا می‌دانی که چه می‌کشم، پنداری که چون شمع ذوب می‌شوم، ولی ما از مردن نمی‌هراسیم.

اما می‌ترسیم بعد از ما ایمان را سر ببرند. اگر نسوزیم هم که روشنایی می‌رود و جای خود را دوباره شب می‌سپارد پس باید از یک سو بمانیم تا فردا یا امروز شهید برای آینده شویم و از دیگر سو باید شهید بشویم تا آینده بماند هم باید امروز شهید شویم تا فردا بماند، هم باید بمانیم تا فردا شهید نشود.

کاش هر روز طعم شهادت را می‌چشیدیم

عجیب دردی! چه می‌شد که امروز شهید می‌شدیم و فردا زنده می‌شدیم تا دوباره شهید شویم. آری همه یاران سوی مرگ رفتند، در حالی که نگران فردا بودند. برادر و خواهرم، من با امام خمینی(ره) میثاق بسته‌ام و به او وفادارم، زیرا که او به اسلام و قرآن وفادار است و اگر چندین بار مرا بکشند و زنده‌ام کنند، دست از او نخواهم کشید، راه سعادت‌بخش حسین(ع) سرورمان، را ادامه دهید و زینب‌وار زندگی کنید.

خدایا، بارالها، پروردگارم، مولای من، من ضعیف و ناتوان که تحمل درد از دست دادن اعضای بدنم را ندارم، چگونه تحمل عذاب تو را می‌توانم بکنم؟

بارالها، مولای من، من ضعیف و ناتوان از تو خواهش دارم که اگر شهید شدم من را نیز مانند شهدای کربلا در روز قیامت مانند ابوالفضل و یاران امام حسین(ع) با بدن تکه تکه شده احضارم بنمایی. چون می‌توانم در آن روز با بدن سالم از خجالت تو روی مولا و سرور آزادگان و یارانش را نگاه بکنم.

راهی را که من می‌روم از مدت‌ها پیش آن را شناخته‌ام. این راه همان راه سرورمان امام حسین(ع)، مظلوم کربلا، است و به خود نیز می‌بالم که چنین راهی را انتخاب کرده‌ام و از آنهایی که هنوز در گمراهی به سر می‌برند، خواهش می‌کنم که هر چه زودتر راهشان را تغییر دهند و به سوی خداوند برگردند، بهتر است چون انسان از مرگ و زندگی خودش هیچ خبری ندارد.

برادر و خواهران، نماز و کارهای واجب را در وقت خودش به جای آورید و هیچ وقت به عنوان دوستی با پیامبر و خاندان او عمل صالح و عبادت خداوند را ترک نکنید. در نمازهای جمعه و جماعت و در دعاهای جمعی حتما شرکت کنید، قرآن را زیاد بخوانید و سعی کنید که به کودکانتان نیز این کتاب آسمانی را بیاموزید.

در این روزگار متلاطم که امواج تاریک منافع و شهوات از یک طرف و عوامل گوناگون حیات از طرف دیگر، افراد بشر را چون قطعه چوبی به چپ و راست و به زیر و رو کشانده، چشم و گوش‌ها را می‌بندد و قطب‌نمای هدف زندگی را تزلزل شدید وا داشته، بزرگترین احتیاج بشر و ضرورت هر جامعه یافتن آرامش است و چه جایگاهی آرام‌تر از ایمان و چه استقراری محکم‌تر از تعلیمات قرآن؟! خواهش دیگر اینکه من نماز و روزه قضا نیز دارم، اگر می‌توانید برای رضای خدا برایم به جا آورید و برایم قرآن نیز بخوانید.

سخنی نیز با جوانان عزیز دارم و آن این که عزیزان این جنگ همان سفره رحمت الهی است که در کشور ما پهن شده است و تا می‌توانید بروید و از این سفره رحمت الهی توشه‌ای هر چند کوچک هم باشد، می‌توانید در آن دنیا به دردتان بخورد، بردارید و به کمک و یاری کردن اسلام بپردازید.

گزارش تصویری دیدار با خانواده شهید قرآنی

انتهای پیام
captcha