
حضرت فاطمه زهرا(س) فقط یک چهره تاریخی نیست؛ او نقشه راه زندگی پاک و آگاهانهای است که در میان طوفانهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی عصر خود قامت افراشته و معنای واقعی «زیستن با خدا» را به دنیا آموخته است. اگر امروز بسیاری از روایتهای تصویری، زندگی را با اولین سختی ترک میکنند و مسیرهای کوتاهِ راحتطلبانه را جذاب جلوه میدهند، در زندگی این بانوی بزرگ میبینیم که صبر، عقلانیت، گفتوگو، عشق و فداکاری چگونه میتواند خانهای کوچک را به سرچشمه نور برای تمام تاریخ تبدیل کند.
حضرت زهرا(س) بانویی بودند که نه در خاطرههای افسانهای، بلکه در میانه دنیایی پر از فشار و حقخوری ایستاد و خانه را پایگاه جهاد اخلاقی و اجتماعی قرار داد. خانه او پر از نعمتهای ظاهری نبود؛ اما سرشار از برکت بود، چون محبت و معنویت در آن فرمانروایی میکرد. همین حقیقت ساده اما عمیق است که امروز در هیاهوی تصویرسازیهای پر زرقوبرق سینمای مدرن گم شده؛ جایی که ثروت و رفاه ظاهری محور ارزشگذاری است و نه رشد روح، تربیت نسل و ساختن فردایی روشن.
نقش زن در این منظومه، نقشی ظریف و باشکوه است. زن در نگاه فاطمی، هم همسر است، هم مادر، هم مربی، هم مدافع حق و هم پناه دلها. این نقش نه محدودیت است و نه ابزار نمایش، بلکه جایگاهی برای خلق انسان الهی است. اگر رسانه امروز، زن را تنها به عنوان چهرهای مصرفی یا فردی خسته از خانه و فرار کرده از مسئولیت تصویر کند، نه تنها به جامعه خیانت کرده بلکه آینده فرهنگ را نیز تضعیف کرده است. راه درست، نشان دادن زنانی است که در کنار علم، حضور اجتماعی و هویت مستقل، قلب خانه و محور رشد جامعهاند.
بازگشت به الگوی فاطمی به معنای بازگشت به گذشته نیست؛ بلکه یعنی تماشای انسان در بالاترین شکل بلوغ، جایی که عشق با مسئولیت، زیبایی با معنویت و استقلال با وفاداری گره میخورند. جامعه امروز اگر بخواهد از بحران فردگرایی، فروپاشی روابط و سرد شدن پیوندهای عاطفی نجات یابد، نیاز دارد دوباره این الگو را بشناسد و ترجمهای امروزی از آن ارائه دهد.
در همین راستا، ایکنا پیرامون این موضوع با حجتالاسلام عبدالله متقیزاده، استاد حوزه و دانشگاه، گفتوگویی داشته است. او عضو هیئت علمی دانشگاه صدا و سیما است؛ در حوزه و دانشگاه تدریس میکند و کتابهایی چون؛ «سیره نبوی»، «اتحاد اسلامی»، «نظریه ارتباط» و... را به رسته تحریر درآورده است. وی تحصیلات حوزوی خود را در سطح 4 حوزه به پایان رسانده و دکترای کلام دارد. در ادامه مشروح این گفتوگو را با هم میخوانیم.
ایکنا – در سالهای اخیر، تصویر مادر در سینما و تلویزیون با الگوی اصیل زن و مادر در فرهنگ اسلامی متفاوت به نظر میرسد. آیا رسانه توانسته است الگوی واقعی زن مسلمان را بازنمایی کند یا تصویری ناقص و آسیبزا ارائه داده است؟
آنچه امروز در رسانههای ما دیده میشود، در بسیاری از موارد از الگوی مطلوب فاصله دارد. زن در بسیاری از آثار به عنوان فردی معرفی میشود که اغلب زمانش را خارج از خانه سپری میکند و هنگامی که به خانه بازمیگردد، توان روحی و جسمی لازم برای نقشآفرینی در خانواده را ندارد. در حالیکه بنیان خانواده، تربیت نسل و انتقال فرهنگ نیازمند حضور فعال، آگاهانه و عاطفی مادر و پدر در کنار یکدیگر است و زن و مرد مکمل یکدیگر در شکلدهی حیات خانواده هستند. اگر شاخصهای دینی و انسانی این نقشها مخدوش شوند، خانواده که بنیادیترین نهاد اجتماع است، آسیب میبیند و جامعه نیز دچار خلأ تربیتی میشود.
خانه در نگاه دینی کانون محبت، تربیت و رشد انسان است و در تاریخ همیشه این کارکرد را داشته، اما امروز در بازنمایی رسانهای گاه تنها محل استراحت و گذر وقت معرفی میشود. در چنین تصویری، نه مجالی برای تربیت فرزند باقی میماند و نه برای شکلگیری صمیمیت و رشد روحی در کنار همسر و خانواده. این کمبود زمانی و روحی، آمادگی برای فرزندآوری و پرورش نسل صالح را نیز کاهش میدهد. در حالیکه الگوی فاطمی، زن را محور تربیت، ایمان، مهر، عقلانیت و استقامت معرفی میکند و همین الگو میتواند پایه سلامت خانواده و جامعه باشد.
در کنار این موضوع، نباید نقش واقعیتهای اجتماعی را نادیده گرفت. بسیاری از زنان به دلیل فشار اقتصادی مجبور به کار بیرون از خانه شدهاند و این امر بر توان عاطفی و تربیتی آنان اثر گذاشته است. اما پرسش مهمتر این است که رسانه به جای آنکه نقد و راهحل ارائه دهد، همین وضعیت را عادی و بدون تحلیل بازنمایی میکند. رسانه مسئول است تصویر متعادل، قوامبخش و الهامبخش ارائه دهد و نشان دهد زن میتواند محور محبت، تربیت و رشد معنوی خانواده باشد؛ همانگونه که در الگوی فاطمی جلوهگر است.
ایکنا – در ادامه همین موضوع، برخی معتقدند سینما و تلویزیون تنها واقعیتهای امروز جامعه را بازتاب میدهد و وظیفهای برای ارائه الگو ندارد. در نگاه شما، آیا رسانه باید صرفاً بازتابدهنده زندگی امروز باشد یا رسالت دارد الگوی مطلوب تربیتی و خانوادگی را نیز به جامعه ارائه کند؟ به بیان روشنتر، نسبت میان بازنمایی واقعیت و ارائه الگو در هنر و رسانه چیست؟
اگر رسانه تنها واقعیت موجود را انعکاس دهد و در کنارش الگوی صحیح را معرفی نکند، نقش تربیتی و هدایتگر خود را نادیده گرفته است. فیلم و سریال و هر متن هنری علاوه بر نمایش جامعه، باید آموزشدهنده و الهامبخش نیز باشد و راهی به سوی زندگی مطلوب نشان دهد. خدای متعال در طول تاریخ برای انسان الگو قرار داده است؛ پیامبران و اهلبیت(ع) نمونههای کامل انسان و خانوادهاند و نشان میدهند چگونه میتوان در متن زندگی زمینی، نقشهای معنوی و تربیتی را به عالیترین شکل ایفا کرد. نگاه به این الگوها باید عملی باشد، نه اسطورهای و دستنیافتنی.
رسانه مسئول است تصویر متعادل، قوامبخش و الهامبخش ارائه دهد و نشان دهد زن میتواند محور محبت، تربیت و رشد معنوی خانواده باشد؛ همانگونه که در الگوی فاطمی جلوهگر است
نکته مهم این است که رسانه نباید فقط شاهد باشد، بلکه باید مربی و راهنمای نرم و هنرمندانه جامعه نیز باشد. داشتن الگو به این معنا نیست که مردم حتماً صد درصد مانند آنان شوند، اما تکرار و بازنمایی ارزشهای صحیح سبب شکلگیری آرمان، انگیزه و جهت در ذهن مخاطب میشود. اگر ما بزرگان دین را چنان دور از دسترس معرفی کنیم که ارتباط ذهنی و عملی با آنان ممکن نباشد، به هدف الهی از ارائه الگو آسیب زدهایم. آنان انسان بودند؛ غذا میخوردند، تلاش میکردند، رنج میکشیدند و در بطن زندگی رشد و تربیت را معنا میکردند. بنابراین رسالت هنر تنها توصیف نیست، بلکه تعالیبخشی و ارزشآفرینی نیز هست. همانگونه که خدا برای انسان الگوسازی کرده، رسانه نیز باید در کنار نمایش واقعیت، راه درست زیستن را نشان دهد. اگر الگوی درست در آثار نمایشی نباشد، نسل امروز در میان هجوم تصویرهای ناقص و گاه غلط، دچار سرگردانی در مفهوم خانواده و نقش زن و مادر میشود. الگوی فاطمی دقیقاً به همین دلیل اهمیت دارد: هم واقعبینانه است و هم تعالیآفرین؛ هم زمینی است و هم الهی؛ و رسانه باید این افق را پیش روی جامعه بگذارد.
ایکنا – برخی معتقدند مشکلات زندگی امروز طبیعی است و جدایی، خستگی، یا نبود همراهی میان زن و مرد نتیجه شرایط زمانه است؛ اما در نگاه دینی، خانواده باید پناهگاه باشد نه میدان کنار گذاشتن یکدیگر. از منظر شما، مسئله اصلی در فروپاشی خانوادهها چیست و چرا در آثار سینمایی و تلویزیونی امروز، زندگی مشترک بیشتر به نقطه تسلیم و جدایی میرسد تا مقاومت و ساختن؟
امروز گویی هنر را در رها کردن مسائل و پاک کردن صورت مسئله میدانند؛ در حالیکه زندگی یعنی ماندن، ایستادن و ساختن. رسانههای ما تصویری ارائه میدهند که زن و مرد به محض روبهرو شدن با مشکل، راه حل را در جدایی، یا حتی بدتر از آن، در نوعی خودنمایی تلخ مثل خودکشی میبینند. این هنر نیست؛ این بیهنری است. جامعه گرفتار الگویی شده که در آن زن و مرد زندگی بودن، معنایشان را از دست دادهاند. زن و مرد واقعی، آنهایی هستند که تا آخر میمانند، میجنگند و برای بقا و رشد خانواده فداکاری میکنند، نه آنکه از نخستین پیچ زندگی کنار بکشند.
اگر امروز آمار چند میلیون زن مطلقه، یا مردانی که از سن ازدواج گذشتهاند و ازدواج نمیکنند شنیده میشود، یعنی ما الگوهای خود را از دست دادهایم. هنر حقیقی، هنر زندگی کردن است، نه هنر ترک کردن. این را از حضرت زهرا(س) باید آموخت؛ ایشان در بدترین شرایط، بهترین خانواده را ساخت و بهترین فرزندان را تربیت کرد. حضرت امیر(ع) فرمودند: در تمام زندگی، حتی یکبار نشد که فاطمه از من چیزی بخواهد که من نتوانم انجام دهم و شرمنده شوم. این یعنی سبک زندگی بر پایه عشق، صبر و همراهی، نه مطالبهگری بیحوصله و منفجر شدن از خستگی در لحظه ورود به خانه. امروز در رسانهها، مردی نشان داده میشود که تمام خستگی و خشمی را بر سر خانواده میریزد و زنی که بیحوصله و شکایتگر تصویر میشود؛ این تصویر غلط است و ضد رشد خانواده.
شیوه صحیح این است که اگر مشکلی هست، زن و مرد در آرامش با هم گفتوگو کنند: «عزیزم، مسئلهای هست، بیاییم با هم حلش کنیم.» این همان تربیت فاطمی است. امروز متأسفانه زندگیهای اشرافیِ غیرواقعی نمایش داده میشود؛ خانهای پر از وسایل، امکانات فراوان، بیهیچ سختی و قرض. این غلط است. زندگی واقعی گامبهگام ساخته میشود، کمکم جمع میشود و ارزشگذاری بر تجملات، زهر زندگی است. رسانه باید زندگی ساده و واقعی را نشان دهد، نه برخی اشرافیتهای خیالی را که نتیجهاش فقط حس نابسندگی و نارضایتی است.
ایکنا ـ در سخنان خود بارها بر فاصله رسانه با الگوی فاطمی و نقش مادری تأکید کردید. در نگاه شما، زن امروز در سینما و تلویزیون چگونه نمایش داده شده و تفاوت آن با الگوی فاطمی و زن معنوی چیست؟
رسانه امروز گاه تصویری نشان میدهد که در آن زن وظایف اصلی خود در خانواده را فدای نقش بیرونی میکند. فرزندآوری گویی ننگ شده، ازدواج کم رنگ شده و همه چیز فدای لذت شخصی و فردگرایی شده است. این شیوه زندگی، نتیجه تهاجم فرهنگی و دور شدن از الگوهای آسمانی است. در حالی که حضرت زهرا(س) نمونه والای توازن است: زن خانه، مادر، تربیتکننده نسل و در عین حال کنشگر اجتماعی، مدافع حق و همراه صدیق امیرالمؤمنین علی(ع).
امروز در برخی فیلمها زن را فقط بهعنوان ابزاری برای جذابیت بصری، پول و فروش نشان میدهند. زیبایی زن ابزار شده، نه کرامت او. در صورتی که زن باید مایه آرامش مرد و فرزند باشد و نهاد خانواده را زنده نگه دارد. در خانواده فاطمی، عشق به خدا و خلق خدا محور بود؛ اگر حضرت کار میکرد، بچهداری میکرد، غذا میپخت، از چاه آب میکشید، همه با عشق بود. همین محبت بود که مرد خانه را آرام میکرد؛ امیرالمؤمنین علی(ع) میفرمودند: با دیدن فاطمه، غمهایم برطرف میشد. این همان زن نمونه است؛ زنی که خانه را گلستان میکند و همزمان ستون جامعه و تربیت بشر است.
زندگی فاطمی یعنی دیدن دیگران، نه فدا کردن دیگران برای نفس خویش. حضرت برای علی(ع) و فرزندانش، برای مردم و برای خدا ایثار میکرد و همین ایثار او را به جایگاه «خلیفه خدا» رساند؛ رضایت او رضایت خدا و ناراحتی او ناراحتی خدا شد. این الگو امروز در آثار ما غایب است. گاهی زنان در رسانه تصویری بیحوصله، خسته و بیرغبت نسبت به تربیت فرزند پیدا کردهاند و نتیجه آن کاهش ازدواج، کاهش فرزندآوری و تبدیل جامعه به جامعهای سالخورده است.
ایکنا – با توجه به حساسیت موضوع نمایش چهره ائمه معصومین(ع) و خانواده ایشان، برخی هنرمندان از نزدیک شدن به این موضوع پرهیز میکنند. به نظر شما چرا این اتفاق افتاده و راهکار چیست؟
این حساسیتها نباید باعث شود که ما اصل الگو را کنار بگذاریم. برای همین گاهی فیلمسازان میترسند وارد شوند، چون چارچوبها روشن نشده است. اما این ترس نباید به غفلت و حذف الگوها بینجامد. خدا دنیا را برای انسان آفریده و انسان را برای خود؛ یعنی هدف، رشد، معرفت، اخلاق و هدایت است. اهلبیت(ع) و حضرت زهرا(س) وسیله تربیت بشرند؛ اگر ما از این سرچشمه دور شویم و فقط روزمرگی و زندگی سطحی را نشان دهیم، راه گم میشود.
باید چارچوبها را روشن کرد تا فیلمسازان با آرامش وارد شوند و الگو ارائه دهند. رسانه باید نشان دهد که چگونه زن میتواند در زندگی ساده، با محبت، تربیت، آگاهی، تهذیب و ایمان، دنیایی بسازد که حتی امیرالمؤمنین(ع) در برابر بزرگی اخلاقی او فروتن باشد. این همان الگوی واقعی زن است و اگر به آن برگردیم، خانوادهها دوباره جان میگیرند، جامعه جوان میماند و زندگی معنای خود را باز مییابد.
ایکنا - با توجه به تأکیدتان بر نقش صبر، فداکاری و حل مسئله در زندگی خانوادگی، چگونه میتوان این نگاه را در نسل امروز که بیشتر با سرعت، هیجان و فردگرایی تربیت شدهاند، درونی کرد؟ آیا رسانهها میتوانند در بازآفرینی فرهنگ صبر و مشارکت خانوادگی نقشی مؤثر ایفا کنند؟
نسل امروز در فضایی رشد کرده که سرعت، هیجان و لذتهای لحظهای ارزش تلقی شده است و رحمت، صبر و تحمل در این میان کمرنگ شده است. برای همین اگر قرار باشد الگوی زندگی الهی و خانوادگی حضرت زهرا(س) و امیرالمومنین (ع) دوباره جان بگیرد، باید این فضیلتها را به زبان امروز و با روایتهای ملموس بازسازی کنیم؛ نه با شعار خشک و نه با تصویر خیالی و دور از دسترس. جوان وقتی ببیند الگوی الهی یعنی کسی که در سختی ساخت، نه اینکه فرار کرد، کمکم ذهنش تغییر میکند.
رسانه امروز گاه تصویری نشان میدهد که در آن زن وظایف اصلی خود در خانواده را فدای نقش بیرونی میکند. فرزندآوری گویی ننگ شده، ازدواج کم رنگ شده و همه چیز فدای لذت شخصی و فردگرایی شده است
رسانه باید نقش معلم نرم و پنهان را بازی کند؛ یعنی داستانی روایت کند که مخاطب خودش در پایان بفهمد که ریشه آرامش در همراهی و بخشش است، نه در قهر و ترک و شعار استقلال فردی. اگر مردم ببینند سازندگی و عشق واقعی در کنار رنج و پذیرش شکل میگیرد، نه در حذف دیگری، نگاه تغییر میکند. این همان جایی است که هنر میتواند تعارف را کنار بگذارد و حقیقت را در ظرفی انسانی و جذاب بریزد. فشار اقتصادی واقعیت دارد، اما همین واقعیت تاریخ نشان میدهد که بسیاری از خانوادههای بزرگ و اثرگذار در سختترین شرایط، نه تنها فروریختهاند، بلکه رشد کردهاند. هنر رسانهها این است که نشان دهند حتی در بحران، میتوان زیست الهی داشت.
ایکنا - شما بر اهمیت جایگاه زن در آرامش خانواده اشاره کردید و گفتید که زن باید منشأ امنیت و تربیت باشد. چگونه میتوان تصویری ساخت که هم شأن زن را بالا نگه دارد و هم نقش مادری و همسری را تحقیر نکند؟ آیا میشود بین استقلال زن و تقدس خانواده تعادل برقرار کرد؟
اشتباه اصلی رسانه امروز این است که زن را یا ابزار جذابیت تصویری میکند یا او را صرفاً در نقش نیروی فعال اجتماعی تعریف میکند، بیآنکه ستون عاطفی خانواده بودن را ارزش بداند. گویی یا زن باید بیرون پیروز باشد یا هیچ؛ در حالی که الگوی الهی زن، پیروزی در قلب خانه و جامعه را با هم دارد. رسانهای که مادر بودن را نادیده بگیرد، ریشه فرهنگ را قطع میکند.
برای اصلاح تصویر، نیاز نیست زن را در چهار دیواری حبس کنیم؛ باید نشان دهیم زن میتواند فعال، باسواد و مؤثر باشد و در عین حال قلب خانه نیز باشد. حضرت زهرا(س) هم سخنگوی ولایت بودند، هم پرچمدار حق، هم مادر، هم همسر و هم ستون آرامش. این ترکیب، ضعف نیست، اوج بلوغ است. هنر رسانه باید این جامعیت را تصویر کند نه اینکه زن را از هویت طبیعیاش تهی کند. تعادل زمانی شکل میگیرد که ارزشها وارونه نشوند؛ یعنی موفقیت بیرونی جایگزین آرامش درونی نشود. اگر زن یاد بگیرد که اصالتش در ساختن دلها، جانها و نسلهاست، آنگاه فعالیت اجتماعیاش هم رنگ معنوی میگیرد و به جای تقلید از الگوهای مصرفزده غربی، نقش الهی خودش را بازی میکند. این تصویر نه محدودیت است و نه اغراق، بلکه حقیقت کرامت زن در نگاه اسلام است.
ایکنا ـ حضرت فاطمه زهرا(س) چه جایگاهی در تبیین هدفمندی و معنا در زندگی انسان دارند و چگونه میتوان از سیره ایشان در مسیر حقطلبی و تقرب الهی الگو گرفت؟
حضرت فاطمه(س) برای همه انسانها، بهویژه بانوان، الگوی هدفمندی و معنا در زندگی هستند. ایشان به ما میآموزند که انسان برای هدفی متعالی آفریده شده و این هدف چیزی جز تعالی و تکامل در مسیر تقرب به خداوند متعال نیست. در طول تاریخ، همواره جبهه حق و جبهه باطل در برابر هم قرار داشتهاند و هنر انسان مؤمن آن است که حق را بشناسد و در جبهه حق بایستد. حضرت فاطمه(س) در چنین جایگاهی قرار گرفتند؛ حق را شناختند، در برابر باطل ایستادند و با دفاع از امام بر حق، امیرالمؤمنین(ع)، مسیر حقطلبی را برای همیشه تاریخ روشن کردند. در واقع، ایشان ناجی حق بودند. در زمانی که امیرالمؤمنین(ع) در بند سکوت و بیعت ظالمانه قرار گرفته بودند، حضرت زهرا(س) به فریاد حق رسید و نگذاشت حق در زیر غبار باطل دفن شود. همانگونه که حضرت علی(ع) فرمودند «من زنده ماندم به سبب فاطمه»، یعنی حیات حق در گرو فاطمه(س) بود. این بانوی الهی به همه ما آموخت که باید در جبهه حق قرار گرفت، هرچند که راه دشوار باشد، زیرا در نهایت، تقرب به خداوند پاداش چنین ایستادگی است.
هنگامی که انسان در مسیر هدف الهی گام برمیدارد، همه سختیها برای او آسان میشود. اگر هدف زندگی، رضای خدا باشد، رنجها و مشکلات به طاعت و عبادت تبدیل میشوند و رنگ شیرینی و رضایت میگیرند. همانگونه که امام حسین(ع) فرمودند: «هَوَّنَ عَلَىَّ ما نَزَلَ بي أَنَّهُ بِعَيْنِ اللّهِ»، یعنی چون میدانم در مسیر خدا هستم، سختیها بر من آسان میشود. تمام فرزندان حضرت زهرا(س) چراغ هدایت بشر تا ابدیتاند؛ در دنیا از هدایتشان بهرهمند میشویم و در آخرت از شفاعتشان. با این حال، متأسفانه در روزگار ما، هدفمندی در زندگی کمرنگ شده و بسیاری از انسانها به دلیل غفلت از اهداف الهی، دچار بحران هویت و تصمیمگیریهای نادرست شدهاند.
ایکنا - در انتهای این گفتوگو، براساس سیره حضرت زهرا(س)، چگونه میتوان هدف الهی را در زندگی امروز محقق ساخت و از غلبه مادیت بر معنویت جلوگیری کرد؟
اگر کسی هدف الهی را درست در نظر گیرد، یعنی قیامش برای خدا باشد، آنگاه همه کارهایش معنا پیدا میکند و ماندگار میشود. همانگونه که خداوند میفرماید: «إِنَّمَا أَعِظُكُم بِوَاحِدَةٍ أَن تَقُومُوا لِلَّهِ»، هر حرکت و قیامی اگر برای خدا باشد، جاودانه خواهد شد. زندگی اهلبیت(ع) سرشار از همین معناست؛ همه کارهایشان برای خدا بود و به همین دلیل ماندگار و الهامبخش شدند. این نگاه توحیدی و وجهاللهمحور همان صراط مستقیمی است که ما هر روز در نماز از خدا میخواهیم در آن قرار بگیریم.
یکی از بحرانهای عصر حاضر، غلبه مادیت بر معنویت است. انسان امروز با وجود روح الهی و میل به بینهایت، خود را در محدوده مادیات محصور کرده و همین سبب سرخوردگی و احساس پوچی در او شده است. اما اگر انسان هدف خود را خداوند و تقرب به او قرار دهد، چون این هدف نامحدود است، تمام مشکلات زندگی برایش کوچک و آسان خواهد شد. حضرت فاطمه(س) معنای زندگی را در عبودیت و بندگی خدا یافتند و با همه سختیها، آرامش را در رضای الهی جستوجو کردند. ایشان الگویی کامل برای انسان معاصر، بهویژه در نهاد خانواده هستند؛ بانویی که با مدیریت، صبر، ایمان و عقلانیت، خانوادهای ساخت که تا ابد نمونه تقوا، علم و جهاد باقی ماند. انسان مؤمن باید بتواند از فرصتهای عمر بهترین بهره را ببرد، بحرانها را به فرصت تبدیل کند و زمان خود را برای رضای خدا مدیریت کند.
وقتی انسان مسیر بندگی را طی کند و رضایت خدا را در زندگی به دست آورد، در پایان عمر به مرحله «نفس مطمئنه» میرسد؛ همانگونه که قرآن میفرماید: «یَا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِی إِلَى رَبِّكِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً». حضرت زهرا (س) نیز در واپسین لحظات عمر، با بشارتی که از پیامبر (ص) شنیده بودند، از دنیا با آرامش و رضایت رفتند. دنیا برای ایشان وسیلهای برای رسیدن به رضای الهی بود، نه هدف؛ و این نگاه، راز رستگاری انسان در دنیا و آخرت است.
گفتوگو از داوود کنشلو
انتهای پیام