کد خبر: 1314303
تاریخ انتشار : ۱۸ آبان ۱۳۹۲ - ۱۱:۰۷

دعای کمیل، نگهبان عراقی را زیر و رو کرد

گروه جهاد و حماسه: یکی از نگهبان‌های خشن و تندخوی عراقی از اسرای ایرانی خواست تا دعای کمیل بخوانند؛ اول به دید تمسخر نگاه می‌کرد، ولی بعد، ... دلش نرم شد و پنجشنبه‌ها برای شنیدن دعای کمیل به پشت پنجره آسایشگاه می‌آمد.


جنایت، رذالت و کینه‌ورزی از خصوصیات روحی نظامی‌های ارتش بعث عراق بود، اما بودند افرادی که در کسوت نظامی‌گری بعثی‌ها انجام وظیفه می‌کردند، اما طینتی پاک داشتند.



در زیر مطلبی از خاطرات ابراهیم ایجادی از آزادگان دوران دفاع ‌مقدس آورده شده است. در ادامه این خاطره می‌خوانیم: «یک‌ بار که بچه‌های آسایشگاه 12 داشتند دعای کمیل می‌خواندند، «سائر» که یکی از نگهبان‌های خشن و تندخوی عراقی بود، پشت پنجره می‌آید و تا بچه‌ها به خود می‌آیند، می‌فهمد که قضیه چه بوده است.



بچه‌ها می‌خواستند حاشا کنند، اما او اصرار می‌کند که کارتان را ادامه بدهید، می‌خواهم ببینم دعا خواندن شما چگونه است؛ پس از آنکه قول می‌دهد به فرمانده اردوگاه چیزی نگوید، یکی از بچه‌ها شروع می‌کند به خواندن دعای کمیل.



لحظه‌های اول با نگاه تمسخر، بچه‌ها را زیر نظر گرفته بود، اما وقتی مدتی می‌گذرد، او هم نم‌نمک دلش نرم شده، کم‌کم همراه با بچه‌ها اشکش سرازیر می‌شود. وقتی دعا تمام شده بود، از بچه‌ها سؤال می‌کند، دیگر چه روزهایی دعا می‌خوانید؟ بچه‌ها به این گمان که حتماً دارد فیلم بازی می‌کند و می‌خواهد افراد و برنامه‌ها را شناسایی کند، چیزی به او نمی‌گویند؛ اما خودش شب جمعه بعد می‌آید پشت پنجره و به بچه‌ها می‌گوید همان دعایی را که شب جمعه قبل خواندید، امشب هم می‌خوانید؟



آن دعا چنان در روحیه او تأثیر گذاشته بود که حتی سعی می‌کرد ظاهر خود را نیز حفظ کند و معمولاً ته‌ریشی نیز می‌گذاشت و وقتی خوب با بچه‌ها انس گرفته بود، می‌آمد پشت پنجره می‌ایستاد، هم دعا را گوش می‌کرد و هم به این بهانه که دارد نگهبانی می‌دهد، نمی‌گذاشت که سربازهای دیگر مزاحم بچه‌ها شوند.



این سائر که دعای کمیل او را زیر و رو کرده بود، کسی بود که با کمال افتخار به ما می‌گفت: شغل پدر و مادر من در بغداد رقاصی است.



به نقل از روزنامه خراسان

captcha