کد خبر: 1316584
تاریخ انتشار : ۲۰ آبان ۱۳۹۲ - ۱۲:۵۶
من خون خدا، شکوه بِسمِ اللّهَم؛

رضا اسماعیلی در دوبیتی‌هایش از عشق به ثارالله می‌گوید

گروه ادب: شاعر معاصر کشورمان در گرامیداشت قیام حسینی و حماسه پرفروغ عاشورا، رباعی‌های تازه‌سروده خود با عنوان « من خون خدا، شکوه بِسمِ اللّهَم!» را منتشر کرد.


به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، رضا اسماعیلی، شاعر آئینی‌سرا و معاصر کشورمان در گرامیداشت قیام حسینی و حماسه عاشورا، رباعی‌های خود با عنوان «من خون خدا، شکوه بِسمِ اللّهَم!» را سروده و به امام حسین(رع) و یارانش تقدیم کرد که در ادامه آمده است:



«چون خونِ خدا، بیا مسلمان باشیم



یا حداقل، شبیه سلمان باشیم



مولا، سگ آستان نمی‌خواهد، مَرد!



او کرده قیام، تا که «انسان» باشیم



****



من خون خدا، شکوه بسم‌اللهم



گوینده «لا اِلهَ اِلا اللهَم»



در سینه اگر محبت من داری



ارباب مخوان مرا، که عبداللهم



****



گفتی به من ارباب! خطا گفتی تو



شرمنده شدم ز دوست، تا گفتی تو



من بنده‌ام و مقام من جز این نیست



شرک است به بنده‌ای «خدا» گفتی تو



****



غافل تو ز لا اله الا اللهی



هرگز به حریم «او» نداری راهی



در وادی شرک می‌روی، گمراهی



در عشق، اگر شدی حسین اللهی



****



وقتی که حسین را تو «سین» می‌خوانی!



در تعزیه، روضه حزین می‌خوانی



یعنی که حماسه را غلط می‌فهمی



وقتی که ز کوه این چنین می‌خوانی



****



ای مرثیه‌خوان! گزافه گفتن کفرست



با لهجه دین، خرافه گفتن کفرست



اسلام دو نور عترت و قرآن است



جز این، سخنی اضافه گفتن کفرست



****



با کرب و بلا، سراب می‌بافی تو



یک پرسش بی‌جواب می‌بافی تو



مفهوم حسین را نمی‌فهمی، حیف



با خون حسین، آب می‌بافی تو!



****



ای مرثیه‌خوان! ز چشم و ابرو بگذر



از خال لب و کمند گیسو بگذر



این مرد بزک کرده! ابوفاضل نیست



تکبیر بگو! از این هیاهو بگذر



****



غافل ز کرامت مُحرّم هستیم



دلداده بزم سوگ و ماتم هستیم



با خنجر جهل، سر بُریدیم از عشق



ما ابن زیاد و ابن مُلجم هستیم!



****



ای مرثیه‌خوان! ز های و هو می‌گویی



از رأس بریده و گلو می‌گویی



از داغ اسارت و تنور و گودال



پس کی ز حسین ُسرخ‌رو می‌گویی؟!



****



ای مرثیه‌خوان! ز نور جانت خالی ست



از پرتو معرفت، جهانت خالی ست



این روضه نمی‌دهد به ما حالی چون:



از عشق و حماسه، داستانت خالی‌ست



****



در مرثیه‌ات، حسین تنها «سین» ست!



در کرب و بلا، شکسته‌ای غمگین‌ست



تو تاجر گریه‌ای و جای شک نیست



از تلخی سوگ، کام تو شیرین‌ست!



****



این روضه وضو ندارد و زیبا نیست



دنیا زده است، شیعه مولا نیست



این «سین» که تو خوانده‌ای، به قرآن سوگند!



در سوره سرخ ظهر عاشورا نیست



****



ای مرثیه‌خوان! نگاه تو زیبا نیست



چون روح تو، از تبار عاشورا نیست



گفتی سبب قیام دریا، آب است!



این روضه، شناسنامه دریا نیست



****



ای مرثیه‌خوان! روضه غفلت کافیست



با ذکر خرافه، کسب شهرت کافیست



از خون خدا، برادر من! شرمی



با سکه کربلا، تجارت کافیست



****



ای مرثیه‌خوان! روح تو نورانی نیست



آئینه در این روضه که می‌خوانی نیست



بر روی حماسه می‌زنی سیلی تو



با دست خرافه، این مسلمانی نیست!



****



ای مرثیه‌خوان!  کرب و بلا ماتم نیست



میراث حسین، درد و داغ و غم نیست



جان‌مایه نهضت حسینی این‌ست:



«هر کس که به ظلم تن دهد، آدم نیست»



****



ای مرثیه‌خوان! زبان عاشورا باش



هم قبله کاروان عاشورا باش



با لهجه سرخ عشق، همچون زینب



برخیز و حماسه‌خوان عاشورا باش»

captcha