به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا)، حجتالاسلام والمسلمین مسعود آذربایجانی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، در کمیسیون فلسفه و روششناسی علوم انسانی، در دومین کنگره بینالمللی علوم انسانی اسلامی که عصر امروز، دوشنبه 26 آبان ماه در سالن همایشهای صدا و سیما برگزار شد درباره چگونگی تحول در علوم انسانی، اظهار کرد: ما بیشتر به دنبال این نکته هستیم که نقش عوامل جامعه شناسانه را در تحول علوم بررسی کنیم. مسئله مورد نظر چیستی تحول در علوم انسانی، نحوه تحقق تحول واینکه تحول در علوم انسانی چگونه مدیریت میشود، است. علوم انسانی موجود با توجه به فرهنگ ویژهای که ما داریم نیازمند تحول است.
وی افزود: مراد از علوم انسانی همین علومی است که در دپارتمانهای علوم انسانی تدریس میشود و در این رابطه به صورت مصداقی بحث نشدهاست. مقصود از علوم انسانی اسلامی در حقیقت این است که رفتارها، فرایندهای ذهنی و خصلتهای فردی و اجتماعی را به نحوی روشمند بر طبق مبانی انسانشناسی، هستی شناسی و معرفت شناسی مورد مطالعه قرار گیرد.
وی تحول علوم انسانی را فرآیندی تدریجی دانست و گفت: تحول در سطوح مختلف گاهی با نگاه حداقلی در حد بومی سازی علوم و گاهی نیز با نگاهی ریشهای تحت عنوان اسلامی سازی مطرح میشود که درصدد تحقق غایات انسان است.
نظریات تحول علم
این استاد دانشگاه با بیان اینکه در چگونگی تولید و تحول علم دو دسته نظریه وجود دارد، گفت: یکی از آن نظریات، نظریات معرفتی است. این دسته در تغییر و پیشرفت علم بر عناصر درونی آن یعنی خود نظریهها موضوع علم و روش علمی توجه دارد که مشهورترین آنها نظریه مسئله محوری لائودن و هسته سخت لاکاتوش است که در کشور ما نیز معرفی شدهاند.
وی چنین ادامه داد: دسته دوم نظریههای غیر معرفتی و زمینهگراست که بیشتر به عوامل بیرونی دست میگذارد و به خود عاملان و حامیان نظریهها معطوف هستند و به توانمندیهای تبلیغاتی و عوامل روانشناختی و جامعهشناختی تأکید دارد. برای نمونه میتوان به نظریه کوهن که صاحب نظریه پارادایمی است اشاره کرد.
جایگاه عوامل غیر معرفتی
وی با این بیان که این نظریات هرکدام مبانی و فلسفه خود را دارد، خاطر نشان کرد: نقش و جایگاه غیر معرفتی به صورت جدی در بدنه علم تأثیر دارد. در تحول علوم باید به این مسائل دقت کرد که چارچوب علم چیست و چه طبقهبندیای از عواملمیتوانیم ارائه دهیم؟ وزن هر کدام از این عوامل چیست؟ و الویتبندی در این عوامل چه هست و چه نسبتی با هم دارند.
این پژوهشگر عرصههای دینی بیان کرد: رویکرد سریع به تحول زمانی محقق میشود که برخاسته از مبانی اسلامی و با توجه به شرایط زیست محیطی ایران باشد که البته با توجه به تفاوتهای فرهنگی به سایر کشورهای اسلامی نیز میتوانیم صادر کنیم. توجه به منظومه منابع معرفتی علوم انسانی اسلامی نیز در این باره ضروری است.
راهکارهای تحول علوم انسانی
وی افزود: در تحول علوم انسانی اسلامی باید کارهایی را ترتیب داد که بخشی از آنها بهاین قرارند: عوامل کلیدی مؤثر در تحول شناسایی و احصاءشوند، بعد از شناسایی، طبقهبندی شوند، عوامل مدیریت پذیر از غیر مدیریتپذیر جدا شوند و در نهایت با توجه به عوامل درونی و بیرونی به مدل نهایی دسترسی پیدا کنیم.
وی ادامه داد: عوامل مؤثر بر تحول علوم انسانی عبارتند از معرفتشناسی علم که مقصود عناصر درونی علم است، دوم روانشناسی علم که ناظر به عالمان وعاملان علم هستند و سوم جامعه شناسی علم و نهادهایی که به عنوان بستر بر روی مدیریت علم تأثیرگذار باشند.
قائم مقام مدیر گروه روانشناسی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه تصریح کرد: از تقسیماتی که در علم اصول، منطق و فلسفههای مضاف شده میتوانیم به عناصر معرفت شناسی علم پی ببریم. این عناصر به عناصر پیشینی علم مثل مبانی و پیشفرضها، موضوع علم، غایات علم، روش علم و قلمرو علم میشود و عناصر درونی علم که خود علم را تشکیل میدهند شامل مسئله، فرضیه، نظریه و مدل میباشد.
جایگاه فلسفههای مضاف
وی گفت: در الویت سنجی عوامل معرفتی باید از تبیین عناصر پیشینی آغاز کنیم تا جهتگیری نهادها را مشخص شود. در این بحث باید به سراغ فلسفههای مضافی برویم که در اینجا موضوعیت پیدا میکنند. آنچه در راستای پیوند مباحث فلسفی با فضای کاربردی حائز اهمیت است، نقد مسائل گرایشهای علوم انسانی و ارائه راه حل ایجابی بر اساس این فلسفههاست. یعنی از بحثهای فلسفه مضاف برای پاسخگویی به مسائل عینی علم استفاده کنیم.
عوامل جامعه شناسی و روانشناسی
عضو کمیته علمی روانشناسی - تربیتی مرکز پژوهشهای صدا و سیما بیان کرد: همانگونه که عوامل جامعه شناختی به بسترها ،اهرمها و علل اجتماعی توجه دارند، عوامل اجتماعی بر انگیزهها، نیازها و زمینههای درونی و روانی حاکم بر افراد سر و کار داریم. ما اگر بخواهیم در زمینه علوم انسانی تحولی ایجاد کنیم باید بر روی نیازهای عالمان تأثیرگذار باشیم.
نهادهای اجتماعی
وی در پایان خاطرنشان کرد: نهادهای اجتماعی به دو دسته اصلی و فردی تقسیم میشوند.نهادهای اصلی شامل خانواده، اقتصاد، ریاست، تعلیم و تربیت و رسانه است. در جامعه شناسی فعلی دین را هم قرار میدهند که از نظر ما دین یک فرارسانه است. نهادها دو دستهاند، آنهایی ساختارمندند. آنها یا مستقیما بسترهای علم را تعیین می کنند مثل وزارت علوم و آموزش و پرورش که در رشد یا رکود علم تأثیر دارند، یا نیمه مستقیم تأثیر دارند که نهاد رسانهها هستند و یا غیر مستقیم مانند نهادهای اقتصاد و سیاست هستند. نهادهای غیر ساختارمند مثل اخلاق، هنجار قانوی و دینی هستند.