بعد از انقلاب، استکبار که پیروزی ملت را برنمیتابید، با استفاده از ایادی خود در داخل، دست به خاک و خون کشیدن مردم مظلوم ایران زد. منافقین در طول حیات منحوسشان، جنایات زیادی را انجام دادند که بازگو کردن آنها، چهره منحوس آنان را بیشتر نمایان میکرد. شهیده منیره سیف، نوعروسی 17 ساله که به دست منافقان به شهادت رسید و لباس سفیدش به خون آغشته شد از این جمله است.
حاج ابراهیم سیف که خود یکی از رزمندگان افتخارآفرین هشت سال دفاع مقدس است، نحوه شهادت دخترش را این گونه بیان میکند: منیره دختر، نوعروسم که فقط ۱۷ سال سن داشت، عاشق ولایت و حضرت امام خمینی(ره) بود و برای پیروزی انقلاب و ورود حضرت امام به ایران در روزهای قبل از انقلاب، روزه و خیرات نذر کرده بود و با پیروزی انقلاب، جذب کارهای فرهنگی، تربیتی و قرآنی در بسیج شد.
در آن دوران گروهی بود که دختران انقلابی آن زمان را جذب کرده بود و منافقین کوردل او را با چند نامه تهدید به ترور کرده بودند و به او گفته بودند که دست از امام و انقلاب بردار، وگرنه تو را ترور میکنیم که او توجهای به نامههای تهدیدآمیز آنها نکرد و در آخر نیز به خاطر عقیدهاش و حمایت از امام و انقلاب توسط آنها با نارنجک ترور شد.
پدر رزمنده این شهیده میگوید: در آن سالها که اوج حملات ناجوانمردانه صدام و حامیان غربی و شرقی او در جبههها بود، من و تنها پسرم در منطقه عملیاتی غرب کشور بودیم که این اتفاق ناگوار برای خانواده من رخ داد، ماجرا از این قرار بود که دخترم منیره با نهادهای انقلابی همکاری فرهنگی داشت؛ چون در آن سالها شرایط به گونهای بود که هر کس در قبال انقلاب احساس وظیفه میکرد، منافقین آمریکایی او را شناسایی کرده بودند و در چندین نامه او را به ترور تهدید کرده بودند، ولی او همچنان به وظیفه اسلامی و انقلابی خود عمل میکرد.
تا اینکه در یکی از شبهای شهریور سال ۶۰ وقتی مطمئن شدند مردی در خانه نیست؛ در حالی که سفره شام پهن بود، درب حیاط را میزنند و به محض اینکه منیره به جلوی درب منزل میرود، نارنجک را داخل خانه پرت میکنند که او با ایثار، خود را روی نارنجک میاندازد و از کشته شدن سایر اعضای خانواده که شامل خواهران و مادرش بود، جلوگیری میکند.
وی ادامه میدهد: این در حالی بود که من و تنها پسرم در جبهه غرب کشور بودیم و از هیچ چیز خبر نداشتیم. وقتی برای مرخصی آمدیم با مشاهده پرچم سیاه بر سر در خانه متوجه اتفاق ناگواری برای خانواده شدیم، پس از پرسش از همسایهها آنها شرح ماجرا را برای ما گفتند و وقتی وارد حیاط منزل شدیم با درب و پنجرههای شکسته روبرو شدیم و فهمیدیم مادر و بچهها نیز مجروح شدهاند و در بیمارستان بستری هستند.
مادر منیره سیف نیز میگوید: یک شب قبل از این حادثه، منافقین نامه تهدیدآمیز خود را برای چندمین بار به داخل حیاط ما انداخته بودند و دخترم به خاطر اینکه ما نترسیم، گفت: نامه بیارزشی است، نگران نباشید؛ البته او بارها ما را دلداری میداد و با نوشتن وصیتنامهاش ما را برای شهادت خود آماده کرده بود.
وی ادامه داد: در آن شب من و دو دخترم به همراه منیره، همگی دور سفره بودیم که زنگ منزل زده شد و منیره زودتر از بقیه بچهها بلند شد و جلوی در رفت که فرد منافق به محض مشاهده او از کنار پنجره حیاط، نارنجک را پرتاب میکند و منیره به خاطر اینکه سایر اعضای خانواده شهید نشوند، روی نارنجک خوابید وبه من گفت: مادر بچهها را دور کن نارنجک است و بلافاصله منفجر شد و از ترکش آن بقیه بچهها و من زخمی شدیم.
خواهر منیره سیف نیز میگوید: این ترور در حالی رخ داد که خواهرم در چند روز آینده قرار بود به خانه شوهرش که عقد کرده او بود برود، ولی این ترور ناجوانمردانه او را ناکام از دنیا برد و این برگی دیگر از جنایات منافقین بود.