بیست و دومین روز از مهرماه امسال، برای سخنرانی و پرسش و پاسخ میهمان جمعی از دانشجویان فناوری اطلاعات دانشگاه مازندران بودم.
پیش از دعوتم به روی سن، سالن را به اکران فیلم کوتاهی از سخنرانی استیو جابز اختصاص دادند؛ کسی که تا آن روز کمتر به او فکر کرده بودم و تنها چیزی که ازش میدانستم این بود که مؤسس شرکت تولیدکننده همین لپتاپی است که الآن دارم از آن استفاده میکنم.
استیو در جمع دانشجویان دانشگاه استنفورد حرفهای جالب، درست و بعضاً غلطی زد که قصدم این نیست که به آنها بپردازم، ولی آنچه ذهن مرا کمی درگیر کرد این جملات او بود: «حدود یک سال قبل دکترها تشخیص دادند که من سرطان دارم. ساعت هفت و سی دقیقه صبح بود که مرا معاینه کردند و یک تومور توی لوزالمعده من تشخیص دادند… همسرم گفت وقتی دکتر نمونه را زیر میکروسکوپ گذاشت بیاختیار شروع به گریه کردن کرد، به این دلیل که سرطان من… با عمل جراحی درمان میشد.»
ولی اگر بیماریِ استیو جابز در سال ۲۰۰۵ «با عملِ جراحی درمان شد»، چرا او را در اکتبر ۲۰۱۱ از پا درآورد، درست در همان سالی که با اوباما ملاقات کرده و به او گفته بود «بیش از یک دوره رییس جمهور نخواهد بود»! و بعد از آن جلسه، به خبرنگاران گفت بود که اوباما «مرا عصبانی میکند.»
هرچه در شرح حیات این «کمالطلب» و دارای «روحیهٔ قلدرمآبانه» گشتم، نامی از یهود، اسرائیل و صهیونیست ندیدم، شاید همین تفاوت او با مدیرانِ فیسبوک و گوگل بود که او را دچار مشکلات زیاد و مرگ قریبالوقوع کرد.
اینکه کسی در خدمت صهیونیسم جهانی نباشد، برای مردنش کافی است؛ ولی ظاهرا استیو جابز آخرین میخ را زمانی به تابوت خود کوبید که تایید نصب نرمافزار انتفاضهٔ سوم را بر روی آیفون به فلسطینیها هدیه کرد! این اتفاق هم در سالِ پایان استیو جابز، یعنی سال ۲۰۱۱ افتاد، دو ماه بعد از حذف صفحه پرطرفدار انتفاضه سوم از فیسبوک توسط صهیونیستها…
استیو برای مرگ مشکلی به نام دشمن نداشت، صهیونیستها، اوباما و آژانس امنیتِ ملی آمریکا! این آخری را اسنودن با انتشار سند سری و جنجالی «پریسم» لو داد.
بیایید به پریسم بیشتر دقت کنیم. تا امروز، همه از شرکتهایی گفتهاند که نام آنها بر روی خط منحنی رو به بالای درج شده در یکی از صفحات پریسم آمده است؛ به ترتیب: مایکروسافت، یاهو، گوگل، فیسبوک، پل تاک، یوتیوب، اسکایپ، اِی اُ ال و نهایتاً اپل.