پیشینه ادبیات عاشورایی را همزمان با حرکت حسینبن علی(ع) از مدینه به طرف کوفه ذکر میکنند که این نوع ادبیات به وسیله شاعرانی چون فرزدق، عوفبنعبدالله، کمیت، دعبل خزاعی، ابن رومی، ابوفراس همدانی، سیدرضی و سیدمرتضی آغاز شد و با سوگسراییهای رودکیسمرقندی، ابوالحسن شهید بلخی، ابوطیب محمد مصعبی، ابوشکور بلخی، ابومنصور محمد دقیقی، ابوبکر محمد خسروی، حکیم ابوالقاسم فردوسی، محمد عبده، ابوالحسن علی فرخیسیستانی، عنصری، فخرالدین اسعد گرگانی، باباطاهر عریان، حکیم ناصرخسرو قبادیانی، حکیم سناییغزنوی، نورالدین عبدالرحمن جامی، محتشم کاشانی، صائب تبریزی و... ادامه یافت و اکنون نیز در دوره معاصر شاعران بسیاری در این زمینه فعالیت دارند و سرودههای فاخری از خود به یادگار گذاشتهاند.
بررسی ادبیات عاشورایی دو گونه شعر عقلانیتمحور و عاطفهمحور را متصور میکند که اولی با محوریت عقل بوده و با تکیه بر پیام عاشورا، اهداف و فلسفه قیام حسینی پدید میآید و دومی با هدف تلطیف روان انسانها، برانگیختن احساسات، حفظ شعائر مذهبی و اطاعت از فرامین ائمه اطهار(ع) خلق میشوند که بیشتر نوحهها، مدایح و سوگسراییها از این نوع است.
سرودههای شاعران در هر دو گونه فراوان است، اما آنچه که در زمینه ادبیات آئینی گفتنی است، این است که برخی مداحان که البته تعدادشان هم کم نیست و اگر کم هم باشد جای بحث دارد، از شعرها و سرودههایی بهره میگیرند که اولویت آنها گریاندن مخاطبان است. این موضوع فی نفسه بد نیست؛ چرا که توصیههای فراوانی بر سوگسرایی و گریه بر امام حسین(ع) و یارانش شده و ثواب و برکات زیادی برای آن مترتب است، اما آنچه از اهمیت برخوردار است گریه همراه با شناخت از امام(ع) و قیام خونینشان است که حماسهای بزرگ را در تاریخ رقم زدند که نه تنها مسلمانان، بلکه هر انسان آزادهای از شنیدن آن دچار حزن و اندوه میشود و از سوی دیگر از کردارشان الگو و سرمشقی در مبارزه با ظلم و بیداد میگیرند.
رضا اسماعیلی، شاعر آئینیسرا در یادداشتی که اخیراً منتشر کرده به صراحت میگوید: «رسالت انسانی و انقلابی ما حکم میکند که گاهی از پیله زبانبازیهای صرف زبانی و صنعتگریهای شاعرانه بیرون بیاییم و برای همراهی و همدلی با مردم و پاسخ به مطالبات اجتماعی «شعر تاریخ مصرفدار» بگوییم. چنان که شاعران بزرگی چون قیصر با «شعری برای جنگ»، سیدحسن حسینی با شعر «میروم مادر که اینک کربلا میخواندم»، محمدرضا عبدالملکیان با شعر «خیابان هاشمی» و علیرضا قزوه با شعر «مولا ویلا نداشت» این کار را کردهاند.»
«سرودن شعرهایی از این جنس توسط شاعران بزرگ نه تنها چیزی از شکوه و عظمت آنها کم نمیکند، بلکه گاهی شکوه و عظمت آنها را در چشم و دل مردم دو چندان میکند. بیعلت نیست که وقتی از قله غزل فارسی استاد شهریار – که رحمت خدا بر او باد – میپرسند بهترین شعری که تاکنون خواندهاید چه شعری است؟ با سربلندی و افتخار میگوید: «من تاکنون شعری زیباتر، جاندارتر و با شکوهتر از شعر: خدایا، خدایا، تا انقلاب مهدی، خمینی را نگهدار» نخواندهام. در حالی که ممکن است این جمله در نظر منتقدان ادبی بیش از یک شعار نباشد.»
نکته دیگر آنکه، برخی مداحان به خود زحمت نمیدهند تا شعری فاخر و اثرگذار و به بیانی دیگر هویتدار و شناسنامهدار از میان سرودههای شاعران بیابند و مخاطبان را از طریق همین اشعار با قیام و اهداف حسینی آشنا کنند؛ چرا که اولویت باید همین باشد، وگرنه عزاداری و سوگواریهای بدون شناخت که هر سال تکرار میشود، سودی نخواهد داشت و ما هر ساله شاهد وصلههای نچسب و افزودههای خرافی به این فرهنگ ناب خواهیم بود.
تأکید بر این نکته ضروری است که صحنه و حماسهای که امام حسین(ع) خلق کرد، نه از جنس تار و پودهای مادی، بلکه از جنس شور و شعور و عشق و ایمان است. امام(ع) و یارانش ثابت کردند، نه عقل و شعور به تنهایی انسان را به اوج انسانیت میرساند و نه ایمان و باور قادر است همه تواناییهای خدادادی انسان را به کار گیرد.
به همین دلیل برای شناخت و شناساندن امام حسین(ع) باید فارغ از ظواهر و زبانبازیهای شاعرانه، در راستای پاسداشت انسانیت قیام کرد و او را در مسیر حرکت به سمت معرفتاندوزی قرار داد.