به گزارش خبرنگار افتخاری خبرگزاری بینالمللی قرآنی(ایکنا)، حضرت آیتاللهالعظمی مظاهری در نوشتاری، برزخ، منازل و مراحل آن را تبیین کرده است. واژه «برزخ» در لغت، به معناى چیزى است که در میان دو شىء قرار میگیرد. به همین جهت به عالَمى که میان دنیا و آخرت قرار گرفته، «برزخ» گفته میشود.
قرآن شریف در زمینه اصلِ وجود عالم برزخ آیاتى دارد، از جمله «حَتّى اِذا جاءَ اَحَدَهُمُ الْمَوتُ قالَ رَبِّ ارْجِعُونِ لَعَلّى اَعْمَلُ صالِحاً فیما تَرَکْتُ کَلّا اِنَّها کَلِمَةٌ هُوَ قائِلُها وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ اِلى یَومِ یُبْعَثُونَ(1)؛ زمانى که مرگ یکى از آنان فرا رسد میگوید اى پروردگار من ! مرا باز گردان، شاید در آنچه ترک کردم عمل صالحى انجام دهم، چنین نیست، این سخنى است که او به زبان میگوید و پشت سر آنان برزخى است تا روزى که برانگیخته مىشوند».
همچنین آیاتى که مربوط به زنده بودن شهیدان پس از شهادت است، نیز اثبات میکند که جهانى پس از مرگ، غیر از عالَم قیامت وجود دارد. در کلمات معصومین نیز، روایات متعدّدى در کتب شیعه و سنّى وجود دارد که با تعبیرات مختلف، از جهان برزخ، سخن گفته شده است.
از جمله در حدیث شریفى آمده است که شخصى از امام صادق(ع) سئوال میکند که «برزخ»چیست؟ و امام(ع) در پاسخ میفرمایند «اَلْقَبْرُ، مُنْذُ حینَ مَوتِهِ إِلى یَومِ القِیامَةِ؛ برزخ همان قبر است که از زمان مرگ تا روز قیامت ادامه دارد».
بنابراین در اصل وجود عالم برزخ، بحثى نیست، امّا در اینکه زندگى برزخى چگونه است؟ باید گفت: روشنترین تصویرى که از زندگى در عالم برزخ وجود دارد این است که روح انسان، پس از پایان زندگى این دنیا و ویران شدن جسم فعلى، در اجساد لطیفى قرارمیگیرد که از عوارض و خصوصیات جسمِ فعلى و مادّى، بر کنار است ولى چون شبیه و مثل همین جسم است، به آن قالب مثالى یا بدن مثالى میگویند که نه به طور کلّى مجرّد است و نه به طور کلّى مادّى است بلکه داراى نوعى تجرّد برزخى و خاصّ است. مرحوم علاّمه مجلسى(ره) در بحارالانوار(2) تصریح میکند که در برخى از روایات، حالت برزخ به حالت رؤیا و خواب، تشبیه شده است.
قرآن کریم، علاوه بر اثبات اصل وجود عالَم برزخ، درباره متنعّم بودن خوبان و معذّببودن بدکاران در آن عالم نیز آیاتى دارد که براى نمونه به دو آیه اشاره میکنیم «قیلَ ادْخُلِ الجَنَّةَ قالَ یا لَیْتَ قَومى یَعْلَمُونَ بِما غَفَرَ لى رَبّى وَ جَعَلَنى مِنَ الْمُکْرَمینَ(3)؛ به او گفته شد آن مؤمن شهید وارد بهشت شو، گفت: اى کاش قوم من میدانستند که پروردگارم مرا آمرزیده و از گرامى داشتگان قرار داده است».
در این آیه پس از شهادت شهید به وى خطاب شده است که وارد بهشت شو، در حالى که میدانیم که بهشت جاوید الهى در عالَم قیامت، نصیب مؤمنان و شهیدان خواهد شد. از اینجا روشن میشود که بهشت در عالم برزخ نیز وجود دارد و در آن برزخیان صالح، به نعمتهاى الهى متنّعم و پاداش داده خواهند شد.
«اَلنَّارُ یُعْرَضُونَ عَلَیْها غُدُوّاً وَ عَشِیّاً وَ یَومَ تَقُومُ السَّاعَةُ اَدْخِلوُا الَ فِرْعَونَ اَشَدَّ الْعَذابِ(4)؛ عذاب آنها آتش است که هر صبح و شام بر آن عرضه میشوند و روزى که قیامت بر پا شود آل فرعون را در سختترین عذابها وارد کنید».
در این آیه نیز خداوند متعال تصریح کرده است که قبل از برپایى قیامت، آل فرعون در هر صبح و شام بر عذاب و آتش عرضه میشوند درحالى که عذاب و آتش جهنم در عالَم قیامت خواهد بود. پس در نتیجه عذاب و جهنّم در عالم برزخ نیز وجود دارد.
ابطال «تناسخ»
در پایان این فصل مناسب است که به طور اجمال، به یک عقیده باطل و رد آن اشاره کنیم و آن عقیده، تناسخ یا بازگشت ارواح نام دارد.
برخى از فرقهها معتقدند که روح انسان بعد از مرگ و ویران شدن این بدن، به بدن دیگرى در همین عالم دنیا باز میگردد و به عبارت دیگر، روح بلافاصله پس از جدا شدن از بدن انسان در جسم و بدن دیگرى حلول کرده و زندگى مجدّدى را در همین دنیا آغاز میکند و این مسأله ممکن است بارها تکرار شود.
اگر انسانى که میمیرد، جزء صالحان و خوبان باشد، روح او در بدن یک شخص متنّعم و آسوده و در رفاه ظاهرى حلول میکند و اگر انسانى که میمیرد، در زمره انسانهاى ناشایست باشد، روح او در بدن یک شخص بلاکش و ناآرام حلول خواهد کرد. متکلّمین و حکماى الهى، این عقیده را از نظر عقل و شرع باطل کردهاند و وجود عالم برزخ و تصریح قرآن کریم به وجود چنین عالمى را نیز دلیل بر رد این اعتقاد میدانند.
حکیم عارف، ملاصدراى شیرازى در بحث تناسخ، دلیل محکم دیگرى بر ردّ تناسخ آوردهاند و آن این است که تعلق روح بعد از مرگ به بدن دیگر، مستلزم برگشت از فعل به قوه است و چنین بازگشتى محال است که البته توضیح فنى این مطالب در کتب مفصله آمده است.
علاوه بر این، لازمه اعتقاد به تناسخ آن است که، مستضعفان و افراد بلاکش و پر رنج و محنت، از نظر روحى، اشخاص ناشایست و بدى باشند و مثلاً روح کسانى مانند معاویه و یزید و شمر در وجود آنها حلول کرده باشد و در حقیقت این قشر از اجتماع، از بدترین انسانها باشند و به عبارت دیگر در این بزم، هر که بلاى او بیشتر است و استضعاف او بالاتر است، از نظر روحى پستتر و شقیتر باشد، در حالى که اصلاً چنین چیزى نیست و بسیارى از پاکان و صالحان و شایستگان در بین همین مستضعفان و اقشار پر رنج و محنت است بنابراین تناسخ یک عقیده باطل است.
پینوشتها:
1. مؤمنون / 100 - 99.
2. بحار الانوار، ج 6، ص 271.
3. یس / 27 - 26.
4. غافر / 46.