احمد انصاری اصیل، فرزند علیاکبر در یکی از روزهای بهاری سال 1336، در خانوادهای به دنیا آمد که دین و ایمان، یکی از مؤلفههای اساسی آن خانواده به شمار میرفت. آنچه که میتوان باور داشت، این است که شهید در دامان ایمان، متبلور میشود و همین وجهه دینی است که مقام شهادت را برای وی به ارمغان میآورد.
علاوه بر این، شهید انصاری، دلی آکنده از عشق به ذات باری تعالی داشت و به این سبب، راهی را انتخاب کرد که بتواند در بستری مناسب، توفیق آموختن علوم دینی در حوزه را کسب کند.
کسب علوم قرآنی و دینی در حوزه علمیه
از همان دوران کودکی، نسبت به همسن و سالهای خود دارای ویژگیهای برجستهای از جمله هوش و استعداد فوقالعاده بود. شهید انصاری بعد از گذراندن دوره متوسطه، به دلیل علاقه وافرش به کسب معارف دین و آلالله، راهی حوزههای علمیه تهران شد تا روح تشنهاش با کسب معارف و علوم اسلامی سیراب شود.
در واقع روحیه جستجوگر و علاقه زیادش به کسب معارف دینی و دانش، وی را به حوزههای علمیه تهران کشاند و پس از بهرهجویی از جامعالمقدمات، برای ارتقای دانش خود، راهی شهر قم شد تا در جوار بارگاه ملکوتی حضرت معصومه(س) از محضر علما و فضلای حوزه علمیه قم بهرهمند شود و علاوه بر سپری کردن مدارج علمی، بیشتر به زیور تقوی مزّین شود.
شهید انصاری در حوزه علمیه به جریان روشنفکری اسلامی، مراجع و ظرفیتهایی که در حوزه علوم دینی وجود داشت، پیوست و از آنجا که دروس حوزوی را در حوزه علمیه تهران و قم گذرانده بود، به عنوان یک طلبه باسواد و باهوش و در عین حال، با گرایشهای اجتماعی منطقی شناخته میشد.
سال 1354 تحولات حوزه علمیّه خاص بود و جهتگیریهای تند سیاسی و جریانهای سیاسی خاص در آن مقطع، نمود بیشتری داشت و اقامت در حوزه علمیه قم، مشمول ویژگیهای خاصی میشد.
احمد در یک حجره با طلاب خارجی و طلاب داخلی اقامت داشت. از مهمترین خصوصیّات احمد، داناییهای او بود که بالاتر از یک طلبه و یا قرآنپژوه قرار داشت. ایشان در حاشیه علوم حوزوی و دانشگاهی نگاهی نو به نسل جوان و جامعه داشت و آن موقع، کمتر کسی را میشد دید که این طرز نگرش را داشته باشد.
آنچه احمد را متمایز میکرد، رسوخ مبانی مقدس کلامالله مجید در لایههای فکری وی بود. احمد موفق شد بخشی از قرآن را حفظ کند تا از این مسیر به عمق آموزههای دینی و فرامین الهی دست یابد. همین درک درست از مفاهیم قرآنی بود که وی را تا شهادت پیش میبرد و بدون ذرهای تردید، راه را برای زندگی جاودانه وی میگشود.
شهید انصاری در بیان استاد مروّت
استاد مروّت که استادی شهید انصاری اصیل را به عهده داشت، در مورد این شهید بزرگوار میگوید: «احمد از 13 سالگی در بسیاری از بحثهای تجوید شرکت کرده و مرتب از بنده سؤال میکرد. از امامزاده حسن تهران تا نوّاب پیاده میرفتیم و در مسیر از سؤالات مختلف قرآنی میپرسید و میگفت: «قرائت ما را تصحیح کنید و من امیدوار بودم ایشان از قاریان معروف کشور شود؛ بعد از شهادت ایشان، گویی برادر خود را از دست دادم و از فقدان وی ناراحت بودم.»
شهید انصاری از نگاه استاد پرهیزگار
استاد مهدی پرهیزگار در مورد شهید انصاری میگوید: «از سال 1352 در جلسات استاد مروّت با احمد شرکت میکردیم. از جوانان پرشور آن دوره بود. انصاری چهره خاص داشت و قریحهای طنز؛ اهل مزاح بود. وی در بحث تجوید از ممتازین به شمار میرفت و در تجوید استدلالی بحث میکرد و در این مباحث صاحبنظر بود. در مسافرتهای قرآنی به شهر شیراز که همراه 25 نفر از افراد قرآنی حضور داشتیم، وی با مزاح همه را خوشحال میکرد. واقعاً عامل به قرآن بودن در رفتار احمد نمود پیدا میکرد.»
دوستی استاد مهدی بادپا با شهید انصاری
استاد مهدی بادپا، در مورد دوستی و آشنایی با شهید انصاری اصیل، میگوید: «در جلسات قرآن، غیر از پاکی و ایمان که از خصوصیات باطنی وی بود، خصوصیات ظاهری نیز جلب توجه میکرد و فضای جلسه قرآنی را شاد و به یاد ماندنی میکرد.»
وی ادامه میدهد: «در جلسات و مسافرتهای قرآنی چهرهای مهربان و شاد داشت و ما دلخوش به احمد بودیم، میخندیدیم و خوشحال میشدیم. احمد همیشه خندان بود و دیگران را با صحبتهای خاص خود، خوشحال میکرد.»
مهدی بادپا با بیان اینکه آن شهید بزرگوار همیشه از ما شادتر بود، اظهار کرد: «صوت و لحن زیبایی داشت و از اساتید آن زمان، مسائل را با استدلال قبول میکرد و با استاد مروّت درباره پیچیدهترین مسائل مباحثه میکرد.»
اخلاقی نیکو در سایهسار قرآن
شهید احمد انصاری متواضع بود. همین خصوصیت رفتار وی که نشئت گرفته از قرآن بود، باعث میشد افرادی که با مذهب میانه خوبی نداشتند نیز به مذهب علاقه نشان دهند. همیشه ملاحت و شوخطبعی در رفتارش به شکل بارزی برجسته بود.
عملکرد احمد تنها محدود به جلسات قرآن نبود و به مسائل روز نیز علاقهمند بود. وی که خود از طبقه مستضعف جامعه به شمار میآمد، لحظهای از تلاش و خدمت برای مستضعفین غافل نشد و مبارزات سیاسی و اجتماعی خود را از همان سالهای جوانی در اوج اختناق شروع کرد.
در تمام فعالیتهای سیاسی، مذهبی شرکت داشت و از کوچکترین موقعیت مناسب، نهایت بهرهمندی را در بیان اهداف مقدس دین مبین اسلام به کار میبست. اوج خدمترسانی احمد به حادثه طبس باز میگردد؛ وی در زلزله طبس به یاری مردم حادثهدیده شتافت.
کردستان و آشنایی با دکتر چمران
پس از پیروزی انقلاب اسلامی در اولین روزهای سال 1358 به سپاه پاسداران ملحق شد. احساس تکلیف، وی را راهی کردستان و مبارزه با ضدانقلاب کرد و همراه با گروه شهید دکتر چمران عازم مریوان کردستان شد.
پس از گذراندن آموزش نظامی ویژه به شهرستان پاوه منتقل شد و با 35 نفر از پاسداران شجاع، مسئولیت دفاع از بیمارستان شهر را پذیرفت تا با ضدانقلاب مبارزه کند. سرانجام در دفاع از شهر پاوه و محاصره بیمارستان پاوه در شب 26 مرداد، اللهاکبر گویان به درجه رفیع شهادت نائل آمد.