کد خبر: 1391690
تاریخ انتشار : ۱۸ فروردين ۱۳۹۳ - ۱۵:۳۵

معرفی «شهید خلیل ناجی»، از قاریان قرآن در برنامه والشمس

خبرنگاران افتخاری/ زهرا خردمند‌نیک: «شهید خلیل ناجی» قاری و سخنران جلسات قرآنی از دوران کودکی عاشق قرآن و معارف اسلامی بود که در سال 1359 در ایلام به شهادت رسید.

به گزارش خبرنگار افتخاری خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، همچون هفته‌های گذشته در معرفی قاریان شهید در برنامه صبحگاهی والشمس امروز دوشنبه، 18 فروردین‌ماه از خصوصیات اخلاقی قاریان شهید «خلیل و سجاد ناجی» سخن گفته شد.

بنابراین گزارش، برادر این دو شهید در ارتباط تلفنی با اشاره به خصوصیات اخلاقی شهید «خلیل ناجی» اظهار کرد: شهید خلیل ناجی متولد 1335 بود که از دوران کودکی عشق به قرآن و معارف اسلامی و اهل بیت(ع) را در دل داشته و در دبیرستان و همچنین جلسات قرآنی قاری و سخنران زمان شاهنشاهی حضور داشت.

وی ادامه داد: در دوران خفقان شاهنشاهی جلسات قرآنی در منزل برگزار می‌کرد و با اساتیدی همچون میرباقری، بدیع‌سنایی و حجت‌الاسلام اژه‌ای جلسات بسیار زیبا و مفیدی داشت.

وی گفت: شهید خلیل ناجی استاد قرآن جلسات فامیلی نیز بود که با اهدای جوایز به کودکان آنان را به صوت و حفظ قرآن تشویق می‌کرد. این شهید با داشتن حسن خلق در دل همه جا شده بود.

شهید «خلیل ناجی» جزء اولین گروه‌های اعزام به جبهه بود که سه ماه پس از حضور در جبهه به همراه فرماندهان خود در تاریخ 24 دی‌ماه سال 59 در ایلام به فیض شهادت نائل شد.

«شهید سجاد ناجی» نیز از نخبگان و فعالان قرآنی به عنوان مداح و قاری در دوره انقلاب بود و به پشتیبانی از خون شهیدان به جبهه رفت و در سال 65 در عملیات کربلای 5 به شهادت رسید.

در ادامه وصیت‌نامه این شهید بزرگوار را می‌خوانید:

شهید سجاد ناجی
متولد 1345 اصفهان
دانشجوی رشته عربی
شهادت 1365 شلمچه، عملیات کربلای 5
آرامگاه گلستان شهدای اصفهان

«مَن طَلِبَنی وجدنی و من وجدنی عرفنی و من عرفنی أحبنی و من أحبنی عشقنی و من عشقنی عشقته و من عشقتهُ قتلتهُ و من قتلتهُ فعلیٌَ دیتهُ و من علی ٌ دیتهُ فأنا دیتهُ.

با درود و سلام بر محمد و آل محمد و امامان معصوم از علی تا امام زمان و با درود و سلام بر نائب به حق امام زمان که جانم به فدای او باد امام خمینی(ره) و بالاخره درود و سلام بر شهیدان راه حق از هابیل تا شهیدان اخیر جنگ‌های حق.

بارالها، پروردگارا، نمی‌دانم چه بگویم، نمی‌دانم از کجا بگویم، از بس خوشحالم در پوست خود لحظه‌ای نمی‌گنجم، منتظر اعلام حمله هستم. خدایا من برای رضای تو به این جا یعنی جبهه حق آمده‌ام و سرانجام آن را خدایا خودت میدانی، راضی‌ام به رضای تو، خدایا من به جایی آمدم که شهادت سراسر عشق است.

خدایا و ای امت قهرمان با شمایم به جایی آمدم که باور کنید مانند دریایی خروشان، دریایی که هر لحظه با موج‌های سهمگین خود مشت محکمی بر دهان کافران می‌زند و به جایی که کشتی عشق در حرکت است و مراحل سیر و سلوک را گذرانده و حال کشتی به ناخدایی امام زمان(عج) به پیش می‌رود تا معشوق خود، را معبود خود را ببیند. بارالها شکر، شکر تو را که چنین افتخاری و سعادتی نصیب من نمودی.

و تو ای مادر عزیز، سلام. سلام به تو که چنین مقاوم و پابرجایی، سلام به تو که چون فاطمه زهرا(س) چنین فرزندانی تربیت کردی که حسین گونه و علی اکبر گونه به جبهه ی حق آمده، تا به ندای هل من ناصرینصرنی حسین(ع) پاسخ بگویند.

ای مادری که چون شیرزن کربلا و عاشورا، زینب کبری(س) اول خلیل خود را و بعد سجاد خود را به پیشگاه خدا تقدیم نمودی، مادر من به تو افتخار می‌کنم. تو واقعاً مادر طریق الاسلامی تو واقعاً مادری برایم بودی مهربان و در غم و شادیم شریک بودی. اما مادر عزیز تو را به جان مهدی، تو را به پهلوی شکسته فاطمه(ع) قسمت می‌دهم، اگر هرچه تو را اذیت و ناراحت کردم مرا ببخشی و مرا عفو کنی.

خیلی تو را ناراحت کردم و تو را رنجانیدم و خیلی از تو دور بودم. امیدوارم مرا ببخشی و باز خواهشی دیگر از تو و دیگر خویشانم و دوستانم دارم که برای من گریه نکنید و بر سر منزل پرچم سبز آویزان کنید و بر سر قبرم گل‌های قرمز و رنگارنگ و پرچم سبز نصب کنید و بر روی آن بنویسید «کربلا».

مادر و ای امت آخر من که عزیزتر و خونم رنگین‌تر از دیگر شهدا نیست. آخر من که خونم رنگین‌تر از خون یاران حسین و بهشتی و باهنر و رجایی نیست. من به خاک کف پای آن‌ها هم نمی‌رسم، ولی همین خون‌هاست که نهال ولایت فقیه را آبیاری می‌کند و درخت اسلام را آبیاری می‌کند و همین خون‌هاست که چون سیلی خروشان، خار و خاشاک و سنگ‌ها را کنار زده و راهی قدس و فلسطین و اریتره و کربلا و بالاخره کعبه می‌شود.

همه جا را سراسر سرخ گون همراه حکومت اسلامی می‌کند ،... مادر پس قبول کن که باید دیگر برادرانم هم در راه خدا شهید شوند و در راه خدا بجنگند و دلم می‌خواهد و می‌دانم و امیدوارم که وقتی خبر شهادتم را برایت آوردند، دست‌هایت را بالا ببری و بگویی «ألهم تقبل هذا القربانی». تا صدام لعنتة‌الله علیه و آمریکا، مشرکین و کافران بفهمند ما پیروزیم و آنها نابودند، با چنین روحیه‌ای ... .
و اما پیام من به امت شهیدپرور و قهرمان، امام را تنها نگذاریم و برای طول عمر او دعا کنید و دعا کنید عمر او به درازای فاصله خورشید تا زمین و به پهنای دریاها و دشت ها شود چون امید ما و شماست.

برای من گریه نکنید چون بهانه می‌شود برای ضد انقلاب، در مجلس ختم من شیرینی و شربت پخش و با پرچم سبز تزئین کنید. به دانش‌آموزان عزیزم در شهرستان بم و دیگر دانش‌آموزان که با آنها رابطه داشته‌ام یا نداشته‌ام پیامم به آنها این است که مستحکم باشید و توطئه‌های ضد انقلاب را خنثی کنید و تا می‌توانید انجمن‌های اسلامی را تقویت کنید و همواره نظم و تشکیلات در انجمن‌های اسلامی را از یاد نبرید و تا می‌توانید مطالعه کنید چون کار و تشکیلات باید با مطالعه و بالاتر از این تقوی باشد.

دانش‌آموزان عزیز شما که هم سن و سال خودم هستید درستان را بخوانید و همواره کوشش کنید در راه پیشبرد و صدور انقلاب اسلامی ایران. به امت مسلمان هشدار می‌دهم اگر روحانیت از ما جدا شود اسلام از ما جدا شده، روحانیت را گرامی بدارید و از راهنمایی‌های آنها تا می‌توانید بهره‌مند شوید.

تا می‌توانید دعای توسل بخوانید و دعا به جان امام بکنید که خدا طول عمر به اماممان بدهد و فرج امام زمان(عج) را نزدیک فرماید. در آخر اگر بدهکاری یا طلبکاری دارم با مراجعه به دوستانم آنها را رفع و رجوع کنید. به امید پیروزی حق بر باطل. موفق، مؤید و پیروز باشید. انشاءالله والسلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته. این وصیت‌نامه بعد از عملیات فتح‌المبین نوشته شد».

*نقل از روابط عمومی رادیو قرآن

captcha