شادمهر راستین، منتقد سینما در گفتوگو با خبرگزاری بین المللی قرآن(ایکنا) درباره ویژگی فیلمنامههای دینی بیان کرد: سینما و دین این ویژگی را دارند که هم نگاه ظاهری به موضوع داشته باشند هم نگاه باطنی. با این توضیح باید گفت که یکی از شاخههای سینما مربوط به قصص و مفاهیم دینی میشود. بخشی که یکی از آنها به زندگی پیامبران میپردازد و دیگری مضامین اخلاقی را مورد توجه قرار میدهد.
وی افزود: با توجه به توضیح فوق درمییابیم که بیشترین تولیدات سینمای هالیوود مربوط به فیلمهای دینی میشود. برای همین مدیران سینمایی ما به سینمای هالیوود علاقهمند هستند، چون بیشتر به ظاهر دین توجه دارند. البته نمایش باطن دین با سینما هم امری امکانپذیر است. خواستهای که رسیدن به آن نیازمند فیلمسازانی است که از حوزههای دیگر دیدگاه و ایده بگیرند و خودشان آن را به عنوان تکنسین ارائه دهند. معنی این کلام نیز این است سینماگر بتواند آنچه را که کارشناس دینی به آن رسیده در اثر سینمایی به نمایش در آورد.
استفاده از کارشناسان دینی در حوزه سینما
این کارگردان ادامه داد: اینکه میگویم سینماگر میبایست از نظر کارشناس دینی بهره ببرد به این دلیل است که در سینما کمتر میتوان کارگردانی را یافت که هم به ظاهر دین آشنا باشد هم اینکه باطن آن را بشناسد. گواه بارز چنین فردی نیز «تارکوفسکی» است که شاید هر چهل سال یک بار همانند آن می آید و هیچ مدیری هم نمیتواند به واسطه دستور یا سفارش چنین فردی را تربیت کند.
وی در پاسخ به این سوال که آیا معدود کارهایی که در سینمای ما هم توانستند به ظاهر و هم باطن نگاهی شایسته داشته باشند کارهایی هستند که جز استثناها محسوب میشود و هیچ پایه و پشتوانهای ندارد؟ گفت: این کارها تماما استثناهایی هستند که نمیتوان به آن اتکا کرد همانند آنچه که در بخشهایی چون ادب و شعر روی میدهد. مطلب دیگر هم که باید به آن توجه داشت این مهم است که متاسفانه سینما امروزه به شدت درگیر مفهوم ظاهر رسانهای بودن خود شده است و همین ویژگی سبب شده تا بحث محتوایی مغفول بماند و به نوعی به سینما اجازه رسیدن به مسائل فرهنگی داده نشود.
سینمای دینی را تعریف نکنیم
وی در تکمیل مطلب فوق تصریح کرد: من اصولا با این روش که سینمای دینی را تعریف کنیم، برای مبنای آن فیلمنامه نوشته و سپس فیلم بسازیم مخالف هستم، چون کارهای دینی وقتی تولید میشود که از نگاه سازنده تراوش کند، البته بازهم میگویم که میشود راوی تاریخ صدر اسلام یا زندگی ائمه بود، اما این دلیلی برای این که آن آثار را دینی بنایم نیست، چون در این کارها تنها واقعه روایت میشود و به فلسفه آن پرداخته نمیشود. برای مثال میتوان به عاشورا اشاره کرد که هم به ظاهر آن نگریسته هم این که میتوان فلسفه شکلگیری این حماسه را به تصویر کشید.
وی در پاسخ به سوالی دیگر مبنی بر این که با توجه به توضیحات فوق باید علل ضعف فیلمهای دینی را فیلمنامه دانست؟ گفت: حوزه درک دین یک حوزه تخصصی است برای همین از دوستان حوزوی خود خواهش میکنیم که ما را در درک بهتر موضوعات یاری کنند. این خواسته نیز با ورود کارشناس دینی به حوزه تولید مربوط نمیشود، بلکه باید در حوزه نگارش اطلاعات در اختیار نویسنده قرار گیرد، هرچند متاسفانه این روزها میبینیم که این دوستان در امر تولید دخالت میکنند! همان گونه که برخی از فیلمسازان به خود اجازه میدهند در امر دین دخالت کنند. این رویکرد غلط نیز سبب به وجود آمدن اختلاف سلیقه در حوزه دین میشود. این وضعیت نابهسامان در شرایطی است که مقام معظم رهبری در سخنان خود به تخصصی و پیچیده بودن سینما اشاره داشتهاند، پس چگونه برخی به خود اجازه میدهند بدون داشتن تخصص در سینما دخالت کنند؟
فیلمنامهنویس «به همین سادگی» در انتهای مطلب فوق تاکید کرد: منظور من این نیست که در حوزه سینما نقد یا اظهارنظری وجود نداشته باشد، چون این رویکرد خود باعث جمود سینما میشود. پس باید به مردم اجازه داد قدرت انتخاب داشته باشند و به واسطه آن بتوان آگاهی بیشتری به مردم داد. برای درک بهتر موضوع به رویکرد غلط تلویزیون در حوزه دین اشاره میکنم که همانند یک گشت ارشاد عمل میکند، درصورتی که ما از سیما انتظار گشت ارشاد بودن را نداریم، بلکه متوقعیم که همانند دانشگاه باشد، اما آنچه که سینما امروز انجام میدهد همانند حراست دانشگاه است که تنها به ظاهر میپردازد و در آن کمتر میتوان نشانهای از تعمق و تفکر را مشاهده کرد.
>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>> آسیب شناسی
دلایل کم محصول بودن سینمای اسلامی موجود - ویابعبارت دیگر صنعت سینمایی که عنوان اسلامی را برخوددارد ومحصولات آن عمدتا درصنعت سینما و تلویزیون ایران وگاهادربرخی ازکشورهای مسلمان نشین ساخته میشود - چیست؟
عواملی که باعث شده موضوعات برگرفته از دین سازنده و سرمایه گذار کمتری را نسبت به مضامین دیگر جذب کندچه چیزهاییست؟
هدف این است که درجریان پروسه ی تدوین و گسترش این نوشته توفیق حاصل شودتابه کشف فاکتورهای جذابیت بخش از بطن مولفه های برگرفته ازآموزه های دینی نایل گردیم وعمق دیانت و روحانیت و فضای دینی و روحانی را که درصورت تجربه کردن،نزد اکثر انسانها جذاب و پرکشش خواهدبود درک نموده و دریابیم که چگونه میتوان حس تدین ،خداجویی و اشتیاق و تمایل به نیک بودن را در اتمسفر یک اثرسینمایی حاکم ساخت وبعداز باز نگری در ساختار یک فیلم دینی و ارایه مولفه های جدید و متفاوت از مولفه های معمول و مرسوم، رقیبی پر قدرت وسالم برای سینمای گیشه محور، ولنگار و بی قید و بندهالیوودیانمونه های تقلیدی آن دردیگر نقاط جهان یافت.
سعی شده این نوشتارظرفیت منطقی لازم وکافی راداشته و موارد مورد تاییدش رابواسطه ادله محکم ومعقولی که از مغلطه ها و سفسطه های رایج چنین مباحثی بدوراست به مرحله اثبات نزدیک سازد.من شدیدا با جدال وبددهنی وناسزاگویی در عرصه نقد و تئوری پردازی هنرمخالفم و معتقدم که نقاد فحاش،نقادی بی منطق وضعیف است و فاقدآرامش،کفایت ومهارت وتحملیست که لازمه یک منتقد سینمایی میباشد .رعایت منطق و ادب نوشتاری بخصوص در چنین بحثی _که به مقوله دین و دیانت در هنرمیپردازد _واجب است بهرحال سازندگان تمام ژانر های سینما لاجرم کار خودشان راانجام میدهند واز هیچکدام نمیشود انتظار داشت که دکانشان را تخته کنند.درحقیقت این امر،امریست غیرممکن.حداقل اکنون که پایه و اساس سینما ی عامه پسندباعنایت به سنتی نهادینه و مقبول عام، بر عناصر کلیشه ای سکس وخشونت و اکشن استواراست و سینمای روشنفکرانه نیزسرگشته ی عقایدی نظی