در کشور اسلامی افغانستان، هفتم اردیبهشت ماه سال 1357 کودتا شد، کودتایی که منجر به سرنگونی دولت محمد داوود خانه گردید. در همان دو سه روز اول کودتا نام ژنرال عبدالقادر بر سر زبانها افتاد، مردم که از اهداف کودتاچیان چیزی نمیدانستند. خیلی خوشحال بودند و امیدوار اما این خوشحالی خیلی زود جایش را به نگرانی و ترس داد. خیلی زود ماهیت کمونیستی کودتاگران افشا شد. سختیها، بگیر و ببندها و دستگیری شبانه علما، روشنفکران، سرمایه داران و افراد با نفوذ جامعه افزایش یافت.
ماهیت کمونیستی انقلاب افغانستان
هنوز یکسال از عمر رژیم کمونیستی نگذشته بود که انقلاب اسلامی در ایران با رهبری حضرت امام (ره) به پیروزی رسید. با پیروزی انقلاب اسلامی ایران جوانههای امید دوباره بر قلب مردم مسلمان افغانستان شکوفا شد. مسئولان دولت کمونیستی وقت نتوانستند شادمانی مردم را تحمل کنند و به مخالفت و آزار مردم برآمدند.
دولت کمونیستی وقت مخالفت علنی خود را با انقلاب اسلامی ایران، با برگزاری راهپیماییها در شهر کابل به نمایش گذاشتند. در اکثر راهپیماییها چون کسی شرکت نمیکرد دانش آموزان مدارس را به اجبار به خیابانها میکشاندند تا علیه ایران اسلامی شعار بدهند. برگزارکنندگان به دانشآموزان میگفتند چنانچه کسی در مسیر تظاهرات فرار کند، جزایی(تنبیه) میشود. اما بسیاری از دانش آموزان تهدیدها را نادیده گرفته و جزایی شدن را هم میپذیرفتند و در مسیر راهپیمایی فرار میکردند.
اندک اندک آزارها خصوصا به شیعیان که ارادت قلبی به انقلاب اسلامی ایران و امامش داشتند افزایش یافت. در چنین شرایطی کشور اسلامی افغانستان در اشغال نظامی اتحاد جماهیر شوروی سابق درآمده بود. اولین کشوی که اشغال نظامی افغانستان را محکوم و از مجاهدین آن که علیه دولت وقت و نیروی نظامی اشغالگران میجنگیدند، اعلام حمایت کرد، جمهوری اسلامی ایران بود. مردم مسلمان افغانستان به خاطر حفظ جان و ایمان ناگزیر شدند که به کشورهای همسایه به خصوص ایران و پاکستان رو بیاورند.
در ایران بیشتر شیعیان افغانستان و در پاکستان بیشتر اهل تسنن افغانستان مهاجرت کردند. شیعیان افغانستان بعد از ورود شان به ایران در شهرهای مختلف ایران ساکن و به بافت اجتماعی ایران تنیده شدند. تاریخ، فرهنگ، زبان و باورهای مذهبی مشترک مهاجران افغانستان سبب شد که خیلی سریع با مردم ایران به یگانگی فرهنگی برسند. این در حالی بود که ایران اسلامی خود درگیر جنگ نابرابر با کشور عراق بود.
اما این که چه کسی و از کدام ولایت افغانستان به عنوان اولین رزمنده افغانستانی برای حضور در جبهه ایران ثبت نام کرد و به جبهه ایران اعزام شد. کسی چیزی نمیداند. موضوعی که در سه دهه بنا بر مصلحتهایی مغفول مانده و از یادها رفت. اما حال با گذشت 26 سال از جنگ به گواهی اکثر گلزار شهدای ایران، از گلزار شهدای تهران بزرگ گرفته تا گلزار کوچک شهدای خرمشهر قم، تقریبا همه میدانند که مهاجران بسیاری از افغانستان در جبهههای جنگ ایران با عراق در بخشهای مختلف تدارکاتی و جهادی حضور داشتند.
رشادتهای بینظیر در جبههها
مجاهدانی که پر کردن گونیهای شن و ماسه برای سنگر سازی، آشپزی در آشپزخانههای پشت خط، تا پزشک متخصص در بیمارستان شهید بقایی اهواز و تا عملیات در ارتفاعات کردستان عراق حضور داشتند.
با این که جنگ معمولا در جغرافیایی خاص مردمانی که به سرزمین شان تعلق دارند تعریف میشود و کسانی در جنگ شرکت میکنند که علی القاعده از ساکن بومی همان مرزهای جغرافیایی هستند. اما این قاعده کلی در مورد جنگ ایران و عراق کاملا استثنا بود، امروز ما میدانیم که جهادگران بسیاری به ایران آمدند و برای کشوری غیر از کشور خود جنگیدند و جانباز شدند و در مواردی بسیار هم به شهادت رسیدند.
رشادتها، جانبازیها و شهادت مجاهدان غیر ایرانی دفاع مقدس، چنانچه به آن پرداخته شود این انرژی را دارد که برگ جدیدی را در ادبیات و فرهنگ مقاومت و پایداری ایران باز کند.
در جغرافیای سیاسی امروز جهان، کشورهای اسلامی ایران و افغانستان براساس مرزهای معین شان دو کشور مستقل و همسایهاند؛ اما در گذشتههای نه چندان دور این کشورها و مردمان شان سرنوشت و سرشت مشترکی با هم داشتهاند و با تکیه بر اصالتهای بومی واعتقادیشان در گستره خراسان بزرگ زندگی میکردهاند. امروزه نیز نشانهای روشنی از میراث فرهنگی؛ تاریخی واعتقادی سرزمین خراسان بزرگ، در بسیاری از شهرهای دو کشور ایران و افغانستان دیده میشود. نشانههایی که در سی سال گذشته بیش از هر زمان دیگر متجلی شده است و تجلی آن بر مدار بالاترین ارزشها(شهادت) رقم خورده است.
امروزه بسیاری از فرماندهان جهادی افغانستان که از خاطرات جهادیشان با روسها سخن میگویند، در لابلای آن به جهاد مبارزان ایرانی هم اشاره میکنند. مبارزانی که در کنار آنها میرزمیدهاند و تعدادی از آنها هم در افغانستان به شهادت رسیدهاند و در همانجا دفن هم شدهاند.
هزاران شهید، جانباز و آزاده
بی آن که امروز کسی بدانند و یادی از آنها بکنند. در این سوی نیز مهاجرانی بسیاری که به پناه آمده بودند، به جبهه رفتند و در دفاع مقدس شرکت کردند. مرجوح شدند؛ شیمیایی شدند و شهید شدند. بی آن که توقعی داشته باشند؛ زیرا فرمان رهبر و مرجع تقلیدشان را واجب الاطاعه میدانستند. امروز شهدای افغانستانی جنگ تحمیلی از شهرهای شرقی ایران، از زاهدان گرفته تا ارومیه و کردستان که غرب ایران اسلامی به شمار میآیند آرمیدهاند.
اگر چه هیچ آماری رسمی از حضور مجاهدان افغانستانی در جبهه ایران وجود ندارد و به تبع آن هیچ آماری درستی نیز از شهدا، اسرا و جانبازان افغانستانی در دست نیست. تنها روایتی که نگارنده از آمار شهدا، اسرا و مفقودین مجاهدان افغانستانی در دفاع مقدس مشاهده کرده آماری است که سایت صبح، در آذرماه 1386 در ذیل آمار شهدا، مفقودین و اسرای هشت سال دفاع مقدس با عنوان«شهدا در آیینه آمار» اطلاعاتی را از مجموعه شهدا، اسرا، مفقودین و جانبازان دفاع مقدس، در اختیار کاربران خود قرار داده که در آن به 314 شهید و 4 مفقود الاثر از رزمندگان افغانستانی اشاره شده است.
با توجه به مشترکات دینی و فرهنگی دو کشور ایران و افغانستان و حضور داوطلبانه مهاجران افغانستانی در جنگ هشت ساله ایران و عراق، این آمار نمیتواند کامل و دقیق باشد، زیرا در این آمار هیچ اشارهای به اسرا و جانبازان افغانستان نشده است. مطمئنا آمار شهدای افغانستانی هشت سال دفاع مقدس چند برابر این آمار است. این ویژه نامه ادای دینی است به مقام بالای تمام مهاجر که گمنام ماندهاند.