کد خبر: 1412876
تاریخ انتشار : ۱۱ خرداد ۱۳۹۳ - ۰۹:۲۴
حبیبی عنوان کرد:

شکاف موجود میان حوزه‌های علمیه و رسانه ملی؛ دلیل اصلی کاهش برنامه‌های معارفی

گروه هنر: یک‌ تهیه‌کننده تلویزیون معتقد است در حالی که در زمینه برنامه‌سازی رسانه‌ای با محوریت دینی نیازمند مشارکت علمای دین و حوزه‌های علمیه هستیم، متأسفانه با این امر بیگانه‌اند.

غلامرضا حبیبی، تهیه‌کننده تلویزیونی است که بیشترین فعالیت او در زمینه برنامه‌سازی معارفی و قرآنی کودک و نوجوان بوده است. از جمله برنامه‌هایی که حبیبی تهیه و تولید آنها را به عهده داشته است می‌توان به «صبح بخیر بچه‌ها»،«نوجوان، امروز، فردا»،«بچه‌های مسجد» و «خاله شادونه(سری اول)» اشاره کرد.
با وی گفت‌و‌گویی در مورد وضعیت برنامه‌سازی معارفی و دینی در رسانه ملی و این که چرا حجم این تولیدات رفته رفته کمرنگ می‌شود ترتیب داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید: 

مهم‌ترین مانع بر سر راه برنامه‌سازی تلویزیونی بر پایه ارزش‌های تبیین شده انقلابی و اسلامی چیست؟
مشخصاً ایدئولوژی است؛ چیزی که به روشنی و وضوح وجود ندارد. این یک بحث کلی و ریشه‌ای است که از زمان استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران وجود داشته و برخلاف خواست و اراده امام راحل و در شرایط کنونی دغدغه‌های مقام معظم رهبری ما همواره در کنار چیزهایی که در رسانه ملی مطرح کرده و با مردم در میان گذاشتیم، مجموعه‌ای از خطوط قرمز را نیز برای آنها مشخص کرده‌ایم اما هیچ وقت به فکر ارائه راهکار نبوده‌ایم.

از همان اول که با این حجم برنامه‌سازی و تعدد شبکه‌های تلویزیونی مواجه نبودیم، چرا راهکاری ارائه نشد؟
فرصتی پیش نیامد، اوایل انقلاب اسلامی ما دو شبکه تلویزیونی در اختیار داشتیم، قرار بر برنامه‌سازی هم نبود؛ رسانه ملی تنها وسیله‌ای برای آگاه‌سازی مردم در مورد رخدادهای سیاسی در نظر گرفته شد؛ سخنرانی و اجتماعات انقلابی و غیره و بعد هم که جنگ پیش آمد و اصلی‌ترین چالش رسانه ملی بیان مجموعه‌ای از گفتارهایی برای حفظ روحیه مردم در برابر تهاجم دشمن که جنس آنها مقاومت و ایستادگی بود؛ در چنین اوضاع نابسامانی فرصتی برای بیان مسائل فرهنگی پدید نیامد.

چرا پس از پایان اوضاع اضطراری، ارائه راهکارهای فرهنگی برای برنامه‌سازی تلویزیونی مسکوت ماند؟
ما همیشه در زمینه‌های فرهنگی و هنری با بحران مدیریت مواجه بوده‌ایم، چه آن زمان که نقل است امام خمینی(ره) در بدو ورودشان به ایران از- بزرگان نظام خواستند تا مدیران تربیت شده خود را به ایشان معرفی کنند که دست همه آنها خالی بود که اگر بودند افرادی در این مقام و جایگاه تربیت یافته خود ایشان بودند و عملاً کسی وجود نداشت که با برش مدیریتی نگاه و نقطه نظری نزدیک به بینش امام(ره) داشته باشد؛ اوضاع مملکت در پی حفظ دستاوردهای انقلاب نوپای اسلامی و پس از آن درگیر شدن همه مردم در برابر تهاجم رژیم بعث فرصتی را برای تربیت مدیران کارآمد در بخش‌های مختلف همچون بخش‌های فرهنگی و هنری پدید نیارود؛ حتی در جایی خارج از ساحت رسانه ملی نیز همچون سینما با وجود پیشرفت‌هایی که حاصل شد، مجدد تمام توجه ما معطوف به تبیین خطوط قرمز شد تا ارائه راهکارهای مؤثر فرهنگی؛ افرادی هم که وارد رسانه ملی شدند در پیرو این سیاست کلان حاکم بیشتر وجهه ممیزی داشتند تا مدیر فرهنگی و لذا اطلاعی از رسانه و ماهیت آن نداشتند و البته معدود افرادی همچون شهید آوینی هم که با این مدیوم آشنایی خودآموخته داشتند تا پیش از شهادتشان هم خود و هم اندیشه‌هایشان ناشناخته باقی ماند.

چرا بعد از بازشناسی افرادی همچون شهید آوینی، اندیشه‌های آنها برای الگوسازی فرهنگی رسانه مورد استفاده قرار نگرفت؟
استفاده خوبی شد اما در برابر ماهیت بزرگ و کلانی همچون فرهنگ اصیل ایرانی مگر این اندیشه چه میزان می‌توانست مؤثر باشد؟ اندیشه و گفتار امثال شهید آوینی حلقه کوچکی از زنجیره فرهنگی ایران بودند، در حالی که ما همچنان مشکل در ایدئولوژی انقلاب و گفتمان انقلاب اسلامی در برنامه‌سازی رسانه‌ای داشتیم. ابزار گوناگون و مطولی برای بیان اندیشه دینی باید در اختیار داشت کاری که مسیحیت و در رأس آن واتیکان در حال انجام آن است، چند کانال تلویزیونی در اختیار می‌گیرد و با پشتوانه تحقیقاتی و پژوهشی برای چند سال افق رسانه‌ای برای خود ترسیم می‌‌کند، آیا در صدا و سیمای ما با وجود این اندیشه غنی منبعث از بینش دینی و اسلامی چنین پروسه‌ای طی می‌شود؟ اسلوب دانشگاهی ما در زمینه برنامه‌سازی حتی به شکل آکادمیک آن تقلید کورکورانه و ناشیانه‌ای از اسلوب غربی است آن هم  شیوه‌هایی که غربیان 40 سال پیش از این آنها را به کار می‌بردند که حتی اگر به شیوه‌های جاری برنامه‌سازی غربی هم متوسل شده بودیم باز جای امیدواری بود.

از راهکارهای ارائه نشده در کنار تبیین خطوط قرمز در برنامه‌سازی رسانه‌ای صحبت کردید، امکان دارد یکی از مؤثرترین این راهکارها را بیان کنید؟
برطرف کردن شکاف موجود میان حوزه و رسانه مهمترین این راهکارهاست. ما فلسفه و تفکر غنی اسلامی داریم، آنهایی که این تفکر و بینش را می شناسند در حوزه‌های علمیه روزگار می‌گذرانند؛ هر بار هم به آنها می‌گوییم حداقل به خواست رهبری که در دیدار چند سال پیش خود از حوزه‌های علمیه خواستند تا علم آموخته خود را کاربردی کنند، از حوزه‌های علمیه بیرون آمده و در زمینه‌های مختلف فرهنگی و هنری همچون برنامه‌سازی تلویزیون مشارکت کنند در جواب می‌گویند ما در اینجا هستیم و به مجموعه‌ای از تحقیقات و پژوهش‌های خود ادامه می‌دهیم؛ آخر مگر نه اینکه پژوهش و تحقیبقات شما باید ثمره و خروجی مشخص داشته باشد؟

شکافی که آن را بیان کردید تنها در این عدم مشارکت عالمان دین در برنامه‌سازی است؟
نه، شاهد شکاف ساختاری هم هستیم. مگر نه اینکه دم از شعار وحدت حوزه و دانشگاه می‌زنیم پس چرا هر کدام از طلاب علاقه‌مند به تحصیل در حوزه‌های فرهنگی هستند حتماً باید در دانشگاه به سراغ آن بروند و یا هر کدام از فعالان فرهنگی که قصد اطلاع و آگاهی از اصول فقهی و اسلامی داشته باشند باید دوره‌های گوناگون دروس فقهی را بگذرانند؟ البته خوشبختانه چند صباحی است که دانشکده صدا و سیما در قم هم راه‌اندازی شده و ارتباط خوبی میان طلاب و مباحث فرهنگی و هنری به وجود آمده اما آنجا هم صحبت از ایدئولوژی و خطوط قرمز است و کسی به دنبال راهکار نیست. ما در حوزه فرهنگ و هنر و البته بسیاری از حوزه‌های مدیریتی جزیره‌ای عمل می‌کنیم؛ کسی کاری به کار کسی ندارد در حالی که همه این امور باید ابتدا به شکل مستقل و بعد در ارتباط با هم مدیریت شوند و اثرات وضعی خود را بر هر کدام از مقولات جهت بهبود یافتن شرایط بگذارند.

آیا در زمینه برنامه‌سازی به ویژه برنامه‌سازی معارفی سند راهبردی وجود دارد؟
وجود دارد اما با چه ماهیتی؟ هر سال دفترچه‌ای تدوین و در اختیار برنامه‌سازان قرار می‌گیرد، محورهایی در آن منظور می‌شود که برنامه‌ساز ملزم به رعایت آنهاست در حالی که شاید اصلاً برنامه‌ای که او قصد تولید آن را دارد از نظر موضوع و محتوا ربطی به آنچه تکلیف شده است نداشته باشد اما باید به دلیل آن که در حوزه طرح و برنامه مجوز بگیرد آنها را رعایت کند و اشاراتی به موضوعاتی ارزشی که مورد نظر مدیران شبکه است داشته باشد. کدگذاری‌های مورد نظر مدیران در این دفترچه‌ها غیرکارشناسی است. برای ما مشاورانی که در تولید برنامه در نظر گرفته می‌شود که صاحب تجربه هستند و اکثراً از بازنشستگان برنامه‌سازی هستند اما به سبب تجربه آنها را به عنوان مشاور تولید برنامه به ما معرفی می‌کنند در حالی که به نظر من در بعد ساختار و تنوع آیتم‌های برنامه ما نیاز به فکر خلاق جوانی داریم.

آیا چالش مهم‌تری در زمینه برنامه‌سازی معارفی در رسانه ملی وجود دارد؟
بله، چالشی‌ترین و ریشه‌ای‌ترین آنها که من خدمت شما عرض خواهم کرد. عدم احراز پیشینه برنامه‌سازان؛ روزگاری پیش از این گزینش در مورد برنامه‌سازان تلویزیونی حرف نخست را می‌زد و اعتقاد به این بود که هر برنامه‌ساز به ویژه در مورد برنامه‌های معارفی و اعتقادی به آنچه که می‌گوید باید اعتقاد راسخ و اشراف کامل داشته باشد؛ پرسش من در اینجا از مسئولان این است که مرحله گزینش فردی در زمینه برنامه‌سازی تلویزیونی کجا رفته است و دیگر چرا کسی به آن توجهی ندارد؟ به صرف اینکه یک نفر توانایی تأمین مخارج یک برنامه را داشته باشد بدون آن که هویت آن شخص احراز شود به او مجوز تولید می‌دهند، کاری هم ندارند که او تاجر است، فرهنگی است؛ هر که را از خیابان پیدا می‌کنند به صرف اینکه می‌تواند برای تولید یک برنامه حامی مالی بگیرد مجوز برنامه‌سازی به آن می‌دهند. اخیراً باب شده که به محض این که برنامه‌ای قوام و ثبات یافته و می‌تواند با مخاطب خود ارتباط مؤثری برقرار کند از مقطعی به بعد به دنبال جذب سرمایه به اعتبار آن برنامه می‌افتند، اعتبار و حیثیت برنامه را با این رویکرد مخدوش می‌کنند، به بهانه‌های واهی عذرگروه سازنده برنامه را که برای رونق آن زحمات فراوان کشیده است است می‌خواهند و چون این برنامه نامی در میان مخاطبان پیدا کرده است، از این جایگاه نهایت سوء‌استفاده را برای جذب سرمایه می‌کنند. این مسئله برای «بچه‌های مسجد» به وجود آمد، اخیراً برنامه «سمت خدا» نیز دچار چنین بی‌رحمی شد.

راه‌حل برای رفع این نقیصه چیست؟
این معضل مصداق بارز رانت و رانت‌خواری است و باید جلوی آن گرفته شود. مگر امام (ره) نفرمودند دانشگاه صدا و سیما؟ آیا شما برای استادی یک کلاس در دانشگاه از فردی غیرمتخصص استفاده می‌کنید؟ این هم دغدغه امام راحل بوده است و هم دغدغه رهبری که باید جلوی ورود عواملی که هیچ تخصصی در زمینه برنامه‌سازی ندارند و با مقوله‌ای به نام رسانه بیگانه‌اند گرفته شود. این همان فرایندی است که در جریان گزینش که پیش‌تر عرض کردم محقق خواهد شد، پیشینه فرد برنامه‌ساز باید مشخص شود و در مورد برنامه‌سازی معارفی باید این مورد نیز احراز شود که آنچه او قصد بازگویی آن را دارد به آن اعتقاد راسخ و قلبی داشته باشد. سابقه چند سال برنامه‌سازی تلویزیونی به من اهمیت این رسانه را بیش از پیش محرز کرده است؛ در خاطره‌ای از مرحوم سیداحمد آقا می‌خواندم که  وقتی خبر تسخیر صدا و سیمای ملی را در بحبوحه انقلاب اسلامی به امام (ره) دادیم ایشان فرمودند دیگر کار شاه را تمام شده فرض کنید. این اهمیت رسانه ملی را در فرهنگسازی جامعه می‌رساند که ما همواره از آن غافلیم.

محتوای برنامه‌های معارفی صدا و سیما نیز چنگی به دل نمی‌زند، این حرف را قبول دارید؟
بله و این مسئله متأثر از ضعف در مدیریت ساختاری است. در زمینه محتوا هم ما با مجموعه‌ای از خطوط قرمز مواجهیم که دوستان مسئول راهکاری برای آن در نظر نگرفته‌اند. می‌گویند موسیقی حرام است؛ خب اگر می‌شود بدون موسیقی برنامه ساخت که بسم الله و اگر هم نمی‌شود حدود و ثغور حرمت آن را مشخص کنید. اتفاقاً چند وقت پیش داشتم حدیثی از رسول اکرم(ص) را می‌خواندم که ایشان فرموده‌اند «در بهشت مکانی به نام «دارالفرح» وجود دارد که ویژه مؤمنانی است که در دنیا باعث شادی و بهجت مؤمنان دیگر می‌شوند»، ما در زمینه برنامه‌سازی مذهبی به این مسئله هیچ توجهی نداریم، کدام یک از برنامه‌های معارفی ما در اعیاد اسلامی موجب شادی و بهجت مخاطبان می‌شوند؟ مقایسه‌ای داشته باشید در زمینه برنامه‌سازی ایام ماه مبارک رمضان که به ماه ضیافت‌الله موسوم است میان رسانه ملی خودمان و کشورهای عربی؛ مگر ضیافت‌الله نیست؟ پس چرا هیچ برنامه فرهنگ‌ساز و در عین حال سرگرم کننده‌ای تولید نمی‌شود؛ همه‌اش مجموعه‌های تلویزیونی تکراری و ناامیدکننده که شخصیت‌های آن هیچ سنخیتی با زندگی واقعی مردم ندارند، برنامه‌های ترکیبی ما هم که اوجش «ماه عسل» است که هر سال با یک ساختار و محتوای واحد تکرار می‌شود، در مورد عزاداری هم به همین شکل یا نوحه و سینه‌زنی است و یا سخنرانی مذهبی، اگر قرار باشد مردم در رسانه ملی هم شاهد این چیزها باشند که با برنامه‌های مسجد محله تفاوتی نخواهد کرد. آیا نمی‌توان به ابتکار و نوآوری در زمینه برنامه‌های مذهبی متناسب با اعیاد و ایام عزاداری دست زد؟ پس چرا تلویزیون‌های کشورهای عربی به این مهم دست پیدا کرده‌اند؟     

باز هم از راهکارهایی که باید در زمینه برنامه‌سازی معارفی به آن متوسل شد بگویید؟
باید اعتراف کنم که مسئولان فرهنگی و برنامه‌سازان ما همه سیاسی و یا سیاسی‌زده‌اند. کار فرهنگی بیشتر از اینکه با سیاست تجانس داشته باشد نزدیک به دین و معارف دینی است و مگر نمی‌گوییم که سیاست ما عین دیانت ماست پس خواهش می‌کنم برنامه‌سازان در روند تولید مقوله سیاست را از ساختار و محتوای برنامه حذف کنند و معارف دینی را جایگزین آن کنند، آن زمان خواهند دید که دیانت و بینش دینی جاری در یک جریان فرهنگی، خود سیاست و خط و مشی کلی نظام را نیز هدایت خواهد کرد.

زهرا
|
-
|
۱۳۹۳/۰۳/۱۲ - ۰۸:۰۱
0
1
ممنون به خاطر مطالبه خوبتون.
به امید موفقیت های بیشتر.
captcha