کتاب من زندهام، به قلم معصومه آباد، از جمله کتابهای دفاع مقدس است که توسط کسی نگاشته شده که خود حقیقت جبهه و جنگ را درک کرده و با استفاده از تاریخ شفاهی، به نقل خاطراتی میپردازد که خواننده را به خود جلب میکند.
دوران اسارت در دست رژیم بعث
این کتاب که توسط انتشارات بروج چاپ شده است، خاطراتی از دوران اسارت در دست نظامیان بعثی را نقل میکند. در این کتاب آمده است: معصومه آباد وقتی در میان بهت و ناباوری توسط نیروهای عراقی که از کارون رد شده بودند، اسیر میشود تنها هفده سال داشته است؛ آن دختر نوجوان در روزهای ابتدایی حمله عراق تعدادی از ایتام جنگزده را برده بود شیراز تا از صحنه جنگ دور کند و هنگام برگشتن ناگهان اسیر میشود؛ اسارتی که اگرچه فکر میکرده به زودی تمام خواهد شد اما چهار سال طول میکشد و چهها که او در این چهار سال به چشم خود نمیبیند».
116 صفحه ابتدایی کتاب شرح حال راوی از کودکی تا شروع جنگ است. کارگر بودن پدر راوی در شرکت نفت قبل از انقلاب و خیلی دلایل دیگر باعث شده تا این بخش از کتاب نکات جذاب زیادی برای خواندن و آشنا شدن با زندگی مردم آن روزگار داشته باشد.
اما از اینجا به بعد و با آغاز جنگ بخش اصلی آغاز میشود و چون راوی در همان روزهای ابتدایی اسیر شده است، خواننده هم خیلی زود همپای راوی از بیابانهای گرم خوزستان به زندان الرشید و بعد موصل و... سفر میکند.
البته راوی جایی در کتاب متذکر میشود که نتوانسته تمام جملات تحقیرآمیز و شرمآوری که در طول اسارت از زبان بعثیها شنیده است نقل کند اما هرآنچه در کتاب آمده به اندازه کافی گویای شرایط آن روزهای سخت هست.
روزهایی که خاطراتش به این راحتیها از ذهن راوی پاک نمیشود، تا آنجا که او در روز رونمایی از کتاب میگوید: «اگر چه 30 سال از آن روزها میگذرد، اما همیشه فکر میکنم خواب هستم؛ ازدواج، بچهها، نماینده مردم بودن، دکتر شدن و همه اتفاقهای زندگی 30 ساله من خواب است و شاید روزی از خواب بلند شوم و دوباره در زندانهای الرشید و استخبارات باشم.»
یک ماه با قلمم حرف میزدم
راوی کتاب خود معتقد است که «تا کتاب به رشته تحریر درآید 3 تا 4 ماه طول کشید که یک ماه آن را فقط با قلمم حرف میزدم آنقدر حرف زدم که باهم مأنوس شدیم و و به انس و الفت رسیدم و بعد او را قسم دادم تا کمکم کند حقایق را بنویسم نه غلو کنم، نه دروغ بگویم و تغییر در حقیقت بدهم. آنچه فریاد زدم شجاعانه بگویم فریاد زدم، جایی که ترسیدم بگویم ترسیدم، آنجا که گریه کردم بگویم گریستم و آنجایی هم که شجاعانه ایستادم، بگویم به تأسی از مولا ایستادم».
این کتاب در 552صحفه و تیراژ 2000 جلد به چاپ رسیده است؛ توسط مقام معظم رهبری مورد توجه قرار گرفته و ایشان این کتاب 552 صحفهای را در دو روز مطالعه کرده و تقریظی را نوشتهاند که سه شنبه هفته آینده 27 خردادماه در چهارمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت رونمائی خواهد شد.