کد خبر: 1422640
تاریخ انتشار : ۰۴ تير ۱۳۹۳ - ۱۶:۳۹
حجت‌الاسلام قرائتی بیان کرد:

عرضه تفسیر روان آیات قرآن به مردم/ ضرورت توجه به تدبر در قرآن

گروه فعالیت‌های قرآنی: حجت‌الاسلام والمسلین قرائتی با تأکید بر توجه به تدبر در قرآن، بیان کرد: نباید هرچه در کتاب‌ها وجود دارد به مردم‌ گفت، مفسر باید خود مطالعه عمیق داشته باشد، اما یک تفسیر روان برای مردم بیان کند.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، برنامه درس‌هایی از قرآن با موضوع «رمضان، ماه انس با قرآن» پنجشنبه، پنجم تیرماه با سخنرانی حجت‌الاسلام والمسلمین محسن قرائتی اجرا شد.
وی در ابتدای سخنان خود با اشاره به اینکه عظمت رمضان به قرآن نه روزه، گفت: زیرا در قرآن آمده است «شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِیَ أُنزِلَ فِیهِ الْقُرْآنُ‏» (بقره/185) نمی‌گوید: «شَهْرُ رَمَضانَ الَّذی کتب علیکم الصیام»؛ یعنی می‌گویند ماه رمضانی که قرآن آمد، نمی‌گوید ماه رمضانی که روزه آمد، در نتیجه مشخص است که اهمیت رمضان به قرآن است. به ما نیز گفته شده است، هروقت در فتنه‌ها و اختلافات گیج شدید، از قرآن نور بگیرید. قرآن نور است و این نور خیلی برای ما مهم است.

قرآن و اهل‌بیت(ع)، اسباب نجات در ظلمات

وی در ادامه بیان کرد: در قرآن آمده «کَظُلُماتٍ» یعنی تاریکی، «فی‏ بَحْرٍ» دریا، تاریکی در دریا با تاریکی در زمین فرق می‌کند. برای رهایی از تاریکی در زمین تنها چراغ نیاز است، اما برای راهایی از تاریکی دریا علاوه بر چراغ به کشتی هم نیاز است. فرض کنید با نورافکن در دریا نور انداخته شود، باز کافی نیست. در دریا انسان هم به نور و هم کشتی نیاز دارد. لذا حدیث است؛ «ان الحسین مصباح الهدی» امام حسین چراغ است و «و سفینة النجاة» سفینه نجات است. «کَظُلُماتٍ فی‏ بَحْر» برای تاریکی در دریا نور کافی نیست،‏ در کنار نور کشتی هم نیاز است. نور می‌خواهید، امام حسین(ع)، کشتی هم می‌خواهید امام حسین(ع). «مصباح الهدی» یعنی امام حسین(ع) هم نور و هم کشتی است.

حجت‌الاسلام قرائتی تصریح کرد: اولیای خدا مردم را شفاعت می‌کنند، اما این شفاعت شامل حال همه نمی‌شود. قرآن می‌گوید: «فَمَا تَنفَعُهُمْ شَفَاعَةُ الشَّافِعِینَ»(مدثر/48)، شفاعت بود، اما شامل حال ما نشد. امام صادق(ع) می‌فرماید؛ اگر کسی نماز را ضایع کند و سبک شمرد، ما شفاعتش را نمی‌کنیم.

شکایت پیامبر(ص) از مسلمانان در قیامت

وی در ادامه اظهار کرد: «وَ قالَ الرَّسُولُ» رسول(ص) می‌گوید «یا رَبِّ» پروردگار، ای خدا! «إِنَّ قَوْمِی اتَّخَذُوا هَذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا» (فرقان/30)؛ یعنی پیغمبر(ص) روز قیامت شکایت می‌کند که این مردم قرآن را رها کردند. اول اینکه «قال» فعل ماضی است، باید بگوید «یقول»، زیرا روز قیامت هنوز نیامده است. باید بگوید روز قیامت پیغمبر شکایت خواهد کرد، اما می‌گوید شکایت کرد! این به دلیل این است که یک چیزی که برای آینده است، اگر صد در صد قطعی باشد، دیگر به آینده گفته نمی‌شود به گذشته گفته می‌شود. مثل بچه‌ای که همینطور دارد پشت پشت می‌رود. مادرش می‌‌گوید افتاد! این هنوز نیافتاده است، اما چون اینطور که می‌رود افتادنش قطعی است، نمی‌گوید می‌افتد، می‌گوید افتاد!

این مفسر قرآن بیان کرد: زمانی فردی که مال مردم خور است از کسی پولی قرض می‌کند، کسانی که این فرد را می‌شناسند به قرض‌دهنده می‌گویند به ایشان نسیه دادی؟ خورد و یک آب هم رویش! ممکن است نخورده، ولی چون این فرد از هرکس نسیه گرفته پس نداده است، گفته می‌شود خورده، پس از «قال» یک نکته فهمیده می‌شود که شکایت قطعی است. بعد هم می‌گوید «وَ قالَ الرَّسُولُ» رسول(ص) یک آدم عادی نیست که عصبانی شود و جوش بیاورد، رسول(ص) رحمة للعالمین است. وی در ادامه تصریح کرد: آن کسی که رحمتش شامل همه هستی می‌شود، شکایت می‌کند. زمانی گفته می‌شود یک فرد عادی، خلقش تنگ می‌شود، جوش می‌آورد، اما اینجا مقصود رسول(ص)؛ یعنی منبع رحمت و منشأ رحمت است و این منبع رحمت شکایت می‌کند. نزد چه کسی؟ نزد خدا شکایت می‌کند. چه وقت شکایت می‌کند؟ روز خطر و قیامت شکایت می‌کند. چگونه شکایت می‌کند؟ می‌گوید «یا رَبِّ» با کلمه «یا ربّ». چون اگر کسی «یا ربّ» بگوید، خدا لبیک می‌گوید. دعا با کلمه «یا ربّ» استجابت می‌شود. بعد می‌گوید «إِنَّ» قطعی است. شک نکنید، شکایت قطعی است.

حجت‌الاسلام قرائتی افزود: زمانی گفته می‌شود قرآن زیر پایت رفت، می‌گویی نفهمیدم، پایم را روی آیه قرآنی که در روزنامه بود گذاشتم، در نتیجه یک زمانی گفته می‌شود قرآن زیر پایت رفت و زمانی هم گفته می‌شود پایت را با توجه روی قرآن گذاشتی، «اتخاذ» یعنی تو فهمیدی و به قرآن بی‌اعتنایی کردی پیامبر هم نمی‌گوید «کان القرآن عندهم مَهْجُوراً» قرآن نزد امت من مهجور بود. می‌گوید «اتخذوا».

عمل بر خلاف قرآن، نشانه مهجوریت قرآن

حجت‌الاسلام قرائتی با بیان اینکه کشورهای عرب همسایه‌ ما، قارون‌ها و مزدورها، نمی‌‌دانند که رابطه با اسرائیل نهی قرآن است و با اسرائیل گپ می‌زنند، گفت: می‌دانند اسرائیل‌ و دشمن مسلمان‌ها است، اما باز هم با او رفیق می‌شوند. مگر ما مسلمان نیستیم؟ قرآن می‌گوید به کسی که می‌گوید مسلمان هستم، حق نداری بگویی دروغ می‌گویی. «وَلاَ تَقُولُواْ لِمَنْ أَلْقَى إِلَیْکُمُ السَّلاَمَ لَسْتَ مُؤْمِنًا» (نساء/94). شیعه می‌گوید «اشهد ان لا اله الا الله» و «اشهد ان محمداً رسول الله» کسی که «اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمداً رسول الله» می‌گوید، مسلمان است. پس چرا تکفیری‌ها شیعه کشتن‌ را لازم و واجب می‌دانند. زمانی بهانه‌شان این بود که قرآن شیعه‌ها با قرآن سنی‌ها فرق می‌کند. آنقدر قاری‌ها رفتند و آمدند و در مجالس عمومی قرآن خواندند، گفتند قرآن شیعه و سنی یک نقطه و واوش فرق نمی‌کند. بعد گفتند شما نماز که می‌خوانید، بعد از «السلام علیکم و رحمة الله و برکاته» به جای سه بار الله اکبر می‌گویید «خان الامین، خان الامین، خان الامین»! یعنی جبرئیل امین خیانت کرد، زیرا باید وحی را به علی بدهد، دروغی و دزدکی به پیغمبر(ص) داد. ما چه وقت چنین حرفی زدیم. ما بعد از «السلام علیکم» می‌گوییم: الله اکبر، الله اکبر، الله اکبر! خیلی به ما تهمت زدند. آخرین تهمتشان هم تکفیر است. «اتخذوا» نیز یعنی می‌فهمند، اما لج می‌کنند.

وی در ادامه اظهار کرد: گفته شده «مهجورا» نه «متروکا»، فرق بین متروک و مهجور چیست؟، برای مثال گفته می‌شود فلان زمین زمین متروکه است؛ یعنی از گردونه خارج شده است، مانند سماور زغالی که در حال حاضر متروک و هرکس که دارد در انبار گذاشته است، اما مهجور یعنی هست، به آن بی‌احترامی می‌‌شود و این خیلی مهم است. شکایت قطعی است و کسی شکایت می‌کند که محبوب‌ترین فرد هستی است و رحمتش به همه هستی گسترده شده. با کلمه «یا ربّ» شکایت می‌کند. با کلمه «انّ» شکایت می‌کند. «اتخذوا» یعنی می‌فهمند، لج می‌کنند. نه اینکه غافل هستند و حواسشان پرت است. «مهجورا» یعنی قرآن می‌خواند ولی به آن عنایت نمی‌کند.

این مفسر قرآن با بیان اینکه بر سر سفره هفت سین، روی کیف عروس، بالای سر مسافر، در خانه نو قرآن قرارداده و به آن قسم می‌خوریم، شب قدر قرآن سر می‌گیریم و «بک یا الله» می‌گوییم، قرآن در کنارمان هست، اما به آن توجه نمی‌شود، گفت: مگر قرآن نمی‌گوید کسی که ربا بخورد با خدا جنگ کرده است؟ «فَأْذَنُواْ بِحَرْبٍ مِّنَ اللّهِ» (بقره/279)؛ یعنی رباخوار با خدا می‌جنگد، پس چرا شما گفته می‌شود فلان مبلغ را می‌دهم، برای هر میلیون این مبلغ را بده! می‌خوانیم، عمل نمی‌کنیم. در همسرداری، در بچه‌داری، در اقتصاد، در سیاست، در موضع‌گیری.

رمضان، ماه تدبر در قرآن

وی در ادامه اظهار کرد: ماشین‌هایی که هوا گرفته است، راننده‌ها در سرازیری هُل می‌دهند، روشن می‌شود. سرازیری قرآن ماه رمضان است. در حال حاضر تلاوت، حفظ و تجوید قرآن تکان خوبی خورده است، اما تدبر در قرآن، فهم قرآن، هنوز ... . سر سفره قرآن ننشسته‌ایم و ببینیم قرآن برای ما چه می‌گوید؟

حجت‌الاسلام قرائتی تصریح کرد: می‌توان یک ورق از قرآن را که دارای سی سطر است در 10 دقیقه تفسیر کرد، اما گوینده تفسیر باید خود تحقیق کند، مانند مادر، مادر خود انواع غذاها را می‌خورد، اما آنچه به بچه‌اش می‌دهد شیر است. نباید هرچه در کتاب‌ها وجود دارد به مردم‌ گفت، فرد باید خود مطالعه عمیق داشته باشد، اما یک تفسیر روان برای مردم بیان کند.

وی با بیان قصه حضرت موسی(ع) افزود: حضرت موسی(ع) با فرعون درگیر شد، خداوند فرعون را غرق کرد، سپس فرعونی دیگر، طاغوتی دیگر پیدا شد. آن شاه رفت و شاهی دیگر آمد. مردم راهپیمایی کردند، در خانه پیغمبرشان رفتند، منتهی او پیغمبر بعد از موسی بود، گفتند موسی با فرعون درگیر و فرعون غرق شد و یک طاغوت دیگر پیدا شد، شما یک فرمانده نظامی برای ما تعیین کن، ما به رهبری او برویم با این طاغوت جدید جنگ کنیم. پیغمبر گفت شما مرد جنگ نیستید، گفتند چرا سوء ظن دارید. اینها در چهار مرحله ریزش کردند. فرض ‌کنیم ده هزار نفر راهپیمایی کردند، در خانه پیغمبر آمدند، فرمانده نظامی خواستند، که به دستور فرمانده نظامی با طاغوت جدید بجنگند. تا دستور جهاد آمد، از این ده هزار تا اکثرشان گفتند ما نیستیم. فرمان جبهه که آمد تعداد حاضر دوباره ریزش کردند، زمانی که طالوت به عنوان فرمانده نظامی تعیین شد گفتند فرمانده نظامی باید برای طراحی مخ داشته باشد و بازویش هم قوی باشد. «وَزَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ‏» (بقره/247) گفتند جیب این خالی است. پیغمبر گفت خدا گفته، گفتند نه، ما این رهبری را قبول نداریم. پیغمبر گفت می‌خواهید یک دلیلی بیاورم که خداوند گفته است این رهبر و فرمانده نظامی باشد، «وَقَالَ لَهُمْ نِبِیُّهُمْ إِنَّ آیَةَ مُلْکِهِ» (بقره/248) علامتی که خدا گفت این فرمانده باشد، این است که آن تابوتی که مدت‌هاست گم شده امروز برای شما می‌آید.

آثار اولیای خدا، مایه آرامش مردم

حجت‌الاسلام قرائتی تصریح کرد: حضرت موسی(ع) وقتی متولد شد، چون فرعون پسرها را می‌کشت، گفته بودند امسال پسری به دنیا می‌آید، کاخ تو را زیرورو می‌کند، دستور داد هر زنی پسر به دنیا آورد بکشید. مادر موسی(ع) زمانی که پسر به دنیا آورد وحشت کرد. خدا به او وحی کرد، این را شیر بدهد در جعبه بگذارد و در دریا بیاندازد. آن جعبه چون جان موسی را نجات داده بود، به آن جعبه تابوت می‌گویند. تابوت به معنی صندوق چوبی است. این جعبه نزد یهودی‌ها عزیز بود. هرجا می‌رفتند با خودشان جعبه را می‌بردند. مثل هیئت‌های عزاداری که علامت برمی‌دارند. این جعبه را یک نفر دزدیده بود. پیغمبر گفت آن جعبه‌ای که  فرض کنید ده‌ها سال است دزدیدند، امروز فرشته‌ها این جعبه را می‌آورند و اینجا می‌گذارند. این علامت این است که خدا گفته است طالوت فرمانده باشد.

وی در ادامه تصریح کرد: حالا این تابوت چیست؟ قرآن می‌گوید: «فیهِ سَکینَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ» در این تابوت یک آرامشی است. تابوت که کنار شماست، شما دلتان آرام است. «وَ بَقِیَّةٌ مِمَّا تَرَکَ آلُ مُوسى‏ وَ آلُ هارُونَ» یادگارهای موسی و هارون در آن است. ما اینجا جواب وهابی‌ها را هم می‌دهیم. وهابی‌ها دستشان برسد، هم قبر امام حسین(ع) و هم پیامبر(ص) را خراب می‌کنند، ما می‌گوییم: مگر شما نمی‌گویید مسلمان هستیم؟ قرآن می‌گوید: اگر یک جعبه‌ای یادگار موسی و هارون در آن باشد، آرام‌بخش است. «فیهِ سَکینَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ» سکینه به معنی آرامش است. «وَ بَقِیَّةٌ مِمَّا تَرَکَ آلُ مُوسى‏ وَ آلُ هارُونَ» اگر یک صندوقی یادگار موسی و هارون در آن بود، آرام‌بخش است. خوب حضرت معصومه(ع) یادگار موسی بن جعفر(ع) است. امام حسین(ع) یادگار پیغمبر است، چطور است اگر در صندوق یادگار موسی و هارون باشد، ارزش دارد. در صندوق و ضریحی یادگار محمد و علی باشد، ارزش ندارد؟

ریزش‌ها و رویش‌ها در سختی‌ها و مشکلات

این مقسر قرآن افزود: از بین کسانی که  به رهبری طالوت نق زدند تنها سه هزار نفر ماندند! این سه هزار نفر گفتند ما به جنگ می‌رویم، منتهی در راه که می‌روید، یک نهر آب است، نخورید، البته اگر خیلی تشنه هستید، با مشت بخورید، اما سر به آب نگذارید. این گروه زمانی که به آب رسیدند، دیدند نمی‌شود از این آب گذشت. قرآن می‌گوید از این سه هزار نفر اکثرشان آب خوردند و تنها هزار نفر باقی ماندند و از بین این گروه نیز نهصد نفر گفتند ما طاقت مقابله با جمعیت دشمن را نداریم «لا طاقَةَ لَنَا» (بقره/249) و صد نفر ماندند. این صد نفر گفتند «کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثیرَة» (بقره/249) گاهی صد نفر جلوی ده هزار نفر می‌ایستد. حمله کردند، در بین این صد نفر یک پسر شانزده، هفده ساله به نام داود بود که بعد پیغمبر شد. این پسر شانزده ساله مثل حسین فهمیده ما در انقلاب، رهبر کفر را کشت. خدا می‌گوید: به پاداش این کارت من هم به تو حکومت، علم و حکمت می‌دهم.

وی در ادامه بیان کرد: و داستانی که برای شما تعریف کردم این است؛ «أَ لَمْ تَرَ إِلَى الْمَلَإِ مِنْ بَنی‏ إِسْرائیلَ» (آل عمران/49) نمی‌بینی جمعیتی از بنی اسرائیل بعد از موسی «مِنْ بَعْدِ مُوسى‏ إِذْ قالُوا لِنَبِیٍّ لَهُمُ» به پیغمبرشان گفتند: یک طاغوت پیدا شده، «ابْعَثْ لَنا مَلِکاً» یک فرمانده نظامی برای ما تعیین کن، که به رهبری او «نُقاتِلْ فی‏ سَبیلِ اللَّهِ» بجنگیم. پیغمبرشان فرمود: «هَلْ عَسَیْتُمْ إِنْ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْقِتالُ أَلاَّ تُقاتِلُوا» من نگرانم فرمان جهاد بیاید، شما مرد جنگ نباشید. «قالُوا وَ ما لَنا أَلاَّ نُقاتِلَ» چرا مرد جنگ نباشیم؟ «أُخْرِجْنا مِنْ دِیارِنا» این طاغوت خانه‌های ما را گرفته است. «أَبْنائِنا» بچه‌های ما را گرفته است. حتماً جنگ جنگ تا پیروزی! تا خون در رگ ماست، تو هستی رهبر ما! پیغمبرشان گفت معلوم می‌شود.

حجت‌الاسلام قرائتی اظهار کرد: «فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتالُ» تا فرمان جنگ آمد، «تَوَلَّوْا إِلاَّ قَلیلاً» از این ده هزار نفر، شش هزار نفر پایین آمدند. «وَ اللَّهُ عَلیمٌ بِالظَّالِمینَ» خدا ظالمان را می‌شناسد. ظالم کیست؟ کسی که شعار می‌دهد، عمل نمی‌کند. «وَ قَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ» پیغمبرشان گفت خیلی خوب، شما چهار هزار نفر می‌خواهید جنگ کنید، بسم الله! «إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکاً» خداوند جناب طالوت را برای شما فرمانده تعیین کرده است. گفتند «قَالُواْ أَنىَ‏ یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ» این به درد فرماندهی نمی‌خورد. «وَ نحَْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ» خودمان بهتر هستیم. «وَ لَمْ یُؤْتَ سَعَةً مِّنَ الْمَالِ» این از نظر مالی جیبش پر نیست. گفت شما را با جیبش چه کار است؟ «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَئهُ» خدا انتخابش کرده است. «وَ زَادَهُ بَسْطَةً فىِ الْعِلْمِ» از نظر علمی بالا است، علمش زیاد است. «وَ الْجِسْمِ» بازویش خوب است. فرمانده نظامی باید مغز و بازو داشته باشد. شما می‌گویید این چوپان است. «وَ اللَّهُ یُؤْتىِ مُلْکَهُ مَن یَشَاءُ» خدا خواسته یک نفر گمنام بیاید فرمانده نظامی شود، دارای چه اشکالی است؟ «وَ اللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ» خداوند لطفش را در انحصار یک قبیله خاصی نگذاشته است. «وَ قَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ ءَایَةَ مُلْکِهِ» (بقره/249) نشانه اینکه طالوت فرمانده است، «أَن یَأْتِیَکُمُ التَّابُوتُ» آن تابوتی که ده‌ها سال پیش دزدیدند و شما ناراحت هستید، آن تابوت امروز می‌آید. در این تابوت چیست؟ «فِیهِ سَکِینَةٌ مِّن رَّبِّکُمْ» از طرف خدا یک آرام‌بخشی است «وَ بَقِیَّةٌ مِّمَّا تَرَکَ ءَالُ مُوسىَ‏ وَ ءَالُ هَرُونَ» یادگارهای موسی و هارون در آن است. «تحَْمِلُهُ الْمَلَئکَةُ» امروز فرشته‌ها این تابوت را می‌آورند و اینجا می‌گذارند.

وی تصریح کرد: «فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ» این سه چهار هزار نفری که ماندند، رهبرشان طالوت گفت جبهه برویم. از شهر فاصله بگیرید. «قَالَ إِنَّ اللَّهَ مُبْتَلِیکُم بِنَهَرٍ» خدا شما را با نهر آبی آزمایش می‌کند. «فَمَن شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنىّ‏» کسی بخورد از ما نیست. «وَ مَن لَّمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنىّ‏» اگر نخورید از ما هستید. این یک تحریم اقتصادی است، تا مشخص شود چه کسی شکمو است و چه کسی شکمو نیست. البته اگر خیلی به شما فشار آمد، ِ«إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةَ  بِیَدِهِ» با مشت بخورید، اما سر به آب نگذارید. قرآن می‌گوید تا آب را دیدند، «فَشَرِبُواْ مِنْهُ إِلَّا قَلِیلًا» باز از این سه هزار نفر، دو هزار نفر سراغ آب رفتند. این هزار نفری که ماندند، گفتند ما از امتحان مکتبی قبول شدیم، فرمان جبهه آمد، پذیرفتیم، رهبری طالوت و آب نخوردن را هم پذیرفتیم. در هر امتحانی روی سفید برگشتند. جبهه رفتند، تا جمعیت را دیدند، گفتند: «لَا طَاقَةَ لَنَا» ما کم هستیم. فرار کنیم. چند نفری باقی ماندند، اینها گفتند: «کَم مِّن فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةَ» بیست بر دویست پیروز است. قرآن یک آیه دارد، می‌گوید بیست، بر دویست پیروز است. «عِشْرُونَ صابِرُونَ یَغْلِبُوا مِائَتَیْن‏» (انفال/65) اینها گفتند: ما، مرد جنگ هستیم. حمله کردند. تا حمله کردند، قرآن می‌فرماید یک دعا هم کردند. «رَبَّنا أَفْرِغْ عَلَیْنا صَبْرا» (بقره/250) پس معلوم می‌شود دعا در جبهه هم هست. نمی‌شود در خانه نشست و دعا کرد. این گروه در تمامی امتحان‌های مکتبی، سیاسی، قبول رهبری و اقتصادی قبول شدند، اما در امتحان روانی ترسیدند. خودشان را باختند. ولی یک عده دعا کردند و رفتند تار و مار کردند.

مقایسه حضرت علی(ع) و حضرت داود(ع)‌

این مفسر قرآن بیان کرد: قرآن می‌گوید «وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوت‏» (بقره/251) در این ده، بیست نفری که ماندند، پسر جوانی به نام داود بود. «وَ قَتَلَ داوُدُ جالُوت‏» این پسر شانزده، هفده ساله جالوت رهبر کفر را کشت. خدا می‌گوید سه چیز به تو می‌دهم، اول «وَ آتاهُ اللَّهُ الْمُلْک‏» حکومت برای توست. حکومت برای کسی است که رهبر کفر را بکشد. دوم حکمت، بینش و بصیرت هم برای توست. سوم «وَ الْحِکْمَةَ وَ عَلَّمَه‏» علم هم برای توست. در جنگ خندق علی بن ابی طالب(ع)، عمروبن عبدود را کشت. همانطور که در آن ماجرا داود، جالوت را کشت. خدا به او گفت: سه چیز به تو می‌دهم. علم، حکمت، حکومت! در خندق هم که حضرت علی(ع) دشمن را کشت، باید علم، حکومت و حکمت به حضرت علی(ع) داده شود به همان دلیلی که حکومت، حکمت و علم حق داود است، هر سه حق علی(ع) نیز هست.

captcha