کد خبر: 1433863
تاریخ انتشار : ۰۵ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۱:۵۱

«مدینه»؛ ته کشیدن سوژه و کش‌دار شدن قسمت‌های پایانی

گروه هنر: سریال «مدینه» در قسمت‌های میانی آماج حوادثی تو در تو بود که گاه مخاطب را سردرگم می‌کرد؛ اتفاقاتی که به همان اندازه که سهمگین وارد جریان روایت آن می‌شدند، زودگذر به حاشیه رانده شده تا جایی‌که در قسمت‌های پایانی آن چنان با کمبود سوژه مواجه شده است که گاه دقایق زیادی از سریال صرف موسیقی و تصویر مسخ شده بازیگران و پرداختن به اعمال تکراری می‌شود.

همواره در زمینه تولید مجموعه‌های تلویزیونی مناسبتی دو معضل عمده وجود داشته و دارد؛ یکی دیر کلید خوردن تولید آنهاست که معمولاً با یک شتابزدگی به‌ویژه در قسمت‌های پایانی، مواجه می‌شوند که فاصله میان ضبط و پخش به چند ساعت می‌رسد و دیگری نبود فکر و خلاقیت در مورد پایان سریال که به شکل منطقی به یک نتیجه منطقی و قابل قبول ختم شود.
البته معضل نخست یعنی شتابزدگی ناشی از دیر کلید خوردن تولید سریال مدتی است که به اشکالی مرتفع شده است و یا مثلاً تولید مجموعه زودتر آغاز می‌شود و یا گروه تولید آن چنان حرفه‌ای است که اغلب پلان‌های ضبطی را در یک برداشت می‌گیرد و نیاز به برداشت‌های مکرر که زمان زیادی را به خود اختصاص دهد، نیست.
اما معضل دوم در مورد اغلب مجموعه‌های تلویزیونی که برای مناسبت خاصی در رسانه ملی تولید می‌شوند، وجود دارد و آن اینکه براساس یک طرح و ایده اولیه و یا حتی داشتن سیناپس فیلمنامه همچنان گروه تولید و در رأس آنها نویسنده و کارگردان نگرش کلی نسبت به پایان سریال دارند و اینکه تکلیف پایان‌بندی اغلب مجموعه‌های تلویزیونی از همان ابتدا مشخص و معلوم نیست.

کش‌دار شدن داستان اصلی و فرعی و شتابزدگی در قسمت‌های پایانی؛ معضل همیشگی سریال‌های مناسبتی

کش‌دار شدن داستان اصلی و فرعی اغلب مجموعه‌های تلویزیونی مناسبتی، ریتم کندی که گاه کسالت‌بار می‌شود و با وجود جذابیتی که ممکن است در سوژه‌های مطرح آن وجود داشته باشد در نیمه‌های راه موجب ریزش مخاطب خواهد شد، از جمله دردسرهای رایج سریال‌سازی مناسبتی است؛ پیامد چنین پرداختی این می‌شود که گویا گروه تولید در قسمت‌های منتهی به پایان سریال انگار که ناگهان یادش افتاده باشد که باید قصه را تمام کند و پایان آن نقطه بگذارد، در دو سه قسمت پایانی آن چنان شتابزده و با ریتم تند، گره‌گشایی کرده و به تعلیق‌های ایجاد شده خاتمه می‌دهد که نه آن کش‌دار شدن روایت منطقی به نظر می‌رسد و نه این شتابزدگی پایانی.

امسال مجموعه تلویزیونی «مدینه» که به کارگردانی سیروس مقدم و به مناسبت ایام ماه مبارک رمضان از تلویزیون پخش می‌شود اما برخلاف سنت معمول سریال‌سازی مناسبتی این‌بار فرایندی وارونه را دنبال می‌کند و به جای روایت کش‌دار و مطول در قسمت‌های ابتدایی و میانی که به شتابزدگی پایان‌بندی آن ختم شود، اتفاقاً در قسمت‌های نخست و میانی، مجموعه‌ای از داستان‌ها فرعی و البته اثرگذار بر روایت اصلی سریال را وارد می‌کند و در ادامه و منتهی به قسمت‌های پایانی از آنجا که سوژه برای پرداختن کم آورده است، رو به پلان و سکانس‌بندی‌های خنثی و صرفاً وقت پر کن آورده است.
فیلمنامه «مدینه» به روایتگری سعید نعمت‌الله ساختاری حلقوی دارد و نه منحنی؛ در ساختار منحنی روایت فیلمنامه ما با مجموعه‌ای از داستان‌ها و خرده داستان‌هایی پر تعلیق مواجهیم که همه آنها بی‌جواب باقی می‌مانند و یا مخاطب در مورد نتیجه آنها حدس‌هایی می‌زند اما همین میزان تعلیق کافی است که فیلم به نقطه اوج خود برسد و از آن زمان به بعد با گره‌گشایی و رفع ابهامات تا رسیدن به نتیجه نهایی قوس منحنی فروکش کند.
اما در ساختار حلقوی که نعمت‌الله برای روایت فیلمنامه خود در نظر گرفته است با وجود اتصال و رابطه علت و معلولی که میان همه عناصر و شخصیت‌های  سریال وجود دارد اما هر گره به وجود آمده یا در ادامه همان قسمت و یا نهایت در دو سه قسمت بعدی باز می‌شود و عملاً تعلیقی برای همراهی مؤثر سریال از سوی  مخاطب تا پایان آن باقی نمی‌ماند.
در چنین شرایطی معمول این است که فیلمنامه‌نویس و در ادامه فرایند تولید، کارگردان و گروه کارگردانی به پراکنده‌سازی و پخش حوادث در نظر گرفته شده در روایت داستان پرداخته و از

کارگردان باید از تجمیع همه حوادث در بخش‌های معدود پرهیز کند تا همچنان با روی دادن منطقی حوادث در جای جای فیلم و بخش‌های مختلف آن، جذابیت مناسب برای تعقیب فیلم و یا سریال از سوی مخاطب وجود داشته باشد؛ چیزی که در «مدینه» اتفاق نمی‌افتد و در فصلی از فیلم  با آماجی از حوادث و اتفاقات هیجانی مواجهیم که همانگونه که سهمگین وارد روایت داستان سریال می‌شوند، زودگذر  و مقطعی نیز خارج شده و دیگر چیزی برای تعقیب خود تا انتهای سریال باقی نمی‌گذارند.

تجمیع حوادث و اتفاقات در قسمت‌های ابتدایی «مدینه» و دست‌های خالی برای قسمت‌های پایانی

در چنین شرایطی شاهد وقت‌کشی سریال و کش‌دار شدن بسیاری از رویدادهای آن به ویژه در قسمت‌های پایانی هستیم و مثلاً قهرمان زن سریال به بهانه اینکه احتمال کور شدنش وجود دارد، دقایقی از سریال را با توسل به موسیقی متن مجموعه صرف تمرین راه رفتن با عصای سفید و نوشتن و خواندن به خط بریل می‌کند و مواردی از این دست که بعضاً در قسمت‌های دیگری از این سریال نیز شاهد آنها بوده‌ایم.

صرفنظر از تناقضاتی که در قسمت‌های پایانی سریال در روایت فیلمنامه سعید نعمت‌الله تا روایت تصویری سیروس مقدم وجود دارد و نمونه بارز آن اینکه «مدینه» برای تأمین مخارج زندگی به پخت و فروش غذای خانگی در خیابان می‌پردازد که در تضاد با زندگی اشرافی است که او در آن زندگی می‌کند، موارد دیگری نیز برای پر کردن زمان سریال همچون جر و بحث‌های «مدینه» و «روحی» به عنوان دو هوو، ماجراجویی بهمن و عزیز در دزدی بچه و دختری به نام بیتا و ... وجود دارد که انصافاً نه تنها به پیشبرد قصه کمکی نمی‌کند بلکه موجب مشوش بودن و عدم انسجام بیش از حد قصه آن می‌شود.

با همه این تفاصیل «مدینه» در جذب مخاطب خود در ایام ماه مبارک رمضان توفیق نسبی را در مقایسه با سایر مجموعه‌های تلویزیونی پخش شده از شبکه‌های مختلف تلویزیون به دست آورد و توانست هر چند اغراق شده اثرات وضعی و منفی ربا و نزول‌خواری را در اضمحلال ارکان یک خانواده به تصویر کشد. 

captcha