به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن (ایکنا)، روابط عمومی مرکز پژوهشهای مجلس شورای اسلامی، دفتر مطالعات بنیادین حکومتی این مرکز اعلام کرد: از دیدگاه پوزیتویستی (اثباتگرایی) هیچ قانونی بهجز قانون موضوعه وجود ندارد و این اراده حاکم و اراده بشری است که قانون را وضع می کند.
پوزیتویسم حقوقی در قرن نوزدهم از پوزیتویسم فلسفی و خصوصاً اندیشههای اگوست کنت تأثیر پذیرفت و در نتیجه قانون را نه یک پدیده خیالی، بلکه پدیده ای ملموس و دارای جلوه خارجی دانست. علاوه بر این، پوزیتویسم حقوقی تحت تأثیر جریان فکری دیگری به نام مکتب «اصالت اراده و اختیار» قرار گرفت. این جریان فکری معتقد بود که یک پدیده قانونی ساخته اراده حاکمان است، چه این اراده فردی باشد یا جمعی. بر همین اساس و با رویکرد پوزیتویسم حقوقی، تعریف قانون عبارت خواهد بود از قانون موضوعه ای که قدرت حاکم آن را اراده یا وضع کرده است. تاکنون مکاتب گوناگونی در ذیل عنوان پوزیتویسم حقوقی شکل گرفتهاند. از جمله مکاتب کلاسیک در این زمینه میتوان از مکتب تفسیر متون و مکتب آستین نام برد.
مکتب کاره دو مالبر از جمله مکاتب جدید پوزیتویسم حقوقی به شمار می رود. کاره دومالبر نگاه خود به حقوق و قانون را با تبیین دیدگاهش نسبت به حکومت آغاز می کند. وی بر خلاف بسیاری از متفکران آلمانی که حکومت را وسیله ای برای فتح و پیروزی و عاملی در دست ملت آلمان برای مطیع کردن سایر ملتها در نظر گرفتهاند، معتقد بود یکسری قواعد اخلاقی بر دولت و قدرت آن حکومت میکنند. وی معتقد است زمانی که حقوقدان به ناچار اعتراف میکند که قانون موضوعه مبتنی بر قدرت حکومت است یا سلطنت و قدرت حاکمان، اساس مشروعیت خود را در یک نظام حقوقی کارا و مؤثر به دست میآورد، این بدان معنا نیست که نمیتوان خارج از این نظام حقوقی، اصول والایی یافت که بر ملتها، حکومتها و افراد حاکم باشند. البته از این مطلب نمیتوان استنباط کرد که حقوقدان به اموری غیر از قانون میپردازد.
دو مالبر معتقد است حقوقدان برای حل مشکلات قانونی، تنها باید قانون موضوعه را مبنای خود قرار دهد و در این راستا وی باید اعتقادات اخلاقی، دینی و سیاسی خود را کنارگذارد . کاره دومالبر در تعریف قانون می گوید: «قانون مجموعه قواعدی است که بر افراد مقیم یک کشور معین، از سوی یک قدرت برتر که قادر است به واسطه اجبار غیرقابل مخالفت دستور دهد، الزام میشود».
پوزیتویسم حقوقی با انتقاداتی جدی مواجه شده است. ایراد اساسی پوزیتویسم حقوقی این است که به روابط بین واقعیتها و حقوق نمیپردازد. یعنی رابطه میان دو عالم حقوق و عالم واقعیتها را توضیح نمیدهد. پوزیتویسم حقوقی، واقعیتها را خارج از حقوق میافکند و فقط به مطالعه پدیدههای حقوقی میپردازد ولی به درستی تبیین نمیکند که این پدیدههای حقوقی از کجا پدیدار شده و چگونه از پدیدههای غیر قانونی تمیز داده میشوند. همه این مسائل باعث شده پوزیتویسم حقوقی به نظامی محدود تبدیل شود که نمیتواند برای تمامی مشکلات و مسائلی که در علم حقوق مطرح میشود تفسیر و توضیح قانعکننده و کافی ارائه دهد.
با وجود این از پوزیتویسم حقوقی گرایشی پدید آمده که با دادن شکلی جدید به این نظریه، آن را وارد مراحل نهایی خود کرده است. این نظریه «هنجارگرایی حقوقی» نامیده میشود. پایههای این نظریه توسط هانس کلسن پیریزی شده است. این نظریه، هر عنصر ایدئولوژی را از ساحت حقوق دور میکند و این امر با تفکیک هنجار حقوقی از هنجار اخلاقی و سپس تصریح بر استقلال حقوق از اخلاق و نیز با دورکردن و جداکردن حقوقدان و علم حقوق از هر علم دیگری محقق می شود.
کلسن مبنای قانون را بر فرضیه «هنجار پایه» استوار میسازد. از دیدگاه او هر قاعدهای در نظام حقوقی، اعتبار خود و در نتیجه مشروعیت و پس از آن قدرت الزامآوریاش را از قاعدهای که بالاتر از آن قرار دارد اخذ میکند. قدرت الزامآوری قانون از خارج به عاریت گرفته نشده است، بلکه از خود قانون ناشی میشود؛ هر هنجاری، مشروعیت خویش را از هنجاری که بالاتر از آن قرار دارد به دست میآورد و به همین ترتیب ادامه دارد تا در نهایت به هنجار پایه ختم میشود. کلسن معتقد است هنجار پایه، فرضیهای است که بررسی آن امکانپذیر نیست، ولی باید آن را پذیرفت و در نتیجه از نظر منطقی ضروری است.
در ادامه این گزارش در انتقاد از دیدگاه کلسن گفته شده است که فرضیه هنجار پایه نظریه ناب حقوق راوارد دور باطل میکند. زیرا برای اعطای اعتبار به نظام حقوقی، باید وجود هنجاری برتر و بالاتر را که نظام حقوقی، اعتبارش را از آن کسب میکند فرض بگیریم . آنچه وجود فرضی این هنجار را توجیه میکند عبارت است از: وجود واقعی و بالفعل نظام حقوقی. بر این اساس وجود نظام حقوقی، وجود هنجار پایه را حکم میکند همچنین وجود هنجار پایه نیز وجود نظام حقوقی را حکم میکند و این یک دور باطل است که رهایی از آن دشوار است.