اگر اثر فرهنگهای خارجی و تأثيرات بيگانه نبود، هرگز چنين سؤالی در ميان مسلمانان مطرح نمیشد. مساوی بودن مقام زن و مرد برای همه مسلم بود. چنين چيزی كاملاً قابل انتظار و مطابق با واقعيت بود و هيچكس اصلاً آن را به عنوان يك مسئله در نظر نمیگرفت. به منظور درك آنچه كه اسلام برای زن در نظر گرفته است نيازی به آن نيست كه از بدبختیهای كه او در دوران پيش از اسلام و امروزه در دنيای متجدد گرفتار آن است، اظهار تأسف كنيم.
اسلام به زنان حقوق و امتيازاتی را داده است كه او تحت هيچ دين و يا نظام قانونی ديگری از آنها برخوردار نبوده است. اين نكته از طريق مطالعه اين موضوع به عنوان يك كل و به صورت تطبيقی، به جای بررسی ناقص آن درك میشود.
حقوق و وظايف يك زن مساوی يك مرد است امّا الزاماً مشابه آنها نيست. مساوات و مشابهت دو مفهوم كاملاً متفاوت هستند. اين تفاوت قابل درك است چراكه زن و مرد مشابه نيستند ولی مساوی خلق شدهاند. با در نظر داشتن چنين تمايزی، مشكلی ايجاد نمیشود. اين غير ممكن است كه بتوان حتی دو مرد يا دو زنِ همانند يكديگر يافت.
تمايز ميان برابری و همانندی دارای اهميت فوقالعاده است. برابری، مطلوب و واقعاً عادلانه است، در حاليكه همانندی چنين نيست. مردم همانند يكديگر آفريده نشدهاند ولی برابر خلق شدهاند. با در نظر داشتن چنين تمايزی، جايی برای تصور اين كه زن پستتر از مرد است باقی نمیماند.
هيچ زمينهای برای اينكه تصور كنيم كه زن به دليل آنكه حقوق مشابه مرد ندارد، دارای اهميتی كمتر از مرد است، وجود ندارد. اگر مقام او درست مشابه مقام مرد بود، آنگاه زن نسخه ديگری از مرد میشد، كه چنين نيست. اين حقيقت كه اسلام به زن حقوق مساوی و نه مشابه مرد میدهد نشان میدهد كه اسلام زن را به درستی در نظر گرفته، او را به رسميت شناخته و برای او شخصيت مستقلی قائل است.
اين طنين اسلام نيست كه زن را محصول شيطان و بذر بدی میپندارد. قرآن نيز مرد را ارباب مسلط زن كه در مقابل او زن هيچ چارهای ندارد جز آنكه تسليم سلطهاش باشد قرار نداده است. اين اسلام نيست كه اين سؤال را مطرح كرده است كه آيا زن اساساً دارای روح است يا خير؟ در تاريخ اسلام هرگز هيچ مسلمانی در مورد مقام زن يا دارا بودن روح و يا ساير كيفيتهای انسانی او ترديد نكرده است.
او دارای كيفيتهای روحانی نيز شناخته میشود. برخلاف عقايد رايج، اسلام تنها حوا را برای ارتكاب نخستين گناه سرزنش نمیكند. قرآن اين نكته را كاملاً روشن كرده است كه هم آدم و هم حوا وسوسه شدند، هر دو مرتكب گناه شدند، و پس از توبه، بخشش خداوند به هر دوی آنها تعلق گرفت و سپس خداوند هردوی آنها را پوشانيد. در حقيقت اينطور به نظر میرسد كه در قرآن آدم بيشتر برای نخستين گناه مورد سرزنش قرار میگيرد. اما اسلام چنين تبعيض يا ظنی را موجه نمیداند چرا كه آدم و حوا هر دو اشتباه كردند و اگر حوا بايد سرزنش شود، آدم هم به همان اندازه و بلكه بيشتر بايد مورد سرزنش قرار بگيرد.
مقام زن در اسلام، مقامی منحصر به فرد است، مقامی نوين، چيزی كه مشابهی برای آن وجود ندارد. به هر نظام ديگری كه مینگريم، به دنيای شرق كمونيست و يا به ملل دموكراتيك، در میيابيم كه زنان در آنجا واقعاً خشنود نيستند. مقام او در آنجا چيزی نيست كه مورد غبطه واقع شود. زن مجبور است برای زنده ماندن به سختی كار كند و گاهی حتی كار مشابه مردان را انجام داده اما حقوقی كمتر دريافت میكند. او از آزادیای برخوردار است كه در برخی موارد مشابه آزادیگرايی میشود. برای رسيدن به آنچه كه امروز از آن برخوردار است، زنان در طول دههها و قرنها به سختی مبارزه كردهاند، برای به دست آوردن حق يادگيری و آزادی كاركردن و كسب درآمد او مجبور بوده است كه از خودگذشتگیهای مشقتباری را تحمل كند و از بسياری از حقوق طبيعی خود چشمپوشی كند. برای رسيدن به جايگاه خود به عنوان يك موجود انسانی دارای روح، او بهای سنگينی پرداخته است. اما علیرغم همه اين فداكاریهای سنگين، در نظامهای اجتماعی غربی او هنوز نتوانسته است جايگاهی مساوی برداشته باشد. او هنوز نتوانسته است آنچه را كه اسلام با فرمان الهی برای زن مسلمان در نظر گرفته است بدست آورد. حقوق زنان در دنيای جديد، داوطلبانه و يا از سر ترحم نسبت به جنس مونث، به آنها اعطا نشده است.
زن متجدد با زور به موقعيت فعلی خود رسيد، نه از طريق فرآيندهای طبيعی يا توافق متقابل يا تعليمات الهی. او مجبور بود كه به زور راه خود را بگشايد و شرايط مختلف در اين راه به كمك او آمد. كمبود نيروی انسانی در طول جنگها، فشار نيازهای اقتصادی و ضروريات توسعه صنعتی، زنان را مجبور ساخت كه از خانههای خود بيرون آمده، كار كرده و برای به دست آوردن قوت خود مبارزه كنند تا مساوی مرد بنظر برسد و در مسابقه حيات در كنار مرد بدود. او به دليل شرايط روز مجبور بود و به جای آن او خود را وادار ساخت و جايگاه جديد خود را به دست آورد. اينكه آيا تمام زنان از اينكه شرايط به نفع آنان بود خشنود بودند يا نه و اينكه آيا آنان از نتيجه اين جريانات راضی و خوشحال هستند يا نه، موضوع ديگری است. اما اين حقيقت همچنان باقی است كه هر حقوقی كه زن متجدد از آن برخوردار است كمتر از حقوق زنان مسلمان است.
آنچه كه اسلام برای زن در نظر گرفته است، چيزی است كه با طبيعت او هماهنگی دارد، به او امنيت كامل میبخشد و از او در برابر شرايط نامساعد و دشواریهای زندگی محافظت میكند. نيازی به آن نيست كه جايگاه زن متجدد و خطراتی را كه او برای به دست آوردن درآمد و يا استقرار خود با آن مواجه است با جزئيات مورد بررسی قرار دهيم. حتی نيازی به آن نيست كه بدبختیها و عقبافتادگیهايی را كه حاصل به اصطلاح حقوق زنان است شرح دهيم. بر سر آن هم نيستيم كه موقعيت بسياری از زندگی های غمبار را كه درست به دليل همين حقوق و آزادی هايی كه زن متجدد از آن برخوردار است، به شكست كشيده میشوند، مورد بررسی قرار دهيم. بسياری از زنان امروزه از حق آزادی استفاده میكنند تا مستقلاً از خانه بيرون رفته، كار كنند و درآمدی داشته باشند و تظاهر كنند كه با مردان برابرند، اما متاسفانه همه اينها به قيمت خانوادههايشان تمام میشود. اين مسئله بسيار واضح و شناخته شده است. آنچه كه شناخته شده نيست، مقام زن در اسلام است. در بخشهای بعدی كوشش شده است كه موضع اسلام در مورد زنان را مورد بررسی قرار دهيم:
۱) زن در اسلام به عنوان شريك مساوی و كامل مرد در توليد نسل بشر به رسميت شناخته میشود. مرد، پدر و زن، مادر است و هر دو برای زندگی ضروری و لازم هستند. نقش زن كمتر از مرد حياتی نيست. با اين شراكت او در هر جنبهای دارای سهم مساوی است. او دارای حقوق مساوی است، مسئوليتهای برابری را برعهده میگيرد و در درون او همانقدر توانايی و انسانيت است كه در شريك او. در رابطه با اين اشتراك برابر در توليد نسل انسان خداوند میفرمايد: «ای مردم، ما همه شما را نخست از مرد و زنی آفريديم و آنگاه شعبههای بسيار و قبايل مختلف گردانيديم تا يكديگر را بشناسيد...».
۲) زن در انجام مسئوليتهای شخصی و جمعی و همچنين دريافت پاداش برای اعمال نيكش با مرد برابر است. او به عنوان يك شخصيت مستقل، دارای كيفيتهای انسانی و قابل تمايلات معنوی شناخته شده است. طبيعت انسانی او نه پستتر و نه منحرفتر از مرد است.
هر دو اعضای يكديگرند. خداوند میفرمايد: «پس خدای آنها دعايشان را مستجاب كرد (و فرمود:) عمل هيچكس را، از مرد و زن بیمزد نگذارم. شما از يكديگريد...»
۳) زن در دنبال كردن آموزش و يافتن دانش با مرد برابر است. هنگامی كه اسلام طلب علم را بر مسلمانان واجب نمود، هيچ تفاوتی ميان زن و مرد قائل نشد. در حدود چهارده قرن پيش، محمد (ص) اعلام كرد كه طلب علم بر هر مسلمانی از زن و مرد واحب است. چنين اعلامی بسيار آشكار و روشن است و در طول تاريخ توسط مسلمانان به اجرا گذاشته شده است.
۴) زن دارای حق آزادی بيان درست به اندازه مرد است. آرای درست او مورد توجه قرار میگيرد و نمیتواند تنها به خاطر اينكه به جنس مونث تعلق دارد كنار گذاشته شود. از قرآن و تاريخ گزارش شده است كه زنان نه تنها عقايد خود را آزادانه بيان میكردند بلكه با پيامبر و يا ساير رهبران مسلمان بحث كرده و يا در مباحثات جدی شركت مینمودند. به علاوه، گاه اتفاق میافتاد كه زنان مسلمان نظر خود را در مورد موضوعات قانونی مربوط به عموم مطرح میكردند و با خليفه مخالفت مینمودند و سپس خليفه استدلال درست اين زنان را میپذيرفت. يك مورد خاص از چنين مواردی در زمان خلافت عمربن خطاب اتفاق افتاد.
۵) شواهد تاريخی نشان میدهد كه زنان در زندگی جمعی مسلمانان صدر اسلام، بخصوص در مواقع اضطراری شركت داشتند. زنان، ارتش اسلام را در جنگها همراهی میكردند تا از زخمیها پرستاری كرده، مايحتاج را تأمين كنند، به مجاهدان خدمت كنند و غيره. آنها در پشت ميلههای آهنی حبس نبودند و يا موجوداتی بیارزش و فاقد روح در نظر گرفته نمیشدند.
۶) اسلام به زن حقوق مساوی در عقدِ قرارداد، معاملات، كسب درآمد و مالكيت مستقل اعطا میكند. زندگی او، مايملكش و آبرويش به همان اندازه مرد مورد احترام است. اگر زن مرتكب خلافی شود، در يك مورد يكسان مجازات او بيشتر يا كمتر از يك مرد نيست. اگر فريب داده شود يا مجروح شود، خسارات لازم را درست به اندازه مردی در همان موقعيت دريافت میكند.
7) در اسلام تنها به بيان آماری حقوق زن بسنده نشده است بلكه تمام تلاش در جهت حفظ حقوق زنان است. اسلام هرگز افرادی كه متمايل به تعصب برعليه زنان و يا تبعيض ميان زن و مرد هستند را نمیپذيرد. قرآن بارها و بارها كسانی را كه معتقد بودند زنان پستتر از مردان هستند مورد سرزنش قرار میدهد.
۸) جدای از به رسميت شناختن زن به عنوان موجود انسانی مستقلی كه وجودش به طور مساوی برای بقای بشريت ضروری است، اسلام به او سهمی از ارث داده است. پيش از اسلام، كه تنها به زن سهمی از ارث تعلق نمیگرفت بلكه خود زن به عنوان مايملكی در نظر گرفته میشد كه توسط مردان به ارث برده میشد. اسلام از آن مايملك قابل به ارث رسيدن، يك وارث ساخت و كيفيتهای انسانی موجود در زن را به رسميت شناخت. خواه او همسر يا مادر، يا دختر و يا خواهر باشد، سهمی از مايملك خويشاوند متوفی دريافت میكند كه بستگی به ميزان نزديكی او به فرد متوفی (نسبت او با فرد متوفی) و تعداد وراث دارد. اين سهم متعلق به او بوده و هيچكس نمیتواند آن را از وی سلب كند و يا او را از ارث محروم كند. حتی اگر فرد متوفی با وصيت خود به ساير خويشاوندان، خواسته باشد زن را به نفع ديگری يا به هر دليل ديگری از ارث محروم كند، شارع به او چنين اجازهای را نمیدهد. هر صاحب مالی مجاز است كه در مورد يك سوم از مايملك خود هر وصيتی را بكند، به اين ترتيب او نبايد بر حقوق افراد در ميراثش تأثيری بگذارد و در اين مورد مسئله برابری و مشابهت كاملاً قابل به كار بستن است. در اصل، هم زن و هم مرد به طور مساوی حق دارند كه از مايملك فرد متوفی ارث ببرند، ولی سهمی كه هر يك دريافت میكنند ممكن است متفاوت باشد. در بعضی از موارد، مرد دو سهم و زن تنها يك سهم دريافت میكند.
اين مسئله به معنای ترجيح دادن يا برتری مرد بر زن نيست. دلايلی كه به خاطر آنها مرد در اين موارد خاص سهم بيشتری دريافت میكند به شرح زير است:
الف) اول اينكه مرد كسی است كه به تنهايی مسئول تأمين كامل زندگی همسر، خانواده و اقوام نيازمند خود است. براساس قانون، اين وظيفه اوست كه تمام مسئوليتهای مالی را برعهده بگيرد و وابستگانش را بطور مناسبی تأمين كند. همچنين اين وظيفه اوست كه در تمام امور خيريه جامعهاش از نظر مالی سهيم باشد. او به تنهايی میبايستی بار مالی خانواده را به دوش بكشد.
ب) دوم اينكه درست برخلاف مرد، يك زن هيچگونه مسئوليت مالی به غير از مسئوليت اندكِ مخارج خود را ندارد. او از نظر مالی در امنيت و به خوبی تامين شده است. اگر او يك همسر است، شوهرش تامين كننده اوست، اگر يك دختر است، پدر او، اگر يك خواهر است، برادر او و غيره.
اگر او هيچ خويشاوندی نداشته باشد كه بتواند به آنها وابسته باشد، در آن هنگام ديگر هيچ سوالی در مورد ارث مطرح نيست چراكه ديگر چيزی وجود ندارد كه به ارث برده شود و كسی نيست كه وصيت كند تا به او چيزی داده شود. ولی، چنين زنی به حال خود واگذاشته نمیشود تا از گرسنگی بميرد، تامين مخارج و زندگی او به عهده جامعه يا دولت است. ممكن است به او كمك شود يا به او شغلی داده شود تا بتواند مخارج زندگی خود را تامين كند و هرچه كه او كسب میكند متعلق به خود او خواهد بود. او مسئول تامين و نگهداری هيچكس به غير از خودش نيست. اگر يك مرد در موقعيت او باشد، هنوز مسئول خانواده خود و هر خويشاوند احتمالی كه به كمك احتياج دارد است. پس در سختترين شرايط مسئوليت مالی زن محدود و مسئوليت مالی مرد نامحدود است.
ج) سوم اينكه، هنگامی كه يك زن كمتر از يك مرد دريافت میكند، او در واقع از هرچه كه برای آن كار كرده است محروم میشود. مايملكی كه به ارث برده میشود، نتيجه كسب درآمد و يا تلاشهای او نيست. اين چيزی است كه از يك منبع خنثی به آنها رسيده است، در واقع چيزی فوقالعاده يا اضافه است. اين چيزی است كه نه مرد و نه زن برای رسيدن به آن تلاش نكردهاند. اين يك نوع كمك است و هر كمكی میبايست براساس نيازهای اضطراری و مسئوليتها توزيع شود بخصوص هنگامی كه اين توزيع توسط قانون خداوند تنظيم میشود.
د) اكنون، در يك طرف، ما يك وارث مرد داريم كه بار تمام مسئوليتها و بدهیهای مالی بر دوش اوست و در طرف ديگر، يك وارث زن داريم كه هيچ مسئوليت مالی ندارد و يا مسئوليت او بسيار اندك است.
در اين ميان ما مايملك و كمكی را داريم كه بايد از طريق وراثت تقسيم شود. اگر ما وارث زن را از ارث محروم كنيم، اين بسيار ناعادلانه خواهد بود چرا كه او خويشاوند فرد متوفی است. به همين ترتيب، اگر ما به او سهمی مساوی مرد بدهيم، اين برای مرد ناعادلانه خواهد بود. پس به عوض بیعدالتی نسبت به هريك از طرفين، اسلام به مرد سهم بزرگتری از مايملك به ارث برده شده را میدهد تا به او كمك كند كه نيازهای خانوادهاش را تامين كرده و مسئوليتهای اجتماعیاش را انجام دهد. در عين حال، اسلام زن را فراموش نكرده است و به او نيز سهمی داده است تا نيازهای شخصیاش را برطرف كند. در حقيقت، از اين نظر، اسلام نسبت به زن مهربانتر از مرد بوده است. اينجاست كه میتوان گفت به طور كلی حقوق زنان مساوی حقوق مردان است اگرچه كه الزاماً مشابه نيست.
9) در بعضی از موارد شهادت دادن در برخی قراردادهای مدنی، شهادت دو مرد، يا يك مرد و يك زن مورد نياز است. اين نيز مجدداً هيچ نشانهای از فرودستی زن نسبت به مرد نيست. اين معياری است كه برای امنيت حقوق طرفين قرارداد در نظر گرفته شده است، زيرا به عنوان يك قانون، در زندگی عملی زنان چندان با تجربه نيستند. اين كمبود تجربه ممكن است باعث از دست رفتن حقوق يكی از طرفين در هر قرارداد خاصی شود، لذا براساس قانون حداقل دو زن همراه با يك مرد بايد شهادت بدهند. اگر يكی از زنانِ شاهد مطلبی را فراموش كند، ديگری میتواند به او يادآوری كند. يا اگر يكی از آنها به خاطر كم تجربگی اشتباهی كند، ديگری به او كمك میكند تا اشتباهش را اصلاح كند. اين يك معيار پيشگيرانه است كه معاملات صحيح و داد و ستد درست را ميان مردم تضمين میكند.
در حقيقت، اين معيار به زن نقشی برای ايفا در زندگی مدنی میدهد و كمك میكند تا عدالت در جامعه استوار شود. در هر حال، كمبود تجربه در زندگی مدنی، الزاماً به معنای فرودست بودن زن نسبت به مرد از نظر مقام او نيست. هر انسانی دارای كمبودهايی است و با اين حال هيچكس مقام انسانی او را مورد سوال قرار نمیدهد.
۱۰) زن از امتيازاتی برخوردار است كه مرد فاقد آنهاست. بعضی از وظايف دينی برعهده زن نيست مثلاً در هنگام عادت ماهيانه و زايمان، خواندن نماز و روزه گرفتن بر او واجب نيست. او از تمام تعهدات مالی بركنار است. به عنوان يك مادر، در نظرخداوند دارای ارزش و افتخار بيشتری است.
پيامبر(ص) اين افتخار را با اعلام اينكه بهشت زير پای مادران است، تصديق كرد. او شايسته سه چهارم مهر و محبت پسرش در مقابل يك چهارم برای پدر، است. بهعنوان يك همسر، او میتواند از شوهر آيندهاش تقاضای مهريهای مناسب را بكند كه تماماً متعلق به او خواهد بود. تدارك كامل و تامين همه نيازها توسط شوهر، حق اوست.
او مجبور نيست كار كند و يا در مخارج خانواده با شوهرش سهيم باشد. او آزاد است كه هرچه را كه پيش از ازدواج متعلق به او بوده است نگه دارد و شوهر هيچ حقی در هيچ يك از مايملك او ندارد. به عنوان يك دختر يا خواهر، امنيت و تامين مايحتاج توسط پدر يا برادر حق اوست. اين امتياز اوست. اگر او بخواهد كه كار كند و از خود درآمدی داشته باشد و در اداره مسئوليتهای خانواده مشاركت كند، به شرط حفظ انسجام و شرف وی، او آزاد است كه چنين كند.
۱۱) در هنگام نماز، زن پشت سر مرد میايستد، اما اين نشانهای از فرودستی وی نسبت به مرد نيست. زن، چنانكه قبلاً گفته شد، مجبور نيست كه در نمازهای جماعت شركت كند، چنانكه بر مرد واجب است. ولی اگر در اين نمازها شركت كند، در صفهای جداگانهای كه منحصراً از زنان تشكيل شده است میايستد. اين قانونِ نظم در نماز است و نه دستهبندی براساس ميزان اهميت. در صفوف مردان، رئيس دولت دوش به دوش يك فقير میايستد. مردان طبقات بالای جامعه در نماز در كنار مردانی از پايينترين طبقات میايستند. نظم صفوف در نماز برای آن است كه هركس بتواند در حال عبادت تمركز خود را حفظ كند. اين نكته بسيار مهم است چرا كه نمازهای اسلامی براساس تمركز صورت میگيرند.
در نماز حافظه و قدرت بهخاطر آوردن صحيح در حال حركتهای مختلف ايستادن، ركوع و سجود و...اهميت زيادی دارد. پس اگر مردان و زنان با هم به طور آميخته در صفوف میايستادند، ممكن بود كه چيزی مزاحم كه باعث پراكندگی ذهن میشود رخ دهد. در چنين حالتی ذهن با چيزی بيگانه با نماز و دور از راه روشن مراقبه و عبادت اشغال میشود. نتيجه اين امر، از دست رفتن هدف است. اسلام مواجهه فيزيكی زن و مرد در نماز را ممنوع كرده است. اگر آنها در هنگام نماز در كنار يكديگر بايستند ممكن است كه با يكديگر، حتی به اشتباه، تماس پيدا كنند و اين جوهر عبادتشان را ضايع میكند. لذا به منظور اجتناب از هرگونه مزاحمت و پراكندگی ذهن و كمك به تمركز در عبادت و افكار خالص، برای حفظ هماهنگی و نظم در ميان عبادتكنندگان و برای رسيدن به اهداف حقيقی نماز، اسلام سازمان دهی صفوف را كه در آن مردان در صفوف جلو و زنان در پشت كودكان میايستند، دستور داده است. اگر كسی حكمت سازمان دهی صفوف عبادت كنندگان را به اين ترتيب دريابد، آن را به طور كامل تحسين میكند.
12) زن مسلمان هميشه همراه با سنتی قديمی به نام «حجاب» است. اينكه زن میبايستی خود را با پرده افتخار، شرف، عفت، پاكی و انسجام بيارايد، امری اسلامی است. او بايد از هرگونه رفتار يا حركتی كه احساسات مردان ديگر به غير از همسر قانونی او را تحريك میكند و يا باعث سوءظن در مورد اخلاقيات او میشود، پرهيز كند. به او هشدار داده شده است كه زيبايیها يا جذابيتهای فيزيكی خود را در مقابل بيگانگان به نمايش نگذارد. حجابی كه او بايد بپوشد چيزی است كه میتواند نفس او را از ضعفها، ذهن او را از مشغوليت، چشمانش را از نگاههای شهوتآميز و شخصيتش را از بیاخلاقی حفظ كند. اسلام به شدت نگران انسجام زن، سالم ماندن اخلاقيات و روحيه او و حفظ شخصيت و منش اوست.
۱۳) تا به حال روشن شد كه كه مقام زن در اسلام به طور بیسابقهای رفيع و به طور واقعگرايانهای متناسب با طبيعت اوست. اگر او در برخی زمينهها از چيزی محروم شده است، در بسياری از زمينههای ديگر اين محروميت به طور كامل با چيزهای بيشتری جبران شده است. اين حقيقت كه او متعلق به جنس مونث است هيچ تأثيری در مقام انسانی يا شخصيت مستقل او ندارد و نمیتواند مبنای هيچ تعصبی بر عليه او و يا بیعدالتی نسبت به شخص او قرار بگيرد.
اسلام به زن جايگاهی را بخشيده است كه شايسته اوست. حقوق او به زيبايی متناسب با وظايف اوست. توازن ميان حقوق و وظايف به خوبی حفظ شده است و هيچ يك سنگينتر از ديگری نيست. جايگاه كامل زن در اين آيه قرآن تصوير شده است: «و زنان را بر مردان حقی است، همچنانكه مردان را بر زنان، براساس آنچه كه صحيح است، و مردان را بر آنان به ميزانی برتری است (امتيازاتی همچون برخی موارد ارث)».
اين امتياز، علتی برای برتری و يا اعتبار بخشيدن برای تسلط بر زن نيست. اين برتری متناسب مسئوليتهای اضافه مرد است و به منظور جبران تعهدات نامحدودی است كه برعهده اوست. اين مسئوليتهای اضافه است كه به مرد در بعضی جنبههای اقتصادی تا حدی نسبت به زن برتری میدهد. اين يك درجه بالاتر در انسانيت و يا در شخصيت نيست. اين حتی به معنی تسلط يكی بر ديگری و يا سركوب يكی توسط ديگری هم نيست.
اين يك تقسيم رحمت خداوند بر اساس طبيعتی است كه خدا خالق آن است و او بهتر از هركس میداند كه چه چيزی برای زن و چه چيزی برای مرد نيكوست. خداوند مطلقاً برحق است هنگامی كه میفرمايد: «ای مردم از پروردگارتان پروا كنيد، همو كه شما را از يك تن يگانه بيافريد و همسر او را هم از او پديد آورد و از آن دو، مردان و زنان بسياری پراكند.»