کد خبر: 1663092
تاریخ انتشار : ۰۴ تير ۱۳۸۷ - ۰۹:۵۹

درآمدی بر مقام زن در اسلام

حضور زن در اسلام هيچ مشكلی را بوجود نمی‏آورد. او از همان مقامی برخوردار است كه توسط دين او يعنی اسلام به او اعطا شده است. موضع قرآن و مسلمانان صدر اسلام گواه اين حقيقت است كه وجود زن به اندازه مرد در زندگی حياتی است و او نه در مرتبه‏ای پايين‏تر از مرد قرار دارد و نه آنكه از يك جهت فرودست محسوب می‏شود.

اگر اثر فرهنگ‌های خارجی و تأثيرات بيگانه نبود، هرگز چنين سؤالی در ميان مسلمانان مطرح نمی‏شد. مساوی بودن مقام زن و مرد برای همه مسلم بود. چنين چيزی كاملاً قابل انتظار و مطابق با واقعيت بود و هيچكس اصلاً آن را به عنوان يك مسئله در نظر نمی‏گرفت. به منظور درك آنچه كه اسلام برای زن در نظر گرفته است نيازی به آن نيست كه از بدبختی‏های كه او در دوران پيش از اسلام و امروزه در دنيای متجدد گرفتار آن است، اظهار تأسف كنيم.
اسلام به زنان حقوق و امتيازاتی را داده است كه او تحت هيچ دين و يا نظام قانونی ديگری از آنها برخوردار نبوده است. اين نكته از طريق مطالعه اين موضوع به عنوان يك كل و به صورت تطبيقی، به جای بررسی ناقص آن درك می‏شود.
حقوق و وظايف يك زن مساوی يك مرد است امّا الزاماً مشابه آنها نيست. مساوات و مشابهت دو مفهوم كاملاً متفاوت هستند. اين تفاوت قابل درك است چراكه زن و مرد مشابه نيستند ولی مساوی خلق شده‏اند. با در نظر داشتن چنين تمايزی، مشكلی ايجاد نمی‏شود. اين غير ممكن است كه بتوان حتی دو مرد يا دو زنِ همانند يكديگر يافت.
تمايز ميان برابری و همانندی دارای اهميت فوق‏العاده است. برابری، مطلوب و واقعاً عادلانه است، در حاليكه همانندی چنين نيست. مردم همانند يكديگر آفريده نشده‏اند ولی برابر خلق شده‏اند. با در نظر داشتن چنين تمايزی، جايی برای تصور اين كه زن پست‏تر از مرد است باقی نمی‏ماند.
هيچ زمينه‏ای برای اينكه تصور كنيم كه زن به دليل آنكه حقوق مشابه مرد ندارد، دارای اهميتی كمتر از مرد است، وجود ندارد. اگر مقام او درست مشابه مقام مرد بود، آنگاه زن نسخه ديگری از مرد می‏شد، كه چنين نيست. اين حقيقت كه اسلام به زن حقوق مساوی و نه مشابه مرد می‏دهد نشان می‏دهد كه اسلام زن را به درستی در نظر گرفته، او را به رسميت شناخته و برای او شخصيت مستقلی قائل است.
اين طنين اسلام نيست كه زن را محصول شيطان و بذر بدی می‏پندارد. قرآن نيز مرد را ارباب مسلط زن كه در مقابل او زن هيچ چاره‏ای ندارد جز آنكه تسليم سلطه‏اش باشد قرار نداده است. اين اسلام نيست كه اين سؤال را مطرح كرده است كه آيا زن اساساً دارای روح است يا خير؟ در تاريخ اسلام هرگز هيچ مسلمانی در مورد مقام زن يا دارا بودن روح و يا ساير كيفيت‌های انسانی او ترديد نكرده است.
او دارای كيفيت‌های روحانی نيز شناخته می‏شود. برخلاف عقايد رايج، اسلام تنها حوا را برای ارتكاب نخستين گناه سرزنش نمی‏كند. قرآن اين نكته را كاملاً روشن كرده است كه هم آدم و هم حوا وسوسه شدند، هر دو مرتكب گناه شدند، و پس از توبه، بخشش خداوند به هر دوی آنها تعلق گرفت و سپس خداوند هردوی آنها را پوشانيد. در حقيقت اين‌طور به نظر می‏رسد كه در قرآن آدم بيشتر برای نخستين گناه مورد سرزنش قرار می‏گيرد. اما اسلام چنين تبعيض يا ظنی را موجه نمی‏داند چرا كه آدم و حوا هر دو اشتباه كردند و اگر حوا بايد سرزنش شود، آدم هم به همان اندازه و بلكه بيشتر بايد مورد سرزنش قرار بگيرد.
مقام زن در اسلام، مقامی منحصر به فرد است، مقامی نوين، چيزی كه مشابهی برای آن وجود ندارد. به هر نظام ديگری كه می‏نگريم، به دنيای شرق كمونيست و يا به ملل دموكراتيك، در می‏يابيم كه زنان در آنجا واقعاً خشنود نيستند. مقام او در آنجا چيزی نيست كه مورد غبطه واقع شود. زن مجبور است برای زنده ماندن به سختی كار كند و گاهی حتی كار مشابه مردان را انجام داده اما حقوقی كمتر دريافت می‏كند. او از آزادی‏ای برخوردار است كه در برخی موارد مشابه آزادی‏گرايی می‏شود. برای رسيدن به آنچه كه امروز از آن برخوردار است، زنان در طول دهه‏ها و قرن‌ها به سختی مبارزه كرده‏اند، برای به دست آوردن حق يادگيری و آزادی كاركردن و كسب درآمد او مجبور بوده است كه از خودگذشتگی‏های مشقت‏باری را تحمل كند و از بسياری از حقوق طبيعی خود چشم‏پوشی كند. برای رسيدن به جايگاه خود به عنوان يك موجود انسانی دارای روح، او بهای سنگينی پرداخته است. اما علی‌رغم همه اين فداكاری‌های سنگين، در نظام‌های اجتماعی غربی او هنوز نتوانسته است جايگاهی مساوی برداشته باشد. او هنوز نتوانسته است آنچه را كه اسلام با فرمان الهی برای زن مسلمان در نظر گرفته است بدست آورد. حقوق زنان در دنيای جديد، داوطلبانه و يا از سر ترحم نسبت به جنس مونث، به آنها اعطا نشده است.
زن متجدد با زور به موقعيت فعلی خود رسيد، نه از طريق فرآيندهای طبيعی يا توافق متقابل يا تعليمات الهی. او مجبور بود كه به زور راه خود را بگشايد و شرايط مختلف در اين راه به كمك او آمد. كمبود نيروی انسانی در طول جنگها، فشار نيازهای اقتصادی و ضروريات توسعه صنعتی، زنان را مجبور ساخت كه از خانه‏های خود بيرون آمده، كار كرده و برای به دست آوردن قوت خود مبارزه كنند تا مساوی مرد بنظر برسد و در مسابقه حيات در كنار مرد بدود. او به دليل شرايط روز مجبور بود و به جای آن او خود را وادار ساخت و جايگاه جديد خود را به دست آورد. اينكه آيا تمام زنان از اينكه شرايط به نفع آنان بود خشنود بودند يا نه و اينكه آيا آنان از نتيجه اين جريانات راضی و خوشحال هستند يا نه، موضوع ديگری است. اما اين حقيقت همچنان باقی است كه هر حقوقی كه زن متجدد از آن برخوردار است كمتر از حقوق زنان مسلمان است.
آنچه كه اسلام برای زن در نظر گرفته است، چيزی است كه با طبيعت او هماهنگی دارد، به او امنيت كامل می‏بخشد و از او در برابر شرايط نامساعد و دشواری‌های زندگی محافظت می‏كند. نيازی به آن نيست كه جايگاه زن متجدد و خطراتی را كه او برای به دست آوردن درآمد و يا استقرار خود با آن مواجه است با جزئيات مورد بررسی قرار دهيم. حتی نيازی به آن نيست كه بدبختی‌ها و عقب‌افتادگی‏هايی را كه حاصل به اصطلاح حقوق زنان است شرح دهيم. بر سر آن هم نيستيم كه موقعيت بسياری از زندگی های غمبار را كه درست به دليل همين حقوق و آزادی هايی كه زن متجدد از آن برخوردار است، به شكست كشيده می‏شوند، مورد بررسی قرار دهيم. بسياری از زنان امروزه از حق آزادی استفاده می‏كنند تا مستقلاً از خانه بيرون رفته، كار كنند و درآمدی داشته باشند و تظاهر كنند كه با مردان برابرند، اما متاسفانه همه اينها به قيمت خانواده‏هايشان تمام می‏شود. اين مسئله بسيار واضح و شناخته شده است. آنچه كه شناخته شده نيست، مقام زن در اسلام است. در بخش‌های بعدی كوشش شده است كه موضع اسلام در مورد زنان را مورد بررسی قرار دهيم:
۱) زن در اسلام به عنوان شريك مساوی و كامل مرد در توليد نسل بشر به رسميت شناخته می‏شود. مرد، پدر و زن، مادر است و هر دو برای زندگی ضروری و لازم هستند. نقش زن كمتر از مرد حياتی نيست. با اين شراكت او در هر جنبه‏ای دارای سهم مساوی است. او دارای حقوق مساوی است، مسئوليت‌های برابری را برعهده می‏گيرد و در درون او همانقدر توانايی و انسانيت است كه در شريك او. در رابطه با اين اشتراك برابر در توليد نسل انسان خداوند می‏فرمايد: «ای مردم، ما همه شما را نخست از مرد و زنی آفريديم و آنگاه شعبه‏های بسيار و قبايل مختلف گردانيديم تا يكديگر را بشناسيد...».
۲) زن در انجام مسئوليت‌های شخصی و جمعی و همچنين دريافت پاداش برای اعمال نيكش با مرد برابر است. او به عنوان يك شخصيت مستقل، دارای كيفيت‌های انسانی و قابل تمايلات معنوی شناخته شده است. طبيعت انسانی او نه پست‏تر و نه منحرف‏تر از مرد است.
هر دو اعضای يكديگرند. خداوند می‏فرمايد: «پس خدای آنها دعايشان را مستجاب كرد (و فرمود:) عمل هيچكس را، از مرد و زن بی‏مزد نگذارم. شما از يكديگريد...»
۳) زن در دنبال كردن آموزش و يافتن دانش با مرد برابر است. هنگامی كه اسلام طلب علم را بر مسلمانان واجب نمود، هيچ تفاوتی ميان زن و مرد قائل نشد. در حدود چهارده قرن پيش، محمد (ص) اعلام كرد كه طلب علم بر هر مسلمانی از زن و مرد واحب است. چنين اعلامی بسيار آشكار و روشن است و در طول تاريخ توسط مسلمانان به اجرا گذاشته شده است.
۴) زن دارای حق آزادی بيان درست به اندازه مرد است. آرای درست او مورد توجه قرار می‏گيرد و نمی‏تواند تنها به خاطر اينكه به جنس مونث تعلق دارد كنار گذاشته شود. از قرآن و تاريخ گزارش شده است كه زنان نه تنها عقايد خود را آزادانه بيان می‏كردند بلكه با پيامبر و يا ساير رهبران مسلمان بحث كرده و يا در مباحثات جدی شركت می‏نمودند. به علاوه، گاه اتفاق می‏افتاد كه زنان مسلمان نظر خود را در مورد موضوعات قانونی مربوط به عموم مطرح می‏كردند و با خليفه مخالفت می‏نمودند و سپس خليفه استدلال درست اين زنان را می‏پذيرفت. يك مورد خاص از چنين مواردی در زمان خلافت عمربن خطاب اتفاق افتاد.
۵) شواهد تاريخی نشان می‏دهد كه زنان در زندگی جمعی مسلمانان صدر اسلام، بخصوص در مواقع اضطراری شركت داشتند. زنان، ارتش اسلام را در جنگ‌ها همراهی می‏كردند تا از زخمی‌ها پرستاری كرده، مايحتاج را تأمين كنند، به مجاهدان خدمت كنند و غيره. آنها در پشت ميله‏های آهنی حبس نبودند و يا موجوداتی بی‏ارزش و فاقد روح در نظر گرفته نمی‏شدند.
۶) اسلام به زن حقوق مساوی در عقدِ قرارداد، معاملات، كسب درآمد و مالكيت مستقل اعطا می‏كند. زندگی او، مايملكش و آبرويش به همان اندازه مرد مورد احترام است. اگر زن مرتكب خلافی شود، در يك مورد يكسان مجازات او بيشتر يا كمتر از يك مرد نيست. اگر فريب داده شود يا مجروح شود، خسارات لازم را درست به اندازه مردی در همان موقعيت دريافت می‏كند.
7) در اسلام تنها به بيان آماری حقوق زن بسنده نشده است بلكه تمام تلاش در جهت حفظ حقوق زنان است. اسلام هرگز افرادی كه متمايل به تعصب برعليه زنان و يا تبعيض ميان زن و مرد هستند را نمی‏پذيرد. قرآن بارها و بارها كسانی را كه معتقد بودند زنان پست‏تر از مردان هستند مورد سرزنش قرار می‏دهد.
۸) جدای از به رسميت شناختن زن به عنوان موجود انسانی مستقلی كه وجودش به طور مساوی برای بقای بشريت ضروری است، اسلام به او سهمی از ارث داده است. پيش از اسلام، كه تنها به زن سهمی از ارث تعلق نمی‏گرفت بلكه خود زن به عنوان مايملكی در نظر گرفته می‏شد كه توسط مردان به ارث برده می‏شد. اسلام از آن مايملك قابل به ارث رسيدن، يك وارث ساخت و كيفيت‌های انسانی موجود در زن را به رسميت شناخت. خواه او همسر يا مادر، يا دختر و يا خواهر باشد، سهمی از مايملك خويشاوند متوفی دريافت می‏كند كه بستگی به ميزان نزديكی او به فرد متوفی (نسبت او با فرد متوفی) و تعداد وراث دارد. اين سهم متعلق به او بوده و هيچكس نمی‏تواند آن را از وی سلب كند و يا او را از ارث محروم كند. حتی اگر فرد متوفی با وصيت خود به ساير خويشاوندان، خواسته باشد زن را به نفع ديگری يا به هر دليل ديگری از ارث محروم كند، شارع به او چنين اجازه‏ای را نمی‏دهد. هر صاحب مالی مجاز است كه در مورد يك سوم از مايملك خود هر وصيتی را بكند، به اين ترتيب او نبايد بر حقوق افراد در ميراثش تأثيری بگذارد و در اين مورد مسئله برابری و مشابهت كاملاً قابل به كار بستن است. در اصل، هم زن و هم مرد به طور مساوی حق دارند كه از مايملك فرد متوفی ارث ببرند، ولی سهمی كه هر يك دريافت می‏كنند ممكن است متفاوت باشد. در بعضی از موارد، مرد دو سهم و زن تنها يك سهم دريافت می‏كند.
اين مسئله به معنای ترجيح دادن يا برتری مرد بر زن نيست. دلايلی كه به خاطر آنها مرد در اين موارد خاص سهم بيشتری دريافت می‏كند به شرح زير است:
الف) اول اينكه مرد كسی است كه به تنهايی مسئول تأمين كامل زندگی همسر، خانواده و اقوام نيازمند خود است. براساس قانون، اين وظيفه اوست كه تمام مسئوليت‌های مالی را برعهده بگيرد و وابستگانش را بطور مناسبی تأمين كند. همچنين اين وظيفه اوست كه در تمام امور خيريه جامعه‏اش از نظر مالی سهيم باشد. او به تنهايی می‏بايستی بار مالی خانواده را به دوش بكشد.
ب) دوم اينكه درست برخلاف مرد، يك زن هيچگونه مسئوليت مالی به غير از مسئوليت اندكِ مخارج خود را ندارد. او از نظر مالی در امنيت و به خوبی تامين شده است. اگر او يك همسر است، شوهرش تامين كننده اوست، اگر يك دختر است، پدر او، اگر يك خواهر است، برادر او و غيره.
اگر او هيچ خويشاوندی نداشته باشد كه بتواند به آنها وابسته باشد، در آن هنگام ديگر هيچ سوالی در مورد ارث مطرح نيست چراكه ديگر چيزی وجود ندارد كه به ارث برده شود و كسی نيست كه وصيت كند تا به او چيزی داده شود. ولی، چنين زنی به حال خود واگذاشته نمی‏شود تا از گرسنگی بميرد، تامين مخارج و زندگی او به عهده جامعه يا دولت است. ممكن است به او كمك شود يا به او شغلی داده شود تا بتواند مخارج زندگی خود را تامين كند و هرچه كه او كسب می‏كند متعلق به خود او خواهد بود. او مسئول تامين و نگهداری هيچكس به غير از خودش نيست. اگر يك مرد در موقعيت او باشد، هنوز مسئول خانواده خود و هر خويشاوند احتمالی كه به كمك احتياج دارد است. پس در سخت‏ترين شرايط مسئوليت مالی زن محدود و مسئوليت مالی مرد نامحدود است.
ج) سوم اينكه، هنگامی كه يك زن كمتر از يك مرد دريافت می‏كند، او در واقع از هرچه كه برای آن كار كرده است محروم می‏شود. مايملكی كه به ارث برده می‏شود، نتيجه كسب درآمد و يا تلاشهای او نيست. اين چيزی است كه از يك منبع خنثی به آنها رسيده است، در واقع چيزی فوق‏العاده يا اضافه است. اين چيزی است كه نه مرد و نه زن برای رسيدن به آن تلاش نكرده‏اند. اين يك نوع كمك است و هر كمكی می‏بايست براساس نيازهای اضطراری و مسئوليت‌ها توزيع شود بخصوص هنگامی كه اين توزيع توسط قانون خداوند تنظيم می‏شود.
د) اكنون، در يك طرف، ما يك وارث مرد داريم كه بار تمام مسئوليت‌ها و بدهی‌های مالی بر دوش اوست و در طرف ديگر، يك وارث زن داريم كه هيچ مسئوليت مالی ندارد و يا مسئوليت او بسيار اندك است.
در اين ميان ما مايملك و كمكی را داريم كه ‏بايد از طريق وراثت تقسيم شود. اگر ما وارث زن را از ارث محروم كنيم، اين بسيار ناعادلانه خواهد بود چرا كه او خويشاوند فرد متوفی است. به همين ترتيب، اگر ما به او سهمی مساوی مرد بدهيم، اين برای مرد ناعادلانه خواهد بود. پس به عوض بی‏عدالتی نسبت به هريك از طرفين، اسلام به مرد سهم بزرگ‌تری از مايملك به ارث برده شده را می‏دهد تا به او كمك كند كه نيازهای خانواده‏اش را تامين كرده و مسئوليت‌های اجتماعی‏اش را انجام دهد. در عين حال، اسلام زن را فراموش نكرده است و به او نيز سهمی داده است تا نيازهای شخصی‏اش را برطرف كند. در حقيقت، از اين نظر، اسلام نسبت به زن مهربان‌تر از مرد بوده است. اينجاست كه می‏توان گفت به طور كلی حقوق زنان مساوی حقوق مردان است اگرچه كه الزاماً مشابه نيست.
9) در بعضی از موارد شهادت دادن در برخی قراردادهای مدنی، شهادت دو مرد، يا يك مرد و يك زن مورد نياز است. اين نيز مجدداً هيچ نشانه‏ای از فرودستی زن نسبت به مرد نيست. اين معياری است كه برای امنيت حقوق طرفين قرارداد در نظر گرفته شده است، زيرا به عنوان يك قانون، در زندگی عملی زنان چندان با تجربه نيستند. اين كمبود تجربه ممكن است باعث از دست رفتن حقوق يكی از طرفين در هر قرارداد خاصی شود، لذا براساس قانون حداقل دو زن همراه با يك مرد بايد شهادت بدهند. اگر يكی از زنانِ شاهد مطلبی را فراموش كند، ديگری می‏تواند به او يادآوری كند. يا اگر يكی از آنها به خاطر كم تجربگی اشتباهی كند، ديگری به او كمك می‏كند تا اشتباهش را اصلاح كند. اين يك معيار پيش‏گيرانه است كه معاملات صحيح و داد و ستد درست را ميان مردم تضمين می‏كند.
در حقيقت، اين معيار به زن نقشی برای ايفا در زندگی مدنی می‏دهد و كمك می‏كند تا عدالت در جامعه استوار شود. در هر حال، كمبود تجربه در زندگی مدنی، الزاماً به معنای فرودست بودن زن نسبت به مرد از نظر مقام او نيست. هر انسانی دارای كمبودهايی است و با اين حال هيچكس مقام انسانی او را مورد سوال قرار نمی‏دهد.
۱۰) زن از امتيازاتی برخوردار است كه مرد فاقد آنهاست. بعضی از وظايف دينی برعهده زن نيست مثلاً در هنگام عادت ماهيانه و زايمان، خواندن نماز و روزه گرفتن بر او واجب نيست. او از تمام تعهدات مالی بركنار است. به عنوان يك مادر، در نظرخداوند دارای ارزش و افتخار بيشتری است.
پيامبر(ص) اين افتخار را با اعلام اينكه بهشت زير پای مادران است، تصديق كرد. او شايسته سه ‏چهارم مهر و محبت پسرش در مقابل يك چهارم برای پدر، است. به‏عنوان يك همسر، او می‏تواند از شوهر آينده‏اش تقاضای مهريه‏ای مناسب را بكند كه تماماً متعلق به او خواهد بود. تدارك كامل و تامين همه نيازها توسط شوهر، حق اوست.
او مجبور نيست كار كند و يا در مخارج خانواده با شوهرش سهيم باشد. او آزاد است كه هرچه را كه پيش از ازدواج متعلق به او بوده است نگه دارد و شوهر هيچ حقی در هيچ يك از مايملك او ندارد. به عنوان يك دختر يا خواهر، امنيت و تامين مايحتاج توسط پدر يا برادر حق اوست. اين امتياز اوست. اگر او بخواهد كه كار كند و از خود درآمدی داشته باشد و در اداره مسئوليت‌های خانواده مشاركت كند، به شرط حفظ انسجام و شرف وی، او آزاد است كه چنين كند.
۱۱) در هنگام نماز، زن پشت سر مرد می‏ايستد، اما اين نشانه‏ای از فرودستی وی نسبت به مرد نيست. زن، چنانكه قبلاً گفته شد، مجبور نيست كه در نمازهای جماعت شركت كند، چنانكه بر مرد واجب است. ولی اگر در اين نمازها شركت كند، در صفهای جداگانه‏ای كه منحصراً از زنان تشكيل شده است می‏ايستد. اين قانونِ نظم در نماز است و نه دسته‏بندی براساس ميزان اهميت. در صفوف مردان، رئيس دولت دوش به دوش يك فقير می‏ايستد. مردان طبقات بالای جامعه در نماز در كنار مردانی از پايين‏ترين طبقات می‏ايستند. نظم صفوف در نماز برای آن است كه هركس بتواند در حال عبادت تمركز خود را حفظ كند. اين نكته بسيار مهم است چرا كه نمازهای اسلامی براساس تمركز صورت می‏گيرند.
در نماز حافظه و قدرت به‏خاطر آوردن صحيح در حال حركت‌های مختلف ايستادن، ركوع و سجود و...اهميت زيادی دارد. پس اگر مردان و زنان با هم به طور آميخته در صفوف می‏ايستادند، ممكن بود كه چيزی مزاحم كه باعث پراكندگی ذهن می‏شود رخ دهد. در چنين حالتی ذهن با چيزی بيگانه با نماز و دور از راه روشن مراقبه و عبادت اشغال می‏شود. نتيجه اين امر، از دست رفتن هدف است. اسلام مواجهه فيزيكی زن و مرد در نماز را ممنوع كرده است. اگر آنها در هنگام نماز در كنار يكديگر بايستند ممكن است كه با يكديگر، حتی به اشتباه، تماس پيدا كنند و اين جوهر عبادتشان را ضايع می‏كند. لذا به منظور اجتناب از هرگونه مزاحمت و پراكندگی ذهن و كمك به تمركز در عبادت و افكار خالص، برای حفظ هماهنگی و نظم در ميان عبادت‏كنندگان و برای رسيدن به اهداف حقيقی نماز، اسلام سازمان دهی صفوف را كه در آن مردان در صفوف جلو و زنان در پشت كودكان می‏ايستند، دستور داده است. اگر كسی حكمت سازمان دهی صفوف عبادت كنندگان را به اين ترتيب دريابد، آن را به طور كامل تحسين می‏كند.
12) زن مسلمان هميشه همراه با سنتی قديمی به نام «حجاب» است. اينكه زن می‏بايستی خود را با پرده افتخار، شرف، عفت، پاكی و انسجام بيارايد، امری اسلامی است. او بايد از هرگونه رفتار يا حركتی كه احساسات مردان ديگر به غير از همسر قانونی او را تحريك می‏كند و يا باعث سوءظن در مورد اخلاقيات او می‏شود، پرهيز كند. به او هشدار داده شده است كه زيبايی‏ها يا جذابيت‌های فيزيكی خود را در مقابل بيگانگان به نمايش نگذارد. حجابی كه او بايد بپوشد چيزی است كه می‏تواند نفس او را از ضعف‌ها، ذهن او را از مشغوليت، چشمانش را از نگاه‌های شهوت‏آميز و شخصيتش را از بی‏اخلاقی حفظ كند. اسلام به شدت نگران انسجام زن، سالم ماندن اخلاقيات و روحيه او و حفظ شخصيت و منش اوست.
۱۳) تا به حال روشن شد كه كه مقام زن در اسلام به طور بی‏سابقه‏ای رفيع و به طور واقع‏گرايانه‏ای متناسب با طبيعت اوست. اگر او در برخی زمينه‏ها از چيزی محروم شده است، در بسياری از زمينه‏های ديگر اين محروميت به طور كامل با چيزهای بيشتری جبران شده است. اين حقيقت كه او متعلق به جنس مونث است هيچ تأثيری در مقام انسانی يا شخصيت مستقل او ندارد و نمی‏تواند مبنای هيچ تعصبی بر عليه او و يا بی‏عدالتی نسبت به شخص او قرار بگيرد.
اسلام به زن جايگاهی را بخشيده است كه شايسته اوست. حقوق او به زيبايی متناسب با وظايف اوست. توازن ميان حقوق و وظايف به خوبی حفظ شده است و هيچ يك سنگين‏تر از ديگری نيست. جايگاه كامل زن در اين آيه قرآن تصوير شده است: «و زنان را بر مردان حقی است، همچنانكه مردان را بر زنان، براساس آنچه كه صحيح است، و مردان را بر آنان به ميزانی برتری است (امتيازاتی همچون برخی موارد ارث)».
اين امتياز، علتی برای برتری و يا اعتبار بخشيدن برای تسلط بر زن نيست. اين برتری متناسب مسئوليت‌های اضافه مرد است و به منظور جبران تعهدات نامحدودی است كه برعهده اوست. اين مسئوليت‌های اضافه است كه به مرد در بعضی جنبه‏های اقتصادی تا حدی نسبت به زن برتری می‏دهد. اين يك درجه بالاتر در انسانيت و يا در شخصيت نيست. اين حتی به معنی تسلط يكی بر ديگری و يا سركوب يكی توسط ديگری هم نيست.
اين يك تقسيم رحمت خداوند بر اساس طبيعتی است كه خدا خالق آن است و او بهتر از هركس می‏داند كه چه چيزی برای زن و چه چيزی برای مرد نيكوست. خداوند مطلقاً برحق است هنگامی كه می‏فرمايد: «ای مردم از پروردگارتان پروا كنيد، همو كه شما را از يك تن يگانه بيافريد و همسر او را هم از او پديد آورد و از آن دو، مردان و زنان بسياری پراكند.»
captcha