بررسی مرز فيزيك و متافيزيك از ديدگاه قرآن كريم
کد خبر: 1749946
تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱۳۸۷ - ۱۲:۲۸

بررسی مرز فيزيك و متافيزيك از ديدگاه قرآن كريم

شعور و ادراك، تفسير و تصويری حقيقی از واقعيت است كه در نفس رخ می‌‌‌دهد. انسان و ساير مخلوقات در جهان فنا‌پذير دارای جسم، نفس و روح هستند. نفس پردازشگر مخير به انتخاب الهامات است.

از آن‌جا كه در قرآن صراحتا به وجود جن اشاره شده است و متأسفانه در جوامع اسلامی و اديان ديگر به‌طور علمی جهت شناخت اين طيف از شعور، كاری اساسی صورت نپذيرفته است. بهتر است كه ابتدا ذهن خوانندگان عزيز را از تعاريف علمی دنياهای زيركوانتم و مرز فيزيك و متافيزيك آگاه كنم و سپس به ديدگاه‌های قرآن به‌طور مفصل بپردازيم.
دانشمندان در آغاز قرن 21 تلويحا، وجود و حضور دنياهای موازی كه در طيف شهود رصدی بشر نيست را پذيرفته‌اند و به كمك رياضيات به ابعاد ديگری از جهان (در كنار چهار بعد مكشوف) پی‌برده‌اند، ولی چرا نقطه عطف علم و دين بر روی بعد (مكان) ناپيدا منطبق شده است؟ تعاريف ماده و ضد ماده، فيزيك و متافيزيك، غيب و شهود، انسان و جن در فيزيك و علم آينده بشری چه جايگاهی را خواهند يافت؟
سوره رحمن و جن كه هميشه بر سر در مساجد و كوی و برزن تلاوت می‌شود، دارای چه مضامينی از حقيقت دنيای شگفت‌انگيز خلقت الهی است؟ در اين اين‌جا قصد داريم ببينيم كه آيا فيزيك با تشريح نظريه كوانتوم قصد دست‌اندازی در حوزه متافيزيك را دارد؟ آيا می‌توان در دو حوزه فيزيك و متافيزيك مرزی تعيين كرد؟ و يا دنياهای موازی در كنار يكديگر به حكمت الهی دارای همزيستی هستند؟
«يا بنی آدم لا يفتننكم الشيطان كما اخرج ابويكم من الجنه ينزغ عنهما لباسهما ليريهما سوآتهما انه يراكم هو و قبيله من حيث لا ترونهم انا جعلنا الشياطين اولياءللذين لا يومنون: ای فرزندان آدم! شيطان شما را نفريبد، آن‌گونه كه پدر و مادر شما را از بهشت بيرون كرد و لباس‌هايشان را از تنشان بيرون كرد تا عورتشان را به آن‌ها نشان دهد، چه اين‌كه او و قبيله‌اش شما را می‌بينند از جائی كه شما آ‌ن‌ها را نمی‌بينيد، ما شياطين را اولیـای كسانی قرار داديم كه ايمان نمی‌آورند.» (اعراف/ 27)
به‌راستی مرز ماده و ضد ماده كجاست؟ چرا زمانی كه جهان را با همه كهكشان‌ها و ستاره‌ها و سيارات و طيف گسترده‌ای از ديگر اجرام وزن می‌كنيم، می‌بينيم ماده تاريك و انرژی تاريك حكايت از ناپيدايی جرم عظيم غيرقابل تصوری را دارند؟ ماده تاريك و انرژی تاريك چيست؟ چرا فيزيك نوين به چهار بعد انيشتين رضايت نداد؟ بقيه جرم جهان در كجا پنهان شده است؟ نظريه ريسمان‌ها كه در سر شاخه علم فيزيك كوانتوم، رديابی و پردازش می‌شود به دنبال چيست؟
چرا اساتيد اعظم فيزيك همه چيز را رها كرده و علم رياضيات پيشرفتـه را در خدمت جهان چند بعدی گرفته اند؟ آيا جهان‌های موازی به ريسكش می‌ارزد؟ اين جهان‌های تو در تو و موازی چيستند كه دنيا ميلياردها دلار و يورو خرج آن می‌كند؟
بله خداوند تاس نمی‌‌اندازد؟ و پردازش خالق بی‌همتا به‌قدری پيچيده است كه چاره‌ای جز هذيان‌گويی نداريم! و حالا جهت بررسی اين سئوال كه آيا بين فيزيك و متا‌فيزيك و در كل بين ماده و ضد ماده مرزی است، به كنكاش در دنيای كوانتوم می‌پردازيم. دانشمندان فيزيك با ارائه نظريه ريسمان‌ها، ‌به‌دنبال كشف نيروی واحد كيهانی هستند. می‌دانيم كه انيشتين تا سال‌های پايانی عمر خود(۱۹۵۱م) در پی اتحاد دو نيروی گراويتون (جاذبه) و الكترومغناطيس بود. در آن زمان دانشمندان جوان هم عصر وی، دو نيروی اتمی قوی (چسب بين پروتون و نوترون درون هسته) و ضعيف (راديو اكتيو) را به انيشتين تقديم كردند كه وی از پذيرفتن قوانين كوانتوم سر باز زد و جمله معروف خداوند تاس نمی‌اندازد را جهانی كرد!
برای اين‌كه بفهميم آيا مرزی بين ماده و ضد ماده يا فيزيك و متافيزيك و يا شهود و غيب موجود است؟ بايد صابون فهم مطالب زير را به تن ماليد! آيا جهان ما صرفا به چهار بعد طول، عرض، ارتفاع و زمان ختم می‌شود ؟ زمانی كه شما با دوستتان در خيابان طالقانی(x)، كوچه هشتم، پلاك 20 (Y) قرار می‌گذاريد، صرفا دو بعد X , Y را تعريف كرده‌ايد. چنان‌چه ساختمان شماره 20 دارای چند طبقه باشد، ناچاريد كه طبقه يا بعد سوم (Z) را هم آدرس دهيد!، ولی آيا ارتباطات ما در همين سه بعد خلاصه می‌شود؟
خير چرا كه دوست شما زمان ملاقات (بعد چهارم) را نيز از شما خواهد پرسيد! اگر زمان را از شما نپرسد، احتمال اين‌كه هر دو در يك زمان در محل ملاقات حاضر شويد بعيد است. (فردا، يك هفته ديگر و يا ...) پس بعد چهارم نياز چندانی به كشف نداشت، ولی محاسبه آن در روابط الزامی است. دانشمندان با محاسبات خود فرض حضور بعد پنجم و ششم و هفتم تا يازدهم و حتی بيشتر را به تحقيق گذاشتند. چطور؟ در خيابان يا محله خود به پرنده‌ای كه روی كابل كشيده شده بين دو تير چراغ برق نشسته، از فاصله دور، نظری بيندازيد. چه می‌بينيد؟ پرنده‌ای كه بر روی يك رشته كابل تك بعدی (كه در جهت طولی X امتداد يافته) نشسته است!
حالا از نزديك به آن نگاه كنيد، تعجب خواهيد كرد. كلافی ريسمانی از چند سيم كه رهم پيچيده شده است و مورچگانی بر روی آن با جهت‌های متفاوت در حركتند. درجه آزادی حركت مورچه در ابعاد بيشتری تعريف‌پذير است و از ديد مورچگان كابل يك بعدی پرنده دنيايی چند بعدی جهت حركت آن‌هاست! دانشمندان از همين روش جهت نگريستن به مولكول‌ها و سپس اتم‌ها و بعد از آن ذرات بنيادی و در نهايت كوارك‌ها سود جستند تا زمانی كه از دور به دنيای ماكرو نگاهی داشتند، چهار بعد اجازه درك ابعاد بيشتر را نمی‌داد، ولی وقتی وارد دنيای كوانتوم شدند، قوانين فيزيك شروع به بازی درآوردن كردند!
آيا دنيای در هم‌پيچيده ريسمانی شكل درون زير‌خرد ذره‌ها كه ابعاد بيشتری را وسوسه می‌كردند، دارای هيبتی عظيم با قوانين خاص خود در كنار دنيای ماست؟ اگر اين‌طور است، ساكنين اين دنيای موازی چه كسانی هستند؟
به دنيای كوانتوم خوش آمديد... . فقط چند نكته را به خاطر بسپاريد! وقتی پائين می‌‌آييد، صحبت از مرز ماده و ضد ماده و فيزيك و متافييزك را به ميان نياوريد! ( چون مرزی وجود ندارد.) برای خودتان گفتم تا در برگشت دچار مشكل نشويد! يك تكه سنگ را از زمين برداريد و در دست بگيريد. خوب به آن نگاه كنيد. چه چيز می‌بينيد؟ ماده ؟ بله! اگر وزن و جرم و بار داشته باشد، حتما حدستان درست است. راستی اين سنگی كه در دست گرفته‌‌ايد بعد دارد؟ پس تجزيه‌پذير است! به چی؟ به كانی‌های اوليه و كانی‌های ثانويه!
سپس به عناصر و مولكول‌ها و اتم‌ها (ذره)، می‌‌دانيم كه ذره هم بعد دارد و اين‌بار حتما به خرد ذره‌های الكترون، پروتون و نوترون تقسيم می‌شود! دموكريت در يونان در سال‌های 370-460 قبل از ميلاد مسيح، اتم (ذره ) را تعريف كرده بود، ولی از ذرات بنيادی يا همان خرد ذره‌های ما (الكترون، پروتون و نوترون) چيزی به ميان نياورده بود.
در سال ۱۹۶۰بود كه دانشمندان اعلام كردند اون سنگی كه در دست شماست و تا مرحله ذرات بنيادی شكافتيد از زير خرده ذره‌هايی تشكيل يافته است كه برخی كوارك نام گرفتند. حالا دو نردبان برای پائين رفتن در غيب يا عالم ناپيدا داريم: زير ذره‌های عامل انرژی (بوزون )و زير ذره‌های عامل ماده(فرميون) بوزون‌ها با گشتاور چرخشی 0-10 كه نشانگر رفتارشان است، تشكيل‌دهنده چهار نيروی شناخته شده فيزيك هسته‌ای (نيروی ضعيف و قوی و الكترومغناطيس و جاذبه) هستند.
اگر خسته شديد می‌توانيد سنگ را زمين بگذاريد، ولی همچنان چشم از آن برنداريد تا در پايان مدعی نشويد كه چشم‌بندی كردم! بوزون‌ها در دو طبقه: غير كواركی و كواركی موجودند. انواع بوزون‌های غير كواركی عبارتند از: فوتون(كوانتوم) كه نيرو الكترومغناطيس بوده و فاقد جرم(در حالت سكون) است. موجی حركت كرده و ذره‌ای به مقصد می‌رسد. نور در تعريف معادله ماكس پلانك، نسبت معكوس طول موج و انرژی را پذيراست، يعنی هر چه قدر انرژی يك فوتون(كوانتوم) زيادتر شود طول موج آن كوتاه‌تر است، پس هرچه آهنی داغ‌تر شود، طيف رنگ آن از سرخ با طول موج بلند و انرژی كم به نارنجی، زرد، سبز و آبی با طول موج كوتاه ولی پر انرژی تغيير می‌كند.
پرتوهای موجود در طبيعت از طول موج بلند به كوتاه عبارتند از : ميكرو ويو،راديو، تلويزيون، ماهواره، نور(فرو سرخ، نارنجی، زرد، سبز، آبی، نيلی، بنفش و فرا‌بنفش)، ايكس و گاما. پرتو‌های ميكروو‌يو، راديو، تلويزيون، ماهواره، نورفرو سرخ بر چشم تأثير ندارند پس قابل رؤیـت نيستند و به دليل فوتون‌های كم انرژی، برای سلول‌های موجودات زنده (گياه و حيوان) مضر نيستند.
پرتوهای الكترو مغناطيس جهت انتشار به هوا و آب نياز ندارند و با حد‌اكثر سرعت يك ذره (سرعت نور =۳۰۰۰۰۰km/s) به شكل ماده حركت می‌كنند. امواج مكانيكی(سرعت صوت=۳۳۵m/s) به واسط آب‌و‌هوا نياز دارند. همان‌طور كه قبلا هم در مبحث بيگ‌بنگ توضيح داده شد فوتـونـها در دمـاهای ميلياردی تشكيل شده‌اند و دارای عمر ابدی هستند و فراوان‌ترين وجودند. (هر اتم، يك ميلیـارد فوتون)، البته انسان هم توانسته با شكافتن هسته اتم (در انفجار اتمی) و اتصال هسته اتم (انفجار هيدروژنی) با تبديل ماده به انرژی مقادير عظيمی از فوتون‌های پر‌انرژی (فوتون‌های راديواكتيو، اشعه گاما) توليد كند: E=mc^2.
زمانی كه يك الكترون، فوتون را جذب يا دفع می‌كند به پوزيترون تبديل می‌شود. برخورد الكترون و پوزيترون، ناپديدی آن‌ها و تشكيل فوتون را موجب می‌شود.(ماده به انرژی تبديل می‌شود) گراويتون‌ها، نيروی جاذبه‌ای كه منشأ آن، بوزون حاملی بنام، هيگز(با چرخش صفر) است! به‌عبارتی، نقاش سياه‌چاله‌هااند. گلوئون‌ها، (چرخش 1) با بار خنثی، چسب هسته اتمی را پديد آورده است. گلوئــون‌ها نيز طی واكنش‌های هسته‌ای در دمای ميليارد درجه‌ای پديد می‌آيند و بالاخره بوزون‌های حامل كه جرم داری شون قابل تحصين است،w - w + با 81000 ميلیــون الكترون ولت و z0 با 93800 ميليون الكترون ولت(Mev)
خلاصه اين‌كه گشتـاور يك و نيروی ضعيف از خصوصيات آن‌هاست. بوزون‌هايی كواركی (دو كواركی كه مزون ناميده می‌شوند): باز هم عامل انرژی هستند. اين تبديل‌كننده‌های خرده ذره ماده به انرژی، شامل: پيون: ايجاد كننده نيروی قوی كه پروتون‌های هم‌بار را سر جايشان می‌نشاند (هيدكی يوكاوا 1935م) و البته در اشعه كيهانی هم ثبت شده‌اند(سسيل فرانك پاول - 1947م). پيون‌ها با اجرام متفاوت و بارهای مثبت، منفی و خنثی مشاهده شده‌اند. كئون: مزون خنثی با عمر كوتاه و جرم بيشتر از پيون كه در ساختار ماده معمولی حضور ندارد. از انرژی‌زاها كه بگذريم به ماده‌زاها (فرميون‌ها) می‌رسيم:
خرده ذره‌هايی كه سازنده ماده هستند را فرميون می‌نامند: (چرخش2/1) و دارای حركت دايره‌ای بوده و شامل كوارك و لپتون و باريون (سه كواركی ) است. كوارك‌ها تا آن‌جا كه علم بشر اجازه داده، می‌توان گفت كه كوارك‌ها سنگ پايه تشكيل ماده‌اند و شامل:۱- كوارك بالا ۲- كوارك پائين۳- كوارك رأس ۴- كوارك قاعده ۵- كوارك عجيب و ۶-كوارك افسون‌گر هستند. لپتون‌ها: اين فرميون‌‌ها، خرده ذره‌های سبكی هستند كه از ريز ذره‌های ذيل تشكيل يافته‌اند:
الكترون‌ها: خرده ذره‌های سبك پايداری كه با بار منفی بر روی مدار اتـم با سرعت ۶۰۰km/s می‌چرخند و در همه ذرات حضور دارند(واكنش آن‌ها موجب پيدايش واكنش‌های شيميایـی می‌شود.) الكترون دارای ضد خرده ذره‌ای بنام پوزيترون (بار ۱+) است. به‌عبارتی تصوير آئينه‌ای آن بوده كه در سال ۱۹۳۱ م توسط موريس ديراك حدس زده شد و در سال ۱۹۳۲ م توسط اندرسن كشف شـــد. لازم به ذكر است كه هر خرده ذره‌ای دارای يك ضد خود بوده كه بار و حركتش مخالف ذره اصلی بوده و سازنده ضد ماده است. ساختار برخی سياه‌چاله‌ها را از ضد ماده می‌دانند.
ميو ـ آن‌ها (الكترون‌های چاق تا ۲۰۰ برابر)، تو ـ آن‌ها و نوترينوها (خنثی- جرمشان يك ده هزارم الكترون بوده و روزانه 10 ميليارد نوترينو از خورشيد به هر سانتيمتر مربع كره آبی رنگ ما اصابت می‌كند!و از طرف مقابل آن بيرون ميزنه! و نهايتا باريون‌های سنگين وزن با عمر كوتاه كه فرميون‌هايی هستند متشكل از ۳ كوارك و بلافاصله پس از تشكيل به پروتون (سازنده هسته با بار ۱+ و به تعداد مساوی با الكترون در هر ذره و با سرعت ۱۵ km/s و ۵ برابری تعداد نوترون‌ها در طبيعت) و نوترون و باريون‌های ديگر(ناپايدار كه از بقايايشان، انواع ديگری به همراه پرتو كيهانی سيگما، امگا، هيپرون و زی به‌وجود می‌آيد.) تبديل می‌شوند.
اگر به دنبال ريسمان‌ها ( كلاف ريسمانی ) می‌گرديد، دنيای كوارك‌ها پاسخگو نيست بايد زير اقيانوس كوارك‌ها و زيرخرد ذره‌های ديگر غواصی كنيد و فقط در فرمول‌ها مسير را ادامه دهيد و دعا كنيد باگی بر سر راهتان سبز نشود. در آن پائين ابزاری جهت اندازه‌گيری و رصد نداريد. هر چيزی كشف كنيد به محض بالا آوردن آن غيب می‌شود و هر چه قسم بخوريد كه وجود دارد! جز ديوانه ‌خواندن شما كمكی نخواهند كرد!
خوب حالا سنگ را برداريد و مرز ماده و ضد ماده، فيزيك و متافيزيك، عالم غيب و شهود، دنيای ما و جنيان و به‌طور كل مرزبندی دنياهای موازی را در نظريه ريسمان‌ها به من نشان دهيد. آيا فيزيك به دنيای متافيزيك وارد شده است و يا بالعكس؟ مرز فيزيك و متا فيزيك كجاست؟ ماده چيست؟ دنياهای موازی در كجای هم واقع شده‌اند؟ اون‌ها و دنيای اون‌ها از چه تشكيل يافته كه ما را می‌بينند؟ و چرا ما آن‌ها را نمی‌بينيم؟(يراكم ـ حيث لا ترونهم)
«يا بنی آدم لا يفتننكم الشيطان كما اخرج ابويكم من الجنه ينزغ عنهما لباسهما ليريهما سوآتهما انه يراكم هو و قبيله من حيث لا ترونهم انا جعلنا الشياطين اولياء للذين لا يومنون: ای فرزندان آدم! شيطان شما را نفريبد، آن‌گونه كه پدر و مادر شما را از بهشت بیـرون كرد و لباس‌هايشان را از تنشان بيرون كرد تا عورتشان را به آن‌ها نشان دهد، چه اين‌كه او و قبيله‌اش شما را می‌بينند از جائی كه شما آن‌ها را نمی‌بينيد، ما شياطين را اوليای كسانی قرار داديم كه ايمان نمی‌‌آورند.(اعراف/۲۷)
قصه‌‌های مادر‌بزرگ‌ها كه از افسانه‌های كهن اقوام پيشرفته آتلانتيس و ماياها و فرعون‌های زمان به يادگار رسيده چه چيز را حكايت می‌كنند؟ آيا اشاره‌گر اينست كه فرعونيان به نيروی واحد كيهانی در فيزيك دست يافته بودند؟ آيا جنيان در بين آن‌ها و كاخ‌هايشان در تردد بوده‌اند؟ولی چون رسولان الهی را از محافل علميشان با تمسخر و ديوانه خطاب كردن می‌راندند، تمدن و عظمت تكنولوژيك‌شان به افسانه بدل شد.
پس جالب است كه تمدن امروز روی خرابه‌های با‌قی‌مانده از تمدن آن‌ها می‌پرسد كه آيا آنها هم هواپيما داشته‌اند؟ از الكتريسيته چيزی می‌فهميدند؟ جن چيه؟ ملائكه يعنی چه؟ منظور قرآن از اين‌كه می‌فرمايد: مورچه و هد هد حرف ميزنند چيست؟ عجايب هفت‌گانه را چه قدرتی پديد آورده است؟
اصطلاح متافيزيك حضور به طور جدی با مطرح شدن ساختارشكنی در عالم انديشه غربی مطرح شد و از آن‌جا سر از فلسفه‌ هنر هم درآورد. تفسير ساختارشكنانه در تمام روايت‌‌های موجود در تاريخ فلسفه‌ی غرب كه به شكل‌زبانی و سنتی داعيه‌دار دريافت بلاوقف معنا بودند تشكيك كرد و آن‌ها را متهم به اين اتهام كرد كه اين سنن تفلسف، نوعی مابعدالطبيعه يا هستی‌شناسی الوهی را به وجهی رجحانی به حضور در مقابل غياب داده‌‌اند.
شعور و ادراك، تفسير و تصويری حقيقی از واقعيت است كه در نفس رخ می‌‌‌دهد. انسان و ساير مخلوقات در جهان فنا‌پذير(MATRIX) دارای جسم، نفس و روح هستند. نفس پردازشگر مخير به انتخاب الهامات است (فالهمها...)
روح از الله، الرحمن، يهوه، اله، اهورا (يا به هر زبانی، پديد آورنده مهربان) منشأ می‌گيرد.(قل الروح من امر ربی ... و نفخت فيه من روحی) اطلاعات درباره روح اندك است. اغلب عالمان و عوام، روح و نفس را به اشتباه، يكی فرض كرده و آن‌چه كه به نفس تعلق می‌گيرد را به روح نسبت می‌دهند و جملات عوامانه احضار روح، خروج روح از كالبد، ارواح سرگردان و عذاب روح در بين مردم شايع هست. در حالی‌كه قرآن درباره روح به آيه زير اكتفا كرده است: «يسئلونك عن الروح قل الروح من امر ربی و ما اوتيتم من العلم الا قليلا: از روح می‌پرسندت، بگو روح از امر پروردگارم هست و جز اندكی از علم داده نشديد. (اسراء/85)، لكن درباره نفس به تفصيل آيات ارسال شده است كه در مبحث نفس به آن خواهيم پرداخت.
«...و لا تايئسوا من روح الله انه لا يايئس من روح الله الا القوم الكافرون: و از روح الله مأيوس نشويد كه تنها گروه كافران، از روح خدا مأيوس می‌شوند.» جسم مخلوق خداست. همه موجودات، صاحب جسم هستند. گستره جسم در انرژی(بوزون‌ها) و ماده(فرميون‌ها) متفاوت است. شروع خلقت جسم جن از طيفی از نار نفوذ‌كننده بوده است: «و الجان خلقناه من قبل من نار السموم… (حجر/27)، «...بدا خلق الانسان من طين...: و شروع جسم انسان از خاك است.(سجده/7)
پذيرفتن نظرياتی در ارتباط با سلسله مراتبی تكوين جسم انسان از لجن حاوی متان به تك‌ياخته‌ها تا نئاندرتال و سپس به شكل كنونی به مطالعه و تحقيق بيشتر نيازمند است. به هر حال آغازی از خاك(تراب، طين، طين لازب، حما مسنون: گل بد‌بو ) به مراتب پست‌تر از آغازی نئاندرتالی است. «و اذ قال ربك للملائكه انی خلق بشرا من صلصل من حماء مسنون: و هنگامی را كه پرودگارت به فرشتگان گفت: من بشری را از گل خشكيده‌ای كه از گل بدبويی گرفته شده می‌آفرينم.» (حجر/۲۸)
عده‌ای نيز معتقدند كه تكامل جسم انسان توسط ملائك به اذن پروردگار صورت می‌پذيرد (دوش ديدم كه ملائك در می خانه زدند .... گل آدمی بسرشتند و به پيمانه زدند.) همان‌طور كه دخالت رحم مادر نمی‌تواند خالق جسم انسان باشد، دخالت ملائك به اذن الله نيز حجتی بر عدم خلقت احسن الخالقين نيست! در ارتباط با شناخت اجسام حيوانات، گياهان، كوه‌ها، انسان‌ها، سيارات و غيره، كتاب‌های فيزيولوژی و آناتومی فراوانی جهت مطالعه موجود است. مرگ در جسم هر مخلوقی( از تك‌ياخته تا ستاره) حتمی و قطعی است. «كل من عليها فان (رحمن/26)؛ «الله يتوفی الانفس حين موتها»... (زمر/42)
«و نفس و ما سويها: قسم به نفس و آن‌كه آن‌را منظم ساخته. (شمس/7) فالهمها فجورها و تقويها: سپس شر و خير را به آن الهام كرده است. (شمس/8) شعور لاجرم در نفس بايد جاری شود «علمت نفس ما احضرت... (تكوير/14) و علمت نفس ما قدمت و اخرت... (انفطار/5)
نفس واقعيت ماست كه مخلوق دست الله الرحمن است. نفس مخلوقی است كه لياقت دوستی با الله را می‌يابد. نفس، خليل‌اللهی، كليم‌اللهی، روح اللهی و حبيب‌اللهی را در می‌نوردد و به مقام اليه راجعون می‌رسد. اله، هستی‌بخش نفس است. نفس، مخلوق اله زيبای بی‌همتاست. همان احسن الخالقين. لقد خلقناالانسان فی احسن تقويم...(تين/4). نفس ، عبداله است، نه در تظاهر و نسك، بلكه در واقعيتی مطلق! اتدعون بعلا و تذرون احسن الخالقين (صافات/125)
اين عهد و دينی فطری و قيم در صراطی مستقيم به سوی حق است. فاقد از هر شكل، ادعا، رويا، تصور و اجباری! روان و سليس و فی البداهه ـ بی‌تكرار! شعور جزء لا ينفك نفسی ست كه قرار است در بين خير و شر ، مخير به انتخاب گردد(فالهمها فجورها و تقويها). او بايد به عهد و دين الست بربكم عمل كند و بلی را در سپاسی دلپذير ، توكلی عميق، فاقد از هر گونه شرك و كفر در شاكله ای حقيقی؛ پاسخ گويد!
پنهان كاری، گناه، هدايت، تشكر، تلاش، تزكيه، حسادت، نيكی، بدی، خدعه، مكر، انفاق، ظلم، گمراهی و خسران، تغيير و كلا فجور و تقوی در نفس حادث خواهد شد. يخفون فی انفسهم و من يكتسب اثما ... علی نفسه ـ فمن اهتدی ...لنفسه ـ من شكر...لنفسه ـ من جاهد...لنفسه ـ من تزكی...لنفسه ـ من يبخل فانما يبخل عن نفسه ـ ان احسنتم احسنتم لانفسكم و ان اساتم فلها ـ ما يخادعون الا انفسهم و ما يشعرون ـ و ما تنفقوا ...فلا نفسكم ـ ربنا ظلمنا انفسنا ـ ما يضلون الا انفسهم ـ قدخسرو انفسهم ـ ... حتی يغيروا ما بانفسهم.(عمران/154، نسا/111، يونس/108، نمل/40، عنكبوت/6، فاطر/18، محمد/38، اسرا/7، بقره/9، بقره/ 272، اعراف/ 23، عمران/ 69، اعراف/53، رعد/11)
آنچه هست در نفس است «تعلم ما فی نفسی و لا اعلم ما فی نفسك... » مائده/116). در نفس مرگی رخ نخواهد داد و در اين واقعيت مجازی (دنيا)، مرگ و حيات برای ابتلا نفس خلقت يافته است. «الذی خلق الموت و الحياه ليبلوكم ايكم احسن عملا...: كسی كه مرگ و حيات را آفريد تا بيازمايد كداميك از شما، بهترين را عمل می‌كنيد.(ملك/2) حفاظت بر نفس ما رخ داده است (ان كل نفس لما عليها حافظ...(طارق/4) نفس مرگ ندارد. شايد باور نكنيد! به آيات زير توجه كنيد: «الله يتوفی الانفس حين موتها... :الله نفوس را حين مرگ (جسم) بطور كامل دريافت می‌كند.»، «و لو تری اذ الظالمون فی غمرات الموت و الملائكه باسطو ايديهم اخرجوا انفسكم ...: و اگر ببينی هنگامی را كه ظالمان در شدائد مرگ (جسم) فرو رفته اند و ملائك دستها را گشوده به آنان می‌‌‌گويند نفستان را خارج كنيد...(انعام/93 )
كل نفس ذائقه الموت ثم الينا ترجعون: هر نفسی مرگ را می‌چشد پس بسوی ما باز می‌گردد (عنكبوت/57 ) قرآن می‌فرمايد كه در نفس (حقيقت ما ) مرگ رخ نمی‌دهد بلكه نفس(ما) هنگام مرگ جسم، چشيدن، دريافت شدن و يا خارج شدن را شعور خواهد كرد و بلافاصله به‌طور كامل به‌سوی درك و شعور كردن عالم بعدی رد می‌شود. باور كردن جملات فوق، ايمان(باور) به و اليوم الآخر است.
چشم، لب، دست، پا، قلب صنوبری، مغز گردويی‌شكل، نخاع، مخ، مخچه، ريه، كليه، كبد، معده، اسكلت، پوست، مو، ناخن، سيستم گردش خون و هزاران دستگاه و ميلياردها ميليارد سلول، ابزار و لانه‌ای جسمانی جهت سير شعور نفس در اين واقعيت مجازی (دنيا) هستند. چرا؟
زيرا، «الذی خلق الموت و الحياه ليبلوكم ايكم احسن عملا...: كسی كه مرگ و حيات را آفريد تا بيازمايد كداميك از شما(نفوس)، بهترين را عمل می‌كنيد.(ملك/2)، «و لقد فتنا الذين من قبلهم فليعلمن الله الذين صدقوا و ليعلمن الكاذبين: ما كسانی را كه پيش از آنان بودند آزموديم، پس الله آگاه می‌كند كسانی را كه راستگويند و آگاه می‌كند دروغگويان را» (عنكبوت/3)
آيا در عهد الست چيزی را مدعی شديم كه صداقت و كذب آن در ماتريكس دنيا مورد آزمون است؟ «و ليعلمن الله الذين آمنوا و ليعلمن المنافقين: و مسلما الله مومنان را می‌شناسد و بيقين منافقان را می‌شناسد.(عنكبوت/11)، «...ليعلم الله من يخافه بالغيب...:تا معلوم كند الله، چه كسی در نهان از خدا می‌ترسد... (مائده/94)، «... و ليعلم الله من ينصره و رسله بالغيب ان‌الله قوی عزيز: و الله معلوم كند، چه كسی او و رسولانش را ياری می كند بی‌آن‌كه او را ببيند، الله قوی و شكست‌ناپذير است.» (حديد/25)
لا اكراه فی الدين قد تبين الرشد من الغی(بقره/256) اين دنيا(ماتريكس) و اجسادش(واقعيات مجازی) بين نفوس ما، دست به دست خواهد شد تا آشكار شود: و تلك الايام نداولها بين الناس و ليعلم الله الذين آمنوا و يتخذ منكم شهداء... و ما اين روزها را بين مردم می‌گردانيم، تا الله آشكار كند مؤمنان را و از ميان شما شاهدانی بگيرد... (آل عمران/140)
آيا پهن شدن و جمع شدن اين گستره مجازی در بيگ‌بنگ كيهانی با ميلياردها سموات و الارض برای آن بود كه علام الغيوب به آگاهی برسد؟ در حالی‌كه او و ان ربك ليعلم ما تكن صدورهم و ما يعلنون: و پروردگارت آن‌چه را در سينه‌هايشان پنهان می‌دارند و آن‌چه را آشكار می‌‌كنند به‌خوبی می‌داند.(نمل/74)
«تعلم ما فی نفسی و لا اعلم ما فی نفسك انك انت علام الغيوب: آن‌چه در نفس من است می‌دانی و آن‌چه در نفس توست، نمی‌دانم. به‌يقين تو از تمام پنهان‌ها آگاهی.» (مائده/116) اين عظمت دهر جمع خواهد شد؛ زيرا آن كسی كه آنرا بنا نهاده، وعده داده است؛ آ‌ن‌را همچون طومار مكتوبی كه پهن شد، جمع خواهد كرد.
«يوم نطوی السماء كطی السجل للكتب كما بدانا اول خلق نعيده وعدا علينا انا كنا فاعلين:در آن‌روز كه آسمان را چون طوماری در هم می پيچيم، همان‌گونه كه آفرينش را آغاز كرديم، آن‌را باز می‌گردانيم. اين وعده‌ای است بر ما و قطعا آن‌را انجام خواهيم داد.» (انبياء/104) پس از آن: كل نفس بما كسبت رهينه: هر نفسی در گرو عملی است كه كسب كرده است.(مدثر/38)
...ثم توفی كل نفس ما كسبت...(بقره/281) ...و وفيت كل نفس ما كسبت...(آل عمران/25) يوم تجد كل نفس ما عملت...(آل عمران/30)...توفی كل نفس ما كسبت... (آل عمران/161)...و لا تكسب كل نفس الا عليها...(انعام/164)يوم تاتی كل نفس تجادل عن نفسها و توفی كل نفس ما عملت و هم لا يظلمون(نحل/111)و وفيت كل نفس ما عملت و هو اعلم بما يفعلون(زمر/70)اليوم تجزی كل نفس بما كسبت...(غافر/17).
يكبار صيحه‌ای (بانگی) برخاست(بيگ بنگ) و واقعيتی مجازی به اسم دنيا آشكار شد و ما نفوس، مبتلا به اين آزمون شديم.
پس از جمع‌آوری سوپ پخش شده كيهانی، مهلتی داده نخواهد شد. بار دگر صيحه‌ای بر خواهد خواست و همه در آن جمع خواهيم بود. برخواهيم خواست در حالی‌كه منتظرانی هوشيار هستيم!
«و نفخ فی الصور فصعق من فی السموات و من فی الارض الا من شاء الله ثم نفخ فيه اخری فاذا هم قيام ينظرون: و در صور دميده می شود، پس همه كسانی كه در آسمان‌ها و زمينند می‌ميرند، مگر كسانی كه خدا بخواهد؛ سپس بار دگر در صور دميده می‌شود، ناگهان همگی به پا می‌خيزند و در انتظار هستند.» (زمر/68)
بابت آن‌چه مرتكب شديم؛ فديه و رشوه‌ای پذيرفته نيست! «و لو ان للذين ظلموا ما فی الارض جميعا و مثله معه لافتدوا به من سو ء العذاب يوم القيمه و بدا لهم من الله ما لم يكونوا يحتسبون: اگر ستمكاران تمام آن‌چه روی زمين است مالك باشند و همانند آن بر آن افزوده شود، حاضرند همه را فدا كنند تا از عذاب شديد روز قيامت رهائی يابند و از سوی الله برای آن‌ها اموری ظاهر می‌شود كه هرگز گمان نمی‌كردند.(زمر/47)
آن‌چه نفوس ما به آن محتاج است، بصيرت، شعور و آگاهی است و پس از قضی الامر، شيون و ناله در جهنم سودی نخواهد داشت....سواء علينا اجزعنا ام صبرنا ما لنا من محيص: ... يكسان است برای ما چه بی‌تابی كنيم و چه شكيبائی، تفاوتی برای ما ندارد؛ راه گريزی برای ما نيست.(ابراهيم/21)
اصلوها فاصبروا او لا تصبروا سوا ء عليكم: امروز می‌بايد چاره‌ای انديشيد و از حفره آتش جهنم گريخت كه فردا دير است.(طور/16، «و اعتصموا بحبل الله جميعا ولا تفرقوا و اذكروا نعمت الله عليكم..... كنتم علی شفا حفره من النار فانقذكم منها كذلك يبين الله آياته لعلكم تهتدون: و همگی به ريسمان الهی چنگ زنيد و پراكنده نشويد و نعمت‌الله را بر خود به ياد آوريد كه ... شما بر لب حفره‌ای از آتش بوديد، شما را از آن نجات داد؛ اين‌چنين خداوند آيات خود را برای شما آشكار می‌كند شايد پذيرای هدايت شويد.(آل عمران/103)*
*منبع: پايگاه اطلاع‌رسانی http://www.mavaraha.blogsky.com
captcha