به گزارش خبرگزاری قرآنی ايران(ايكنا) شعبه منطقه بالكان، در ابتدای مقاله، معرفی مختصر آن حضرت به شرح ذيل تدوين شده است: حضرت علی(ع) در سيزده رجب سال سيام عام الفيل در خانه كعبه متولد شد. نام مادرش فاطمه بنت اسد و پدرش ابوطالب نام داشت، آن حضرت در بيست و يكم ماه رمضان المبارك در سال چهل هجری در شهر كوفه به شهادت رسيده و در نجف به خاك سپرده شد. دوران كودكی علی(ع) در دامان پيامبر گرامی اسلام و خانه ايشان سپری گشت.
در كتب صحاح اهل سنت روايت شده كه وقتی جبرئيل برای نخستينبار بر پيامبر نازل شد و او را به مقام رسالت مفتخر ساخت، علی(ع) در كنار پيامبر اسلام بود. يكی ديگر از مفاخر حضرت اين است كه اولين مرد مسلمان است و تواريخ شيعی بالاجماع و تواريخ اهل سنت نيز در بسياری از منابع خود اين مطلب را تصريح نمودهاند. پيش از همه خود پيامبر اكرم به پيشقدم بودن علی (ع) اشاره میكند كه در ميان جمعی از ياران خود فرمود: «نخستين كسی كه در روز رستاخيز با من در كنار حوض ملاقات میكند، پيشقدمترين شما در اسلام، علی بن ابیطالب است»
يكی از افتخارات حضرت علی(ع)، عقد اخوت او با پيامبر گرامی اسلام بود. پيوند برادری از اصول اجتماعی آئين اسلام است. پيامبر پس از ورود به مدينه دستور داد تا بين مهاجران و انصار، پيمان برادری بهوجود آيد، البته هر دو نفری كه با هم برادر میشدند، از نظر كمالات و فضيلت شبيه هم بودند، پس از آنكه برای هر كدام برادری تعيين كردند، علی(ع) كه تنها مانده بود با چشمانی اشكبار به حضرت عرض كرد: «بين من و كسی برادری برقرار نكردی!» و رسول اكرم در پاسخ فرمودند: «تو برادر من در دو جهان هستی.» و در جای ديگری فرمودند: «او از من است و من هم از او هستم».
پس از رحلت رسول خدا، 25 سال علی(ع) به تصريح خودش برای حفظ اسلام و محكم شدن پايههای دين سكوت كرد. بعد از آن زمان طولانی و تاريك، مردم مجدداً به حضرت روی آوردند، ليكن پس از قبول خلافت با بیمهری ياران و كينهتوزی دشمنان خود مواجه شدند و چهار سال و چند ماه حكومت خود را با جنگ و سختی سپری نمودند و بالاخره در شب نوزدهم رمضان المبارك سال چهل هجری بدست يكی از خوارج بنام «عبدالرحمان بن ملجم مرادی» ضربت خورده و در بيست و يكم همان ماه به شهادت رسيدند.
اقبالی زارچ در ادامه مقاله خود، درباره تعريف خوشبختی، فضيلتهای اخلاقی و فضيلت عقلی مطالبی آورده و مقاله با نظر چند شخصيت غير مسلمان در مورد امام علی(ع) پايان يافته است كه خلاصه آن بشرح ذيل ارائه میشود:
خوشبختی:
معمولاً انسانها به مطلوب نهایى خود، خوشبختی، سعادت، نيكبختى، رستگاری و غيره مىگويند. به گفته ارسطو، گروهى آن را لذت و كامجویى مىپندارند و گروهى شرف و حرمت اجتماعى، و حكيمان آن را نظرپردازى و انديشيدن به واقعيتهاى غایى هستى مىدانند. افزون بر اين، گاهى يك شخص، ديدگاههاى مختلفى درباره سعادت مىيابد؛ مثلاً هنگام تشنگی شديد، خوشبختی را آب، زمان بيمارى، سلامتی را سعادت، هنگام فقر و تنگدستى آن را پول و ثروت و ... مىداند.
از ديدگاه امام، سعادت داراى مؤلفههاى متفاوت و مختلفى است كه داراى ارزش استقلالى است؛ بهطورى كه فقدان هريك از اين مؤلفهها به خوشبختی آدمى آسيب مىرساند. در كلام امام على(عليه السلام) اشارههایى به آنچه كه ارسطو «خوبیهای بيرونى» مىنامد، وجود دارد. مراد ارسطو از خيرات بيرونى، مزايا و برترىهایى مانند ثروت، زيبایى، شهرت خوب، حسب و نسب و...است كه خارج از روح آدمى و معمولاً غير اختيارى بوده، به بدن يا موقعيت اجتماعى او مربوط است. حضرت على (عليه السلام) از زيبایى، كه يكى از خوبیهای بيرونى است، به عنوان كمترين حد سعادت نام مىبرد و يا به تعبير ديگرى آن را آغاز مرز و حريم خوشبختی مىداند و درباره شهرت خوب مىفرمايند كه عنوان و سرآغاز كتاب سعادت انسان با مدح و ثناى ديگران از او رقم مىخورد. روايتهاى ديگرى نيز هست كه داشتن همسرى زيبا يا خانهاى فراخ را از مؤلفههاى خوشبختی آدمى شمردهاند.
يكى از مهمترين خوبیهای بيرونى، وجود محيط اجتماعى مناسب است. انسان هرچند اسباب رفاه و نيكبختى را داشته باشد، اگر دوستان و برادران خود را در رنج و تيرهروزى ببيند، نمىتوان گفت كه او خوشبخت است. امام علىعليه السلام مىفرمايند كه نمىتوان برادران خود را در رنج ديد و سعادتمند بود.
ثروت و دارایى نيز، يكى از مؤلفههاى سعادت بهشمار آمده است و فقر و تنگدستى در كلام امام (عليه السلام) بدبختى بزرگى شمرده شده است و حتى مرگ بزرگتر، بههرحال، مىتوان گفت كه خيرات بيرونى در سعادت انسان سهم دارند و از عناصر سازنده آن بهشمار مىآيند و ارزش استقلالى دارند؛ هرچند درجه و اهميت آنها در مقايسه با مؤلفههاى ديگر سعادت بسيار پايين است.
فضيلتهاى اخلاقى:
فضيلتهاى اخلاقى يكى از مؤلفههاى مهم سعادت انسان است؛ اما به گفته ارسطو: «نخست بايد ديد فضيلت چيست؟» چون نيكبختى فعاليت نفس موافق فضيلت كامل است، اكنون بايد بپرسيم كه فضيلت چيست؟ خود حضرت، فضيلت را چنين تعريف مىكند: «فضيلت، ملكهاى است كه حد وسطى را انتخاب كند كه براى ما درست و با موازين عقلى سازگار است.»
واژه فضيلت يا فعاليت اخلاقى، در نظر فيلسوفان يونان محتواى دينى نداشت و مقولاتى مانند ايمان، تعبد و توكل به خداوند را دربر نمىگرفت. فضايل دينى، تنها در زمينه و فضاى دينى قابل تصور است. ايمان به خداوند در رأس فضايل الهی يا دينى قرار دارد كه فقط در زمينه معرفت خداوند حاصل مىشود و همينطور ديگر فضايل دينى.
سفير ايران در آلبانی در مقاله خود به اختصار نقش برخى از فعاليتهاى اخلاقى بهمعناى رايج آن را در رستگاری انسان با بهرهگيرى از سيره و انديشه امام على (عليهالسلام) را چنين مورد بررسی قرارمیدهد:
1 ـ عدل
عدالت در معناى خاص خود، گاه «عدالت توزيعى» است؛ يعنى توزيع امكانات اقتصادى و اجتماعى جامعه بر پايه استحقاق. گاهى نيز به صورت «عدالت تصحيحى» است كه معمولاً در مورد مجازات بهكار مىرود. شايد بارزترين ويژگى زندگى حضرت على (عليه السلام) عدالت وى باشد. حضرت على عابدى بىنظير بود؛ دليرى است كه صدای شمشيرها، هراسى بر دلش نمىانداخت؛ اما همان دل از گريه كودك يتيمى مىلرزد. وقتى على (عليه السلام) زمام قدرت را در دست گرفت، عدالت توزيعى را پيشه خود كرد و در اين راه چنان سختگيرى كرد كه دوستان و ياران نزديك پيامبر (صلى الله عليه وآله) و نيز برادر نابيناى خود را به شكوه واداشت و بسيارى از اعيان را از خود رنجاند.
وقتى گروهى از ياران امام (عليهالسلام) به او پيشنهاد كردند بيتالمال را براساس موقعيتهاى اجتماعى افراد و قبايل توزيع كند تا خطرى از ناحيه افراد متنفذ حكومت را تهديد نكند و هرگاه اوضاع اجتماعى ثبات و استقرار يافت، به مساوات و عدالت در توزيع اموال، روى آورد، امام علی به آنان پاسخ دادند: «شما از من مىخواهيد كه پيروزى را به قيمت تبعيض و ستمگرى بهدست آورم؟ از من مىخواهيد كه عدالت را به پاى سياست و سيادت قربانى كنم؟ نه، سوگند به ذات حق، كه تا دنيا دنيا است چنين كارى نخواهم كرد و به گرد چنين كارى نخواهم گشت، من و تبعيض؟! من و پايمان كردن عدالت؟! اگر همه اين اموال عمومى كه در اختيار من است، مال شخصى خودم و محصول دسترنج خودم بود و مىخواستم ميان مردم تقسيم كنم، هرگز تبعيض روا نمىداشتم؛ چه رسد كه مال، مال خدا است و من امانتدار خدايم.»
دليل پايبندى شديد امام على عليه السلام به عدالت، آگاهى آن حضرت، از نقش كم نظير عدالت در سعادت فرد و جامعه است. وقتى از او درباره نسبت عدل و بخشش پرسيده مىشود، برخلاف بسيارى از مردم كه گمان مىكنند بخشش ارزش بيشترى دارد، عدل برتر از بخشش مىشمارد؛ زيرا عدل مبناى نظم عمومى است و مىتواند سعادت فرد را همراه با سعادت جمع فراهم سازد. اهميت عدالت در نگاه حضرت على (عليه السلام) چنان است كه پايبندى به آن يكى از ويژگیهاى اهل تقوا است. امام على (عليه السلام) برخلاف بسيارى از انسانها كه به زيبایى از عدالت سخن مىگويند، ولى به دشوارى بدان تن مىدهند، كمتر مىگويد و بيشتر عمل مىكند؛ اما همين جملات اندك روشنگر نكات بسيارى درباره عدالت است.
۲ ـ صبر
صبر، به معناى خويشتندارى همراه با نوعى دشوارى و سختى است. صبر را مىتوان سرچشمه بسيارى از فضايل اخلاقى دانست. صبر در برابر تمايلات نفسانى، آدمى را عفيف مىسازد، در دشوارىهاى كمرشكن جهاد، شجاعت مىآفريند و ... . بنابراين، مىتوان گفت صبر، هم خود يك فضيلت اخلاقى است .
امام على(عليه السلام) صبر را به سر ايمان تشبيه كرده و ايمان را ـ كه خود كليد قفل سعادت است ـ بدون صبر ناپايدار دانستهاند. راحتى و آسودگى ابدى را در گرو پيشهكردن صبر در ايام كوتاه زندگى مىدانند و صبر از بيهودهگویى را ـ كه سكوت ناميده مىشود ـ رستگارى و نجات مىخوانند و آن را در حالت كلى، همان پيروزى كه انسان در تمناى آن است، مىدانند.
۳ ـ صدق
صدق در اصل، وصف گفتار مطابق با واقع است؛ مثلاً وقتى گفته مىشود «او در بخشش صادق بود» يعنى آن عمل را به نحو احسن و كامل، به جا آورد صدق به معناى اصلى خود، فضيلت اخلاقى است كه در برابر كذب، سرچشمه رذيلتهاى اخلاقى، قرار مىگيرد. اما صدق به معناى عام، از جهت فضيلت، تابع موصوف خود است؛ يعنى اگر عملى اخلاقى باشد، نوع صادقانه آن فضيلتى ديگر بهحساب مىآيد. بخشش در راه خداوند، كارى ستوده است، ولى صورت كامل و بىعيب و نقص آن، فضيلت ديگرى دارد. امام على عليه السلام مىفرمايند: «صدق و راستگویى آدمى را رستگار مىكند، و دروغ او را در خواری و نگونبختی. تنها از رهگذر صدق است كه مىتوان نجات يافت و بر ساحل رستگارى آرميد و هرچه آدمى صادقتر باشد، رستگارتر است». اينها نمونهاى از نقش فضايل اخلاقى در سعادت انسان از ديدگاه امام على (عليه السلام) بود.
فضيلت عقلى:
انديشيدن و نظر از ارزشهای برتر الهی است، همان فعاليت عقلانى است كه ارسطو آن را تنها مؤلفه سعادت مىدانست. آنچه ارسطو را به اين نكته رهنمون ساخت، توجه به كاركرد انسان بود. وى استدلال مىكرد كه تنها كارى كه مختص و ويژه انسان است، همان تفكر است. آدمى تغذيه مىكند؛ اما گياهان نيز تغذيه و رشد و نمو دارند. آدمى فعاليت احساسى دارد، حيوانات نيز چنين هستند. اما انسان مىانديشد، بهويژه درباره واقعيتهاى غایى و نامحسوس هستى مانند خداوند، ولى هيچ نوع طبيعى ديگرى نمىتواند چنين كند. پس خوشبختی خاص انسان را هم بايد در فعاليت خاص او يعنى نظركردن دانست.
امام على (عليه السلام) از زبان پيامبر خدا (صلى الله عليه وآله) شنيده است كه در مسابقه رستگارى و تقرب به خداوند، هيچ چيز بهتر از انديشيدن و نظركردن آدمى را به مقصد نمىرساند. بدين روى او برتر از هركس ديگرى مىتواند نقش انديشيدن را در سعادت انسان بازگويد. براى اين بود كه شريفترين انسان و عزيزترين انبيا و خاتم رسلصلى الله عليه وآله با مركز دايره حكمت و فلك حقيقت و خزانه عقل، اميرالمؤمنين على ـ عليهالسلام ـ گفت كه: دانایى، برترين خوشبختی و بهترين مطلوب است. هيچ ثروتى را توان برابرى با عقل نيست و هرگاه عقل طراوت و نشاط لازم را داشته باشد، رستگارى را به ارمغان مىآورد.
وی در بخشی ديگر از مقاله خود به سخنان شخصيتهای برتر در مورد حضرت علی (ع) اشاره میكند:
- دكتر شبلی( ماترياليست ):
علی (ع) بزرگ بزرگان جهان و تنها نسخه منحصر بفردی است كه در گذشته و حال، شرق و غرب جهان نمونهای مانند او را نديده است.
- فواد جرداق (مسيحی ):
هرگاه دشواریهای زندگی به من رومی آورد و از رنج روزگار آزرده میشوم به آستان علی (ع) از اندوه خود پناه م برم زيرا او پناهگاه هر انسانی است او بر ستمكاران همچون رعد و بر شكست خوردگان ياوری دلسوز و مشفق است.
-رودلف ژايگر (آلمانی ):
يكی از علل ارادت ايرانيان به علی(ع) معروفيت و احترامی است كه وی به عنوان يك دانشمند در ايران داشت، به همين جهت قبل از سقوط دانشگاه جندی شاپور از علی دعوت كردند.
-استاد فواد افرام بستانی (مسيحی ):
اشخاص فكور در فهم اين شخصيت كوشش كردهاند و سالكان و زاهدان به هدايت او راه پيمودهاند.
-واشنگتن ارونيك ( آمريكايی ):
علی (ع) از برجستهترين خانوادههای نژاد عرب دارای سه خصلت بزرگ شجاعت، فصاحت و سخاوت بوده. روح دلير و شجاع او بود كه پيامبر لقب شير خدا را به او عطا فرمود.
-بارون( كاراديفو ):
علی (ع) قهرمانی رزمنده و شهسواری پاك نهاد و پاكباز و امامی شهيد بود كه روحی بس عميق و آرام داشت.
-جبران خليل جبران (فيلسوف و شاعر مسيحی):
به نظر من او اولين قدسی است كه با روح كلی ملازم شده و آهنگهای ابديت را از او شنيده و در گوش قومش منعكس ساخته، هركس از او خوشش آيد بر فطرت توحيد است و هركس با او دشمن است از ابناء جاهليت.
پسر ابوطالب شهيد راه عظمت خود شد و در حالی از دنيا درگذشت كه نماز بر زبان داشت و قلبش از شوق لقای پروردگار سرشار بود.
-جرجی زيدان ( مسيحی ):
اگر بگويم مسيح از علی بالاتر است عقلم اجازه نمیدهد و اگر بگويم علی از مسيح بالاتر است دينم اجازه نمیدهد.