کد خبر: 1868106
تاریخ انتشار : ۱۳ دی ۱۳۸۸ - ۱۳:۳۴

متن نامه جامعه قرآنی كشور به مقام معظم رهبری منتشر شد

گروه فعاليت‌های قرآنی: جامعه قرآنی كشور به مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) درباره حوادث اخير و بيانات معظم‌له در جمع مبلغان، نامه‌ای نوشته و در اين نامه با بيعتی مجددا پيروی همه جانبه اين جامعه را از مقام معظم رهبری اعلام كرده است.

به گزارش خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا)، جامعه قرآنی كشور به مقام معظم رهبری (مد ظله العالی) درباره حوادث اخير و بيانات معظم‌له در جمع مبلغان، نامه‌ای نگاشته است كه متن آن در پی می‌آيد:
بِسمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحيم
محضر مبارك نائب امام ‌زمان(عج) و ولی امر مسلمين
حضرت آيت‌‌الله‌العظمی خامنه‌ای ادام الله تعالی ظله العالی
السلام‌ عليكم و رحمة‌الله ‌و بركاته
خداوند را سپاس كه در روز نزول هَل‌اَتی، كه اعطاء نشان عالی خداوند بر خاندان رسالت است، بار ديگر پرتوی از انوار كتابش را در بيان ولی خود بر ملت بزرگ ايران ارزانی داشت و كاروان بزرگ تبليغ و روحانيان عازم جبهه‌های نبرد بصيرت با كوری و نور با ظلمت را از زلال معرفت و فيض حقيقت، حياتی دوباره بخشيد ، همه زوايای تاريك را روشن و حقيقت را بر دير فهم‌ترين افراد نيز آشكار و حجت را بر همگان تمام كرد.
«قُل فَلِلّهِ الحُجَّـةُ البالِغَةُُ فَلَو شاءَ لَهَدئــكُم اَجمَعينَ». آيا پس از چنين سندی كه خداوند بر اساس آن همگان و خصوصاً زبدگان و مدعيان را به پای محاكمه خواهد كشيد، ديگر عذری برای انحراف باقی می‌ماند؟ و حق اين است كه جز آنان كه «حَقَّ عَلَيهِمُ الضَّلالَه»‌ و اصلاً مشيت الهی بر هدايت آنان قرار نگرفته، ديگران با اين حجت بليغ به خود آيند و راه توبه و اصلاح و طلب مغفرت الهی را پيش گيرند.
آن حكيم فرزانه اشاره فرمودند كه اصحاب عبدالله‌ بن مسعود (كه از حاملان قرآن بودند) در همراهی با امير‌المؤمنين (ع) كم آوردند و با شعار انّا قد شَكَكنا فی‌هذَا القتال صف خود را جدا كردند. هر چند از آن كس كه قرآن را دارد هرگز چنين عذری پذيرفته نيست ولی به هر حال اصحاب ابن مسعود را شايد بتوان نسبت به ابناء مسعود زمان معذور دانست زيرا كه آنان هنوز مجازات تنها گذاشتن علی‌(ع) را تجربه نكرده بودند و نمی‌دانستند اين كوتاهی‌ها چه فجايع بزرگی را در پی خواهد داشت و چگونه به حاكميت شجره ملعونه در قرآن و سلطه بر فروج و دماء و هدم كعبه ـ و اغاره دار الهجره و هتك نواميس و به بردگی رفتن آن‌ها و جنايت‌های جانكاه بر خاندان رسالت و خلاصه تلاش برای ريشه‌كنی و محو همه اسلام و بالاخره فاجعه عظيم كربلا منجر خواهد شد.
انقلاب ما لبيك يك ملّت خداجو و حق‌طلب به آن منادی بود كه یُنادی لِلايمانِ اَن ءامِنوا بِرَبِّكُم كه در پاسخ عرضه داشتند فَـئامَنّا ـ رَبَّنا فَاغفِرلَََنا ذُنوبَنا وَ كَفِّر عَنّا سَیِّئاتِنا وَتَوَفَّنا مَعَ الاَبرارِِ. و خداوند به خاطر صدق و وفای آنان بر اين عهد، وعده‌های خود را يكی پس از ديگری محقق ساخت و راه‌های سعادت را به روی آنان گشود و فتوحات را نصيب آنان ساخت، وفات آنان را شهادت قرار داد و رنگ خدا چهره اين كشور را چنان جمالی و جلالی بخشيد كه تمام جهانيان را مجذوب خود ساخت.
اين ملّت گفتند رَبُّنَا الله و بر اين گفتمان پای فشردند. دوستی خدا را شعار خود ساخته و ايستادگی در برابر دشمنان او را دثار خود نمودند ثُمَّ استَقاموا.
خداوند نيز خوف قدرت‌ها را از دل آنان زدود و قلب آنان را آكنده از اميد و بهجت نمود و درهای رحمت و بركت و پيشرفت مادی و معنوی را بر آنان گشود.
سلام خدا بر امام راحل عظيم‌الشأن كه جز به يد بيضای موسائی‌اش راه نمايانده نمی‌شد و جز به سر انگشت روح‌اللهی‌اش گره از كار فرو بسته ما گشوده نمی‌گشت. امام همان تذكره هل اتی بود برای آنان كه می‌خواهند با پروردگار جهانيان و رب عزت و قدرت و دانائی و توانايی رابطه داشته، به سوی او راهی برگزينند. اِنَّ هذِهِ تَذكِرَةٌ فَمَن شاءَ اتَّخَذَ اِلی رَبِّه سَبيلاً.
او مأمور بود به فَاصبِِِِِِِِِِِِِِر لِحُكمِِِ رَبِّكَ وَلاتُطِع مِنهُم ءاثِمًا اَو كَفورًا و طبيعی بود كه همه شياطين و ستمگران و چپاولگران و دشمنان رنگارنگ او را برنتابند و بر او بشورند و به او توهين كنند. توهين به امام توهين به همه ارزش‌هاست، توهين به رسالت انبياء الهی است. توهين به ملت بزرگ ايران است كه با فضل رحمانی آن مرد الهی زنده شد و توانست راه هدايت را كه همان سبيل‌الله است، پيدا كند.
آری امام مظهر خودباوری، حق‌طلبی، آزادگی، خيرخواهی، ايمان و وحدت، اقتدار و عزت ملی، و رمز موفقيت‌های عظيم و تعالی اين كشور بود و بسيار طبيعی است آنان كه ذلت و وابستگی و عقب‌ماندگی و تباهی اين مرز و بوم را می‌خواهند به ساحت نورانی اين سنبل سرافرازی جسارت كنند. و البته بايد كه از دشمن جز اين انتظار نداشت و به همين دليل تنبه و هشدار قائد بصير از آنان منصرف گشته، در مورد كسانی صورت گرفت كه از ياران آن امام و از نزديكان ايشان در دهه اول محسوب می‌شدند و مع‌ذلك در همان زمان كارشان به مقابله با امام كشيد و ايستادند تا او را به زانو درآورند و سرانجام كارشان آن شد كه به دشمن پناه بردند و از اين رو بود كه رهبر فرمودند: «بايد عبرت گرفت».
ای پيشوا و ای رهنما! احتجاج شما با گرفتاران فتنه و حتی فتنه‌سازان، چون چراغ و مشعل هدايت، چنان روشنگر است كه هيچ نقطه ابهامی را برای هيچ‌كس حتی آنان كه اندك انصاف و يا كمترين بهره را از خرد داشته باشند، باقی نمی‌گذارد. البته اِنَّكَ لا تُسمِعُ المَوتی وَلا تُسمِعُ الصُّمَّ الدُّعاءَ اِذا وَلَّوا مُدبِرينَ.
آری بايد از اين وقايع عبرت گرفت؛ اما برخی بجای عبرت با فلسفه‌بافی‌هايی كه گناهش كمتر از اصل اين فتنه‌ها و جنايت‌ها نيست، قصد پنهان كردن آن را دارند. به جای آن كه به خود آيند و توبه كرده از ملّت و رهبری طلب عفو و بخشش كنند برای جنايت‌های خود استدلال و فلسفه‌ هم درست می‌كنند.
بايد عبرت گرفت كه لبنان قهرمان چگونه به بركت مقاومت حزب‌الله توانست پوزه امريكا و سگ زنجيری منطقه‌ای او را به خاك بمالد و خواب حمله اسرائيل پليد به ايران را پريشان نمايد و از آن سو غزه عزيز با حماسه خود ثابت كرد كه ديگر هيچ قدرت و سلاحی نمی‌تواند بر ملت‌ها پيروز شود و صهيونيست‌ها با خفت و خواری به شكست تن دادند و جهانيان دانستند كه شعار امام عزيز ما كه خون بر شمشير پيروز است و ابر قدرت‌ها در برابر ملتی كه سلاح شهادت دارد هيچ غلطی نمی‌توانند بكنند، حقيقتی ثابت و بی چون و چراست.
و اين سيد حسن نصرالله قهرمان پيروز لبنان است كه در پاسخ به شعار مشتی پليد مزدور صهيونيست كه «نه غزه و نه لبنان» سر دادند با كرامت و بزرگواری می‌گويد: «مردم لبنان انتظار ندارند كه اگر اسرائيل عليه لبنان جنگ به پا كرد، مردم ايران به آنها كمك كنند، اما مردم لبنان قول می‌دهند لحظه‌ای كه اسرائيل به ايران حمله كند، آنها نخستين كسانی باشند كه عليه اسرائيل وارد جنگ ‌شوند.» آنگاه آن دلاور عزيز می‌افزايد: « بعد از انتخابات در ايران اتفاقات ناگواری افتاد كه موجب خون دل و عزای ما شد چون ما هويت خودمان را با هويت نظام جمهوری اسلامی يكسان می‌دانيم.»
ما به سيدحسن نصرالله عرضه می‌داريم كه ای عزيز! اينها و نيز آنها كه برای اين شعارها فلسفه بافتند و گفتند: «اگر شعار نه غزه، نه لبنان سر داده می‌شود كسی با غزه مخالف نيست با من مخالف است كه از آن طرفداری می‌كنم» نه مردم ايران‌اند و نه دانشجويان ايران. اينها مشتی بی‌ريشه و از شجره خبيثه‌ای هستند كه اجتُثَّت مِن فَوقِ الاَرضِِ مالَها مِن قَرارٍٍ و اين استدلال‌های سخيف جز از انحطاط كامل فتنه‌گران و پوچی و بی‌ريشه بودن آنها نشان ديگری ندارد. البته قرآن كريم برای خالی شدن غيظ چنين درماندگان در قبال پيشرفت كشور و اسلام به جای شعار عليه لبنان و غزه پيشنهاد ديگری دارد و آن اين كه: مَن كانَ یَظُنُّ اَن لَن یَنصُرَهُ اللهُ فِی الدُّنيا وَالأخِرَةِِ فَلیَمدُد بِسَبَبٍٍٍٍ اِلَی السَّماءِ ثُمَّ لیَقطَع فَلیَنظُر هَل یُذهِبَنَّ كَيدُهُ ما یَغيظُ شايد اين راه برای عقده‌گشايی و تخليه غيظ و لجبازی آن‌ها بهتر باشد.
واقعيت آن است كه دشمنان ما نه اسلام را شناخته‌اند، نه انقلاب را، نه امام را و نه اين ملت بزرگ و مؤمن را. و چه خوش گفت رهبر حكيم كه: «اين نظام بنای استواری است كه هندسه آن الهی و معمار آن يك مرد الهی و بقاء آن با اراده اين ملت عظيم و باايمان است.» ولايت، اطاعت و مودت با خاندان رسالت اصل اين بنا و ريشه‌ اين شجره طيبه است كه اَصلُها ثابِتٌ وَفَرعُها فِی السَّماءِ تُؤتیِ اُكُلَها كُلَّ حينٍ بِ‍ـاِذنِ رَبِّها و فقيه آگاه، شجاع، عادل، مدير و مدبر كه از سوی امام عصر (عج) بر جامعه اسلامی حجت قرار داده شده و اطاعتش مفترض گشته، عمود و ساقه اين شجره طوبی است و مردم مؤمن و وفادار يعنی همان صاحبان رأی شگفت‌انگيز چهل ميليونی، هويت‌بخش اين هيئت خدايی و هندسه الهی هستند. اين ملت با هدايت اَئِمَّةً یَهدونَ بِِاَمرِِنا لَمّا صَبَروا وَكانوا بِـئايتِنا يوقِنونَ توانست به ايمانی الهی دست يابد كه طاغوت و كفر را با همه آئين‌های ضلالتش نفی و طرد نمايد و با چنين رشته‌ای محكم چنان به آسمان سعادت و پيروزی بپيوندد كه هيچ قدرتی را يارای گسيختن آن نباشد فَمَن یَكفُر بِالطّاغوتِ وَیُؤمِن بِاللهِ فَقَدِ استَمسَكَ بِالعُروَة الوُثقی لَا انفِصامَ لَها واللهُ سَميعٌ عليمٌ. و اينك اين ملت، با يقين وعده الهی را پی می‌گيرد كه فَامّا الزّبَدُ فَیَذهَب جُفاءً و امّا ما ينفع الناسَ فيمكُثُ فِی الارض.
در اين جا ما ضمن اعلام برائت از همه فتنه‌گران و آشوب‌طلبان و ستيزه‌گران با ايمان و امنيت اين ملت و با اعلام نفرت از كسانی كه با توهين به امام (ره)، از قصد و آرزوی خود در ستيز با اسلام پرده برداشتند، تبعيت كامل خود را از رهبر عظيم‌الشأن كه جانشين بحق و شايسته آن امام بزرگوار و ولی مفترض‌الطاعه بر جامعه مسلمانان هستند اعلام می‌داريم و به تبعيت از حضرت ايشان از حافظان قانون می‌خواهيم كه به وظيفه خود در قبال قانون‌شكنان با قاطعيت عمل كنند و بساط فتنه را از جامعه برچينند و به كسانی هم كه با اظهارات دوپهلوی خود از پيروی راه روشن طفره می‌روند و خواسته يا ناخواسته اذهان مردم را مشوش می‌كنند، هشدار می‌دهيم كه با ملت ايران يكرنگ و صادق باشند. اين ملت بزرگ و آگاه به بركت روشنگری‌های قرآن و به يمن اعلام و معارف دينی همه جريان‌ها و افراد و اظهارات را با معيار می‌سنجد و تشخيص می‌دهد.
ديگر نمی‌توان قرآن را بر سر نيزه كرد و اين مردم را فريفت، ديگر نمی‌توان آتش‌افروزی، جنگ‌افروزی، تخريب و عصيان و‌ آشوب بپا نمود، و چون آثار شكست و خذلان نمايان شد يك شعار به ظاهر مقبول و مرضی‌الطرفين را پيش كشيد و چند تن از افراد دوپهلوگو را هم حَكَم قرار داد و علی را خانه‌نشين كرده، آشوب‌طلب را حاكم نمود! اين منطق گروه قرآن سر نيزه كن است كه چون شكست را حس كردند به جای توبه و تسليم، قانون اساسی- كه در اوج فتنه، لگدمال كردن آن هدف اصلی ايشان بود- را بالای دست گرفته و نظام و ملت را به آن فرا خوانند و يا وحدت را - كه اصلاً شكست و نابودی آن محور برنامه‌های آنان بود- شعار خود سازند و مردم را به آن دعوت كنند.
با اين همه با اينكه رهبر عاليقدر با رأفت اسلامی راه را برای توبه و پيوستن اين دنيا‌طلبان به صفوف ملّت باز گذاشتند امّا اِستَحوَذَ عَلَيهِمُ الشَّيطانُ فَاَنسـاهُم ذِكرَ اللهِ اُولـئكَ حِزبُ الشَّيطانِ اَلا اِنَّ حِزبَ الشَّيطانِ هُمُ الخـسِرونَ. اينك مردم جز آنچه را كه حضرتعالی وعده فرموديد انتظار ندارند و ان‌شاء‌الله همه خواهند ديد كه اين مخالفان عنود و معارضان لجوج چگونه به عبرت تاريخ بدل خواهند شد.
ما نيز به دعای جنابعالی آمين می‌گوئيم و كلام خود را با دعايی از امير‌مؤمنان (ع) و پيشوای روسپيدان همه عصرها، در حقتان به پايان می‌بريم. اللهم و من ارادنی ببغی او عنت او مساءَة او شیِ مكروه من جنی ‌او انسی او قريب او بعيد او صغير او كبير فاسالك ان تخرج صدره و ان تمسك يده و ان تقصّر قدمه و تقمع باسه و دغله و نميمته و تردّه بغيظه و تشرقه بريقه و تفحم لسانه و تعمی بصره و تجعل له شغلاً شاغلاً من نفسه و ان تحول بينی و بينه و تكفينيه بحولك و قوّتك انّك علی كلّ شیء قدير.
23/9/88
اسامی استادان، قاريان و حافظان ممتاز قرآن كريم كه از امضاء كنندگان اين نامه بودند در پی‌ می‌آيد:
يوسف افراش، امير آقايی، احمد ابوالقاسمی، احد اصل‌محمدی، صالح اطهری‌فرد، عباس امام‌جمعه، حميدرضا الاجگردی، محمدعلی اوحدی، محسن بادپا، مهدی بحرالعلوم، محمدرضا پورزرگری، جواد پناهی، سيدمهدی تاج‌ز‌اده، رضا جاويدی، حجت‌الاسلام و المسلمين محمد حاج ابوالقاسم، احمد حاجی‌شريف، مهدی حسنی، علی‌اكبر حشمتی، علی حق‌پناهی، علی‌اكبر حنيفی، رحيم خاكی، خرميان، مهدی دغاغله، حسن ربيعيان، حسين ربيعيان، سعيد رحمانی، حسين رستمی، حسن رضاييان، رنجبر، هاشم روغنی، سيدمرتضی سادات فاطمی، سيدجواد سادات‌فاطمی، سيدمجتبی سادات فاطمی، عليرضا سبحانی، محمدرضا ستوده‌نيا، محمدحسين سبزعلی، محمدحسين سعيديان، علی سياح‌گرجی، مسعود سياح‌گرجی، سيدمهدی سيف، حامد شاكرنژاد، حميد شاكرنژاد، غلامرضا شاه‌ميوه، حجت‌الاسلام و المسلمين محمدرضا شهيدی‌پور، سيدميعاد صالحی، مصطفی صدرزاده، سيدمحمدحسين طباطبايی، سعيد طوسی، رضا عابدين‌زاده، مهدی عادلی، عبدالرسول عبايی، محمد عباسی، مهدی عباسی، ابوالفضل علامی، حسين علمی، مسعود عنايتی‌مقدم، علی فربين، سيدمهدی فاطميان، جهانبخش فرجی، حسين فردی، عارف‌نسب، منصور قصری‌زاده، امير‌محمود‌ كاشفی، محمدجواد كاشفی‌پور، حسين كرمی، كسمايی، محمود لطفی‌نيا، محمدكاظم محمدزاده، كريم منصوری، وحيد مجتهدزاده، علی‌اكبر ملكشاهی، محمدتقی ميرزاجانی، مهدی نصيری، محمدجواد نعمت‌اللهی، حميد هروی، بهروز ياريگل.
حجت‌الاسلام و المسلمين حسين احمديان، حجت‌الاسلام و المسلمين حسين اجرايی، روح‌انگيز احمدی، لاله افتخاری، اسديان، اسماعيل‌زاده، محمدمسعود اسماعيلی، حميده افضل، امين‌مقدم، خسرو امينی، انجم‌شعاع، عبدالله ايمانی، محمد بابايی، غلامرضا باوجدان، حجت‌الاسلام و المسلمين منصور برزگر، محمد بنيادی، محمد بيستونی، مهدی بيگی، محمدرضا پورمعين، پورموسوی، اكبر توری، توكليان، محمد خواجوی، جوادپور، خاكساری، راحله دانشمند، دبيری، غلامعلی دمساز، حسين ذبيحی، حجت‌الاسلام و المسلمين ذكاوت، ربيعی، علی‌اكبر رضاييان، حسين ساری، ميثم ساكی، سيدعلی سرابی، سيدمحمدسعيد سرابی، حجت‌الاسلام و المسلمين عليرضا شاهسونی، سيدمحمد صدرالساداتی، جواد صديق، محمود صفری، صندوقی، صورتيان، حجت‌الاسلام و المسلمين سيدمحمدمهدی طباطبايی، زهرا عاصمی، مهدی عباس‌نژاد، حجت‌الاسلام و المسلمين عبداللهيان، حجت‌الاسلام و المسلمين سيدجواد عظيمی، سيدعلی عقيلی، دولت فرهادی، حجت‌الاسلام و المسلمين حبيب‌الله قدمی، فاطمه كاشانی، احمد ليايی، محسنی، محمدحسين محمدزاده، خانم محمدزاده، حجت‌الاسلام و المسلمين معماريان، حجت‌الاسلام و المسلمين سيدكاظم موسوی، سيدمحمدمهدی موسوی عماری، محسنی‌خو، حجت‌الاسلام و المسلمين حميد محمدی، سيدرضا مختاری، محمد مهدوی، حجت‌الاسلام و المسلمين حميدرضا مطهريان، سعيد ناجی، مرتضی نجفی قدسی، حجت‌الاسلام و المسلمين نعمتی، نوقابی، سيدمرتضی نيكزاد، خانم وجدانی، مجتبی وزيری، رحيم وظيفه‌شعاع، سيد‌خليل هاشمی، هاشمی، ولی‌الله ياراحمدی.
علی‌‌محمد آشنانی، زهره اخوان، حجت‌الاسلام و المسلمين الهی‌زاده، ابوالفضل بهرام‌پور، حجت‌الاسلام و المسلمين سعيد بهمنی، محمدرضا حاج‌اسماعيلی، محمدباقر حجتی، حميد حسن‌زاده، سيدمعصوم حسينی، سيدعلی‌اكبر حسينی، زهرا حميديان، خدايار، محمدعلی خواجه‌پيری، كريم دولتی، مصطفی زرنگار، سبحانی، محمد سحرخواه، سعيد شمس، صادقی، حجت‌الاسلام و المسلمين حميدرضا صفارهرندی، صفرزاده، عظيم عظيم‌پور، محمدصادق علمی، مصطفی علی‌اسدی، محمد فقيهی، حجت‌الاسلام و المسلمين عباس‌پور، علی غضنفری، محمدعلی لسانی فشاركی، علی محمد يزدی، سيدهادی محدث، مستقيمی، نوروزی، نوغابی.
captcha