کد خبر: 2613342
تاریخ انتشار : ۰۹ آذر ۱۳۹۳ - ۱۳:۰۹

انتشار گنجینه تلاوت قاریان مصری در سالگرد رحلت عبدالباسط + زندگی‌نامه

گروه فعالیت‌های قرآنی: شورای عالی قرآن به مناسبت سالگرد رحلت استاد عبدالباسط محمد عبدالصمد چند گنجینه تلاوت از قاریان مصری را منتشر کرد.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا) به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی شورای عالی قرآن، به مناسبت فرا رسیدن نهم آذرماه، سالروز وفات استاد عبدالباسط محمد عبدالصمد، چند گنجینه صوتی تلاوت از قاریان مشهور مصری از سوی سایت شورای عالی قرآن منتشر شد.
گنجینه صوتی تلاوت قاریان مشهور مصری که هم‌اکنون در سایت شورای عالی قرآن قرار داده شده است پیش از این نیز به صورت لوح فشرده عرضه شده بود.
بازنشر زندگی استاد عبدالباسط:
استاد عبدالباسط محمد عبد الصمد در سال ۱۹۲۷ در روستاى المزاعزه یکى از توابع شهر اَرمنت در استان قنا در جنوب مصر متولد شد، او در مکانى پاک که به امر قرآن کریم از حیث حفظ و تجوید اهتمام می‌شد متولد شد، جدّ او استاد عبدالصمد از مردان با تقوا و از حافظان قرآن که از نظر حفظ قرآن کریم و تجوید و احکام آن مردى متمکّن بود و پدر بزرگِ مادرى او عارف بالله استادِ جلیل ابو داود صاحب مقام مشهور و معروف در شهر ارمنت است؛ اما پدرش استاد عبدالصمد یکى از مدرّسین حفظ و تجوید قرآن کریم بود، دو برادر او محمود و عبدالحمید در آموزشگاه (مکتب) قرآن را حفظ مى‌کردند و برادر کوچک آنها عبدالباسط هم در سن شش سالگى به ایشان ملحق شد. این کودک با استعداد به مکتب استاد امیر در ارمنت ملحق شد و استاد به بهترین وجه از او استقبال کرد چرا که آثار مهارت‌هاى قرآنى را(که با شنیدنِ تلاوت قرآن در شب و روز و صبح و شام براى او حاصل شده بود) در او دیده بود، استاد امیر جمله‌اى از امتیازات و استعدادها را در شاگرد مستعدّش مى‌دید که او را از سایرین ممتاز مى‌ساخت؛ مانند سرعت فراگیرى، هوش و ولع شدید در تبعیّت از استاد و دقت در خوب اداء کردن مَخارج الفاظ و وقف و ابتداء و صوت زیبائى که گوش‌ها را با شنیدن و یا گوش دادن به آن مى‌نواخت.


استاد عبدالباسط در گفت‌وگوهاى خود گفته است: «سنّم ۱۰ سال بود که حفظ قرآن کریم را در خلال این مدّت به پایان بردم و مانند نهرى روان از زبانم جارى مى‌شد، پدرم کارمندى در وزارت نقل و انتقال و پدر بزرگم از علماء بود … من از ایشان راهنمائى خواستم که قرائت‌ها را چگونه فرا گیرم و آنها مرا به شهر طنطا در شمال مصر راهنمائى کردند تا به دست استاد محمد سلیم علوم قرآن و قرائات را فرا گیرم اما مسافت میان ارمنت که یکى از شهرهاى جنوب مصر است تا طنطا در شمال بسیار دور بود ولى موضوع، موضوع آینده و برنامه‌ریزى براى آن بود، این بود که براى سفر آماده شدم اما یک روز مانده به رفتنم به سوى طنطا از آمدن استاد محمد سلیم به ارمنت مطلع شدیم، او آمده بود تا کلاسى براى آموزش قرائات در مدرسه دینى ارمنت برپا کند اهالى ارمنت استقبال شایسته‌اى از او کردند و پیرامونش حلقه زدند؛ چرا که ایشان مى‌دانستند این مرد کیست و قدرت او در علم و قرآن را مى‌دانستند و گوئى قضا و قدر او را در زمان مناسب به سوى ما روانه کرده بود اهل بلاد گروهى را با عنوان (اصفون المطاعنه) براى حفظ قرآن، تشکیل دادند بنابر این استاد، علوم قرآن و قرائات را آموزش مى‌داد و قرآن کریم را تحفیظ مى‌کرد، من به آنجا رفته و قرآن را نزد او دوباره مُرور کردم و متن شاطبیه که متنى مخصوص به علم قرائات هفتگانه است را حفظ کردم.»
پس از اینکه استاد عبد الباسط به سن ۱۲ سالگى رسید از هر شهر و روستا در استان قنا و مخصوصاً از جانب اصفون المطاعنه به کمک استاد سلیم ـ که از عبدالباسط به هر جا که مى رفت تعریف، می‌کرد، دعوت‌هائى به سوى او روانه شد، چرا که گواهى استاد سلیم نقطه اطمینان همه مردم بود. زیارت از مَزار بانو زینب(س) در سال ۱۹۵۰ به زیارت آل بیت رسول الله (ص) و عترت طاهرینش رفت، آنچه باعث این امر شد محفلى بود که به مناسبت ولادت زینب کبرى (س) برپا شده بود، بانیان این محفل جمعى از بزرگانى از مشاهیر قاریان مانند استاد عبدالفتاح الشعشاعى، استاد مصطفى اسماعیل، استاد عبدالعظیم زاهر و استاد ابوالعینین شُعیشَع و غیر ایشان ازنخستین قُرّاء رادیو بودند. پس از گذشت نیمى از شب و در حالى که مسجد زینبیه از گروهِ انبوه محبان آل البیت‌(ع) که از هر نقطه آمده بودند موج مى‌زد، یکی از نزدیکان عبدالباسط از مسئولان مجلس اجازه خواست تا این جوان با استعداد ۱۰ دقیقه‌اى را به تلاوت بپردازد، او اجازه داد و قارى جوان از سوره احزاب در میان جمعیتى با این کثرت شروع کرد.

سکوت همه جاى مسجد را فرا گرفت و همه دیده‌ها به این قارى کوچک جلب شد که با جرأت در جایگاه قاریان بزرگ نشسته است. اما سکوت دقائقى بیش طول نکشید و تبدیل به فریادهائى شد که مسجد را می‌لرزاند،(الله اکبر) (ربنا یفتح علیک)… الخ که این فریادها مستقیماً از دل برمى‌خواست و به جاى ۱۰ دقیقه قرائت به یک ساعت و نیم ادامه پیدا کرد، حضّار تصور مى‌کردند که ستون‌ها و دیوارهاى مـــــــسجد هــــم با آنها هم صدا شده‌انــد و گوئى که صداى سنگ‌ها را مى شنیدند که تنزیه و تسبیح مى‌گفتند. معرفى عبدالباسط به رادیو با پایان یافتن سال ۱۹۵۱ استاد ضباع از عبدالباسط خواست تا براى قرائت در رادیو اقدام کند ولى عبدالباسط با توجه به ارتباطش با مردم صَعید و نیز به جهت اینکه رادیو یک برنامه خاص و منظّمى را مى‌طلبد مایل بود که این قضیه را به آینده واگذار کند امّا از آنجا که خواست و برنامه‌هاى الهى مافوق همه اراده‌ها و برنامه‌ها است استاد ضباع نوارى را که عبدالباسط در روز ولادت زینب کبرى(س) خوانده بود که بسیار اعجاب‌برانگیز هم بود، به هیئت داوران رادیو داد و همگان از اداء قوى و صوت عالى او تعجب کردند.
و به هر حال در سال ۱۹۵۱عبدالباسط به رادیو راه یافت تا یکى از ستارگان درخشنده در آسمان تلاوت باشد، پس از به دست آوردن این شهرت در طول چند ماه ، عبدالباسط ناچار بود که سر پناهى در قاهره برپا کند و همراه با خانواده‌اش که ایشان را از صعید منتقل کرده بود در جوار فرزند رسول خدا زینب(س) اقامت کند بانوئى که مسبّب شهرت و ملحق شدنش به رادیو شده بود و به قول میلیون‌ها نفر از مردم او را چون موهبتى به اسلام و مسلمانان هدیه کرده بود، با ملحق شدن او به رادیو اقبال مردم براى خرید گیرنده‌هاى رادیوئى زیاد شد و در اکثر خانه‌ها گسترش یافت و هرکس در یک روستا یا یک منطقه رادیوئى داشت، صداى آن را بلند مى‌کرد تا همسایگان هم صداى او را بشنوند بالاخص در روزهاى شنبه مضافاً به اینکه محافل خارجى او هم مستقیم بر امواج رادیو پخش مى‌شد.
دیدار از کشورها از سال ۱۹۵۲در ماه مبارک رمضان و یا غیر رمضان مسافرت‌هاى او به دورترین نقاط عالم شروع شد، حتى بعضى از دعوت‌هائى که از او مى شد به مناسبت برگزارى یک محفل نبود بلکه از او دعوت مى شد تا در آن کشور حضور داشته باشد و هنگامى که سوال مى شد به چه مناسبتى از استاد دعوت کرده اید؟ مى‌گفتند: که محفل به خاطر ایشان برگزار شده است چرا که هنگامى که استاد در یک محفلى حضور دارد فضائى از سُرور و شادى در آن مکان حاکم می‌گردد … این قضیه از استقبال کشورهاى مختلف جهان از او در چهار چوب استقبال‌هاى رسمى و دولتى و یا مردمى معلوم مى‌شود … رئیس جمهور کشور پاکستان در فرودگاه به استقبال او آمد او را ملاقات کرده و با او مصافحه نمود، در جاکارتا در کشور اندونزى در بزرگترین مساجد آنجا به تلاوت قرآن کریم پرداخت در حالى که هر گوشه مسجد از حاضرین پر شده بود و جمعیت با مسافت یک کیلومترمربع به خارج مسجد کشیده شده بود و در میدانِ مقابل مسجد بیش از ۲۵۰ هزار مسلمان تا صبح در حالى که سرپا ایستاده بودند به صداى او گوش مى‌داند…از میان کشورهائى که عبدالباسط به آنجا سفر نمود هند است، او به مسافرت به کشورهاى عربى و اسلامى بسنده نکرد، بلکه شرق و غرب و شمال و جنوب عالم را پیمود تا در همه نقاط به مسلمانان دست پیدا کند… از مشهورترین مساجدى که در آن به تلاوت پرداخته است، مسجدالحرام در مکه، مسجد نبوى(ص) در مدینه منوره، مسجد‌الاقصى در قُدس، مسجد ابراهیمى(ع) در فلسطین و مسجد اَموى در دمشق و مساجد مشهورآسیا، آفریقا، ایالات متحده، فرانسه، لندن، هند و اکثر کشورهاى جهان بوده است هیچ روزنامه رسمى و یا غیر رسمى از عکس و نوشته‌هائى که بر اسطوره بودن او دلالت دارد و مستحق تقدیر و احترام است، خالى نیست.


مرض قند در او شدت گرفت، اما او با تناول غذاها و نوشیدنى‌هاى مختلف با این بیمارى به مبارزه می‌پرداخت، ولى با اضافه شدن التهاب کبدى، دیگر توان مقاومت در برابر این دو مرض را نداشت، او را به بیمارستان دکتر بدران در جیزه بردند، اما اطبّاء به او توصیه کردند که براى معالجه به لندن برود، او به آنجا رفت اما پس از اقامت یک هفته‌اى در آنجا از پسرش ابن‌طارق که همراه او بود خواست که او را به مصر برگرداند و گوئى که احساس کرده بود که روزگار عمر سپرى شده است و وقت لقاء خداوند نزدیک شده و براستى زندگى جز ساعتى نیست که به زودى مى‌گذرد، روز وفات او به مَثابه صاعقه‌اى بود که بر قلوب میلیون‌ها مسلمان در هر مکانى از دنیا وارد آمد، هزاران نفر از دوستداران صدا، اداء و شخصیت او با تمام اختلاف زبان و … جنازه او را تشییع کردند، در این تشییع همه سُفراء کشورهاى جهان به نیابت مردمشان حضور داشتند و چون عبدالباسط سبب پیوند و علاقه در بین بسیارى از مردم در کشورهاى مختلف بود روز ۳۰ فوریه در هر سال روز تکریم از این قارى بزرگ اعلام شد تا مسلمین به یادِ روزِ ۱۹۸۸/۱۱/۳۰ یاد او را گرامى داشته باشند روزى که او از میان ما رفت و از زندگى این دنیا به زندگى جاودانى پیوست.

captcha