کد خبر: 2696473
تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱۳۹۳ - ۱۶:۳۷
پای صحبت‌های مؤسس اولین موسسه قرآنی کشور؛

طلبی که «امام موسی صدر» از «حافظ اسد» گرفت/ از مدرسه «حکمت» تبریز تا «دارُتَّحفیظ»

گروه چهره‌ها: «غفورآقا آقازاده سلطانی» از تحصیل در مدرسه «حکمت» تبریز، راه‌اندازی مؤسسه دارتحفیظ در تهران، اولین سفر حج کاروان قاریان قرآنی و طلبی که «امام موسی صدر» از «حافظ اسد» داشت، می‌گوید.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، «غفورآقا آقازاده‌سلطانی» بنیان‌گذار موسسه دارتحفیظ القرآن الکریم، متولد 1309 در تبریز است؛ به دلیل علاقه‌ و انسی که از دوران کودکی به قرآن و مکتب اهل بیت(ع) پیدا کرد، پس از عزیمت به تهران در دهه 40، جلسات قرآن را در منزل و مسجد امام حسین(ع) تهران، پایه‌گذاری کرد که این جلسات، منجر به تأُسیس موسسه دارتحفیظ شد؛ در این گزارش بر آن شدیم تا از زوایای زندگی این خادم قرآن بیشتر بدانیم.

مسجد امام حسین(ع) تهران
پس از برگزاری مسابقه‌ قرآن در مسجد امام حسین(ع) تهران، وی و مرحوم «بیوک محمدی» که از متولیان این مسابقات و جلسات قرآن مسجد امام حسین(ع) بودند، تصمیم گرفتند برگزیدگان این مسابقه قرآن را به سرزمین وحی اعزام کنند، در ابتدا بنا بود نفرات برگزیده به حج بروند، اما پس از برگزاری مسابقات، مسئولان به این نتیجه رسیدند که شرکت‌کنندگان این مسابقات همه در یک سطح هستند و همین امر موجب شد تا انتخاب چند نفر برای اعزام به سرزمین وحی کمی دشوار شود و در نهایت با اهتمامی که برگزارکنندگان این مسابقات داشتند هر 17 شرکت‌کننده در این مسابقات قرآن، سرانجام در فروردین سال 1357 به سرزمین وحی اعزام شدند.

از سمت راست غفور آقازاده‌سلطانی -  سیدمحسن موسوی‌بلده - محمدرضا پورزرگری و مصطفی یادگاری

با 200 هزار تومان، 20 نفر به حج رفتیم
آقازاده‌سلطانی که از خیرین قرآنی بوده و به گفته قاریان، حافظان و اساتید قرآنی امروز، آن سال‌ها وقت و انرژِی زیادی برای فعالیت قرآنی نوجوانان و جوانان و استمرار جلسات قرآن به ویژه در مسجد امام حسین(ع) تهران گذاشت، درباره اعزام نوجوانان و جوانان قرآنی به حج می‌گوید: آن سال به خاطر وضع مالی نسبتا خوبی که بنده و مرحوم بیوک محمدی داشتیم با 200 هزار تومان توانستیم تمامی شرکت‌کنندگان در مسابقه قرآن مسجد امام حسین(ع) را به خانه خدا ببریم؛ در آن سفر آیت‌الله العظمی سبحانی هم ما را همراهی کردند و زحمات زیادی را متحمل شدند. بچه‌های قرآنی در آن سفر به قدری خوش درخشیدند که در مکه، همه تصور می‌کردند این قاریان از مصر آمده‌اند.
وی که از بنیان‌گذاران جلسات قرآن صبح‌های جمعه مسجد امام حسین(ع) است و برپایی این جلسات را شروع خوبی برای فعالیت‌های قرآنی خود پس از عزیمت به تهران می‌داند، پیشینه انس و علاقه خود با قرآن را به زادگاه خود و فعالیت‌هایی که از دوران کودکی داشته است نسبت می‌دهد و می‌گوید: از کودکی علاقه زیادی به قرآن داشتم؛ کلاس اول ابتدایی در مدرسه «حکمت» تبریز تحصیل می‌کردم، معلمی به نام «آقامیرزاغلام» داشتم و این معلم که انسان باایمانی بود اولین کاری که در کلاس انجام داد این بود که حمد و سوره را خارج از برنامه درسی مدرسه به ما یاد داد.

متدین‌ترین آدم‌ها در مدرسه حکمت تبریز بودند
هرچند زمان سلطنت پهلوی بود اما مدرسه آنها در تبریز به دلیل مدیر و معلمان که از شخصیت‌های مذهبی تبریز بودند به مسائل مذهبی خیلی توجه داشت؛ در آن زمان که تمام مدارس به سمت فرهنگ غربی می‌رفتند مدرسه حکمت در تبریز، متدین‌ترین آدم‌ها را داشت تا جایی که معلم آقازاده‌سلطانی در زنگ ورزش بعد از اینکه نیم ساعت ورزش می‌کردند به آنها قرآن یاد می‌داد و مسائل مربوط به احکام را نیز در آن سنین کودکی آموزش می‌داد.
وی که در خانواده‌ای روحانی و متدین متولد و بزرگ شده است پدر خود را رفیق دوران کودکی و نوجوانی خود می‌داند و می‌گوید: به برکت پدر و مادر متدینی که داشتم به سمت قرآن آمدم؛ به یاد دارم در سن کودکی، پدرم به هر جلسه قرآن و مسجدی که می‌رفت مرا نیز با خود می‌برد و زمانی که من در مسجد در کنار بخاری به خواب می‌رفتم دوستان و آشنایان پدرم به ایشان می‌گفتند که چرا بچه‌ای با این سن و سال کم را به مسجد می‌آوری؟ بگذار در خانه بماند اما پدرم پاسخ می‌داد، می‌خواهم از همین سنین کودکی با جلسات قرآن و مساجد آشنا شود؛ همین اتفاق هم افتاد و با حضور در آن جلسات قرآنی بود که علاقه بیشتری برای فعالیت قرآنی در من ایجاد شد.

آقازاده‌سلطانی در کنار حجت‌الاسلام والمسلمین انصاریان

بیشتر مسائل دینی و قرآنی را از دوستم یاد گرفتم
از دیگر عواملی که موجب شد به قرآن و جلسات قرآنی جذب شود، پیدا کردن دوستی به نام «حسن نامی» می‌داند و با همان ته لهجه شیرین آذری می‌گوید: حسن نامی که حالا استاد دانشگاه است در مسائل صرف و نحو کم‌نظیر است تا جایی که 60 درصد مسائل قرآنی و دینی را در دوران نوجوانی از او یاد گرفتم؛ حسن نامی دوست بسیار خوبی بود که شاید نصیب هرکسی نشود. داشتن دوست خوب واقعا نعمتی است که خدا به انسان می‌دهد. دعا کنید فرزندانتان رفقای خوبی داشته باشند تا به بیراهه نروند.
وی ادامه می‌دهد: با حسن نامی به قدری در مسائل مذهبی فعال بودیم که در اوایل سنین نوجوانی اداره مسجد محله‌مان را به ما دو نفر سپرده بودند تا جایی که جوان‌‌ها و بزرگ‌ترها بارها اعتراض می‌کردند این دو نوجوان برای اداره مسجد خیلی کوچک هستند و نباید مسئولیتی در مسجد به آنها داده شود.

آقازاده سلطانی یادآور می‌شود: راهی که در دوران کودکی و نوجوانی برگزیدم و دوستانی که در آن سال‌ها انتخاب کردم مرا به اینجا رساند که توفیق حضور در دارتحفیظ القرآن الکریم را داشته باشم. یادم هست که در ماه رمضان، سعی می‌کردم 100 رکعت‌هایی که مردم می‌خوانند، من نیز بخوانم که دوستم، حسن نامی به من گفت: می‌خواهی به بهشت بروی؟ گفتم: چرا که نه! همه آرزو دارند به بهشت بروند که او گفت: همان واجبات را به جا بیاور و با مستحبات کاری نداشته باش، به بهشت می‌روی.

هجرت به تهران
وی که در کنار فعالیت‌های قرآنی، الکتریکی را به عنوان شغل خود برگزیده بود در سال 45 به همراه همسر و فرزندان برای کار و زندگی به تهران می‌آید و نمو فعالیت‌های قرآنی و مذهبی خود را در تهران می‌داند. آقازاده‌سلطانی هجرت به تهران را عامل ترقی خود در فعالیت‌های قرآنی می‌داند، می‌گوید: هجرت همیشه خوب است و همانطور که در قرآن کریم نیز آمده، یکی از عوامل ترقی است؛ اگر زمانی دیدید که در جایی برای شما ارزش قائل نیستند، هجرت کنید؛ پیامبر اکرم(ص) نیز متولد مکه بود اما زمانی که دید در آنجا اذیت می‌شود به مدینه هجرت کرد.

همسرم از من خیلی بهتر بود

وی به یاد همسرش افتاد و در حالی که بغضی در گلو داشت ادامه می‌دهد: از دیگر عوامل موفقیت بنده در فعالیت‌های قرآنی و در زندگی شخصی، همسرم بود؛ همسرم که چند سالی است مرحوم شده است همیشه تسبیح به دست بود و ذکر می‌گفت؛ چقدر هم راحت از دنیا رفت. همسرم از من خیلی بهتر بود.
آقازاده‌سلطانی می‌گوید: زمانی که به تهران مهاجرت کردیم در ابتدا منطقه نیروی هوایی را برای سکونت انتخاب کردیم اما به این دلیل که دوست داشتم فرزندانمان در مدرسه علوی و مدارس مذهبی شهر تهران تحصیل کنند به خیابان ایران آمدیم و منزلم را در این خیابان ساختم و زیرزمین آن را نیز به کلاس‌های قرآن اختصاص دادم. شخصی به نام «محمد امین رضوی» که سال‌هاست مرحوم شده است موجب شد تا کلاس‌ قرآن در زیرزمین منزل ما برگزار شود و خود او نیز جلسات تفسیر برگزار می‌کرد.

آغاز جلسات قرآن در مسجد امام حسین(ع)
وی برگزاری کلاس‌ قرآن در زیرزمین منزلش را مقدمه‌ای برای آشنایی با مرحوم «بیوک محمدی» از اساتید و فعالان قرآنی آن سال‌ها می‌داند و عنوان می‌کند: حاج‌آقا بیوک محمدی هیئت مکتب‌النبی(ص) را در منزل ما راه‌اندازی کرد و شرط راه‌اندازی این هیئت نیز برپایی جلسه قرآن در آن بود، در آن جلسه حاج‌آقا بیوک محمدی به تدریس قرآن می‌پرداخت و قواعد تجویدی را می‌گفت اما به این دلیل که تعداد مراجعین ما به این جلسه بیش از 500 نفر شدند و در منزل ما جای نمی‌گرفتند طی ارتباطی که با قم و آیت‌الله صدر داشتیم بنا شد مسجد امام حسین(ع) تهران که در میدان امام حسین(ع) واقع شده بود، روزهای جمعه در اختیار ما بگذارند و حاج‌آقا بیوک محمدی جلسات خود را در آن مسجد برپا کند.
موسس دارتحفیظ القرآن الکریم ادامه می‌دهد: از روز اولی که جلسات قرآن را در مسجد امام حسین(ع) آغاز کردیم بالغ بر هزار نفر به این جلسه آمدند و پس از تدریس قرآن توسط حاج‌آقا بیوک محمدی، آیت‌الله العظمی مکارم شیرازی که آن زمان در تهران بودند نیز روزهای جمعه به این مسجد می‌آمدند تا به بیان مطالب تفسیری بپردازند، در ادامه این جلسه آیت‌الله العظمی سبحانی می‌آمدند که در نهایت جلسات این مسجد به یک جلسه قرآنی و تفسیری تبدیل شد.

از راه‌اندازی دارتحفیظ می‌گوید
وی مجددا موضوع برگزاری مسابقه قرآن برای قرآن‌آموزان مسجد امام حسین(ع) در سال 55 را پیش می‌کشد و با بیان اینکه در این مسابقه بنا بود یک قاری به عنوان قاری درجه یک انتخاب و به حج اعزام شود، ماجرای اعزام 17 نفر از قاریان و حافظان نوجوان و جوان را نقل می‌کند و می‌گوید: زمانی که در مکه حضور داشتیم مرکزی به نام دارتحفیظ به منظور آموزش قرآن در عربستان وجود داشت که همان جا تصمیم گرفتم مرکزی در تهران راه‌اندازی و نام آن را دارتحفیظ القرآن الکریم بگذارم. دارتحفیظ القرآن الکریم که بنیان‌گذار آن بوده‌ام در ابتدا در منزلی که مرحوم آیت‌الله آقا مجتبی تهرانی در خیابان ایران حضور داشتند، آغاز شد اما بعد از آن به محل فعلی منتقل شد و به ثبت رسید و یک موسسه رسمی با هیئت امنا شد که آیت‌الله العظمی سبحانی نیز عضو هیئت امنای دارتحفیظ بودند.

آقازاده سلطانی ادامه می‌دهد: فعالیت دارتحفیظ در ابتدا با 150 قرآن‌آموز آغاز شد، اما هم‌اکنون در هر ترم آموزشی بالغ بر هزار و 200 قرآن‌آموز در واحد آقایان و 800 قرآن‌آموز نیز در واحد بانوان داریم که در مجموع به دو هزار قرآن‌آموز می‌رسد.

رفت و آمد حضرات آیات در مغازه الکتریکی خیابان لاله‌زار

در آن سال‌ها همزمان با برپایی کلاس‌های قرآن، در خیابان لاله‌زار تهران نیز یک مغازه الکتریکی داشت که مغازه وی محل رفت و آمد حضرات آیات بود و آیات عظام از قم می‌آمدند و ارتباطات خوبی با آقازاده‌سلطانی داشتند؛ وی می‌گوید: در آن سال‌ها پسرم به تازگی در رشته برق صنعتی از دانشگاه فارغ‌التحصیل شده بود و به همین دلیل تصمیم گرفتم همزمان با جلسه‌داری قرآن، کارخانه تولید لوازم برقی صنعتی راه‌اندازی کنم که همین اتفاق هم افتاد. تمام کلیدهای برق نیروگاه اتمی بوشهر در کارخانه ما تولید شد و پسرم هم که از دوران کودکی و نوجوانی با من در جلسات و کلاس‌های قرآن حضور داشت تمام وقف خود را در دارتحفیظ القرآن الکریم می‌گذراند.

دوباره یاد روزهای اولی می‌افتد که با مرحوم حاج‌آقا بیوک محمدی آشنا شد و از روزهایی می‌گوید که جلسات خاص قرآنی و جلساتی برای پرسش و پاسخ و تفسیر قرآن وجود نداشت و در آن سال‌ها، مرحوم محمدی با اخلاق خوبی که داشت به قدری جلسه قرآن مسجد امام حسین(ع) را خوب اداره می‌کرد که از همه مناطق تهران برای شرکت در این جلسه قرآن می‌آمدند؛ سلطانی می‌گوید: مرحوم بیوک محمدی با وجودی که بازاری بود و در بازار تهران فرش‌فروشی داشت اما تمام زندگی خود را وقف قرآن کرده بود و اساتید قرآنی امروز که آن سال‌ها در جلسات مرحوم محمدی شرکت می‌کردند هیچگاه خدمات این استاد قرآن را فراموش نخواهند کرد.

قرآن‌آموزان، صبح‌های زود روی پله‌های مسجد امام حسین(ع) می‌خوابیدند

وی ادامه می‌دهد: در جلسه قرآن مسجد امام حسین(ع) خیلی از قاریان برجسته کشورمان تربیت شدند؛ به یاد دارم صبح‌های جمعه که موعد برگزاری جلسات قرآن ما در این مسجد بود بسیاری از قرآن‌آموزان قبل از اینکه ما به مسجد برسیم در مسجد حاضر می‌شدند و ساعت‌ها روی پله‌ها می‌نشستند تا استاد قرآنی‌شان بیاید و کلاس قرآن شروع شود. قرآن‌آموزان نماز صبح خود را در مسجد می‌خواندند و بعد از آن نیز برای شرکت در جلسه قرآن آماده می‌شدند؛ لطف خدا بود در آن سال‌ها که قاریان بسیاری در این مسجد تربیت شدند و حالا هر یک از این قاریان از اساتید قرآنی کشورمان هستند.

یادی از فخرالدین حجازی

این استاد قرآن که علاوه جلسه‌داری قرآن، از همان سال‌های نوجوانی در هیئت‌های مذهبی هم حضور فعالی داشت با همفکری دوستان و نزدیکان خود تصمیم می‌گیرند مرحوم «فخرالدین حجازی» را به هیئت خود بیاورند، زمانی که فخرالدین حجازی با درخواست آنها موافقت می‌کند، فعالیت هیئت مذهبی آنها شکل دیگری به خود می‌گیرد تا جایی که در یک شب برنامه این هیئت، نه تنها طبقه‌هاو پله‌های هیئت، بلکه پشت بام و حیاط نیز پر از دوستداران قرآن و اهل بیت(ع) می‌شود و این محفل به قدری در تهران سروصدا می‌کند که کم‌کم دیگر هیئت‌های مذهبی شهر تهران بسته می‌شوند.

کار در هیئت مکتب‌النبی(ص) به جایی رسید که می‌خواستند مرا به قتل برسانند

آقازاده‌سلطانی از آن هیئت به نام «مکتب‌النبی(ص)» یاد می‌کند، می‌گوید: پس از استقبال خوبی که از هیئت مکتب‌النبی(ص) صورت گرفت کم‌کم کار به جایی رسید که برخی از هیئت‌های آن زمان به یک قاتل که «یوسف قصاب» نام داشت پول دادند تا من را که مسئول هیئت مکتب‌النبی(ص) بودم، بکشند و برادر همسرم که در تکیه «شعبان»(شعبان جعفری) رفت و آمد داشت این ماجرا را متوجه شد و به من اطلاع داد که «مواظب خودت باش، می‌خواهند تو را بکوشند».

وی در ادامه می‌گوید: زیاد اعتنا نکردم تا اینکه شب عید فطر مشغول خواندن نماز جماعت شدیم و اطرافیانم و به ویژه برادر همسرم مواظبم بودند تا کسی بلایی سر من نیاورد؛ و در همان لحظه یوسف قصاب وارد مسجد شده بود و برادر همسرم را که از تکیه شعبان می‌شناخت دیده بود و به او گفته بود «امشب می‌خواهم خون بریزم؛ می‌خواهم خون سلطانی را بریزم.» که برادر همسرم هم گفته بود سلطانی، همسر خواهر من است و با توضیحات دیگر، یوسف قصاب با شنیدن این حرف استغفار کرده و رفته بود.

می‌گفتند: فقط به قرآن توجه دارد و اهل بیت(ع) را رها کرده است

وی ادامه می‌دهد: یکی از مهم‌ترین دلایلی که موجب می‌شد تا هیئت‌های مذهبی با هیئت مکتب‌النبی(ص) مخالفت کنند، برگزاری جلسات قرآن و قرائت قرآن در کنار توجه به اهل بیت(ع) بود؛ هیئت‌های مذهبی در آن سال‌ها فقط به عزاداری می‌پرداختند؛ غافل از اینکه قرآن کلام خداست، اول قرآن است بعد اهل بیت(ع)، اما آنها این تصور را داشتند که در هیئت مذهبی باید فقط عزاداری شود و به قرائت قرآن توجهی نمی‌کردند و به همین دلیل نیز من را محکوم به رها کردن اهل بیت(ع) می‌کردند و می‌گفتند: آقازاده‌سلطانی فقط به قرآن توجه دارد و اهل بیت(ع) را کنار گذاشته است.

حضور گروه خبری ایکنا در مؤسسه دارتحفیظ القرآن الکریم

دریافت مجوز توسعه ضریح حرم حضرت رقیه(س) از حافظ اسد

اما ناگفته‌ها و حرف‌های شنیدنی آقازاده‌سلطانی فراتر از جلسات قرآن مسجد امام حسین(ع)، دارتحفیظ القرآن الکریم، هیئت مکتب‌النبی(ص) و... است؛ استاد از خاطرات خود با «امام موسی صدر» می‌گوید و نقل می‌کند: قبل از انقلاب، تصمیم گرفتم برای بازسازی حرم حضرت رقیه(س) که در آن سال‌ها بسیار کوچک بود به سوریه بروم؛ زمانی که در سوریه حضور داشتم تصمیم گرفتم برای گسترش حرم حضرت رقیه(ص)، 54 خانه که در اطراف حرم بود، بخرم و البته مجوز این کار باید از سوی «حافظ اسد» صادر می‌شد برای اینکه بتوانم اجازه این کار را از حافظ‌‌ اسد بگیرم خدمت امام موسی صدر و دکتر مصطفی چمران در لبنان رسیدم که امام موسی صدر پس از اینکه در جریان کار قرار گرفت، گفت: «من یک طلبی از حافظ اسد دارم که به جای این طلبم، مجوز کار شما را می‌گیرم.»

وی عنوان می‌کند: امام موسی صدر پس از آن دیدار، حکم توسعه حرم حضرت رقیه(س) را از حافظ اسد گرفت و تحویل من داد. پس از اینکه مجوز توسعه حرم را از حافظ اسد گرفتیم با تعدادی از بازاری‌های تهران، خانه‌های اطراف حرم را خریدیم و حرم حضرت رقیه(س) را توسعه دادیم؛ کار توسعه حرم قبل از انقلاب آغاز و در سال 60 به پایان رسید و خیلی از بازاری‌های تهران از جمله حاج‌آقا همدانی‌ها که از آهن‌فروشان بازار بود پول گذاشتند و حرم حضرت رقیه(س) را توسعه دادیم.

حافظ اسد را امام موسی صدر تأیید کرده بود

آقازاده سلطانی درباره طلب حافظ اسد به امام موسی صدر می‌گوید: حافظ اسد را آیت‌الله موسی صدر تأیید کرده بود تا رئیس جمهور شود؛ زمانی که حافظ اسد می‌خواست رئیس جمهور شود، گفته بودند او سنی است و به درد اینجا نمی‌خورد اما آیت‌الله موسی صدر اعلام کرده بود حافظ اسد، شیعه است که از همان جا حافظ اسد به آیت‌الله موسی صدر بدهکار بود.
وی در ادامه می‌گوید: برای ساخت ضریح حرم حضرت رقیه(س) گفته بودند؛ 14 میلیون تومان باید پرداخت کنید و یکی از خیرین  بازاری که هیچ وقت نخواست اسمی از او آورده شود به من گفت قبول کن که من هم قبول کردم و پس از ساخت ضریح، پول ساخت آن توسط آن خیر بازاری پرداخت شد. زمانی که ضریح ساخته شد و به فرودگاه دمشق برده شد، فرودگاه ترخیص نمی‌کرد زیرا وهابی‌ها نمی‌خواستند که حرم توسعه پیدا کند اما به این دلیل که دستور مستقیم حافظ اسد را داشتیم ضریح از فرودگاه ترخیص شد و در جای خود گذاشته شد. ضریح «حجربن عدی» که ناشناخته بود هم با کمک دوستان و خیرین بازار ساختیم و نصب کردیم و دیدید که داعش با آن چه کرد.

اگر می‌خواهید به جایی برسید خودتان را پایین‌تر از همه ببینید

وی توصیه‌ای هم به قرآنیان و افراد منتسب به قرآن دارد و می‌گوید: کسانی که دور و بر قرآن و دین هستند باید خیلی مراقب باشند و کبر و غرور را کنار بگذارند؛ اگر می‌خواهید به جایی برسید باید خودتان را پایین‌تر از همه ببینید. من حاضرم خاک کفش قرآن‌آموزانی که به دارتحفیظ می‌آیند هم پاک کنم؛ بنده به عنوان خادم دارتحفیظ هستم نه صاحب آن.

آقازاده‌سلطانی با اشاره به راه‌اندازی واحد بانوان دارتحفیظ در خیابان ایران، می‌گوید: دختر بزرگم «عذرا خانم» که دو سال پیش بر اثر بیماری به رحمت خدا رفت، مدیریت واحد بانوان دارتحفیظ را برعهده داشت. عذرا خانم که در دبیرستان علوی تحصیل کرده بود و از دانشگاه شهید مفتح در رشته اللهیات فارغ‌التحصیل شده بود خیلی متواضع بود و تمام زندگی‌اش را وقف قرآن و وقف دارتحفیظ کرد؛ یکی از دلایل بیماری او هم فشار کاری زیاد بود و یک تنه کار می‌کرد و کار را به حد اعلای خود رسانده بود.

در ادامه با پسر ارشد غفورآقا، احد آقازاده‌سلطانی گفت‌وگوی کوتاهی داشتیم، وی گفت: این مؤسسه مزین به نام 23 شهید قرآنی است که جزء قرآن‌آموزان فعال این مؤسسه‌ بودند که به جبهه‌ها اعزام شدند. علاوه بر عطر حضور این شهیدان در فضای موسسه، یادگاری دیگری نیز از این قرآن‌آموزان باقی مانده است؛ عکس‌هایی از آنها موجود است که سال‌هاست در سالن اصلی دارتحفیظ نصب شده و حتی اسامی این شهدای قرآنی در کلاس‌های عمومی آموزش قرآن که روزهای جمعه هر هفته برگزار می‌شود، ذکر شده و به اصطلاح حضور و غیاب می‌شوند و به یک رسم تبدیل شده است.
احد آقاسلطانی می‌گوید: به خاطر دارم اغلب این 23 شهید دارتحفیظ از میان قرآن‌آموزانی بودند که به حدی در فراگیری قرآن مشتاق بودند که حتی، روزهای جمعه صبح‌ زود به کلاس‌های دارتحفیظ که مدتی در مسجد امام حسین(ع) برپا می‌شد، می‌آمدند و به این دلیل که هنوز در مسجد برای حضور قرآن‌آموزان، باز نشده بود، نماز صبح خود را بر روی پله‌های مسجد می‌خواندند و حتی گاهی اوقات برای خواندن نماز شب می‌آمدند. استاد سیدمحسن موسوی‌بلده که از ابتدای تأسیس و سال‌ها در دارتحفیظ کسوت استادی را داشتند در یکی از جلسات فراموش کرده بودند که نام شهدای قرآنی را حضور و غیاب کنند تا قرآن‌آموزان برای آنها صلوات بفرستند که همان شب، خوابی می‌بینند و در آن خواب به این امر که حتما یادی از شهدا بشود، تأکید می‌شود.

گزارش از لیلا محمدی

گزارش تصویری را اینجا ببینید!

روح‌الله
|
-
|
۱۳۹۳/۱۰/۲۲ - ۰۹:۵۷
0
0
گزارش جالبی بود، دستتون درد نکنه تا آخ خوندم
گلزاریان
|
-
|
۱۳۹۳/۱۰/۲۲ - ۱۲:۱۳
0
0
عجب فعال و اکتیو بودن خداوند عمر طولانی با عزت به ایشان عطا کند
ضیاآبادی
|
-
|
۱۳۹۳/۱۰/۲۴ - ۱۰:۱۹
0
0
خداوند به استاد موسوی بلده هم توفیق دهد که نقش مهمی در آموزش قرآن داشته اند
دوست
|
-
|
۱۳۹۳/۱۰/۲۴ - ۱۱:۵۶
0
0
گزارش بسیار خوبی بود؛ آقای سلطانی واقعا بسیار پرتلاش بودند
رفیع
|
-
|
۱۳۹۳/۱۰/۲۴ - ۱۴:۰۰
0
0
این یعنی مفید بودن به حال جامعه و دنیا و آخرت را با هم داشتن
captcha