به گزارش خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) یکی از شاخههای مهم و تأثیرگذار در ادبیات سیاسی و اجتماعی دیروز، امروز و قدر مسلم فردای جهان، طنز و فکاهی با انواع و اقسام آن است. شاخصهای که مردم ایران نه اکنون که در طول تاریخ پر ابهت فرهنگ خود به خوبی از آن بهره بردهاند.
برای مردم ایران طنز همیشه بازی با خط قرمزهای جامعه بوده و این هنرمند طنزپرداز بوده که با بیشترین دقت چنان خطوط قرمز را مبهوت توانمندی خود میکرده است که از همین کشاکش، یک مسئله تلخ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و ... جنبهای خندهآور به خود میگرفته است.
به نظر عبید زاکانی، هنرمند فکاهی و طنزنگار سدههای ششم و هفتم، مسخرگی و استهزای دیگران و دست انداختن ایشان به کلمات و اعمال به عنوان یک راهکار برای ستاندن حق از هر ستمگر خرد و درشتی است که به شیوههای مختلف ستم میکنند و به روی خود نمیآورند.
از این رو گاه میبایست بهلولوار دیوانه نمایی کرد تا با زبان تند و آتشین، حاکمان ستمگر را برسر جای نشاند و گاه دیگر دلقکی کرد و هم چون دلقکهای دربار شاهان ستمگر چون ناصری، زبان حق خواه و حق گوی مردمان شد.
براین اساس عبید در زمان فشارهای مضاعف سیاسی که هیچ حربهای برای رسیدن به مقصد و گرفتن حق از ستمگران وجود نداشت راهکار مسخرگی را نشان میدهد و میسراید: رو مسخرگی پیشه کن و مطربی آموز، تا داد خود از کهتر و مهتر بستانی.
اما علاوه بر طنز فاخر و ارزشمندی که در طول تاریخ با فرهنگ مردم ایران عجین شده و عمیقاً وارد فرهنگ عامیانه مردم نیز شده بود، به طور معمول جوکها و طنزهای سخیفی نیز در سطح جامعه وجود داشت که منحصر به بیان در جمعهای خاص و افراد خاص میشد، مطالبی که کمتر فرد فرهیختهای در جامعه به خود اجازه میداد چنین ادبیات و کلماتی را به زبان بیاورد.
این نوع خاص ادبیات طنز در سطح بسیار نازل جامعه از نظر فرهنگی معمول بود و کمتر عمومیت مییافت اما با گسترش ابزارهای ارتباطی و امکان به وجود آمدن فضا برای اینکه هر کسی هر حرفی دارد را به زبان بیاورد و البته باید گفت با نزول فرهنگ عمومی جامعه ایران از فرهنگی فرهیخته به فرهنگی سطحیتر، در حال حاضر شاهد گسترش شدید و عمومیت یافتن ادبیات خاصی از طنز هستیم که به صورت بسیار افراطی با توهین، تحقیر، استفاده از ادبیات بسیار سخیف و کلمات جنسی و در یک کلام خنداندن به هر قیمتی نمود یافته است.
طنزهایی که فرهنگ ایرانی را تضعیف میکنند
البته تشویق شدن از طریق پست و لایک بر ترویج این نوع خاص از طنز و ادبیات ویژه تأثیر بسیاری گذاشته است. متأسفانه این نوع خاص از ادبیات بدون هیچ نوع هشداری از سوی هشیاران جامعه همچنان در حال تضعیف و سطحیکردن ادبیات و به طبع آن افکار و گفتار و فرهنگ مردم ایران بود، البته هر از گاهی مباحث دینی نیز در میان این جوکها بازیچه میشد اما چندان گسترده نبود.
تا اینکه موضوع تعرض دو مأمور سعودی به دو نوجوان ایرانی در مناسک عمره مفرده مطرح شد. در این زمان بود که موج گستردهای از جوکها با ادبیات و محتوای بسیار زننده در فضای مجازی منتشر شد. جوکهایی که نه تنها ادب و نزاکت عادی سخن گفتن و نوشتن در آنها رعایت نشده بود بلکه با به مسخره گرفتن دین و دستورات دینی پا را از نزاکت اجتماعی و ادب اسلامی نیز فراتر گذاشته بود.
طنز فرهنگی ایران همیشه برای بیان واقعیتها بود نه تحقیر حقایق الهی
اگر چه ریشه برخی از این نوع جوکها را میتوان در تاریخ پر از کشمکش ایران و دولتهای مدعی خلافت اسلامی یافت و یا به نوعی از ملیگرایی متوسل دانست، اما باید هشیار باشیم. طنز فرهنگی ایران همیشه برای بیان واقعیتها بود نه تحقیر حقایق الهی.
در هر مطلبی که مینویسیم باید این هشیاری را داشته باشیم که سخن، تأثیرگذار است و سادهترین تأثیری که این طنزها میتواند داشته باشد، تحقیر و نزول جایگاه مناسک دینی در افکار مردم است. گنجاندن مسئلهای به نام عمره و حج (نکته جالب اینکه گویی نویسندگان این جوکها تفاوت بین عمره و حج را نمیدانند) با سخیفترین ادبیات و محتوا در کنار مباحثی مغایر دستورات اسلامی، برقراری ارتباط و همسطح کردن مباحثی مغایر با هم است.
ترفندی که در تبلیغات سیاسی (پروپاگاندا) از آن به عنوان «انتقال» یاد میشود. وقتی شما برای تبلیغ (مثبت یا منفی) یک فکر یا اندیشه آن را در کنار چیزی مطلوب یا نامطلوب از نظر مردم قرار میدهید تا فضای مفهومی این دو به هم منتقل شود.
خداوند باری تعالی همه جا هست؛ او حاضر و ناظر همه اعمال، گفتار و تفکرات ماست. همه میدانیم که عمل مسلمان به نیت اوست. یعنی به فکر و اندیشهای که در پشت اعمال خود دارد، حواسمان باشد، خداوند نیز عضو وایبر و لاین و فیسبوک و ... است، میبیند، میشوند و شاهد است. دین وسیله تمسخر نیست. تمسخر اعتقادات دینی موجب میشود این فریضهها در نگاه برخی از مردم جایگاه سطحیتری پیدا کنند. مراقب باشیم با ایمان خود و دیگران بازی نکنیم.