جهانگیر الماسی، بازیگر، کارگردان و مدرس حوزه سینما در گفتوگو با خبرگزاری بینالمللی قرآن(ایکنا) درباره جایگاه معلمی در سینما اظهار کرد: اگر بخواهیم به جایگاه صنوف در سینما که معلمی هم یکی از آنهاست توجه کنیم باید در ابتدا به اعتباری که این حرفه در اسلام دارد، توجه کنیم. در دین مبین اسلام آن شغلی بیشتر دارای اعتبار است که بیشترین خدمات را به جامعه اسلامی داشته باشد. برای همین مولای ما امام علی(ع) سعی میکند که خود کار یدی کند و برای مردم چاه بکند و درخت بکارد. امیرالمؤمنین در زمینه کار فکری نیز بسیار پرتلاش بوده و کتابتهای وی گواه بارز این ادعاست. این رفتار نیز از طرف وی برای این صورت میگرفت که این تصور در ذهن به وجود نیاید که امیر مؤمنان به واسطه نسبتی که با رسولالله(ص) دارد از کار کردن معاف است. این اتفاق در زمان حال نیز به نوعی از طرف مقام معظم رهبری نیز روی میدهد، چون سخنانی که معظمله مطرح میکنند کاملاً مشخص است که حاصل تلاش و تحقیقات دینی، شرعی و علمی بسیار است.
وی افزود: معمولاً توجهی که به معلم در برنامههای تلویزیونی میشود، بسیار کلیشه و سطحی است، چون ما ظاهری را از معلمان در کارهایمان تصویر میکنیم که بارها در فیلمهای سینمایی دیدهایم. برای نمونه همیشه وضعیت اقتصادی زندگی معلمان را در فیلمها و سریالها، ضعیف یا متوسط ترسیم میکنیم. این رویکرد این تصور را در برخی جوانان به وجود خواهد آورد که روی آوردن به این دست مشاغل حتماً به معنای فقر است، برای همین نیز سعی میکنند به آن نزدیک نشوند. این وضعیت در شرایطی است که در کشورهای غربی معمولاً مشاغلی چون قضات، پلیسها و معلمان بیشترین دستمزد را دریافت میکنند. دلیل این امر نیز مشخص است، چون این حرفهها باید به لحاظ مادی تامین باشند تا ناخودآگاه در دام رشوه گرفتار نیایند.
بازیگر فیلم «بانی چاو» ادامه داد: با توجه به توضیح فوق هیچ گاه سلامت و بهداشت روانی و اجتماعی مورد توجه قرار نمیگیرد. در ضمن ما هیچ گاه سعی نکردهایم که الگوسازی موفقی از معلمان در جامعه داشته باشیم تا به پیرو آن سینما نیز قادر باشد از آن استفاده کند. این وضعیت در شرایطی است که ما در طول حیاتمان از خواجه نصرالدین طوسی گرفته تا علامه حلی معلمانی داشتهایم که در لباس روحانیت به تعلیم و تعلم مشغول بودهاند. در ضمن باید دانست که لباس حوزوی، نشان دهنده طلبگی روحانیت است که همیشه با آموزش همراه بوده و قرآن کریم نیز محشور همیشگی آنهاست، ولی متاسفانه ما هیچ گاه به این الگوها در سینما و تلویزیون نپرداختهایم. در کنار الگوهایی که از گذشتههای دور نام بردیم جلال آل احمد، شهید رجایی، شهید مطهری، شهید مفتح و... همه معلمانی بودند که نه تنها سینما، بلکه تمامی بخشها قادر هستند از آن برای الگوسازی بهره ببرند.
دور شدن از الگوهای اسلامی؛ ضعف رایج در کشور
این بازیگر تاکید کرد: با توجه به کم کاریهای صورت گرفته و نپرداختن به الگوهای اسلامی است که نظام ارزشی فرهنگی کشور ما را دچار انحطاط و تخریب میکند. این معضل در شرایطی است که نظام فرهنگی ما توانسته حداقل سه هزار سال با تداوم حاکمیت ارزشهای اخلاقی انسانی، شرافت اجتماعی و شرافت رفتاری و خانوادگی، ظهور و بروز خود را در این جهان ثبت کند، همچنین با طلیعه اسلام این سرزمین توانست پالایش عظیمی در نظام فکری و ذهنی خود انجام بدهد و به عالیترین درجه تبیین شخصیت انسانی برسد، زیرا براساس آموزههای عرفانی، قرآن کریم و جوانب اخلاقی که مد نظر اولیاءالله، ائمه اطهار(ع) و رسول لله(ص) بود این تواناییها به دست آمد. حال باید سؤال کرد که با چنین انرژی که داریم چگونه این کاستی مشاهده میشود؟!
وی در بخش دیگری از سخنان خود تصریح کرد: وقتی ما در حوزه تعلیم و تربیت ضعیف میشویم ناخودآگاه به دشمنان و معاندان اجازه میدهیم که با واسطه رسانه و فیلم هر دروغی را که میخواهند به خورد مردم جهان دهند. این دروغها نیز تنها چند نمونه نیست، بلکه فیلمهای غربی سرشار از این دروغهاست. آیا این انگها و دروغها که به حضرت رسول(ص) زده میشود شرمآور نیست؛ پیامبری که دنیای امروز، موجودیت خود را مدیون وی است. با این توضیح اگر پیامبر(ص) به واسطه تعلیم به درستی به مردم جهان معرفی شود، مطمئن باشید که بسیاری جذب شخصیت وی خواهند شد و جایگاه ایشان هیچ گاه خدشهای نخواهد دید. این توضیح را دادم تا بگویم ویژگی معلمی در سینما و تلویزیون به فراموشی سپرده شده و نتیجه آن هم امروز در برخی کارهای اسلامستیزانه غربی به خوبی هویداست.
این بازیگر پیشکسوت اظهار امیدواری کرد که با طلیعه اسلام دنبال آن جامعهای هستیم که مدینه فاضله آن در ذات اسلام وجود دارد، البته این خواسته نگاهی آرمانی است که شاید به واقعیت نزدیک هم نباشد، ولی کلام من با توجه به داشتههایی چون؛ سهروردی، ناصر خسرو، غزالی، نظامی، حافظ، سعدی، فردوسی و... آرزویی است که میتوان به آن دست یافت به شرطی که معلمان بزرگ کشورمان در جامعه از الگوهای بزرگی که نام آنها ذکر شد پیروی کنند. با توجه به توضیح فوق، درباره مدرسه عالی سینما هم که بحث آن، این روزها مطرح است باید بگویم. مدرسه سینمای جمهوری اسلامی باید مختصات خودش را داشته باشد، منتهی دنبال کتابهای ترجمه شده نرود.
هنر و تکنولوژی محدود به جغرافیایی خاص نیست
الماسی در پاسخ به این که ذات سینما از غرب نشئت میگیرد، پس چگونه میتوان بحثهای تئوریک آن را نادیده گرفت، گفت: من این گفته را متوجه نمیشوم، چون هنر و تکنولوژی را نمیتوان به جغرافیایی خاص خلاصه کرد. این توضیح را دادم تا بگویم که این گفته که سینما محصولی غربی است، نوعی فرار از مسئولیت به شمار میآید که به واسطه آن نخواهیم موضوعات مد نظرمان را به صورت تئوریک در سینما ترسیم کنیم. وقتی میگویم هنر را نمیتوان به سرزمینی محدود کرد، تنها به سینما و تلویزیون خلاصه نمیشود، بلکه این موضوع به دیگر هنرها نیز تعمیم پیدا میکند. برای نمونه به خوشنویسی اشاره میکنم. وقتی خط خوشنویسی در مقابل خط نثر مطرح شد، توانست اعتبار بالایی را به خود اختصاص دهد، چون نستعلیق به مراتب چشمنوازتر و به بطن و درونمایه تفکر اسلامی نزدیکتر بود. این اتفاق نیز از آنجا نشئت میگیرد که در خط نثر خشونتی وجود دارد که از قوم عرب سرچشمه گرفته، اما در نستعلیق به خصوص در شکسته نستعلیق، زیبایی را شاهد هستیم.
وی در پایان اعلام کرد: این اتفاق به نوعی در سینما نیز میتواند رخ دهد. یعنی ما از ابزاری که در غرب به وجود آمده میتوانیم استفاده کنیم تا زیباییهای اسلام را ترسیم کنیم، البته این اتفاقی به نوعی در برخی جشنوارههای خارجی روی میدهد، اما هنوز برای دیده شدن جهانی راه بسیاری باید طی شود. این خواسته نیز ارتباط مستقیم با معلمی دارد، زیرا تا نتوانیم با تربیت نیروی متعهد، این تعهد را در سینما به وجود آوریم رسیدن به خواستههایمان دور از منطق است.