آغاز حملات هوایی عربستان سعودی در آخرین روزهای ماه مارس سال جاری به یمن یادآور وقوع فاجعه انسانی بود که کمتر از 5 سال پیش در این کشور به وقوع پیوست. فاجعهای که بر اساس آمار اداره هماهنگی کمکهای انساندوستانه سازمان ملل متحد ۱٫۶۰۰٬۰۰۰۰ نفر را گرفتار خود کرده بود. مبارزات داخلی یمن بین حوثیها و دولت وقت یمن با دخالت عربستان تبدیل به یک جنگ خونین بین سالهای 2009 تا 2010 شد؛ جنگی که در آن عربستان تنها ۳۳۲ حمله موشکی و ۵ حمله هوایی علیه مواضع شیعیان یمنی داشت.
این بار عربستان صحنه دیگری از جنایات خود را در جغرافیای یمن به نمایش گذاشته است. پس از آنکه انقلابهای مردمی منطقه به عنوان بیداری اسلامی به سراغ یمن رفت، علی عبدالله صالح و پس از آن منصور هادی به عنوان دستنشاندگان آل سعود در یمن به دست مردم انقلابی این کشور کنار گذاشته شدند، آل سعود در اقدامی شتابزده یمن را مورد حملههای موشکی خود قرار داد.
طوفان سردرگم آلسعود در یمن
عربستان در قالب عملیاتی که نام آن را عاصمه الحزم (طوفان قاطع) نامیده بود به یکباره موشکهای خود را به سمت آسمان یمن نشانه گرفت. در این عملیات عربستان را 4 کشور حوزه خلیج فارس، یعنی کشورهای امارات، کویت، قطر، بحرین و همچنین مراکش، مصر، اردن و سودان همراهی کردند. سومالی نیز اعلام کرد پایگاههای هوایی خود در اختیار ائتلاف سعودی قرار خواهد داد.
این اقدام عربستان نشان از سردرگمی و آشفتگی رژیم آل سعود در مورد موضوعات و تحولات داخلی، منطقهای و نیز بینالمللی دارد. چالشهای عربستان در این سه حوزه منجر به بروز سختترین واکنشها علیه مردم بیدفاع شد. تغییر و تحول در بالاترین سطح قدرت حدود 3 ماه قبل از حمله به یمن رخ داد. این در حالی بود که هنوز حاکمیت جدید زمان کافی برای تثبیت قدرت خود را نیافته بود و اختلاف نظرهایی که رابطه با مسائل داخلی وجود داشت؛ ضمن اینکه برخی مقامات جدید از تجربه لازم برای مواجهه با رویدادهای مهم منطقهای و بینالمللی نداشتند.
یمن؛ تفرجگاه خونین جوانان بیتجربه
در رأس حکومت آل سعود؛ ملک سلمان بن عبدالعزیز قرار دارد که شایعات زیادی در رابطه با سلامت جسمانی وی مطرح شده است؛ به ویژه اینکه گفته میشود پادشاه جدید عربستان از بیماری آلزایمر رنج میبرد. از همین رو برخی معتقدند فرزند وی اداره بسیاری از امور را بر عهده دارد. از جمله «طلال بن عبدالعزیز»، برادر ملک سلمان در سخنان مطرح کرده است که پادشاه توان تصمیمگیری در برابر محمد بن سلمان ندارد.
دیگر منابع سعودی در این رابطه مطرح کردهاند که محمد بن سلمان که جوانترین وزیر دفاع جهان شناخته میشود، برای نشان دادن قدرت خود در برابر دیگر شاهزادگان سعودی از تمام توان خود استفاده کرده و حملات سعودیها به یمن را هدایت میکند. از جمله مهرههایی که محمد بن سلمان در مقابل خود میبیند، «محمد بن نایف بن عبدالعزیز» است که پس از روی کار آمدن ملک سلمان به عنوان وزیر کشور و جانشین ولیعهد منصوب شد که امروز در جایگاه ولیعهدی به سر میبرد.
محمد بن سلمان برای عرض اندام به عنوان یک شاهزاده سعودی و نشان دادن تواناییهای خود در عرصه نظامی، هدایت تجاوز نظامی به یمن را به دست گرفت و آتش جنگ را شعلهورتر کرد. از همین روست که رهبر معظم انقلاب در سخنانی که در جمع مداحان اهل بیت(ع) مطرح کردند، فرمودند «چند جوان بیتجربه، امور آن کشور [عربستان] را در دست گرفتند و دارند آن جنبه توحّش را غلبه میدهند بر جنبه متانت و ظاهرسازی».
عدم موافقت با تشدید حملات دلیل برکناری برخی مقامات سعودی
پادشاه عربستان در چهارمین ماه حکومت خود دست به تغییرات گسترده زد تا ثابت شود حکومت سلمان هنوز نتوانسته به ساختار درونی منسجمی دست پیدا کند. از جمله مهمترین تغییرات آلسعود، برکناری وزیر امور خارجه کارکشته خود یعنی سعود الفیصل بود؛ شخصی که بیشترین سابقه حضور در پست وزارت امور خارجه کشور را به نام خود ثبت کرده است. رکوردی 30 ساله که دست نیافتنی به نظر میرسد. تحلیلها نشان میدهد برکناری دفعی و ضربتی برخی مقامات سعودی از سوی ملک سلمان ارتباط مستقیمی با تشدید حملات آل سعود به یمن دارد. به ویژه در مورد سعود الفیصل هر چند مسئله کهولت سن و بیماری وی مطرح شده اما عدم موافقت با حمله به یمن و لحن ملایم الفیصل با ایران از جمله مسائلی است که منجر به برکناری وی از وزارت خارجه شده است.
بیثباتی داخلی در عربستان که از دوره پیش از پادشاهی ملک سلمان، یعنی از زمانی که تنها نامی از ملک عبدالله در رأس حکومت آل سعود مطرح میشد، تأثیرگذاری این حکومت را بر مسائل و تحولات منطقه را تحتالشعاع قرار داد. آل سعود که در کنار جمهوری اسلامی ایران که در جریان موج بیداری اسلامی یکهتازی میکرد و همچنین ترکیه که به دنبال احیای امپراطوری تاریخی خود است، تلاش میکرد موقعیت و جایگاه خود را در بین کشورهای منطقهای و فرامنطقهای حفظ کند. عربستان به دلیل قرارگرفتن دو شهر مهم جهان اسلام در این کشور جایگاه خاصی را برای خود متصور بود و با عنوان «خادمالحرمین» جلوه ویژهای از خود را در بین دیگر کشورهای اسلامی به نمایش میگذاشت. از سوی دیگر منابع نفتی بی حد و حصر شبه جزیره باعث شد تا نفوذ سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خود را در بین کشورهای جهان توسعه دهد. هرچند عربستان از این قدرت نفوذ خود طی سالهای گذشته در صیانت و حراست از مرزهای جهان اسلام استفاده نکرد و بیشتر در کنار ابرقدرتهایی قرار گرفت که بیشترین تلاش خود را به تضعیف کشورهای اسلامی و مسلمانان معطوف کرده بودند. از این رو مهمترین سیاست عربستان در منطقه به ویژه در سالهای اخیر گسترش و تداوم ایرانهراسی در منطقه بود. این رژیم با طرح این ادعا که با قدرت گرفتن ایران در منطقه و افزایش تعداد همپیمانان ایران، خطرات جدی برای کشورهای منطقه به وجود خواهد آمد، بر طبل مخالفت با جمهوری اسلامی میکوبید. در حالیکه ایران بارها این مسئله را مطرح کرده بود که همواره به دنبال تعامل سازنده با دولتها به ویژه دولتهای مسلمان است، اما سعودیها با طرح دیدگاههای خصمانه خود هیزمی بر آتش سیاستهای غرب مبنی بر ایجاد سدی محکم در میان امت اسلامی میافزودند.
سرمایهگذاری آلسعود در بازار نفرت و خشونت
عربستان در این راستا ضمن سرکوب و دستگیری شیعیان سرزمین خود، تلاش کرد مانع از فروپاشی قدرتهای همپیمان خود در منطقه شود. گسترش موج بیداری اسلامی در منطقه و تضعیف جایگاه عربستان در میان برخی کشورها همزمان با قدرت یافتن جبهه مقاومت به رهبری جمهوری اسلامی در منطقه سیاستهای آل سعود را به چالش کشید. آل سعود تلاشهای گستردهای در از بین بردن جبهه مقاومت کرد؛ آنها از همپیمانان فرامنطقهای خود برای بر هم زدن امنیت در عراق و سوریه و تغییر حاکمیت در این دو کشور خط مقاومت را در هم شکسته و ارتباط ایران با خط مقدم این جبهه یعنی لبنان را قطع کنند.
موضعگیری آل سعود در قبال جنایات رژیم صهیونیستی نیز در این راستا تعریف میشود. در خوشبینانهترین حالت میتوان گفت عربستان با سکوت خود در قبال کشتار مردم مظلوم غزه و همچنین تجاوز به خاک لبنان عملاً بیتفاوتی خود را نسبت به کشتار مسلمانان نشان داد.
رد پای آلسعود در عرصه دیگری نیز مشاهده میشد؛ جایی که گروههای تکفیری و افراطی به نام تشکیل دولتهای اسلامی در منطقه دست به هر جنایتی میزد در حالیکه از حمایتهای مادی، معنوی و تسلیحاتی آل سعود بهره میبرد. با این حال گروههای تکفیری آنطور که آنها انتظار داشتند نتوانستند مانع از گسترش نفوذ جمهوری اسلامی در منطقه و در هم شکستن جبهه مقاومت شوند.
عربستان که از سرمایهگذاریهای خود بهره کمیتری نسبت به دیگر بازیگران منطقه کسب کرده بود، این بار خطر از دست دادن یمن را احساس میکرد؛ منطقهای که از دیرباز تحت سیطره و نفوذ آل سعود و قدرتهای غربی بود. یمن که بخشی از منطقه حجاز محسوب میشد، پس از کش و قوسهای فراوان به کشوری مستقل و البته فقیر تبدیل شد که سایه عثمانیها و سپس آل سعود را بر سر خود میدید. گسترش موج بیداری اسلامی و ندای آزادیخواهی در منطقه باعث شد تا مردم این کشور نیز به دنبال استقلال واقعی خود باشند و سرنوشت کشور خود را به دست گیرند. علی عبدالله صالح اولین قربانی این جریان بود که البته خوشایند آل سعود نبود از همین رو منصور هادی، معاون رئیسجمهور برکنارشده جایگزین صالح شد. گروههای مردمی یمن هرچند میدانستند سیاستهای دولت قبلی از سوی هادی پیگیری خواهد شد اما به مسئولان جدید فرصت دادند تا اعتماد مردم را جلب کنند. با مشخص شدن سیاستها و رویکردهای منصور هادی، گروههای انقلابی یمن بار دیگر خواستار برکناری دولت وابسته یمن شدند. هدایتگری جریان انصارالله در صحنه اعتراضات یمن موفقیتهایی را برای انقلاب این کشور رقم زد اما خیانت منصور هادی علیه ملت خود و دعوت از آل سعود و دیگر کشورهای عرب برای حمله نظامی به این کشور یمن را به میدانی از آتش و خون تبدیل کرد.
ترس عربستان از دولتهای شیعی
عربستان از شکلگیری دولتی شیعی در همسایگی خود واهمه داشت؛ از سوی دیگر از دست دادن منطقه استراتژیک تنگه بابالمندب میتوانست شکست بزرگی برای عربستان در منطقه باشد. هرچند انصارالله بارها تأکید کرده است تسلط یمن به تنگه بابالمندب خطری برای دیگر کشورها نخواهد داشت اما صدای بوقهای تبلیغاتی آلسعود بلندت از تریبون انصارالله در منطقه پیچید.
عربستان با الگوگیری از شیوه آمریکایی، یمن را مورد هجمه قرار داد. به این ترتیب که یمن به عنوان کشوری مستقل به دنبال تعیین سرنوشت خود بود؛ عربستان که خود را قیم یمن میداند به بهانههای واهی یمن را خطری برای منطقه معرفی کرده و با تشکیل ائتلاف با همپیمانان منطقهای خود راه را برای تجاوزات و جنایات خود هموار میسازد و اینک عربستان بیش از یک ماه است که دست به کشتار مردم بیگناه و از بین بردن زیرساختهای یمن میزند.
توهمی به نام احیای امید
بخشی از این تجاوزات در قالب عملیات طوفان قاطع صورت گرفت؛ عملیاتی که 27 روز به طول انجامید. پس از آن بود که برخی منابع و شخصیتهای سیاسی از جمله امیر عبداللهیان، معاون عربی ـ آفریقایی وزیر امور خارجه کشورمان تأکید کردند حملات عربستان پایان خواهد پذیرفت. این پیشبینی تحقق یافت و طوفان قاطع فروکش کرد. اما عربستان بلافاصله عملیات دیگری با عنوان «اعاده الأمل» (احیای امید) را از سرگرفت. این عملیات که به گفته سران آل سعود به دنبال از بین بردن گروههای تروریستی و بازگرداندن امید به زندگی در میان مردم بود، با بمباران صنعا آغاز شد و تا امروز که چهلمین روز از تجاوز آل سعود به یمن میگذرد، ادامه دارد.
هرچند کشورهای نزدیک به رژیم آل سعود در ابتدای راه مهر تأییدی بر تجاوز عربستان به یمن زدند اما در ادامه راه یکی پس از دیگری با سیاستهای عربستان زاویه گرفتند. پاکستان اولین مهرهای بود که خود را کنار کشید. عربستان که به دنبال جنگ زمینی در مرزهای یمن بود، پاکستان را به عنوان خط مقدم پیاده نظام خود فرض میکرد اما کنگره مهر باطلی بر همراهی پاکستان با عربستان در این مسلمانکشی آشکار زد. دولت و ملت مصوبه کنگره را تأیید کردند. این تصمیم بعد از سفر وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران به پاکستان صورت گرفت که بسیاری از تحلیلگران این دو حادثه را به یکدیگر مرتبط دانستهاند.
عمان از همان ابتدا تلاش میکرد جایگاهی برای ایفای نقش میانجیگری خود در این کارزار بیابد. اردن، کویت و مصر نیز به صورت جداگانه بر یافتن راه حل سیاسی در یمن تأکید کردند. رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین نیز این روزها به دلیل موضعگیری علیه یمن از ایران عذرخواهی کرده است؛ عذرخواهی محمود عباس به دلیل دفاع از حملات عربستان به یمن صورت گرفت.
فروشندگان تسلیحات؛ حامیان همیشگی سعودیها
به نظر میرسد با طولانی شدن تجاوزات عربستان به یمن همپیمانان و همراهان آل سعود به واقعیتهای بیشتری در این زمینه پی خواهند برد. البته عربستان حامیان دیگری نیز دارد. حامیان غربی خود که هر روز بر آتش جنگ بین مسلمانان میدمند. کشورهایی همچون آمریکا، انگلیس و فرانسه که ضمن وارد کردن اتهام به ایران مبنی بر دخالت در امور یمن، سلاحهای خود را به در منطقه بیش از گذشته به فروش برساند.
شورای امنیت نیز که متشکل از قدرتهای بزرگ غربی هستند، با صدور قطعنامهای گروههای انقلابی یمن را تحریم کرده و بر لزوم خلع سلاح این گروهها تأکید کردند. این امر نشان داد که شورای امنیت ابزاری در دست قدرتها برای اعمال سیاستهای استعماری و سلطهگری خود است. در این میان البته روسیه تلاش کرد با بیانیهای برای برقراری آتشبس بین طرفین صادر کند که در اولویت شورای امنیت قرار نگرفت. روسیه البته تحریم یمن را وتو نکرد تا طرح صلح خود را عملاً به دست خود زیر سؤال ببرد.
یمن پیروز واقعی جنگافروزیهای آلسعود
در این میان این یمن است که قربانی میدهد؛ هر روز شماری از غیر نظامیان کشته و یا مجروح میشوند؛ انصارالله با ارسال نامهای به دبیرکل سازمان ملل ضمن تأکید بر اتمام امکانات درمانی، از وقوع فاجعه انسانی بزرگتری خبر داده است با این حال بسیاری پیروزی یمن را قطعی میدانند.
بر اساس این اصل که انگشت اتهام همواره به سمت متجاوز نشانه میرود، عربستان حتی اگر بتواند به اهداف خود برسد، یک شکست خورده خواهد بود؛ کشوری که آبرو و حیثیت سیاسی منطقهای و بینالمللی خود را از داده است.
از سوی دیگر عربستان تا کنون حملات خود را به صورت هوایی علیه یمن انجام داده است. این در حالی است که کارشناسان نظامی عربستان را از آغاز جنگ زمینی علیه یمن برحذر میدارند. روحیه جنگاوری و چریکی قبایل یمن باعث شده است تا تحلیلها درصد پیروزی یمن در جنگ زمینی را بیش از آل سعود و ائتلاف سعودی نشان دهد.
از همین رو به نظر میرسدیمن که از امکانات کمتری برای پاسخگویی به حملات هوایی عربستان دارد منتظر آغاز عملیات زمینی آل سعود است و آنچه سیدحسن نصرالله به عنوان «صبر استراتژیک» یمن در برابر تجاوزات عربستان مطرح کرد، میتواند در این راستا تعریف شود.
عربستان با اقدام نظامی علیه یمن بدون دریافت مجوز از سازمانهای بینالمللی آبروی منطقهای و بینالمللی خود را از دست داد هر چند برخی دولتها حمایت خود را از اقدام نظامی عربستان اعلام کردهاند اما افکار عمومی سؤالات بیپاسخی در مقابل این اقدام جنایتکارانه دارند از جمله اینکه آیا انتخاب سرنوشت برای آینده کشور میتواند جرمی موجه برای کشتار غیر نظلمیان و از بین بردن زیرساختهای یک کشور باشد؟
محمود قرهداغی