کد خبر: 3307620
تاریخ انتشار : ۰۴ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۴:۱۲

قهرمان‌‌ها در سینمای ایران فراموش شده‌اند / گوی رقابت را به بت‌من‌ها و ترمیناتورها باخته‌ایم

گروه هنر: قهرمان ویژگی مهم در سینما است که برای تماشاگر رویاپردازی می‌کند. این ویژگی در سینمای ایران به فراموشی سپرده شده است.

سینما از روزی که وارد زندگی بشر شد تا به امروز همیشه وسیله‌ای بوده که مخاطبان در آن رؤیاهای خود را جستجو می‌کردند، به نحوی که می‌توان گفت هر جا بشر نتوانسته آرزوهای خود را به دست آورد به واسطه سینما به آن رسیده است. برای نمونه می‌توان به فیلم‌هایی که درباره جهان آینده است اشاره کرد، اما نکته مهم اینجاست که در تمام کارهای تولید شده سینمای جهان، همیشه قهرمان مهمترین نقش را در میان تولیدات سینمایی ایفا کرده است.

قهرمانان در سینما، افرادی هستند که مردم ایده‌آل‌های خود را در آنها جستجو می‌کردند، چون هر جا که می‌خواستند بحث ظلم‌ستیزی را مطرح کنند، معمولاً این قهرمان بود که عهده‌دار این قبیل نقش‌ها می‌شد. این ویژگی از زمان سینمای کلاسیک شروع می‌شود و تا ابرقهرمان‌های زمان حال ادامه پیدا می‌کند. السید، بن هور، سوپرمن، رمبو، اسپایدرمن، بت‌من و... تنها نمونه‌هایی از این دست قهرمانان هستند.

نکته جالب در این بحث که مضمونش مورد نظر ماست، جایگاه قهرمان در سینمای دینی و ملی است. در سینمای غرب (هالیوود) معمولاً افرادی که قهرمان هستند پیشرو و رکن اصلی فیلم‌های دینی‌ هستند. السید، بن هور، باراباس و... مثال‌های خوبی در این زمینه‌ به شمار می‌آیند، حتی این مسئله را می‌توان در فیلم‌های متعددی که درباره حضرت مسیح(ع) در غرب ساخته شده مشاهده کرد. در این تولیدات رفتارهای مسیح(ع) کاملاً مطابق با استانداردهای قهرمان‌پروری در هالیوود است. برای این گفته فیلم «مصائب مسیح» مل گیبسون را مثال می‌زنم که در آن جیمز کاویزل نقش حضرت مسیح(ع) را ایفا می‌کرد. در این کار جزء به جزء رفتار مسیح بر پایه رفتارهایی شکل گرفته که ما از یک قهرمان انتظار داریم. این رویکرد را می‌توان اقدامی متفکرانه در جهت تبلیغ آموزه‌های دینی قلمداد کرد.

نگاه خنثی سینمای ایران به قهرمان

با توجه به توضیحات ارائه شده، نگاهمان را معطوف به سینمای ایران می‌کنیم تا ببینیم قهرمان در فیلم‌های ما به ویژه آثار دینی و دفاع مقدسی چه جایگاهی دارد. روزگاری بود که مردم به سینما می‌رفتند که قهرمانان خود را ببیند، این خصیصه هم در سینمای قبل از انقلاب وجود داشت و هم در سینمای بعد از انقلاب، اما متاسفانه از اواخر دهه هفتاد سینمای ما فیلم‌هایی را تولید کرد که به اصطلاح ضدقهرمان بودند. این نگاه هم تنها با توجیه واقع‌نگری انجام می‌شد، اقدامی که نتیجه‌اش این شده که ما امروز در سینمای کشورمان یک قهرمان نداشته باشیم!

نداشتن قهرمان در فیلم‌هایی سینمایی تنها نبود یک کاراکتر نیست، بلکه پشت پا زدن به تمام الزامات سینمایی است. برای همین امروز سینمای ما به شدت در بحث اقتصادی آسیب‌پذیر شده است، چون در تمام کارها شخصیت‌های اصلی یا بسیار منفعل هستند یا این‌که وجه خاکستری آنها بر قالب مثبت‌شان ارجحیت دارد. این اتفاق را هم می‌شود در فیلم‌های دینی و دفاع مقدسی به خوبی مشاهده کرد.

در دهه 60 وقتی فیلم‌های دفاع مقدسی ساخته می‌شد، همیشه قهرمان مهمترین فاکتور در آثار مورد نظر بود. فیلم‌هایی نظیر گذرگاه، افق، هراس، عقابها و... همگی متکی به قهرمان بودند. برای همین هم تماشاگران از آنها استقبال می‌کرند، اما به مرور این قهرمانان در فیلم‌های دفاع مقدسی کمرنگ شدند. این وضعیت تا به آنجا پیش رفت که در برخی فیلم‌ها شخصیت دشمن به جای منفی بودن، خاکستری شد. گواه بارز این ادعا فیلم «روز سوم» است که می‌بینیم حامد بهداد در نقش یک افسر عراقی، شخصیتی دوست داشتنی دارد؟! آیا این اتفاق را در فیلم‌های هالیوودی نیز می‌توانیم ببینیم؟ آیا در فیلم‌های غربی شخصیت‌های منفی دارای رفتارهای قهرمان‌گونه هستند؟ مسلماً جواب خیر است، اما سینمای به اصطلاح روشنفکرانه ما سعی دارد برخلاف آموزه‌های اصلی سینما رفتار کند.

الگوی ناموفق سینمای ایران از اروپا

این شکل رفتاری هم وام گرفته از سینمای اروپاست که در آن به هیچ وجه قهرمان جایی ندارد. برای همین نیز سینمایی ورشکسته حاصل آن کشورهاست و به نوعی خود را تسلیم قهرمانان هالیوودی کرده‌اند. ما هم متاسفانه همین راه را طی می‌کنیم، چون امروز به جای این‌که قهرمان‌هایی چون آرش و سیاوش قهرمانان اساطیری ما باشند، نوجوانان روی به  ابرقهرمان‌هایی چون بت‌من آورده‌اند.

این وضعیت بغرنج تنها به فیلم‌های اساطیری خلاصه نمی‌شود، بلکه درباره شخصیت‌های معاصر هم این ضعف وجود دارد؛ چون با وجود داشتن همت‌ها، باکری‌ها، جهان‌آراها و... ما باید رفتارهای ماتریکس یا ترمیناتور را الگوی جوانان و نوجوانان خود کنیم؟ افسوس زمانی بیشتر می‌شود که بدانیم این آسیب‌ها در بسیاری از نشست‌های سینمایی شناخته شده، اما راه نادرست باز هم پیموده می‌شود.

در این وضعیت نامطلوب استثناهایی چون «مختارنامه» نیز وجود دارند که قهرمان‌سازی را به بهترین شکل انجام می‌دهند. در این کار قهرمان مثبت فیلم فردی زبون نیست، همان گونه که شخصیت منفی حقیر شمرده نمی‌شود. برای همین دیدن این مجموعه برای چندمین بار باز هم دوست‌داشتنی است. اگر این ویژگی مثبت را در کنار کاری چون «یوسف پیامبر(ع)» قرار دهیم متوجه می‌شویم تا چه حد اختلاف کیفیت در قهرمان‌سازی وجود دارد.

در انتهای این یادداشت باید به روی این امر تاکید کرد که سینما نیازمند قهرمان است، چون تماشاگر می‌خواهد بسیاری از رفتاری را که خود قادر به انجامش نیست را از طریق قهرمان مشاهده کند، حال اگر ما می‌خواهیم مخالف با چنین اصلی عمل کنیم بهتر است ویژگی صنعتی بودن سینما را در نظر نگیریم و تنها به همین فیلم‌های خنثی که با بودجه دولت ساخته می‌شود و قادر نیست خرج خود را در آورد اکتفا کنیم.

captcha