تا انسان از خواب غفلت بیدار نشود و برخی لذتها مثل تنبلی، بیفکری، بیبرنامهگی و ... را کنار نگذارد، در زندگی به جایی نخواهد رسید. باید بیدار شد آن هم در لذت بخشترین زمان خواب و غفلت بعد دست به کار شد، تلاش کرد تا به آنچه شایسته آن هستیم و در رویاهایمان به آن فکر میکنیم برسیم.
اما افسوس که شیرینی خواب خیلیها را در غفلتی به اندازه تباه کردن عمرشان نگه میدارد. شاید به همین دلیل است که خداوند برخی برکات را در زمانهای ویژه قرار داده است؛ مثلاً برای وقت سحر برکات خاصی مقرر فرمودهاند که برای کسب آنها باید از خواب شیرین وقت سحر بیدار شد و بعد دعا کرد (به خصوص دعای ابوحمزه ثمالی) و نماز خواند (به ویژه نماز شب).
اینها یک تمرین ساده برای بیداری واقعی است. اما بعد از اینکه بیدار شدیم باید تمام اعضا و جوارحمان را به کار ببریم. با یک عضو و دو عضو نمیشود؛ مثلاً نمیشود برای موفقیت در درس با پاهایمان به کلاس کنکور برویم اما با دستهایمان جزوه ننویسیم، با گوشهایمان نشنویم، ذهنمان را متمرکز درس نکنیم و ... .
مشکل همین است، ما همیشه بخشی از وجودمان را به خدا اختصاص میدهیم نه همه آن را. مثلاً نماز میخوانیم اما حاضر نیستیم از لاک روی ناخنمان بگذریم. روزه میگیریم اما چشمهایمان همچنان حریصانه روزهخواری میکند، صله ارحام میکنیم اما چنان نیش زبانمان را در مهمانیها به کار میگیریم که صله ارحام را شرمنده گناهمان میکنیم.
ای کاش نور خدا در قلبهایمان بتابد.
بسم الله الرحمن الرحیم
«اللهمّ نَبّهْنی فیهِ لِبَرَکاتِ أسْحارِهِ ونوّرْ فیهِ قلبی بِضِیاءِ أنْوارِهِ وخُذْ بِکُلّ أعْضائی الى اتّباعِ آثارِهِ بِنورِکَ یا مُنَوّرَ قُلوبِ العارفین؛ خدایا آگاهم نما در آن براى برکات سحرهایش و روشن کن در آن دلم را به پرتو انوارش و بکار به همه اعضایم به پیروى آثارش به نور خودت اى روشنى بخش دلهاى حق شناسان».