کد خبر: 3325460
تاریخ انتشار : ۱۶ تير ۱۳۹۴ - ۱۱:۲۸
تحلیل ایکنا درباره سریال‌های ماه رمضان؛

سیمای مرد در سریال‌های ماه رمضان؛ استضعاف یکی از ارکان خانواده

گروه هنر: اغلب سریال‌های ماه رمضانی رسانه ملی که این شب‌ها شاهد پخش آنها از شبکه‌های مختلف هستیم خودآگاه و ناخودآگاه جایگاهی منفعل و خنثی از مرد ایرانی را در مناسبات خانوادگی و زندگی که در آنها جاری است معرفی می‌کنند.

به گزارش خبرگزاری بین‌المللی قرآن(ایکنا)، بینندگان شبکه‌های مختلف تلویزیونی از ابتدای ماه رمضان هر شب و در ساعت‌های مختلف شاهد پخش مجموعه‌های تلویزیونی مناسبتی این ماه از رسانه ملی هستند که خوشبختانه برحسب سلایق گوناگون، تنوعی هم در آنها دیده می‌شود.
از مجموعه تلویزیونی «پایتخت» که از شبکه اول سیما پخش می‌شود و به مدد پخش موفق سه فصل آن در گذشته خوشبختانه با اقبال خوبی هم همراه بوده است گرفته تا سریال مرموز و پرتعلیق و البته خوش‌ساخت «گاهی به پشت سر نگاه کن» که شبکه دوم سیما اقدام به پخش آن می‌کند و البته فصل دوم سریال «دردسرهای عظیم» که دقایقی پس از افطار از شبکه سوم سیما پخش می‌شود، از جمله مهمترین مجموعه‌های تلویزیونی رسانه ملی در این ماه هستند.
رسانه ملی به دور از شتابزدگی، به فکر باکس خالی شب‌های قدر هم بوده است
رسانه ملی اتفاقاً امسال به فکر شب‌های قدر و ایام شهادت حضرت علی(ع) بوده است و با قطع جریان معمول پخش سریال‌های خود، متناسب با این ایام پخش دو سریال با نام‌های «نیاز» و «ساعت صفر» را در دستور کار قرار داده که خوشبختانه براساس برنامه‌ریزی خوب به دور از شتابزدگی، باکس خالی پخش را به شکلی آبرومند در این ساعات پر کرده است.
مراد از این یادداشت ارزیابی کیفی، فنی و ساختاری سریال‌های ماه رمضان و مقایسه آن با موارد مشابه سال قبل نیست که این کار هم در شرایط کنونی و هم زین پس و حتی ماه‌ها پس از پشت سر گذاشتن ماه رمضان صورت خواهد گرفت که مهمترین آنها واکنش مقدم بر نقد مخاطبان تلویزیون است که رسانه ملی خود در یک نظرسنجی آن را به انجام خواهد رساند، بلکه تنها و تنها مراد و منظور توجه به یک نکته مهم است که متأسفانه اغلب سریال‌های رمضانی رسانه ملی خودآگاه و یا ناخودآگاه به آن اصرار دارند.
نقش مشترک و مساوی زن و مرد در سعادت و شقاوت یک خانواده
براساس فرهنگ متعالی اسلام، زن و مرد به عنوان دو رکن اصلی یک خانواده که آن را از مقطعی به عنوان کوچکترین جزء یک جامعه تشکیل می‌دهند نقشی مشترک و تقریباً مساوی در سعادتمندی و حتی شقاوت یک خانواده بازی می‌کنند، گاه این نقش مشارکتی است مانند اینکه مرد هم حتی فارغ از کارهای محوله در بیرون از خانه، در مواقع حضور در جمع خانواده با روحیه تعاون و همبستگی اقدام به انجام کارهایی می‌کند و این امر متقابلاً برای زن هم صدق می‌کند.
آنچه که گفته شد هم شرعاً و هم عرفاً نمونه‌ای ایده‌آل از یک ساختار نظام‌مند خانواده ایرانی است که هم باور به مجموعه‌ای از عرفیات قومی  و تمدنی خود دارد و هم خود را مستحیل در باورهای دینی می‌داند که باید مناسبات زندگی و خانواده خود را براساس آنچه دستور و سفارش بزرگان دین است تنظیم و پیاده کند، باوری که در رأس آن دو الگوی تمام و کمال یعنی حضرت‌ علی(ع) و حضرت فاطمه(س) قرار دارند و نوع تعاملات زناشویی آنها همواره و در همه ادوار تاریخ زبانزد بوده است؛ همچنان که علی(ع) در محیط خانه نیز دستگیر همسرشان بودند و جدای از کارهای بیرون از خانه اموری را نیز در داخل خانه به عهده می‌گرفتند.
این باور هم با شیوه غیرمتعارف زندگی خانواده‌های ایرانی در گذشته‌ای نه چندان دور که مرد تنها در بیرون از خانه بود و زن نیز عهده‌دار تمام و کمال امور خانه بود و رنگی جز چاردیواری خانه را در بخشی عمده از زندگی خویش نمی‌دید منافات دارد و هم  با این دیدگاه که در جامعه شبه‌مدرن ایرانی ناگهان با صرفنظر کردن از همه باورهای عرفی و دینی، جای زن و مرد عوض شود و مرد در عین حال ساختار زمخت فیزیکی خود و اینکه باید نقشی محوری در پیشبرد مادی و معنوی خانواده داشته باشد تبدیل به عنصری منفعل و سرخورده هم در میان اعضای خانواده و هم در جامعه خویش شود.
سریال‌های رمضان و تضعیف نقش مردان در تصمیم‌گیری‌های رایج
اینکه این موج تا چه اندازه و با چه سرعتی در حال فراگیری است و تا چه اندازه باورهای  نسل نوی جامعه ایرانی را تحت‌الشعاع خود قرار داده است نیاز به تحقیق و پژوهشی میدانی و هدفمند دارد، اما در اینجا اشاره به این نکته که متأسفانه رسانه ملی در قالب ساخت مجموعه‌های تلویزیونی خود آن هم مناسبتی که صرفنظر از سرگرم کردن خانواده ایرانی در ساعات پس از افطار و دورهم‌نشینی‌ها خودآگاه و یا ناخودآگاه سعی در القای این باور دارد؛ باوری که مرد را که روزگاری به عنوان سرپرست خانواده و وجه قدرتمند معرفی می‌کرد تا آنجا که اتکای اعضای خانواده به او بود به استضعاف می‌کشد.
در اینجا به نمونه‌های مصداقی از مجموعه‌های تلویزیونی ماه رمضان برای اثبات این ادعا و تقریب ذهن مخاطبان اشاره می‌کنیم:
سریال «پایتخت»؛ با وجود همه جذابیت و دلنشین بودن شخصیت‌های طناز خود اما به این ورطه افتاده و در القای این حس یعنی تضعیف جایگاه ونقش مرد ایرانی نقشی اساسی را بازی می‌کند؛ نقی معمولی و ارسطو عامل به عنوان دو شخصیت اصلی و صمیمی این مجموعه تلویزیونی، در مناسبات خانوادگی نقش تعیین‌کننده‌ای ندارند و با به وجود آوردن شرایطی هر چند کمیک تنها به وجهی از انسان سربار و وبال خانواده اشاره دارند که البته به دلایل ندانم‌کاری‌ها و به اصطلاح عامیانه، بچه‌بازی‌ها مشکلات خاصی برای خانواده پدید می‌آورند که اتفاقاً رفع و رجوع کردن آنها و خروج از بن‌بست و بحرانی که آنها ایجاد کرده‌اند به عهده زنان خانواده است که نقشی تعیین‌کننده در نظام خانواده و حتی در مناسبات معمول اجتماع بیرون خانه دارند.
‌غرق شدن شخصیت‌های مرد سریال «پایتخت» در افکار فانتزی و خیالی
این دو شخصیت غرق در افکار فانتزی و خیالی خود هستند که در بسیاری از مواقع حتی رنگ احساسی و عاطفی به خود می‌گیرد، انسان‌های سرخوشی که برای مقابله با اندیشه‌های احساسی در مقابل خود سعی در اثبات تفکر حتی نادرست خود با تمسک به هر حربه‌ای حتی نارو زدن به خانواده خود بوده و برایشان فرقی نمی‌کند که چنین اقدامی آبروی خانواده را به خطر بیندازد و اعتبار آنها در میان اقوام و دوستان و همسایگان مخدوش کند.
سریال «دردسرهای عظیم»؛ این مجموعه تلویزیونی نیز اصرار بر نقش منفعل مرد ایرانی در تصمیمات و مناسبات خانوادگی و اجتماعی دارد، شخصیت «لطیف» در میان جمعی از زنان که در همسایگی او هستند و یا آنهایی که نسبت خانوادگی با وی دارند کاملاً موضعی منفعل دارد و همچون فردی که اختیاری از خود ندارد بسیار ضعیف‌النفس بوده و تنها درصدد رفع اتهام از خود است. حتی پدرشوهر، مادر دختری که لطیف قصد ازدواج با او را دارد که نقش او را حسین محب‌اهری ایفا می‌کند نیز مصداق انفعال مرد ایرانی است؛ مردی که هیچ اختیاری از خود در برابر تصمیمات همسرش ندارد و همواره پیش‌بند به خود بسته و در حال آشپزی و خانه‌داری است و موارد دیگر و مشابه‌ای در این سریال که ذکر آنها از حوصله این یادداشت خارج است.
مردان مصمم و پراراده «گاهی به پشت سر نگاه کن» همه جانی بالفطره‌ هستند
سریال «گاهی به پشت سر نگاه کن»؛ این سریال در عین حال فضاسازی جذاب و پرتعلیق خود که یک داستان پلیسی و جنایی را بازگو می‌کند اما در مقاطعی گرفتار این ورطه شده است؛ ورطه‌ای که در آن مرد ایرانی محور تصمیم‌گیری‌های پیش‌برنده داستان سریال نیست و یا حتی در این تصمیمات طرف مشورت هم قرار نمی‌گیرد؛ اغلب مردان این سریال احساسی تصمیم می‌گیرند که این امر بر بغرنج‌تر شدن فضای تاریک و سیاه فیلم بیشتر کمک می‌کند که البته شاید اقتضای داستان این سریال باشد که ندانم‌کاری شخصیت‌های آن فجایعی را موجب می‌شود اما از تلویزیون به عنوان رسانه الگو چنین انتظار می‌رود که همه شخصیت‌های مرد خود را چنین ضعیف نشان ندهد و حداقل فردی قدرتمند و پراراده وجود داشته باشد که جلوی این ناهنجاری‌ها را بگیرد؛ نکته جالب توجه اینکه مردان مصمم و پراراده این سریال اغلب جانی بالفطره هستند که به راحتی حقوق دیگران را ضایع کرده و آدم می‌کشند.
نمونه دیگر سریال «نیاز» است که مصادف با شبهای قدر و ایام شهادت حضرت علی(ع) جایگزین سریال «پایتخت» شده و از شبکه اول سیما پخش می‌شود، به راستی نقش محوری شخصیت‌های مرد این سریال کجاست؟ آیا آنها در بیشتر میزانسن‌های سریال به کار گرفته شده‌اند تا قاب‌های تصویر خالی نماند؟ نقش پدر خانواده که آرش تاج ایفاگر آن است آیا تنها در صحنه‌هایی تعریف می‌شود که او را یا در حال ظرف شستن، گردگیری خانه و یا در سر میز غذا می‌بینیم که دغدغه‌ای جز خوردن ندارد و نظاره‌گر منفعل مناقشات و کنایه‌های میان همسرش با عروس مرموزشان است؟ پسر خانواده که پندار اکبری نقش او را بازی می‌کند در کجای طراحی ساختار شخصیتی فیلمنامه «نیاز» قرار دارد؟ و به طور مثال شخصیت مردی که عمار تفتی، بازی او را به عهده دارد چرا این‌چنین خام و ناپخته درگیر احساساتی شبه‌پدرانه در مورد دختربچه‌ای است که روزگاری او را به فرزندی قبول کرده‌اند؟
آنچه که به آن پرداخته شد در رد و یا تأیید فمینیستی ناخودآگاه که در سریال‌های تلویزیونی جاری است نیست، تنها انطباق و مقایسه ساختار روایی این سریال‌ها با عقاید نهادینه شده در دل جامعه‌ای است که ممکن است در مواجهه با چنین مظاهری در تعیین الگوی مناسب سبک زندگی دچار تردید و سردرگمی شوند.

captcha