به گزارش کانون خبرنگاران نبأ وابسته به خبرگزاری ایکنا، حنانه خلفی، حافظ خردسالی است که قرآن را طی 2 سال توانست حفظ کند، وی که از سه سالگی به صورت غیر مستمر، آیاتی از سورههای کوچک قرآن را حفظ میکرد، در 5 سالگی به دلیل کشف استعداهایی که در این زمینه داشت، به صورت مستمر و منظم و بر اساس برنامهریزی مدونی حفظ قرآن را آغاز کرد و در 7 سالگی موفق به حفظ کل قرآن شد.
وقتی از حنانه 8 ساله در رابطه با اساتیدش میپرسیم در ابتدا از پدر و مادر خود یاد میکند و سپس اسامی دیگر اساتید خود را ذکر میکند؛ آقایان سبزعلی، بحرالعلوم، طوسی، پورزرگری، قصریزاده، ابوالقاسمی، خدام حسنی، اخوان، موسوی بلده، امیری و حاجیان از جمله اساتید بنده بودهاند که از همه این بزرگواران تشکر میکنم.
حنانه در رابطه با روش حفظش میگوید: من در خانه قرآن را حفظ میکردم، با پدرم کار میکردم و مرور و تثبیت آیات را با کمک مادرم انجام دادم. سه بار با صوت استاد منشاوی گوش میدادم و سه بار هم با نوار استاد حوصری گوش میکردم و آیه به آیه قرآن را حفظ میکردم.
مادر حنانه از روزهایی میگوید که متوجه استعداد بالای حنانه در حفظ قرآن شد. وی میافزاید: از سه سالگی حنانه تقریبا آشنایی با آیات قرآن را آغاز کرد. چون فرزندان دیگرم نیز حافظ قرآن هستند و در خانه قرآن تلاوت میشد، صوت قرآن به گوش حنانه میخورد و حنانه هم که آیههای کوچک را خوب تکرار میکرد و حفظ میشد، و ما متوجه استعداد وی شدیم و حنانه را در دورههای جامعةالقرآن ثبتنام کردیم. دوره رونخوانی قرآن در ین مؤسسه 8 ماه به طول میانجامید اماحنانه این دوره را طی دو ماه به پایان رساند.
وی در ادامه میگوید: در منزل هم با پدرش به حفظ قرآن میپرداخت. بعد از دوره اشاره، حنانه دوره حفظ جزءهای 29 و 30 را آغاز کرد و سپس به توصیه اساتید و مدیر جامعةالقرآن معتقد بودند حنانه دارای استعداد بالایی است، ادامه فعالیت حفظ قرآن را در منزل در پیش گرفت. ما در منزل با حنانه کار میکردیم، حفظ با پدرش بود و تثبیت با من. با توکل بر خدا و با برنامهریزی دقیق و مدونی کار حفظ کل قرآن را آغاز کردیم و طی دو سال این دوره به پایان رسید. از 5 سالگی شروع کرد و تا 7 سالگی حافظ کل قرآن شد. الان هم روزی سه جزء مرور و تثبیت داریم. در کنار این فعالیتها درسش هم خوب است.
وقتی از مادر حنانه در رابطه با تأثیر قرآن در زندگیاش میپرسیم تنها در یک جمله پاسخ میدهد: قرآن سراسر نعمت و برکت است.
مصطفی خلفی، پدر حنانه اولین استاد و مهمترین کسی است که در این راه نقش مثمر ثمری داشته و همواره با برنامهریزی مدون و پیگیریهای مستمر، طی این دو سال حنانه را در رسیدن به حفظ کل قرآن همراهی کرده است. وی دارای مدرک کارشناسی ادبیات عرب و کارشناس علوم قرآن و حدیث است و سالهای در شهرستان ازنا از توابع استان لرستان سکونت داشته و در سال 78 همراه با خانواده به تهران مهاجرت میکنند.
وقتی از مصطفی خلفی، در رابطه با چگونگی آغاز این راه میپرسیم میگوید: حنانه وقتی متولد شد، با نوار قرآن خوابش میبرد، در سن سه سالگی متوجه شدیم که اکثر سورههای کوچک قرآن را حفظ کرده است. آنجا بود که به استعداد وی پی بردیم و برنامهریزی دقیقی در راستای حفظ قرآن توسط حنانه انجام دادیم و در سن 4 سالگی ایشان را به جامعةالقرآن فرستادیم. حنانه قبل از اینکه قرآن را حفظ کند، روخوانی و روانخوانی قرآن را فراگرفت و در همان 4 سالگی جزءهای 29 و 30 را نیز حفظ کرد.
استعداد حنانه به اندازهای بود که هر جای قرآن را باز میکردیم، میتوانست قرآن را همراه با تجوید صحیح روخوانی کند در حالی که هنوز سواد خواندن و نوشتن نداشت. از سن 5 سالگی وی را برای دوره حفظ قرآن ثبتنام کردیم که مدیر مؤسسه تماس گرفتند و گفتند که وی استعداد بالایی دارد و میتوانید کار حفظ قرآن را در منزل با وی دنبال کنید، به صورتی که روزی یک صفحه از قرآن را حفظ کرده و سپس محفوظاتش را در مؤسسه مورد آزمون قرار دهد.
پس از آن با برنامهریزی دقیقی کار حفظ قرآن را با حنان آغاز کردیم. برنامهریزی ما به گونهای بومد که آغاز و پایان مشخصی داشت، و روزی یک صفحه بدون توقف و بدون درنگ حفظ میکرد و تاریخ حفظ هر صفحه دقیقا مشخص بود. گاهی اتفاق میافتاد که مشکلی پیش میآمد و مسافرت و یا برنامه پیش بینی نشدهای ما را از روند برنامهریزی شده دور میکرد، که در این صورت، آن صفحه در روزهای بعد جبران میشد.
در این برنامهریزی روزی شش ساعت ما وقت و زمان برای این کار میگذاشتیم. سه ساعت با من کار حفظ را انجام میداد و سه ساعت با مادرش محفوظاتش را مرور کرده و تثبیت میکرد. در شرایطی که حنانه در سنی به سر میبرد که نیاز به بازی و فعالیتهای مربوط به همسن و سالان خود را داشت، ما کار حفظ را آغاز کردیم و به همین دلیل لزوم تلفیق روشهای آموزش حفظ در کنار بازیهای کودکانه حس میشد. از اطراف نیز فشارهای زیادی مبنی بر اینکه بچه نیاز به بازی دارد و این برنامه فشرده حفظ وی را خسته میکند، وجود داشت. اما ما با اشتیاق و استعدادی که خود حنانه داشت کار را شروع کرده و ادامه میدادیم و این طور نبود که تحت فشار باشد چون هیچ کودکی با فشار و اجبار حافظ نمیشود.
ما یک تاپ خریدیم و حنانه روی تاپ مینشست و تاب میخورد و حفظش را انجام میداد. در حال بازی حفظ میکرد. زمان حفظ مشخص بود، ساعت 10 شب، چون توصیه شده بود قبل از خواب باشد. هر شب وقتی ساعت 10 میرسید خودش متوجه میشد و میرفت روی تاپش مینشست و میگفت بابا بیا حفظمان را انجام دهیم. هر روز هم مرور داشت. درس جدید و ده درس قبل را به همراه مادرش مرور میکرد. وقتی پیشرفت کردیم، روزی 10 صفحه ار حفظهای اخیر و روزی چند جزء مرور داشت. مرورش هم با بازی بود. بادکنک بازی میکرد و میپرید و بازی میکرد و مرورش را انجام میداد.
حتی در زمینه حفظ قرآن دقت میکردیم که تمام زمانی که وی مشغول برنامه حفظ است را در خانه نباشد. حنانه را به محافل قرآنی مختلفی میبردیم. همین محافل باعث تشویق حنانه شد. در این محافل و حضور اساتید مختلف میرسیدیم. هر جلسهای که میرفتیم سؤالات متنوع بود. همین تنوع سؤالات باعث پخته شدن حنانه شد. این محافل واقعا برکتند. هم تشویق مادی برای حنانه در بر داشت و هم تشویق معنوی میشد. به جایی رسیده بود که اگر محفلی میرفتیم و از وی سوالات کمی میپرسیدند ناراحت میشد.
پدر حنانه ضمن اشاره به استعداد افراد برای آغاز راه حفظ قرآن گفت: کسانی که میخواهند با بچههایشان حفظ قرآن را شروع کنند ابتدا باید استعداد بچههایشان را بسنجند. اول باید استعدادیابی شود و بعد شروع کرد. گاهی از من میپرسند که شما چه کار کردید با این همه هنرهایی که حنانه دارد. بعضی از وقتها استعداد افراد فرق دارد. زمینه اصلی حفظ قرآن به هوش و استعداد اولیه باز میگردد.
ما در زمان حفظ اول نوار را میگذاشتیم چند بار و حنانه چند بار با نوار همخوانی میکرد و بر همین اساس تجوید و صوت و لحنش را فرا گرفت. هر جلسهای که میرود سایر سبکها را نمیپذیرد و فقط به سبک منشاوی میخواند. در واقع قرآن برای حنانه همانند غذای روح است. بزرگان نیز میگویند همان طور که جسم به غذا نیاز دارد، روح نیز به غذا نیاز دارد. قرآن نور است، اگر در قلب فردی وارد شود، قلب را نورانی میکند و در تمام وجود شخص اثر میگذارد و کلا وجود آن شخص قرآنی میشود.
حفظ قرآن نعمت است و نصیب هر کس نمیشود. خدا هم دوست دارد اثر این نعمت را در بنده مشاهده کند. دیدن این نعمت در فرد بدون تلاش ممکن نیست، تلاش نیاز دارد. گاهی بچهها همه ویژگیها را دارند اما پدر و مادرها این همت را ندارند. خیلی سخت است، گاهی پدر و مادرها باید تلاش کنند. چون بچهها معمولا حفظ قرآن را دوست دارند و وقتی پیش میروند، بیشتر علاقهمند میشوند.
باید بچهها را با قرآن انس بدهیم، اول باید با ذکر باشد. اولین کلید انس، ذکر خداست. سپس پرهیز از نشستن با افراد غافل و شرکت در مجالس قرآنی و زیباخواندن قرآن، مقدمات انس را فراهم میکند. حنانه وقتی قرآن میخواند بعد میپرسید مثل منشاوی میخوانم؟ یعنی دوست داشت با صوت زیبا و صحیح بخواند. بعد از همه اینها، باید به فهم قرآن رسید. یعنی قرآن را در زندگی عمل کنیم.
حنانه بعد از حفظ قرآن، وقتی در یک محفلی میرفتیم با متانت و با وقار و اعتماد به نفس مینشست و اجرای برنامه میکرد و به سؤالات حضار پاسخ میداد. این شخصیت و وقار و متانت را قرآن به او داده است. بچه است ولی با قرآن بزرگ شده است. ما حدیث داریم شخصیت کودک بین سه تا هفت سالگی شکل میگیرد. قبل از سن تلکلیف باید تربیت قرآنی را آغاز کرد و کودکان را با قرآن انس داد. خود قرآن نیز رحمت است. در قرآن آمده است شما تلاش کنیم و در راه من حرکت کنید، من شما را هدایت میکنم. ما وسیله بودیم برای حنانه اما میبینم که قدم برداشتیم در راه عشق خدا هم دست ما را گرفته و الحمدالله حنانه روز به روز در حال پیشرفت است.
مصطفی خلفی در رابطه با اینکه حنانه هنوز قرآن را با ترجمه دقیق فرا نگرفته است گفت: ما از همان ابتدا همراه با ترجمه قرآن را حفظ میکردیم و خوب هم پیش رفته بودیم، بعد در محافل قرآنی خدمت بزرگان و اساتید رسیدیم سفارش کردند اجازه بدهید حفظ را تمام کند، بعد ترجمه را شروع کند. بنابراین تصمیم گرفتیم در سال 94 یک سال جهشی درس بخواند بخواند و بعد یک سال مدرسه نرود و ترجمه قرآن را طی یک سال با وی کار کنیم اما با وجود این که قرآن را با ترجمه حفظ نکرده است اما شخصیت و رفتار و کردارش قرآنی شده است.
وی در رابطه با شیطنتهای کودکانه حنانه میگوید: گاهی مواقع میخواهد از زیر کار در برود، مثلا میگویم بیا قرآن بخوان و حنانه خود را در کارها مشغول کمک رساندن به مادر نشان میدهد و میگوید و بالوالیدن احسانا... از این قبیل شیطنتهای همراه با تیزهوشی از حنانه بسیار مشاهده میکنیم با وجود اینکه در محافل و مسابقات با وقار و متانت خاصی رفتار میکند اما فصل کودکانههایش نیز بسیار پر شیطنت و شیرین است.
حنانه در مدرسه واقعا دختر پر جنب و جوشی است. با اینکه به خاطر حضور در محافل مختلف، گاهی روزها به مدرسه نمیرود، اما همان روزهایی که به مدرسه میرود بسیار فعال و پویاست و شیطنتهای خاص خود را دارد. با بچهها همراه میشود و جنب و جوش بسیاری دارد و این در حالی است که وقتی در محافل حضور مییابد بسیار افتاده و موقر است.
پدر حنانه در رابطه با شکر نعمتی که نصیبش شده میگوید: من اگر شب و روز شکر خداوند را به جای بیارم تا روز قیامت، باز هم نمیتوانم از عهده شکر این نعمت بر آیم چون حنانه برکت زندگی ماست. با اینکه من مستاجرم، اما احساس سختی نمیکنم چون از این محفل به این محفل و ... لذت میبرم. ما لبنان رفتیم و گروه تواشیح قمر بنی هاشم قم نیز ما را همراهی میکردند. بیشترین محفل را حنانه در لبنان داشت، حضار اشتیاق زیادی داشتند برای دیدن حنانه و اینکه چه کار کردیم و نکته جالب و تعجببرانگیز برای آنان این بود که کسی که زبانش فارسی است چگونه به این زیبایی قرآن میخواند، تعجب میکردند و راه و شیوه میخواستند.
وقتی از پدر حنانه میخواهیم از زیباترین خاطرات خود در این مدت بگوید به خاطره تصادفی اشاره میکند که منجر به شکستن یکی از پاهای حنانه شد که گرچه در ظاهر این خاطره تلخ و نا زیباست اما مصطفی خلفی آن را سراسر لطف دانسته و میگوید: من و حنانه در مسیر رفتن به محفلی قرآنی بودیم که خودرویی که متعلق به آزانس بود و ما مسافر آن بودیم تصادف کرد. در این تصادف حنانه یک پایش شکست و مدتها پایش در گچ بود. به همین خاطر مدتی حنانه به برنامههای تثبیت و مرور روزانهاش نرسید. در همان روزها بود که با ما تماس گرفتند برای شرکت در یک مسابقه قرآن که «فاطمیون» نام داشت. ما توضیح دادیم که حنانه آمادگی حضور در مسابقات را ندارد. اصرار کردند که حنانه باید حضور داشته باشد. من به همراه حنانه به آن مسابقات رفتیم. حنانه عصا به دست و لنگان لنگان در جایگاه متسابقان حضور یافت و با وجود عدم آمادگی قبلی به سوالات پاسخ داد و نفر دوم آن مسابقات شد. همان ماجرا جنجالی رسانهای به راه انداخت که حنانه با پای شکسته در مسابقات قرآن حضور یافته است.
مصطفی خلفی که تمام این سالها همراه و همگام با حنانه در تمامی محافل و مسابقات حضور داشته است در ادامه میافزاید: تمام جلساتی که حنانه در آنها به اجرای برنامه میپردازد برای ما خاطره است، من هیچ وقت نتوانستم از حنانه در هنگام اجرای برنامه فیلم بگیرم چون وقتی حنانه شروع به پاسخ دادن به سوالات میکند من نیز با اشتیاق به دخترم نگاه میکنم و از تلاوت وی لذت میبرم.
پدر حنانه در رابطه با خاطره دیگری که از مربوط به اجرای برنامههای حنانه میشود، میگوید: یکی از شیرینترین خاطرات دیگر ما مربوط میشود به محفلی قرآنی که در مسجد هدایت برگزار شد، در آن محفل بیش از سی سوال از حنانه توسط حضار پرسیده شد و حنانه به یک یک آنها جواب میداد. من نگاهی به پشت سرم و به حضار کردم و دیدم بخش عظیمی از حضار با دیدگانی اشکبار به تلاوت قرآن حنانه نگاه کرده و گوش میدهند. من هم از جوی که ایجاد شده بود اشک بر چشمانم نشست.
بعد از آن محفل وقتی به منزل آمدیم، فردی به ما تلفن زد. جوانی بود که پشت تلفن در حال گریه کردن بود و از ما خواهش میکرد نشانی منزلمان را به او بدهیم که به دیدن ما بیاید. وی گفت من یک جوان گناهکار هستم که اهل نماز و مسجد نبودم. از کنار در مسجد عبور میکردم که صدای دختربچهای در حال قرآن خواندن توجهم را جلب کرد و به داخل مسجد آمدم. تلاوت قرآن حنانه وی را منقلب کرده بود به همین دلیل گفت تصمیم گرفته است اهل نماز و روزه شود و به سمت مسیری که خداوند در قرآن برایش تعیین کرده حرکت کند.
خاطره دیگری که از دیدارهای حنانه به یاد دارم مربوط به دیدار ما با رئیس جمهور کشورمان، دکتر روحانی است. دکتر روحانی وقتی حنانه را دیدند به وی گفتند از هر جای قرآن که میخواهی برایمان قرآن بخوان، اما حنانه جواب داد، سوال بفرمائید تا بنده پاسخ دهم. یعنی حنانه میخواست از او پرسیده شود و بعد آقای روحانی قسمتی از سوره اسراء را تلاوت کرد و حنانه تا آخر آن صفحه را خواند. دکتر روحانی گوش میکرد و لذت میبرد.از چهره ایشان مشخص بود که چه قدر از این تلاوت محظوظ گشته است.
مصطفی خلفی در بخش دیگری از سخنان خود به مبارزه با جاهلیت مدرن که از مطالبات رهبر معظم انقلاب اسلامی است اشاره کرده و میگوید: به فرموده مقام معظم رهبری تسلیم شدن در برابر قرآن و مقابله با جاهلیت مدرن راه حل مشکلات جهان اسلام است. حالا ما این جاهلیت مدرن را به وضوح در جامعه مشاهده میکنیم. همین موبایل یک دانشگاه است اگر درست استفاده شود اما متاسفانه برخی از جوانان از آن فقط استفاده منفی میکنند. میتوان روی آن قرآن و نهجالبلاغه پیاده کرد. کسی که حافظ است آن را در گوش میگذارد و مرور میکند. ولی بعضیها استفاده نادرست میکنند. جاهلیت مدرن یعنی همین.
وی با ذکر حدیثی از پیامبر اکرم(ص) میگوید: پیامبر اکرم(ص) میفرمایند، «حملةالقرآن المخصوصون برحمةالله الملبسون نورالله المعلمون کلامالله المقربون منالله من والاهم فقد والیالله و من عاداهم فقد عادیالله؛ حاملان قرآن مخصوصند به رحمت و بخشش خدا و پوشیده به نور خدا، معلم کلام خدا و مقربان نزد خداوند هستند، هر کس آنها را دوست دارد، خدا را دوست داشته و هر که با آنها دشمن باشد با خدا دشمن است.»(بحار الأنوار، ج 92، ص 181).
خلفی میافزاید: امام صادق(ع) نیز در حدیثی در رابطه با اهمیت تلاوت قرآن میفرماید، امام صادق(ع) فرمود: «هر جوان مؤمنى که قرآن بخواند، قرآن با گوشت و خونش آمیخته خواهد شد(الکافى، ج2، ص603)». احادیث و روایات بسیاری در رابطه با اهمیت تلاوت قرآن و بالاتر از آن ورود قرآن و مفاهیم آن به بطن زندگی وجود دارد. «حفص میگوید از امام کاظم(ع)، شنیدم که میفرمود درجات بهشت به اندازه آیات قرآن است. به قاری گفته میشود بخوان و در مراتب بهشت بالا برو. سپس میخواند و مقامش بالا میرود».
از مادر حنانه میخواهیم برایمان از یکی از خاطرات دوران حفظ حنانه بگوید: یکی از شروط اصلی هموارسازی مسیر حفظ قرآن، نوع رفتار و روشهای تربیتی است. من و پدر حنانه ساعتهای زیادی در طول روز، وقت و زمان خود را صرف آموزش حنانه میکردیم که به لطف خدا به ثمر هم نشست. اما یکی از زیباترین خاطراتی که من از دوران حفظ حنانه به خاطر دارم مربوط به قرآن خواندن حنانه در خواب است.
حنانه معمولا در ساعتهای انتهایی شب، آیات قرآن را به همراه پدرش حفظ میکرد. گاهی شبها با صدای قرآن خواندن حنانه از خواب بیدار میشدیم و میدیدم حنانه در خواب قرآن میخواند. این یکی از زیباترین خاطراتی بود که زمان حفظ حنانه در خاطرم ثبت شده است.
حنانه، دختری از بهشت
گرچه هشت سال دارد اما به قول پدر با مؤانست با قرآن شخصیت و وقار یافته و بزرگ شده است. شیطنتهای شیرین کودکانهاش در فضای مدرسه و خانه و بازی با همبازیها زیباییهای وجود حنانه را متبلور میکند. پدر میگوید حنانه بسیار دوست داشتنی است. و همه آنهایی که از نزدیک با حنانه دیدار و گفتوگو میکنند این حرف پدر را تصدیق میکنند. حنانه شاید جلوه کوچی از بهشت باشد، بهشتی که در آن رضایت و خشنودی رب، بزرگترین نعمت است.
برای دیدن گزارش تصویری این گزارش اینجا کلیک کنید!
سبک زندگی اینگونه افراد باعث الگو سازی میشود